معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه : شفیعی سروستانی، ابراهیم، 1343 -

عنوان و نام پدیدآور : معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران / ابراهیم شفیعی سروستانی؛ تهیه کننده موسسه فرهنگی موعود عصر؛ مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

مشخصات نشر : تهران: موعود عصر(عج)، 1388.

مشخصات ظاهری : 2ج.

شابک : 978-964-6968-77-6

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

یادداشت : چاپ قبلی: تهران : موعود عصر(عج)، 1385 (445 ص.).

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه: ص. [664] - 681؛ همچنین به صورت زیرنویس.

یادداشت : نمایه.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث

موضوع : مهدویت-- انتظار

شناسه افزوده : موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)

شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی

رده بندی کنگره : BP224/4/ش7م6 1388

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 2040263

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران

کد: 1384

نویسنده: ابراهیم شفیعی سروستانی

ویراستار: محمدصادق دهقان

تهیه کننده: مؤسسه فرهنگی موعود و مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ناشر: موعود عصر(عج)

سال و محل انتشار: 1387 تهران

نوبت چاپ: اول (دوره دو جلدی)

شابک: جلد دوم: 3-13-2918-964-978

دوره دو جلدی: 6-77-6968-964-978

شمارگان: 5000

چاپخانه: پیام

بها: 50000 ریال

حق چاپ برای ناشر محفوظ است

نشانی: تهران، ص پ: 8347 _ 14955 مؤسسه فرهنگی موعود تلفن: 8_66956167

پست الکترونیکی: Email: info@mouood.org

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

تلفن: 2935803 و 2910602 نمابر: 2933892

پست الکترونیکی: Email: IRC@IRIB.IR

ص:4

بخش چهارم:ظهور و آخرالزمان

اشاره

بخش چهارم:ظهور و آخرالزمان

زیر فصل ها

فصل اول: آخرالزمان، دوره پایانی دنیا

فصل دوم: نشانه های ظهور

فصل سوم: تعیین وقت برای ظهور

فصل چهارم: وفا به پیمان، شرط تحقق ظهور

فصل پنجم: ظهور و سنت های الهی

فصل ششم: یاران قائم علیه السلام

فصل اول: آخرالزمان، دوره پایانی دنیا

اشاره

فصل اول: آخرالزمان، دوره پایانی دنیا

زیر فصل ها

1. معنا و مفهوم آخرالزمان

2. نشانه های آخرالزمان

3. امیدهای آخرالزمان

1. معنا و مفهوم آخرالزمان

1. معنا و مفهوم آخرالزمان

«آخر زمان» که در کتاب های لغت به «دوره آخر»(1) و «قسمت واپسین از دوران که به قیامت پیوندد»(2) معنا شده است، در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل و نحل به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی، از اهمیت و جایگاه برجسته ای برخوردار است و آنها با حساسیت و دقت فراوانی این موضوع را دنبال می کنند. شاهد این موضوع، کتاب های فراوانی است که از دیر زمان در میان اقوام و ملل مختلف در زمینه نشانه ها و ویژگی های آخرالزمان نوشته شده


1- فرهنگ فارسی معین، ج 1، ص 34.
2- لغت نامه دهخدا، ج 1، ص 42.

ص:5

است.

مسلمانان نیز با توجه به روایت های فراوانی که از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام در زمینه آخرالزمان و رویدادها و حوادث آن نقل شده است، به این موضوع توجه فراوانی کرده و افزون بر جمع آوری این روایات، در مجموعه های روایی(1) به نگارش کتاب های مستقل در این زمینه پرداخته اند که این کتاب ها معمولاً با عنوان هایی چون أشراط الساعة، علامات الساعة، علامات یوم القیامة، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و الملاحم و... نامیده می شود.(2)

در دایره المعارف بزرگ اسلامی در مورد اصطلاح «آخرالزمان» چنین آمده است:

این اصطلاح در کتاب های حدیث و تفسیر در دو معنا به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبر اسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل می شود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن، مهدی موعود ظهور می کند و تحولات عظیمی در عالم واقع می شود.(3)

دلیل نام گذاری دوران نبوت پیامبر اسلام به آخرالزمان این بوده است که مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و شریعت وی تا پایان


1- ر.ک: بحارالأنوار، ج 6، صص 295 _ 316 و ج 52، صص 181 _ 278؛ صحیح البخاری، ج 87، صص 111 _ 132؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 49؛ مسند احمد، ج 3، ص 5؛ سنن ابی داود، ج 3، صص 97 _ 128؛ صحیح مسلم، ج 9، صص 325 _ 426 و ج 1، ص 75، فتنة الأحلاس.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمان شناسی در آثار اسلامی»، مندرج در کتاب پیش گویی ها و آخرالزمان مجموعه مقالات.
3- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1367، ج 1، ص 134.

ص:6

این عالم اعتبار دارد. به جز آن، از رسول اعظم صلی الله علیه و آله روایاتی نقل شده که در آنها به صراحت آمده است دوران نبوت ایشان به قیامت و آخرین بخش از حیات کره خاک می پیوندد. در یکی از این روایات که از طریق اهل سنّت نقل شده است، چنین می خوانیم:

إِنَّهُ قالَ بَعْدَ ما صَلَّی العَصْرَ ما بَقِی مِنَ الدُّنیا فِیما مَضی مِنها إِلاّ کَما بَقِیَ مِنْ یَوْمِکُمْ هذا فِیما مَضی مِنهُ وَ أَنّهُ قالَ لِأَصْحابِه: بُعِثْتُ و أَنَا وَ السّاعَةِ کَهاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ السَّبابَةِ وَ الوُسْطی.(1)

آن حضرت پس از فراغت از نماز عصر فرمود: «آنچه از [عمر] دنیا باقی مانده، به گذشته آن، همان نسبت را دارد که باقی مانده وقت امروز نسبت به گذشته آن دارد.» [همچنین ]آن حضرت به یاران خود فرمود: «برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست؛ همان سان که میان دو انگشت سبابه و وسطی فاصله نیست».

چنان که گفته شد، دومین معنایی که اصطلاح آخرالزمان در آن به کار می رود، عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. بر اساس آموزه های اسلامی، در آستانه ظهور آن حضرت که از آن با عنوان آخرالزمان یاد می شود، جهان دست خوش فتنه ها، آشوب ها و بحران های مختلف سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی می شود و ستم و بی عدالتی همه جهان را فرا می گیرد. این وضعیت ادامه دارد تا زمانی که قائم آل محمد علیه السلام ظهور کند و با ظهور خود، جهان را از تیرگی ستم، فساد و تباهی برهاند.

شناخت آخرالزمان به این معنا، ضرورت انکارناپذیر روزگار ماست؛ زیرا بسیاری از نشانه های آخرالزمان در این عصر هویدا می شود و بیم آن می رود


1- تاریخ الطبری، ج 1، ص 1110.

ص:7

که با اندک غفلتی ما نیز در گرداب فتنه های فراگیری که به تعبیر روایات، چون رواندازی تیره، همه را دربرمی گیرد و کمتر کسی از آن در امان می ماند، فرو رویم.(1) ازاین رو، بر همه لازم است که با تأمل دوباره در روایات آخرالزمان و شناخت عمیق تر و گسترده تر نشانه ها و ویژگی های آن، خود را از فتنه ها و آشوب های این عصر و تا ظهور دولت حق در امان داریم.

2. نشانه های آخرالزمان

2. نشانه های آخرالزمان

با توجه به آنچه گفته شد، در اینجا با بهره گیری از دو روایت، برخی از نشانه های آخرالزمان را مرور می کنیم:

الف) در روایت نخست که سلمان رحمه الله آن را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده، چنین آمده است:

در حجة الوداع، با رسول خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ مشغول انجام مناسک حج بودیم که حضرت، حلقه در کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا می خواهید شما را از نشانه ها و حوادث پیش از قیامت خبردار کنم؟

سلمان که از همه به ایشان نزدیک تر ایستاده بود، گفت: بلی یا رسول اللّه!

ایشان فرمود: از جمله آنها ضایع و تباه کردن نمازها و تبعیت از شهوت ها، متمایل شدن به هواهای نفسانی، تکریم و بزرگداشت ثروتمندان و مال پرستان و فروختن دین به قیمت دنیاست. در این زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل می شود؛ چرا که منکرات، کژی ها و کاستی ها را می بیند و قدرت تغییر دادن آنها را ندارد.


1- ر.ک: ابن کثیر الدمشقی، النهایة فی الفتن و الملاحم، تصحیح: احمد عبدالشافی، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیة، 1423 ه_ . ق، ص 36، «فتنة الأحلاس».

ص:8

سلمان پرسید: آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم در دست اوست، آری! و به دنبال آن حاکمان و امیران ستمگر و وزیران فاسق و کارگزاران و کارشناسان ستم کار پیدا می شوند و [مردم] به خیانت کاران اعتماد می کنند.

_ آیا واقعا چنین روزی خواهد آمد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که منکرها و انحراف ها، معروف و خوب و اعمال پسندیده، منکر و ناپسند شمرده می شود. شخص خائن، معتمد و شخص امین، خائن خوانده می شود. دروغ گو را تأیید و راست گو را طرد می کنند.

_ آیا واقعا چنین روزی خواهد آمد؟

_ قسم به آن که جانم در دستانش است، آری! در آن زمان است که زنان فرمان روا می شوند و سروری می یابند. با زنان و کنیزکان مشورت می گردد و کودکان بر منبرها می نشینند و هر چیزی نهایتا به دروغ ختم می شود. زکات و فیء که حق عمومی و همگانی است، غنیمت و بهره شخصی شمرده می شود. شخص به والدینش ستم می کند و در عین حال به دوستش، خدمت و نیکی. و آنجاست که ستاره گنه کاری طلوع می کند.

_ آیا چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم در دست اوست، آری! در چنین شرایطی است که مرد با همسرش در تجارت شریک می شود، خوی و عادت های شخصی و باطل زیاد و خوبی ها به شدت کم می شود. شخص به خاطر سخت گیری به بده کاران خود، تحقیر می شود. زمانی است که بازارها به هم نزدیک می شوند و یکی می گوید: چیزی نفروختم و دیگری می گوید: سودی نبردم و چیزی جز شکایت کردن از خدا دیده نخواهد شد.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که به

ص:9

دنبال این حوادث، اقوامی پیدا می شوند که اگر حرفی بزنند، کشته می شوند و اگر ساکت بمانند، غارتشان می کنند تا اینکه از اموالشان بهره مند شوند و به حریم هایشان تجاوز کنند و حرمتشان را بشکنند و خونشان را بریزند. قلب های آنها کاملاً با ترس و حقه بازی عجین گشته است و آنها را جز در حالت خوف و نگرانی و هراس و وحشت نمی یابی.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که چیزی از مشرق و چیزی از مغرب می آید و امت مرا رنگارنگ می کند. چه بیچاره اند کسانی که به خاطر آنها ضعیف می شوند و وای بر آنها که خدا چه برای آنها مهیّا کرده چگونه در کمین آنهاست. نه به کوچک ترها رحم می کنند و نه به بزرگ ترها احترام می گذارند. از خطاکاران و گنه کاران در امان نیستند. بدن هایشان، بدن انسان و قلب هایشان، قلب شیطان است.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! سوگند به کسی که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان [برای ارضای شهوات ]مشغول می شوند. همان گونه که اهل خانه ای نسبت به دختران خانه خود احساس غیرت می کنند، [غریبه ها] نسبت به پسرکان جوان، غیور می گردند [و آنها را ناموس خود می شمرند]. مردان به زنان و زنان به مردان شبیه می شوند و زنان بر زین ها سوار می گردند که لعنت من بر چنین زنان مسلمانی باد!

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

ص:10

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مساجد را همانند کلیساها و کنیسه ها تزیین می کنند و قرآن ها را طلاکاری و زینت. مناره ها بلند می شوند و خطوط (دسته ها) زیاد می شوند. قلب هایشان نسبت به هم متنفر و در زبان هایشان، اختلاف نمایان است.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که مردان و پسران امتم برای زینت از طلا استفاده می کنند و حریر و دیبا و ابریشم می پوشند و با بیگانگان متحد می شوند.

_ آیا چنین چیزی واقع خواهد شد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان، ربا علنی می شود و با اجناس ممتاز، رشوه و معامله می کنند. دین رها می شود و مقام و منزلت دنیا [در نظر مردم ]رفیع می گردد.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! هر چند به خدا ضرری نمی رسانند [، بلکه به خودشان ظلم می کنند]، لیکن طلاق زیاد می شود و حدود، اقامه و اجرا نمی شود.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که زنان آوازه خوان می شوند و آلات موسیقی جلوه می یابند و به دنبال آن اشرار امتم پیدا می شوند.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمندان امتم برای تفریح و سیاحت، افراد عادی برای تجارت و کسب درآمد و فقرا برای ریا و خودنمایی به حج و عمره می روند. جمعیتی پیدا می شوند که تفکر و تدبر و تفقه آنها برای غیر خدا [و اغراض غیرالهی ]است. زنازادگان زیاد می شوند و قرآن را با آواز و غنا می خوانند و به خاطر دنیا بر سر هم می ریزند و با هم درگیر می شوند.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان به محارم تجاوز می کنند و به دنبال گناهان می روند. اشرار و بدان بر خوبان مسلط

ص:11

می شوند. دروغ علنی می شود و لجاجت نمایان می گردد. بیچارگی ها نمایان می شود. با لباس ها به هم فخر می فروشند و مباهات می کنند و ظرف های ناشایست را پر می کنند. نرد و شطرنج و آلات موسیقی مورد پسند [مردم ]واقع می شوند. امر به معروف و نهی از منکر را انکار می کنند، به طوری که مؤمن خوارتر از کنیز می گردد. هم دستی میان زاهد[نما]ها و قاریان [بدکردار ]نمایان می شود. اینها همان ها هستند که در آسمان ها آنها را پلیدان ناپاک می خوانند.

_ آیا واقعا چنین خواهد شد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمند از وضعیت فقیر هراسان نمی شود، به طوری که گدا یک هفته کامل از مردم گدایی می کند، ولی کسی را که چیزی در دستش بگذارد، نمی یابد.

_ آیا حقیقتا چنین اتفاقی خواهد افتاد؟

_ سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان «روبیضه» به سخن می آید.

_ پدر و مادرم به فدایت یا رسول اللّه! «روبیضه» دیگر چیست؟

_ کسی که تا به حال صحبت نمی کرد، برای امور عموم مردم به سخن می آید و جز کمی از او فرمان نبرند... .(1)

ب) روایت دوم، روایتی مفصلی است که در کتاب الکافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است. امام صادق علیه السلام در ابتدای این روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور عباسی با آن حضرت از ایشان می پرسد: «اینان تا کی باید سلطنت کنند و ما کی از [آزار آنها ]راحت و آسایش می یابیم»، می فرماید:


1- بحارالأنوار، ج 6، صص 305 _ 309؛ منتخب الأثر، ج 3، صص 30 _ 33، ح 920.

ص:12

آیا نمی دانی که هر چیزی مدتی دارد؟... آیا این سخن تو را سود می بخشد که بدانی هرگاه زمان این امر [و پایان دولت آنان] فرا رسد، از چشم برهم زدنی زودتر رخ می دهد؟ اگر تو می دانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند، خشم تو نسبت به آنها بیشتر می شد. اگر تو یا [حتی ]همه ساکنان زمین کوشش کنند که آنها را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر می برند، درآورند، نمی توانند. پس [مراقب باش] شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛ زیرا عزت و سربلندی تنها از آن خدا، رسول او و مؤمنان است، ولی منافقان نمی دانند. آیا نمی دانی هر کس منتظر امر باشد و در برابر آزار و ترسی که به او وارد می شود، شکیبایی پیشه کند، فردای قیامت در صف ما محشور می شود.

آن گاه آن حضرت نشانه های آخرالزمان یا عصر ظهور دولت حق را چنین برشمرد:

[1.] آن گاه که دیدی حق مرده است و اهل حق از میان رفته اند؛ [2. ]ستم همه جا را فرا گرفته است؛ [3. ]قرآن فرسوده شده و بدعت هایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن به وجود آمده است؛ [4. ]دین بی محتوا شده است، همانند ظرفی که آن را واژگون می سازند؛ [5.] اهل باطل بر اهل حق بزرگی می جویند؛ [6. ]شر آشکار شده است و از آن نهی نمی شود و هر که کار زشت انجام دهد، معذورش می دارند؛ [7. ]فسق آشکار شده است و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده می کنند؛ [8 . ]مؤمن، سکوت اختیار کرده است و سخنش را نمی پذیرند؛ [9. ]فاسق دروغ می گوید و کسی دروغ و افترایش را به او باز نمی گرداند؛ [10. ]بچه کوچک، مرد بزرگ را خوار می شمارد؛ [11. ]پیوند خویشاوندی بریده می شود؛ [12. ]هر که را به کار بد بستایند، خوش حال می شود؛ [13. ]پسربچه همان می کند که زن می کند؛ [14.] زنان با زنان ازدواج می کنند؛ [15. ]مداحی و چاپلوسی فراوان شده است؛ [16. ]مرد، مال خود را در غیر راه طاعت خدا خرج می کند و کسی از او جلوگیری

ص:13

نمی کند؛ [17. ]چون شخص مؤمنی را ببیند، از کوشش او به خدا پناه برد؛ [18. ]همسایه، همسایه خود را آزار می دهد و در این کار مانعی برای او نیست؛ [19. ]کافر خوش حال است از آنچه در مؤمن می بیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی می بیند؛ [20. ]آشکارا شراب بنوشند و کسانی که از خدای عزّ و جلّ نمی ترسند، برای نوشیدنش گرد هم آیند؛ [21. ]امر به معروف کننده خوار است؛ [22.] فاسق در آنچه خدا دوست ندارد، نیرومند و ستوده است؛ [23.] اهل قرآن و هر که آنان را دوست دارد، خوار است؛ [24. ]راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است؛ [25. ]خانه کعبه تعطیل شده است و دستور به ترک آن داده می شود؛ [26.] مرد به زبان می گوید، آنچه را که به آن عمل نمی کند؛ [27.] مردان، خود را برای استفاده مردان فربه می کنند و زنان برای زنان؛ [28. ]زندگی مرد از پس او اداره می شود و زندگی زن از فرج او؛ [29.] زنان مانند مردان برای خود انجمن ها ترتیب می دهند؛ [30. ]در میان فرزندان عباس، کارهای زنانگی آشکار می شود (و خود را مانند زنان زینت می کنند، همان گونه که زن برای جلب نظر شوهرش، خود را آرایش می کند)؛ [31.] به مردها پول می دهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند؛ [32. ]توانگر از شخص باایمان عزیزتر است؛ [33. ]رباخواری آشکار است و رباخوار سرزنش نمی شود؛ [34. ]زن ها به زنا افتخار می کنند؛ [35.] زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری می کند؛ [36. ]بیشتر مردم و بهترین خانه ها آن باشد که به زنان در هرزگی شان کمک می کنند؛ [37. ]مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و پست و خوار می شود؛ [38.] بدعت و زنا آشکار می شود؛ [39. ]مردم به شهادت ناحق اعتماد می کنند؛ [40.] دستورهای دینی بر اساس تمایلات اشخاص تفسیر می شود؛ [41. ]حلال، تحریم شود و حرام، مجاز؛ [42. ]مردم چنان در ارتکاب گناه گستاخ شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند؛ [43. ]مؤمن نمی تواند کار بد را نکوهش کند، جز با قلب؛ [44. ]مال کلان در راه غضب

ص:14

الهی خرج می شود؛ [45. ]زمام داران به کافران نزدیک می شوند و از نیکان دوری می گزینند؛ [46. ]والیان در داوری رشوه می گیرند؛ [47. ]پست های حساس دولتی به مزایده گذارده می شود؛ [48.] مردم با محارم خود نزدیکی می کنند؛ [49. ]به تهمت و سوءظن، مرد به قتل می رسد؛ [50. ]مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت می کند و خود و اموالش را در اختیار او می گذارد؛ [51. ]مرد به خاطر آمیزش با زنان سرزنش می شود (که چرا با مردان آمیزش نمی کند)؛ [52.] مرد از کسب زنش از هرزگی نان می خورد و آن را می داند و به آن تن می دهد؛ [53. ]زن بر مرد خود مسلط می شود و کاری را که مرد نمی خواهد، انجام می دهد و به شوهر خود خرجی می دهد؛ [54.] مرد، زن و کنیزش را (برای زنا) کرایه می دهد و به خوراک و نوشیدنی پستی تن در می دهد؛ [55.] سوگندهای به ناحق به نام خدا بسیار می شود؛ [56.] قمار آشکار می شود؛ [57. ]شراب را بدون مانع و آشکارا می فروشند؛ [58. ]زنان مسلمان، خود را دراختیار کافران می گذارند؛ [59. ]لهو و لعب آشکار می شود و کسی که از کنار آن می گذرد، از آن جلوگیری نمی کند (و کسی جرئت جلوگیری را ندارد)؛ [60. ]کسی که مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند، مردم شریف را خوار می کند؛ [61. ]نزدیک ترین مردم به فرمان روایان کسی است که به دشنام گویی ما خانواده ستایش شود؛ [62.] هرکس ما را دوست دارد، دروغ گویش می دانند و شهادت او را نمی پذیرند؛ [63. ]مردم، در گفتن حرف زور و ناحق با همدیگر رقابت می کنند؛ [64.] شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران می آید و در عوض، شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است؛ [65. ]همسایه، همسایه را از ترس زبانش گرامی می دارد؛ [66. ]حدود خدا تعطیل می شود و در آن به دلخواه خود عمل می کنند؛ [67. ]مساجد طلاکاری می شود؛ [68. ]راست گوترین مردم پیش آنها، مفتریان دروغ گویند؛ [69. ]شر و سخن چینی آشکار می شود؛ [70. ]ستم کاری گسترش می یابد؛ [71. ]غیبت را سخن نمکین می شمارند و مردم همدیگر را

ص:15

بدان مژده می دهند؛ [72.] برای غیرخدا به حج و جهاد می روند؛ [73. ]سلطان به خاطر کافر، مؤمن را خوار می کند؛ [74. ]خرابی و ویرانی بیش از آبادی است؛ [75. ]زندگی مرد از کم فروشی اداره می شود؛ [76. ]خون ریزی را آسان می شمارند؛ [77.] مرد برای غرض دنیایی ریاست می طلبد و خود را به بدزبانی مشهور می سازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛ [78. ]نماز را سبک می شمارند؛ [79.] مرد مال بسیار دارد، ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات آن را نپرداخته است؛ [80 . ]قبر مرده ها را می شکافند و آنها را می آزارند و کفن هایشان را می فروشند؛ [81 . ]آشوب بسیار می شود؛ [82 . ]مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب می برد و شب را به مستی صبح می کند؛ [83 . ]با حیوانات عمل زشت انجام می دهند؛ [84 . ]حیوانات همدیگر را می درند؛ [85 .] مرد به مصلی می رود، ولی چون برمی گردد، جامه در تن ندارد؛ [86 . ]دل مردم سخت و چشمانشان خشک می شود و یاد خدا بر آنان سنگین می آید؛ [87 . ]کسب های حرام گسترش می یابد و بر سر آن رقابت می کنند؛ [88 . ]نمازخوان برای ریا و خودنمایی نماز می خواند؛ [89 . ]فقیه برای غیر دین فقه می آموزد و دنیا و ریاست طلب می کند؛ [90.] مردم دور کسی را گرفته اند که قدرت دارد؛ [91.] هر کس روزی حلال می جوید، سرزنش می شود و جوینده حرام، مورد ستایش و تعظیم است؛ [92. ]در مکه و مدینه کارهایی می کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این کارهای زشت باز نمی دارد؛ [93. ]آلات لهو و لعب [حتی ]در مکه و مدینه آشکار می شود؛ [94. ]مرد سخن حق می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند؛ دیگران او را نصیحت می کنند و می گویند: این کار بر تو لازم نیست؛ [95. ]مردم به همدیگر نگاه می کنند و به مردم بدکار اقتدا می کنند؛ [96. ]راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمی رود؛ [97. ]مرده را به مسخره می گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نمی شود؛ [98. ]هر سال بدعت و شرارت بیشتر

ص:16

می شود؛ [99.] مردم و انجمن ها پیروی نمی کنند، مگر از توانگران؛ [100. ]به فقیر چیزی می دهند، درحالی که به او می خندند و برای غیر خدا به او ترحم می کنند؛ [101.] نشانه های آسمانی پدید می آید، ولی کسی از آن هراس ندارد؛ [102. ]مردم در حضور جمع، همانند بهایم مرتکب اعمال جنسی می شوند و هیچ کس از ترس، کار زشت را انکار نمی کند؛ [103. ]مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج می کند، ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ می ورزد؛ [104. ]آزار به پدر و مادر آشکار می شود و مقام آنها را سبک می شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد و از اینکه به آنها افترا زده شود، خوش حال می شوند؛ [105.] زن ها بر حکومت چیره می شوند و پست های حساس را قبضه می کنند و کاری پیش نمی رود، جز آنچه به دلخواه آنان باشد؛ [106. ]پسر به پدر خود افترا می زند و به پدر و مادر خود نفرین می کند و از مرگشان خوش حال می شود؛ [107.] اگر روزی بر مردی بگذرد که در آن روز گناه بزرگ مرتکب نشده باشد، مانند هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا می خوارگی، آن روز غمگین است و خیال می کند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیهوده تلف شده است؛ [108. ]سلطان، مواد غذایی را احتکار می کند؛ [109. ]حق خویشاوندان پیامبر (خمس) به ناحق تقسیم می شود و بدان قماربازی و می خوارگی می کنند؛ [110.] با شراب درمان می کنند و بدان بهبودی می جویند؛ [111. ]مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی عقیدگی یکسان می شوند؛ [112. ]منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق، بی سر و صدا و خاموشند؛ [113. ]برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد می گیرند؛ [114. ]مسجدها پر است از کسانی که از خدا ترس ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد می آیند و در مساجد، از شراب مست کننده توصیف می کنند؛ [115. ]شخص مست که از خرد تهی است، بر مردم پیش نمازی می کند و به مستی او ایراد نمی گیرند و چون مست شود،

ص:17

گرامی اش می دارند؛ [116.] هر که مال یتیمان را بخورد، شایستگی او را می ستایند؛ [117.] قاضیان به خلاف دستور خدا داوری می کنند؛ [118.] زمام داران از روی طمع، خیانت کاران را امین خود می سازند؛] 119.] میراث (یتیمان) را فرمان روایان به دست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب می گیرند و زمام آنها را رها می سازند تا هر چه می خواهند انجام دهند؛ [120. ]بر فراز منبرها، مردم را به پرهیزکاری دستور می دهند، ولی خود گوینده به آن دستور عمل نمی کند؛ [121. ]وقت نمازها را سبک می شمارند؛ [122. ]صدقه را به وساطت دیگران به اهل آن می دهند و به خاطر رضای خدا نمی دهند، بلکه از روی درخواست مردم و اصرار آنها می پردازند؛[123.] تمام هَمّ و غمّ مردم، شکم و عورتشان است. باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند؛ [124. ]دنیا به آنها روی آورده است؛ [125. ]نشانه های حق کهنه گشته است.

امام صادق علیه السلام پس از پیش بینی این حوادث، خطاب به راوی فرمود:

در چنین زمانی مراقب خود باش. نجات خود را از خداوند بخواه (فرج نزدیک است) و بدان که مردم با این نافرمانی ها سزاوار عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودی، باید به سوی رحمت حق بشتابی تا از کیفری که آنها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا می بینند، بیرون بیایی. بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گرداند: «وَ إِنَّ رَحمَةَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الُمحسِنینَ».(1)

3. امیدهای آخرالزمان

3. امیدهای آخرالزمان

در کنار روایت های یاد شده که در آنها از مردمان آخرالزمان نکوهش شده و تنها از ویژگی های منفی آنها سخن به میان آمده است، روایاتی نیز وجود دارد که گروه هایی از اهل آخرالزمان به شدت ستایش شده اند، تا جایی که از آنها به عنوان «برادران رسول خدا» یاد شده است. این گروه نیستند، مگر کسانی که با وجود همه سختی ها و


1- الکافی، ج 8، صص 36 _ 42، ح 7؛ بحارالأنوار، ج 52، صص 254 _ 260.

ص:18

دشواری های عصر غیبت، دین و ایمان خود را حفظ می کنند و بر پیمان الهی خود ثابت قدم می مانند. برخی از این روایت ها به قرار زیر است:

1. ابوبصیر از ابوجعفر [امام محمدباقر علیه السلام ] که درود خدا بر او باد، نقل می کند که فرمود:

قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : ذاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَماعَةٌ مِنْ أَصْحابِهِ: «أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی» مَرَّتَیْنِ فَقالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحابِهِ: أَما نَحنُ إِخوانُکَ یا رَسُولَ اللّه ؟ فَقالَ: لا، إِنَّکُمْ أَصْحابِی، وَ إِخوانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی، لَقَدْ عَرَّفَنِیَهُمُ اللّه ُ بِأَسْمائِهِم وَ أَسْماءِ آبائِهِمْ وَ أَرْحامِ أُمَّهاتِهِمْ. لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّةً عَلی دِینِهِ مِن خَرطِ القُتادِ(1) فِی اللَّیلَةِ الظَلْماء. أَو کَالقابِضِ عَلی جَمْرِ الغَضاءِ(2) أُولئِکَ مَصابِیحُ الدُّجی، یُنْجِیهُمُ اللّه ُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبراءٍ مُظْلَمَةٍ.(3)

روزی پیامبر خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ در حالی که عدّه ای از


1- «خرط القتاد» کنایه از سختی و دشواری کاری است. «خرط» به معنای دست کشیدن از بالای شاخه تا پایان آن و «قتاد» به معنای گیاه گَوَن است که دارای خارهای بسیار است. چون دست کشیدن بر شاخه های این گیاه و درآوردن خارهای آن بسیار سخت و طاقت فرساست، عرب هر کار سختی را به این عمل تشبیه کرده و این جمله به صورت یک ضرب المثل درآمده است که می گویند: «دون هذا الأمر خرط القتاد؛ دست کشیدن بر شاخه های گَوَن از این کار آسان تر است.» ر. ک: لغت نامه دهخدا، ماده خرط؛ فرهنگ لاروس (عربی _ فارسی)، ماده «خرط» و «قتاد».
2- «جمر الغضاء» نیز کنایه از مشکل بودن کاری است. «جمر» به معنای اخگر و شعله های آتش و «غضاء» به معنای درخت شوره گز است. چوب این درخت بسیار سخت و آتش آن بسیار سوزان است و ازاین رو عرب، کارهای بسیار سخت و دشوار را به در دست گرفتن آتش برافروخته از چوب گز، تشبیه می کند. ر.ک: همان، ماده «غضا».
3- بحارالأنوار، ج 52، صص 123 و 124، ح 8 .

ص:19

یارانش نزد او بودند، فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنما! ایشان سخن را دو مرتبه تکرار کردند. در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند، گفتند: ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه. شما یاران من هستید. برادران من قومی هستند [که] در آخرالزمان [خواهند آمد]. آنها به من ایمان می آورند، در حالی که مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام های پدرانشان شناسانده است، پیش از آنکه از پشت های پدران و رحم های مادرانشان خارج شوند. هر یک از آنها بر دین خود پایدار می ماند، در حالی که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گون در شب تاریک و در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گز دشوارتر است. ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب می درخشند. خداوند آنها را از همه فتنه های تیره و تار در امان نگه می دارد.

با توجه به این روایت، به خوبی می توان به مقام و جایگاه مؤمنان ثابت قدم در آخر الزمان پی برد.

2. در روایت دیگری که از امام صادق علیه السلام نقل شده، از دوران غیبت به عنوان «نزدیک ترین حالت بندگان به خدا» یاد شده است:

أَقْرَبُ ما یَکُونُ الْعِبادُ مِنَ اللّهِ _ جَلَّ ذِکْرُهُ _ وَ أَرْضی ما یَکوُنُ عَنْهُمْ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللّهِ _ جَلَّ وَ عَزَّ _ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ یَعْلَمُوا مَکانَهُ وَ هُمْ فِی ذلِکَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللّهِ _ جَلَّ ذِکْرُهُ _ وَ لا مِیثاقُهُ، فَعِنْدَها فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَباحا وَ مَساءً، فَإِنَّ أَشَدَّ ما یَکُونَ غَضَبَ اللّهُ عَلی أَعْدائِهِ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ، قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِیائَهُ لایَرْتابُونَ، وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ یَرْتابُونَ ما غَیَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرَفَةَ عَیْنٍ... .(1)

هنگامی که حجّت خدا در میان مردم نباشد، مردم به خدا نزدیک ترند و خدا


1- الکافی، ج 1، ص 333، ح 1؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 33، ص 339، ح 16.

ص:20

از مردم خشنودتر است؛ زیرا با اینکه حجت خدا ظاهر نیست و جای او را نمی دانند، باز باور دارند که حجّت خدا هست و پیمان خدایی استوار است. در چنین روزگاری (روزگار غیبت) هر صبح و هر شام منتظر فرج باشید. چون به هنگامی که حجّت غایب باشد، خشم خدا بر دشمنان خود بیشتر است و خدا می دانست که اولیای او درباره حجّت او [اگر چه غایب باشد و غیبت او طولانی گردد] شک نمی کنند؛ اگر می دانست که شک می کنند، یک چشم به هم زدن، حجّت خود را غایب نمی داشت... .(1)

از این روایت استفاده می شود که آخرالزمان و دوران غیبت در عین حالی که می تواند دوران هجران و نماد دوری از محبوب باشد، می تواند فرصتی برای تقرّب بیشتر بندگان و کسب رضایت بیشتر خداوند باشد، ولی مشروط به آنکه ما در اعتقادمان ثابت قدم باشیم و در طریق کسب معرفت حجّت خدا بیشتر قدم نهیم.

3. عبدالله بن سنان، یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند که روزی آن حضرت خطاب به ما فرمود:

سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبقُونَ بِلا عَلَمٍ یُری وَ لا إِمامٍ هُدیً، لایَنْجُو مِنْها إِلاّ مَن دَعا بِدُعاءِ الْغَریقِ.

به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که «دعای غریق» را بخوانند.

عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟

قال: تَقُولُ: یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ.(2)


1- ترجمه با استفاده از: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب غیبت، انتظار، تکلیف، چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362، ص 109.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 33، صص 351 و 352، ح 49.

ص:21

فرمود: می گویی: «ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلب ها را دگرگون می سازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما».

آری، در آخرالزمان و در دوران غریب غیبت، امواج شبهه و فتنه از هر سو رومی کند و انسان تا به خود بیاید، چون کشتی شکسته در دل دریای بیکران، حیران و سرگردان دست وپا می زند، ولی همیشه روزنه امیدی هست که این غریق بی پناه را از میان دریای فتنه و شبهه ها نجات بخشد. آن روزنه امید چیزی نیست جز درخواست عاجزانه از خدای تعالی برای هدایت و رستگاری و تمسک خالصانه به ولایت امامان معصوم علیهم السلام .

فصل دوم: نشانه های ظهور

اشاره

فصل دوم: نشانه های ظهور

زیر فصل ها

1. ضرورت شناخت نشانه های ظهور

2. آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات

3. دسته بندی نشانه های ظهور

1. ضرورت شناخت نشانه های ظهور

1. ضرورت شناخت نشانه های ظهور

از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که بشارت به ظهور مردی از آل محمد علیهم السلام در آخرالزمان داده شد، بیان نشانه های ظهور او نیز آغاز شد. امام علی علیه السلام بارها در خطبه ها و سخنان خود، اصحابش را نسبت به رویدادهای عصر ظهور آگاهی می داد و آنها را متوجه این رویداد عظیم می ساخت. امامان بعدی نیز مردم را نسبت به نشانه های ظهور هشدار می دادند.

ص:22

اکنون با مجموعه ای قابل توجه از روایات و کلمات معصومین علیهم السلام روبه رو هستیم که در هر یک از آنها به گوشه ای از رویداد عظیم ظهور مصلح آخرالزمان اشاره شده است و اگر آنها را کنار هم قرار دهیم، می توانیم به تصویری نسبتا شفاف از وضعیت اجتماعی، سیاسی، نظامی و حتی طبیعی و جغرافیایی جهان در آستانه ظهور دست یابیم.

بی تردید، مطالعه در روایات مربوط به نشانه های ظهور در عصر ما که بیش از هر عصر دیگر، التهاب جهانی برای ظهور احساس می شود، از ضرورت های بی چون و چراست. بر شیعیان آل محمد علیهم السلام واجب است که با دقت تمام، به همه نشانه های ظهور توجه کنند و با تطبیق آنها با وضعیت کنونی جهان، رسالت خویش را بهتر بشناسند.

2. آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات

اشاره

2. آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات

پیش از بررسی نشانه های ظهور، برخی مفاهیم و اصطلاحات مرتبط با این موضوع را که معمولاً در کتاب ها و آثار مؤلفان اسلامی از آنها یاد می شود، بررسی می کنیم:

الف) نشانه های ظهور

الف) نشانه های ظهور

ظهور مصلح آخرین، حضرت بقیه اللّه الاعظم _ ارواحنا له الفداء _ با حوادث طبیعی، رویدادهای اجتماعی و تحولات سیاسی و نظامی بسیاری همراه است که همه، از آماده شدن جهان برای ورود به عصری جدید و آغاز دورانی سرنوشت ساز از حیات کره خاک حکایت می کنند. از مجموع این حوادث، رویدادها و تحولات که پیش از ظهور یا هم زمان با آن رخ می دهند، به نشانه ها یا علایم ظهور تعبیر می شود. به این نکته هم باید توجه داشت که همه این نشانه ها در یک زمان رخ نمی دهند و ازنظردوری یا نزدیکی به وقت ظهور، با یکدیگر تفاوت دارند.

ب) مَلاحِم

ب) مَلاحِم

ص:23

این واژه جمع «مَلْحَمَه» به معنای جنگ و خون ریزی بزرگ و رزمگاه است. در مورد ریشه این کلمه، برخی گفته اند: ملحمه از «لُحْمَه» به معنای تار و پود پارچه گرفته شده است و چون معمولاً در رزمگاه طرفین نبرد چون تار و پود پارچه در هم می پیچند، به آن «ملحمه» می گویند. برخی دیگر گفته اند: این کلمه از «لَحْم» به معنای گوشت گرفته شده است و بدان دلیل به رزمگاه «ملحمه» می گویند که در آن گوشت های کشته شدگان به فراوانی به چشم می خورد.(1)

ملاحم در اصطلاح به جنگ ها و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی اطلاق می شود که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از وقوع آنها خبر داده اند.

ج) فِتَن

ج) فِتَن

کلمه «فتن» جمع «فتنه» به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، رنج و محنت است. این واژه در اصل به عملی گفته می شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می گیرد.(2) فتن در اصطلاح به معنای حوادث و رویدادهایی است که وقوع آنها در کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام پیش گویی شده است.

د) اشراط الساعة

د) اشراط الساعة

کلمه «اشراط» جمع «شَرَط» به معنای علامت و نشان است.(3) «اشراط الساعة» یا «اشراط یوم القیامة» در اصطلاح عبارت از «نشانه های برپایی قیامت» است. در منابع روایی، از برخی نشانه های ظهور به عنوان نشانه های برپایی قیامت


1- لسان العرب، ج 12، ص 254، ماده «لحم».
2- لسان العرب، ج 10، ص 178، ماده «فتن».
3- لسان العرب، ج 7، ص 82 .

ص:24

یاد شده است.(1)

پیامبر گرامی اسلام از همان سال های آغازین بعثت، بر اساس دانش ماورایی خود، به پیش گویی رویدادهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می پرداخت که در آینده های دور و نزدیک در جامعه اسلامی روی خواهد داد. به تعبیر برخی از روایات، ایشان، مسلمانان را از همه حوادثی که تا آستانه قیامت رخ خواهد داد، آگاه می کرد. آن حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهای مبارکی که در آینده رخ خواهد نمود، مژده و بشارت می داد و گاه آنان را از وقایع شومی که پیش روی آنهاست، برحذر می داشت. این رویه مستمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد پیش گویی رویدادهای مختلف به ویژه رویدادهایی که در آخرالزمان رخ خواهد داد، موجب شد که مسلمانان در طول سال های پربرکت حیات رسول گرامی اسلام از گنجینه ارزشمندی از روایات مربوط به حوادث آینده برخوردار شوند؛ گنجینه ای که از همان سده های آغازین گسترش اسلام به دست مؤلفان، مورخان و محدّثان، جمع آوری و در اختیار نسل های آینده گذاشته شد.

مؤلفان اسلامی مجموعه روایت هایی را که به ویژه از پیامبر اسلام در زمینه حوادث مختلف اجتماعی و سیاسی وارد شده بود، در کتاب هایی که معمولاً با عناوینی همچون علامات المهدی، علامات مهدی آخرالزمان، علایم الظهور، أشراط الساعة، علامات الساعة، علامات یوم القیامه، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و... نامیده می شده است، جمع آوری کرده اند.(2)


1- در یکی از این روایات نشانه های برپایی قیامت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین بیان شده است: «لا تقوم الساعة حتی تکون عشر آیات: الدجال و الدخان و طلوع الشمس من مغربها، و دابّة الأرض و یأجوج و مأجوج و ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس إلی المحشر تنزل معهم إذا نزلوا و تقبل معهم إذا أقبلوا.» بحارالأنوار، ج 6، ص 303، ح 1 و ج 52، ص 209.
2- ر.ک: نعیم بن حماد بن معاویه، الفتن، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418 ه_ . ق، ص 11.

ص:25

گفتنی است کتاب شناس بزرگ شیعی، آقا بزرگ تهرانی رحمه الله از بیش از سی مورد کتاب که با عناوینی نظیر الفتن و الملاحم نوشته شده اند، یاد کرده است.(1)

ه_ ) شرایط ظهور

ه_ ) شرایط ظهور

به مجموعه زمینه ها و بسترهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که در صورت فراهم شدن آنها ظهور امام مهدی علیه السلام رخ خواهد داد، «شرایط ظهور» گفته می شود. البته در اینکه با قاطعیت بتوان اموری را شرایط ظهور برشمرد و ادعا کرد که با تحقق آنها حتما ظهور محقق خواهد شد، تردید وجود دارد، با این حال، شاید بتوان از برخی روایات چنین استفاده کرد که اموری مانند آمادگی فکری و عملی مردم برای ظهور امام عدالت گستر، عزم جدی آنها برای وفا به پیمان خود در برابر آن امام، وجود تعداد کافی یاران مخلص و وفادار، ناامیدی کامل مردم از طرح ها و برنامه های دست ساخته بشر برای اصلاح وضع جهان و... از شرایط ظهور به شمار می آیند.


1- ر.ک: آقا بزرگ طهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعه، چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، بی تا، ج 16، صص 112 _ 114، ج 22، صص 187 _ 190. برخی از مهم ترین کتاب هایی که با عناوین یاد شده به رشته تحریر درآمده اند، به این شرح است: ابوعبدالله نعیم بن حماد مروزی، معروف به ابن حماد م 288 ه . ق، الفتن، 2جلد، چاپ اول: قاهره، توحید، 1412 ه . ق؛ ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس، معروف به سید بن طاووس (م 624 ه . ق)، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، چاپ پنجم: قم، رضی، 1398 ه . ق. کتاب یادشده با این نام نیز به چاپ رسیده است: التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، تحقیق: مؤسسه صاحب الامر عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول: اصفهان، گلبهار، 1416 ه_ . ق؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر (م 774ه . ق)،النهایة فی الفتن و الملاحم، تحقیق: محمد احمد عبدالعزیز، 2 جلد، بیروت، دارالجیل، بی تا؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر، علامات یوم القیامة، چاپ اول: قاهره، مکتبة القرآن، 1408 ه. ق؛ علی بن حسام الدین متقی هندی (م 975 ه . ق)، البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، رضوان، 1399 ه . ق؛ سید شریف محمد بن رسول برزنجی (م 1103 ه . ق)، الإشاعة لأشراط الساعة، چاپ چهارم: بیروت، دارالکتاب العلمیة، بی تا.

ص:26

گفتنی است برخی افراد، نشانه های ظهور را با شرایط ظهور اشتباه می گیرند و گمان می کنند ظهور امام مهدی علیه السلام به تحقق این نشانه ها بستگی دارد و تا زمانی که آنها رخ ندهد، لزوما ظهور واقع نخواهد شد، در حالی که نشانه های ظهور تنها جنبه آگاهی بخشی، بیدارسازی و هشداردهی دارند و راه هایی برای تشخیص منجی موعود حقیقی از موعودهای دروغین به شمار می آیند. بنابراین، چه بسا امکان دارد که اراده خداوند به ظهور امام مهدی علیه السلام تعلق گیرد بی آنکه برخی از نشانه های ظهور محقق شده باشند. در معارف شیعی، از این موضوع به «بداء» تعبیر می شود.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحا به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم گفته می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند. سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. خدای تعالی در قرآن می فرماید:

یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ.(1)

خداوند آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند و اصل کتاب نزد اوست.

در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا؛(2) و [نتیجه] گناهانی که مرتکب شده اند، برایشان ظاهر می شود».

در داستان حضرت یوسف نیز می فرماید:


1- سوره رعد 13، آیه 39.
2- سوره زمر 39، آیه 48.

ص:27

ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا اْلآیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتّی حینٍ.(1)

آن گاه پس از دیدن آن نشانه ها، به نظرشان آمد که او را تا چندی به زندان افکنند.

این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و هرگز در مورد خداوند متعال صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محال است. خداوند _ چنان که قرآن کریم می فرماید _ به همه چیز آگاه و داناست: «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیما خَبِیرا»(2) و نسبت به همه چیز _ در همه زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند _ علم حضوری دارد. در این مورد در قرآن کریم چنین می خوانیم:

إِنَّ اللّهَ لایَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ.(3)

در حقیقت، هیچ چیز [نه] در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمی ماند.

از همین روست که مسئله بدأ و ظاهر کردن آن امر مخفی، به خداوند نسبت داده می شود:

وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ.(4)

و آنچه تصور[ش را] نمی کردند، از جانب خدا برایشان آشکار می شود.

بر اساس آیه «إِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند»(5) و با استفاده از دیگر آیات و روایات


1- سوره یوسف 12، آیه 35.
2- سوره نساء 4، آیه 35.
3- سوره آل عمران 3، آیه 5.
4- سوره زمر 39، آیه 47.
5- سوره رعد 13، آیه 11.

ص:28

می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه، نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صله رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حق آن و... سرنوشت شخص را تغییر و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان گونه که اعمال بد و ناشایست، اثر عکس خود را بر زندگی شخص می گذارد.

گفتنی است خداوند متعال بنا بر آیات قرآن، دو لوح دارد: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات.

لوح محفوظ لوحی است که آنچه در آن نوشته می شود، پاک نمی شود و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چرا که مطابق با علم الهی است. در قرآن کریم می خوانیم:

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ.(1)

آری، آن قرآن ارجمندی است که در لوحی محفوظ است.

لوح محو و اثبات هم لوحی است که امور نوشته شده بر آن به اراده خداوند و بر اساس اعمال بندگان تغییر می کند. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ.(2)

خداوند آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند و اصل کتاب نزد اوست.

برای مثال، بناست شخص در بیست سالگی فوت کند، ولی به واسطه صله رحم یا صدقه ای که می دهد، سی سال به عمرش اضافه می شود. پس تا پنجاه سالگی زنده می ماند یا به عکس، شخص دیگری قرار است پنجاه سال


1- سوره بروج 85، آیه های 22 و 21.
2- سوره رعد 13، آیه 39.

ص:29

عمر کند، ولی به واسطه گناه کبیره ای خاص، سی سال از عمرش کاسته می شود و در همان بیست سالگی می میرد. البته خداوند متعال از ابتدا می دانست که اولی بناست پنجاه سال و دومی بیست سال عمر کند، ولی برای روشن شدن این سنّت های الهی، مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی علیهم السلام بیان می شود.(1)

با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که آیا نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام در لوح محفوظند یا محو و اثبات؟ به عبارت دیگر، آیا ممکن است ظهور بدون تحقق نشانه ها رخ دهد یا خیر همه نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت جز نشانه هایی که صراحتا در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانه های ظهور، همگی از امور غیرحتمی به شمار می روند، چنان که بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیه آنها بنا بر مشیّت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم یا تأخر شوند. به بیان دیگر، آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها، به گونه ای دیگر پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است، تا کنون اتفاق افتاده اند و در اصل تحقق


1- برای مطالعه بیشتر در زمینه مفهوم و جایگاه «بداء» در آموزه های اسلامی ر.ک: الکافی، ج 1، صص 146 _ 149، باب البداء؛ بحارالأنوار، ج 4، صص 92 _ 134، باب البداء و النسخ؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، صص 375 _ 382 ذیل آیه 39 سوره رعد؛ سید محسن خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1425 ه_ . ق، ج 1، صص 190 _ 201.

ص:30

خویش دچار بداء نشده اند.(1)

3. دسته بندی نشانه های ظهور

اشاره

3. دسته بندی نشانه های ظهور

در کتاب ها و منابع اسلامی، از حوادث و رویدادهای مختلفی به عنوان نشانه های ظهور یاد شده است تا جایی که برخی از صاحب نظران، شمار این حوادث و رویدادها را تا بیش از شصت مورد رسانده اند.(2) با بررسی این نشانه ها به نظر می رسد که آنها به دو اعتبار، قابل دسته بندی هستند:(3)

الف) به اعتبار نوع حادثه و رویداد؛

ب) به اعتبار زمان وقوع حادثه و رویداد.

در دیدگاه نخست، ملاک دسته بندی این است که آیا آن حادثه و رویدادی که در روایت ذکر شده، از جمله رویدادها و حوادث اجتماعی است یا رخدادهایی که در عالم طبیعت رخ می دهد؟ در دیدگاه دوم، آنچه ملاک دسته بندی قرار می گیرد، این است که آیا حادثه و رویدادی که از آن به عنوان نشانه ظهور یاد شده است، در فاصله ای نزدیک به عصر ظهور امام عصر علیه السلام رخ می دهد یا در فاصله ای دور از عصر ظهور؟ با تلفیق این دو دسته بندی، نشانه های ظهور را می توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد:

الف) رویدادهای اجتماعیِ نزدیک به عصر ظهور

الف) رویدادهای اجتماعیِ نزدیک به عصر ظهور


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: مجتبی السادة، شش ماه پایانی: تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور، ترجمه: محمود مطهری نیا، چاپ اول: تهران، موعود عصر، 1383، صص 224 _ 229.
2- ر.ک: الإرشاد، صص 356 _ 361؛ سیره معصومان، ج 6، صص 367 _ 400.
3- ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، ص 442.

ص:31

برای این گونه حوادث به وقایعی مانند شورش سفیانی و کشته شدن نفس زکیه در مسجدالحرام می توان اشاره کرد. شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:

خَمسٌ قَبلَ قِیامِ الْقائِمِ مِنَ الْعَلاماتِ: الصَّیحَةُ وَ السُّفیانِی¨ُّ، وَ الخَسفُ بِالْبَیداءَ وَ خُروجُ الَیمانِیِّ وَ قَتلُ نَفسِ الزَّکِیَّةِ.(1)

پنج رویداد پیش از به پا خاستن قائم از نشانه ها به شمار می رود: برخاستن ندایی از آسمان، خروج سفیانی، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء، خروج مردی از یمن و کشته شدن نفس زکیه.

بر اساس آنچه در روایات آمده، سفیانی، مردی است از نسل آل ابی سفیان(2) که از شام یا همان سوریه کنونی سر به شورش برمی دارد و مناطق زیادی را تصرف می کند تا سرانجام در زمانی که به قصد تصرف مکه راهی این مکان می شود، در منطقه ای میان مدینه و مکه که به آن بیداء گفته می شود، زمین می شکافد و لشکریان او در دل زمین فرو می روند.(3)

در روایتی که از امام علی علیه السلام نقل شده، ویژگی های سفیانی چنین شمرده شده است:

یَخْرُجُ ابْنُ آکِلَةِ الأَکْبادِ مِنَ الوادی الیابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رِبْعَةٌ وَحشُ الوَجْهِ ضَخِمُ الهامَةِ بِوَجهِهِ أَثَرُ جُدَریٍ إِذا رَأَیْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ، إِسمُهُ عُثمانُ و أَبُوهُ عَنبَسَةُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبی سُفْیانَ حَتّی یَأتِیَ أرْضا ذاتَ قَرارٍ وَ مَعینٍ فَیَسْتَوی


1- کتاب الغیبة طوسی، ص 267؛ کتاب الغیبة (نعمانی)، ص 252، ح9؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 649، ح1.
2- کتاب الغیبة طوسی، ص 270؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 651 .
3- ر.ک: بحارالأنوار، ج 52، صص 186 و 187؛ منتخب الأثر، ص 454.

ص:32

عَلی مِنْبَرِها.(1)

پسر هند جگرخوار از بیابانی خشک خروج می کند. او مردی است چهارشانه، زشت رو، بزرگ سر، آبله رو و چون او را ببینی، می پنداری یک چشم است. نامش، عثمان و نام پدرش، عنبسه و از فرزندان ابوسفیان است. تا به سرزمینی می رسد که دارای قرارگاه و خرمی است و در آنجا بر تخت سلطنت می نشیند.

بر اساس روایتی که نعمانی از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند، شورش و طغیان سفیانی و قیام حضرت مهدی علیه السلام در یک سال رخ می دهد.(2)

در مورد نفس زکیه نیز باید گفت به تعبیر روایات، او مردی از اولاد امام حسن علیه السلام است که درمسجد الحرام و در بین رکن و مقام ابراهیم کشته می شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفسِ الزَّکیَّةِ إلاّ خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً.(3)

بین قیام قائم آل محمد و کشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب فاصله خواهد بود.

به نقل روایات، هم زمان با قیام سفیانی در شام، مردی از یمن، حرکتی را آغاز می کند و مردم را به سوی حق و طریق مستقیم فرا می خواند. قیام او که یمانی نام دارد، صحیح ترین قیام ها و پرچمی که او بلند می کند، هدایت بخش ترین پرچم ها خواهد بود. در این زمینه از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است:

خُروجُ الثَلاثَةِ الخُراسانِیُّ و السُّفیانیُّ وَ الَیمانیُ فی سَنَةٍ واحِدَةٍ فی شَهرٍ واحدٍ


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 651، ح 9.
2- کتاب الغیبة نعمانی، ص 267؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص 271.
3- کتاب الغیبة طوسی، ص 271؛ ر.ک: کتاب الغیبة (نعمانی)، ص 252.

ص:33

فی یَومٍ واحدٍ، وَ لَیْسَ فیِها رایةٌ بِأَهدی مِنْ رایةِ الَیمانِیِّ یَهدی إلَی الحَقِ.(1)

خروج هر سه؛ خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال، یک ماه و یک روز واحد صورت می گیرد و در این، هیچ پرچمی، هدایتگر پرچم یمانی نخواهد بود. او به سوی حق هدایت می کند.

این رویدادها از نشانه های حتمی ظهور حجّت بن الحسن _ ارواحناله الفداء(2) _ و نشانه هایی هستند که در فاصله بسیار کمی از ظهور رخ می دهند.

ب) رویدادهای اجتماعیِ دور از عصر ظهور

ب) رویدادهای اجتماعیِ دور از عصر ظهور

دسته دوم از حوادث و رویدادهای اجتماعی، برخلاف دسته اول، از نظر زمان به زمان قیام قائم نزدیک نیستند و به یک تعبیر، بیش از آنچه نشانه ظهور به شمار آیند، نشانی بر صدق گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام در مورد ظهور قائم آل محمد علیه السلام هستند. به عبارت دیگر، وقتی پیامبر اکرم یا دیگر پیشوایان دین، یک رویداد اجتماعی را در فاصله چند صد سال از عصر خویش پیش بینی می کنند و ما به چشم خود، روی دادن این حوادث را می بینیم، بیش از پیش، در اعتقاد خود به ظهور منجی یقین پیدا می کنیم و به خود اجازه نمی دهیم در دیگر رویدادهایی که وقوع آنها در زمانی نزدیک به قیام قائم پیش بینی شده است؛ شک کنیم. بدین ترتیب، بر ما مسلّم می شود که کلام پیشوایان دین بی کم و کاست، تحقق خواهد یافت.

نعمانی در کتاب خود از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند که زوال دولت


1- کمال الدین و تمام النعمة، ص 649، ج 2.
2- کتاب الغیبة نعمانی، ص 252.

ص:34

بنی امیه و استقرار دولت بنی عباس از رویدادهایی است که پیش از ظهور قائم رخ می دهد.(1) وقتی به این نکته توجه کنیم که امام محمد باقر علیه السلام، هجده سال پیش از زوال دولت اموی و روی کار آمدن دولت عباسی وفات کرده است، درمی یابیم که کلام ائمه علیهم السلام بی هیچ تردیدی بر اساس علم الهی صادر شده است.

در روایت هایی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام به ما رسیده، حوادث و رویدادهای اجتماعی مختلفی پیش از قیام مهدی _ ارواحناله الفداء _ پیش بینی شده است. با بررسی اسناد و کتاب های تاریخی، وقوع بسیاری از این رویدادها بر ما مسلّم شده است و به راحتی می توانیم واقعه پیش بینی شده را با آنچه در خارج رخ داده و در کتاب های تاریخ نیز ثبت شده است، تطبیق دهیم.(2)

برخی معتقدند این گونه رویدادهای اجتماعی دور از عصر ظهور را که در سخنان معصومین علیهم السلام، رخ دادن آنها پیش بینی شده اند، نباید نشانه های ظهور دانست، بلکه آنها جزو ملاحم و فتنی هستند که معصومین علیهم السلام بر اساس علم غیب خود از آنها خبر می دادند.(3)

ج) رویدادهای طبیعیِ نزدیک به عصر ظهور

ج) رویدادهای طبیعیِ نزدیک به عصر ظهور

یکی از این حوادث که در فاصله کمی از قیام مهدی منتظر علیه السلام در عالم طبیعت رخ می دهد، ندایی است که از آسمان برمی خیزد و نام حضرت قائم علیه السلام را به گوش تمام جهانیان می رساند. نعمانی، شیخ صدوق و شیخ طوسی


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 262.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص 448 _ 477.
3- ر.ک: مصطفی صادقی، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، چاپ اول: قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385، ص90.

ص:35

در کتاب های خود، روایات زیادی را در این مورد نقل کرده اند که در اینجا به ذکر یکی از آنها بسنده می کنیم.

نعمانی به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام چنین نقل می کند:

الصَّیحَةُ لاتَکُونُ إِلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ، [لأِنّ شَهْرَ رَمَضانَ] شَهْرُ اللّه ِ، [و الصَّیْحَةُ فِیه] هِیَ صَیحَةُ جَبرَئیلَ علیه السلام إِلی هذَا الخَلقِ، ثُمَّ قالَ: یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ القائِمِ علیه السلام فَیَسمَعُ مَنْ بِالمَشرِقِ وَ مَنْ بِالمَغرِبِ. لایَبقی راقِدٌ إِلاّ اسْتَیقَظَ وَ لاقائِمٌ إِلاّ قَعَدَ، وَ لاقاعِدٌ إِلاّ قامَ عَلی رِجلَیهِ فَزَعا مِن ذلِکَ الصَّوتِ، فَرَحِم اللّه ُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذلِکَ الصَّوتِ فَأَجابَ.(1)

آن ندای آسمانی برنخواهد خاست، مگر در ماه رمضان؛ [چرا] که [رمضان ]ماه خداست. آن ندا از جبرئیل است که خطاب به مردم سر داده می شود و نام قائم را در همه جا طنین انداز می سازد، تا آنجا که همه ساکنان زمین از شرق تا به غرب، آن ندا را خواهند شنید. از وحشت شنیدن آن ندا، هر کس در خواب فرو رفته است، بیدار می شود و هر کس بر پا ایستاده است، ناچار به نشستن می شود و هر کس بر زمین نشسته است، به ناگاه از جای برمی خیزد. پس رحمت الهی بر کسی باد که این ندا را بشنود و به آن پاسخ گوید.

از جمله رویدادهای دیگری که پیش از قیام منجی در عالم طبیعت رخ می دهد و در روایات به آن اشاره شده، نوعی از ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی است که در تمام طول کره زمین سابقه ندارد و حساب تمام ستاره شناسان را برهم می ریزد. در این مورد نیز روایات متعددی بیان شده است که تنها یکی از آنها را به نقل از نعمانی ذکر می کنیم. او در کتاب خود از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 254؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص 274؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص650 .

ص:36

آیَتانِ تَکونانِ قَبلَ قِیامِ القائِمِ علیه السلام لَم تَکُونا مُنذُ هَبَطَ آدَمُ إِلی الأَرضِ: تَنکَسِفُ الشَّمسُ فِی النِّصفِ مِن شَهرِ رَمَضانَ، وَ القَمَرُ فی آخِرِهِ... .(1)

دو نشانه پیش از ظهور قائم وجود دارد که از زمان هبوط آدم به زمین سابقه نداشته است؛ یکی، گرفتن خورشید در نیمه ماه رمضان و دیگری، گرفتن ماه در آخر این ماه است.

گفتنی است علت عجیب بودن این ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی آن است که بر اساس قواعد نجومی، معمولاً ماه گرفتگی در نیمه ماه و خورشید گرفتگی در اواخر ماه رخ می دهد. به همین دلیل، در روایات آمده است که به سبب این حادثه، حساب ستاره شناسان به هم می ریزد.(2)

د) رویدادهای طبیعی دور از عصر ظهور

د) رویدادهای طبیعی دور از عصر ظهور

در روایات، به نمونه های مختلفی از این گونه رویدادهای طبیعی اشاره شده است که برای نمونه می توان از این موارد نام برد: طغیان رود فرات و جاری شدن آب در کوچه های کوفه،(3) هجوم ملخ هایی به رنگ خون(4) و نزول باران های فراوان که پیش از آن سابقه نداشته است.(5)

گفتنی است به تصریح روایات، روی دادن برخی حوادث و رویدادهایی که به عنوان نشانه های ظهور ذکر شده اند، حتمی و مسلّم و رخ دادن برخی دیگر، مشروط و غیرقطعی است. همچنان که نعمانی نیز بر آن تأکید می ورزد،


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 271؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص 270؛ کمال الدین تمام النعمة، ج 2،655.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 655.
3- إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 429.
4- إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 427.
5- شیخ علی یزدی حائری، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، چاپ دوم: قم، مکتبة الرضی، 1404 ه_ . ق، ج 2، ص 159؛ الإرشاد، ص 359.

ص:37

روی دادن حوادثی مانند خروج سفیانی و یمانی، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء، کشته شدن نفس زکیه و برخاستن ندایی از آسمان، از نشانه های قطعی و محتوم قیام قائم آل محمد علیهم السلام بوده و دلایل و مستندات آنها محکم و خدشه ناپذیر است.(1)


1- ر.ک: کتاب الغیبة نعمانی، ص 282. برای مطالعه بیشتر در زمینه نشانه های ظهور ر.ک: سید علی بن طاووس، الملاحم و الفتن، ترجمه: محمدجواد نجفی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص)، ترجمه: علی اکبر مهدی پور، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376؛ علی کورانی، عصر ظهور، ترجمه: عباس جلالی، چاپ پنجم: تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375؛ شش ماه پایانی: تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور؛ محمد خادمی شیرازی، نشانه های ظهور او، چاپ اول: قم، مسجد مقدس جمکران، 1378. همچنین برای آشنایی با آثاری که در این زمینه تألیف شده اند ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمان شناسی در آثار اسلامی»، واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود، پیش گویی ها و آخرالزمان (مجموعه مقالات)، چاپ سوم: تهران، موعود عصر، 1382.

ص:38

فصل سوم: تعیین وقت برای ظهور

اشاره

فصل سوم: تعیین وقت برای ظهور

برخی رویدادهایی که در سال های اخیر در جهان رخ داده، به ویژه انتشار اخباری درزمینه انتظار مسیحیان برای بازگشت حضرت مسیح علیه السلام در آغاز هزاره سوم میلادی، به شور و شوق ظهور مصلح آخرالزمان، حضرت بقیه اللّه الاعظم _ أرواحنافداه _ در جامعه ما دامن زد و این زمزمه را در میان بسیاری از مشتاقان و منتظران آن حضرت پدید آورد که آیا ظهور نزدیک نیست و آیا نباید در آینده نزدیک، در انتظار واقعه خوش ظهور بود؟ حتی عده ای در این میان، به پیش بینی زمان ظهور پرداختند و مردم را به آمادگی برای استقبال از حضرت مهدی علیه السلام در آینده ای بسیار نزدیک فرا خواندند.

گسترش شور و شوق عمومی برای ظهور حضرت حجت علیه السلام، پدیده مبارکی است و جا دارد علاقه مندان آن حضرت، اشتیاق ظهور را بیش از پیش در جامعه گسترش دهند و مردم را برای ظهور آماده سازند. با این حال، اگر این پدیده به تعیین زمان برای ظهور و امیدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت علیه السلام در زمانی معیّن بینجامد، جای تأمل بسیار دارد؛ زیرا بر اساس برخی روایات نقل شده از ائمه اهل بیت علیهم السلام، هیچ کس جز خدای تبارک و تعالی از زمان دقیق ظهور آگاهی ندارد. ازاین رو، تعیین وقت برای ظهور (توقیت) جایز نیست و هیچ کس حق ندارد براساس برداشت های شخصی خود، به پیش بینی زمان رخ داد عظیم ظهور بپردازد.

برای روشن شدن بیشتر موضوع یاد شده، به بررسی جنبه های مختلف تعیین زمان برای ظهور می پردازیم.

1. تعیین وقت برای ظهور و فلسفه انتظار

1. تعیین وقت برای ظهور و فلسفه انتظار

پیش از این درباره مفهوم، فلسفه، کارکرد و نقش تربیتی انتظار در عصر

ص:39

غیبت، سخن گفته ایم. در اینجا قصد تکرار مباحث پیشین را نداریم و تنها به ذکر خلاصه ای از این مباحث بسنده می کنیم. انتظار منجی از یک سو، عاملی برای پایداری و شکیبایی در برابر سختی ها و مشکلات عصر غیبت و از سوی دیگر، عاملی برای پویایی و تحرک شیعیان و آماده باش همیشگی آنان است. بر اساس آموزه های ائمه معصومین علیهم السلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت، بتواند با سربلندی در پیش گاه حجت خدا ظاهر شود.

به عبارت دیگر، انتظار ظهور حجت در آینده ای نامشخص هم بیم دهنده و هم نویدبخش است. بیم دهنده است؛ زیرا منتظر با خود می گوید شاید همین سال، همین ماه یا همین روز ظهور رخ دهد. پس باید آماده حضور در پیش گاه حجت خدا و تقدیم اعمال خود به آن حضرت باشم. امیدبخش است؛ زیرا منتظر می اندیشد شاید در آینده ای نزدیک، ظهور رخ دهد و سختی ها و مشکلات او به پایان برسد. پس باید پایداری و مقاومت ورزید و تسلیم جریان هایی نشد که در پی غارت سرمایه های ایمانی و اعتقادی اند.

با توجه به مطالب یاد شده، می توان گفت تعیین زمان برای ظهور برخلاف مفهوم، فلسفه و نقش تربیتی انتظار است و چه بسا منتظر را به سستی یا ناامیدی بکشد. وقتی گفته شود تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده ای نه چندان دور، ظهور رخ نخواهد داد، به طور طبیعی دچار سکون و رکود می شویم و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله داریم، از به دست آوردن آمادگی لازم برای ظهور خودداری می کنیم. همچنین اگر ظهور به هر

ص:40

دلیل، در زمانی که وعده داده شده است، رخ ندهد، دچار ناامیدی می شویم و چه بسا در اصل اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز تردید کنیم.

در روایات به این نکته ها توجه شده است. از جمله در روایتی که فُضیل بن یَسار از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است، آن حضرت در پاسخ به این پرسش که «آیا برای این امر [برخاستن قائم علیه السلام ]، وقت [مشخص ]وجود دارد؟»، فرمود:

کَذَبَ الوَقّاتُونَ، کَذَبَ الوَقّاتُونَ. کَذَبَ الوَقّاتُونَ، أَنَّ مُوسی علیه السلام لَمّاخَرَجَ وافِدا إِلی رَبِّهِ واعَدَهُم ثَلاثینَ یَوما، فَلَمّا زادَهُ اللّه ُ عَلَی الثَّلاثینَ عَشْرا قالَ قَومُهُ: قَد أَخْلَفنا مُوسی فَصَنَعُوا ما صَنَعُوا... .(1)

کسانی که برای این امر وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آن گاه فرمود:) زمانی که موسی علیه السلام، قومش را برای رفتن به قراری که با پروردگارش داشت، ترک کرد، به آنها وعده داد که تا سی روز دیگر برمی گردد، ولی زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرد. پس آن کردند که کردند... .

داستان ارتداد قوم یهود و گوساله پرست شدن آنها در پی تأخیر ده روزه حضرت موسی در تاریخ مشهور است و این هشداری است به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند.

در روایتی که از امام موسی کاظم علیه السلام نقل شده، به صراحت به نقش تربیتی انتظار و رابطه ای که میان فلسفه انتظار و تعیین نشدن وقت ظهور وجود دارد، اشاره شده است. در این روایت، علی بن یقطین از آن حضرت


1- الکافی، ج1، صص368 و 369، ح 5 ؛ کتاب الغیبة نعمانی، ص294، ح13؛ کتاب الغیبة (طوسی)، صص261و 262.

ص:41

چنین نقل می کند: «الشِّیِعَةُ تُرَبّی بِالأَمانِیِّ مُنْذُ مِائَتَیْ سَنَةٍ؛ دویست سال است که شیعه با آرزوها [و امیدواری به آینده ]تربیت می شود».(1)

[هنگامی که علی بن یقطین این سخن امام را برای پدرش که در دستگاه سفاح و منصور عباسی خدمت می کرد، نقل کرد ]او به پسرش گفت: «چرا آنچه [امامان ]درباره ما می گویند [از پیشرفت دولت بنی عباس ]واقع می شود، ولی آنچه درباره شما می گویند [از ظهور دولت حق ]واقع نمی شود؟» علی در پاسخ پدرش گفت: «آنچه درباره ما و شما گفته شده همه از یک منبع است. با این تفاوت که امر شما زمانش رسیده بود و به همین دلیل به صورت کامل به شما ارزانی شد و مطابق آنچه به شما گفته شده بود، رخ داد، ولی امر ما زمانش نرسیده است و از این رو با آرزوها [و امید به آینده] دل گرم شده ایم.

اگر به ما گفته شده بود: این امر [ظهور قائم] تا دویست سال و یا سیصد سال دیگر رخ نمی دهد؛ دل ها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام برمی گشتند، ولی گفته اند: این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است، تا دل های مردم الفت گیرد و فرج، نزدیک احساس شود.(2)

با دقت در این روایت به خوبی روشن می شود که پیشوایان دین با روشن بینی تمام از «انتظار تحقق دولت حق» و امیدواری نسبت به آینده به عنوان وسیله ای برای تربیت شیعیان و حفظ نشاط و پویایی آنها در همه


1- الکافی، ج 1، ص 369، ح 6؛ کتاب الغیبة نعمانی ص 295، ح 1؛ کتاب الغیبة (طوسی) ص 207.
2- الکافی، ج 1، ص 369، ح 6؛ کتاب الغیبة نعمانی ص 295، ح 1؛ کتاب الغیبة (طوسی) ص 207.

ص:42

زمان ها بهره جسته و به همین دلیل نه تنها خود از تعیین زمانی برای ظهور پرهیز کرده اند، دیگران را نیز از این کار برحذر داشته اند.

بنابراین، همه نویسندگان و گویندگانی که به عشق امام عصر علیه السلام قلم می زنند و سخن می رانند، باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آنها و یادآوری وظایف منتظران سازند و از نوشته ها و سخنانی که مردم را بدون دلیل به وقوع ظهور در وقت مشخصی امیدوار می کند، خودداری کنند.

2. فرا رسیدن ناگهانی ظهور

2. فرا رسیدن ناگهانی ظهور

در بسیاری از روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده، این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که ظهور نیز همانند قیامت، ناگهانی و غیرمنتظره فرا می رسد و زمان آن را هیچ کس جز خداوند حکیم نمی داند. از جمله در روایتی که امام رضا علیه السلام به واسطه پدران بزرگوارش، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند، چنین آمده است:

أَنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله قیلَ لَهُ: یا رَسُولَ اللّه ِ مَتی یَخْرُجُ الْقائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتکِ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله : مَثَلُهُ مَثَلُ السّاعَةِ الَّتی «لایُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ لایَأتیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً(1)».(2)

به پیامبر[اسلام] _ درود خدا بر و او خاندانش باد _ عرض شد: ای فرستاده خدا! آن قائم که از نسل شماست، چه وقت ظهور می کند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. «تنها خداوند است که چون زمانش فرا


1- سوره اعراف 7، آیه 187.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص373.

ص:43

رسد، آشکارش می سازد. فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است. جز به ناگهان بر شما نیاید».

امام باقر علیه السلام نیز در تفسیر این آیه شریفه: «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لایَشْعُروُنَ؛ آیا چشم به راه چیزی جز آن ساعتند که ناگاه و بی خبرشان بیاید؟»(1) می فرماید: «هِیَ ساعَةُ الْقائِمِ علیه السلام تَأتِیَهُمْ بَغْتَةً؛ مراد از ساعت، ساعت [قیام ]قائم علیه السلام است که ناگهان بر ایشان بیاید».(2)

حضرت صاحب الامر علیه السلام نیز در یکی از توقیع های خود بر این نکته تأکید می ورزد که ظهور ناگهانی و دور از انتظار فرا می رسد:

فَاِءنَّ أَمْرَنا بَغْتَةٌ فُجاءَةٌ حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوَبةٌ وَلا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوْبَةٍ.(3)

فرمان ما به یک باره و ناگهانی فرا می رسد و در آن زمان، توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه، کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد.

این دسته از روایات از یک سو هشداری است به شیعیان که در هر لحظه، آماده ظهور حجت حق باشند و از سویی دیگر، تذکری به همه کسانی است که در پی تعیین وقت برای ظهورند.

3. نهی از تعیین وقت برای ظهور

3. نهی از تعیین وقت برای ظهور

چنان که گفته شد، تعیین وقت برای ظهور، جایز نیست. بر اساس روایات معصومین علیهم السلام، وظیفه داریم کسانی را که برای ظهور، تعیین وقت می کنند، تکذیب کنیم. برای نمونه، امام صادق علیه السلام در روایتی خطاب به محمد بن


1- سوره زخرف 43، آیه 66 .
2- بحارالأنوار، ج24، ص164، ح4.
3- الإحتجاج، ج2، ص498؛ بحارالأنوار، ج 53، ص176.

ص:44

مسلم می فرماید:

یا مُحَمَّدُ، مَنْ أَخْبَرَکَ عَنّا تَوقِیتا فَلاتَهابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ، فَإِنّا لانُوقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتا.(1)

ای محمد! هر کس برای تو خبری از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد، در تکذیب او درنگ نکن؛ زیرا ما [اهل بیت ]برای هیچ کس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم.

در روایت دیگری، مِهزَم به امام صادق علیه السلام عرض می کند: «فدایت شوم، در مورد این امری که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی رخ می دهد؟» آن حضرت در پاسخ می فرماید:

یا مِهْزَمُ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَ نَجَا الْمُسْلِمُونَ.(2)

ای مهزم! آنان که [برای این امر] تعیین وقت می کنند، دروغ می گویند و آنها که [در این امر] شتاب می کنند، نابود می شوند و کسانی که تسلیم می شوند، نجات می یابند.

همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه صاحب الزمان علیه السلام در پاسخ به پرسش های اسحاق بن یعقوب وارد شده است، چنین می خوانیم:

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّه إلی اللّه ِ، تَعالی ذِکْرُهُ، وَ کَذَبَ الْوَقّاتُونَ.(3)

آشکار شدن فرج، به اراده خداوند متعال است و آنان که [برای ظهور ]وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند.


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص289، ح3؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص262.
2- الکافی، ج 1، ص368، ح2؛ کتاب الغیبة نعمانی، صص 197 و 198، ح8 ؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص262.
3- کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص483، ح4؛ کتاب الغیبة طوسی، ص 177.

ص:45

توجه به روایات یاد شده به خوبی این نکته را روشن می سازد که ما نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهای اجتماعی یا رویدادهای طبیعی، به پیش بینی زمان ظهور و تعیین وقت برای آن بپردازیم، بلکه لازم است ادعای کسانی را که مدعی دانستن زمان ظهورند، تکذیب کنیم و جلو نشر این گونه ادعاها را بگیریم.

فلسفه این حکم نیز روشن است؛ شما تصور کنید اگر هر از چندی، زمانی برای ظهور تعیین شود و ظهور رخ ندهد، چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمی شوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمی دهند؟ بنابراین، نباید اجازه داد که «انتظار فرج» به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادی شیعه در عصر غیبت، بازیچه دست جاهلان یا شهرت طلبان شود.

4. نزدیک دیدن ظهور

4. نزدیک دیدن ظهور

اگر چه ما از تعیین زمان برای ظهور نهی شده ایم، ولی این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور، به صورت واقعه ای دور از دست رس برخورد کنیم که در آینده ای دور و نامعلوم رخ می دهد، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی ظهور ببینیم و امیدوار باشیم در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت علیه السلام را درک کنیم.

این نکته را از مجموع روایاتی درمی یابیم که در این زمینه از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است. از جمله می توان به بخشی از دعای عهد اشاره کرد که از امام صادق علیه السلام نقل شده است. در بخشی از دعای یاد شده چنین می خوانیم:

أَللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ إنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیدا وَ نَرَیهُ

ص:46

قَریبا... .(1)

بار خدایا! اندوه و دل تنگی این امت را با حضور ولیّ خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. دیگران ظهور او را دور می بینند، ولی ما آن را نزدیک می بینیم... .

5. توجه به نشانه های ظهور

5. توجه به نشانه های ظهور

بسیاری از روایاتی که در زمینه مهدویت و انتظار از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است، به نشانه های ظهور مربوط می شود. این نشانه ها عبارتند از: برخی رویدادهای اجتماعی مانند: جنگ ها، شورش ها، کشته شدن افرادی خاص، زوال برخی حکومت ها و...؛ برخی رویدادهای طبیعی مانند: سیل های ویران گر، قحطی، خشک سالی، خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی غیرعادی و همچنین برخی حوادث غیرعادی مانند: برخاستن ندایی در آسمان که نام قائم علیه السلام را در همه جا طنین انداز می سازد.(2)

چنان که در روایات تصریح شده، روی دادن برخی از نشانه های یاد شده حتمی است و تا آنها رخ ندهند، ظهور رخ نخواهد داد. برخی از آنها نیز غیرحتمی هستند و چه بسا که رخ ندهند. این نشانه ها از یک سو، هشدار و آماده باشی برای منتظران و از سویی، راهی برای شناخت ادعاهای بی اساس مدعیان دروغین مهدویت و به عبارت دیگر، وسیله ای برای حفظ مردم از غلتیدن در خطا و اشتباه است. بنابراین، همه وظیفه داریم نشانه های ظهور را بر اساس روایات صحیح و قابل اعتماد بشناسیم و از کم و کیف آنها به درستی آگاه شویم تا هر ادعایی را بدون دلیل نپذیریم.


1- بحارالأنوار، ج 99، ص111.
2- ر.ک: الإرشاد، صص356_361؛ تاریخ الغیبة الکبری، ص442 به بعد.

ص:47

6. دعا برای تعجیل فرج

6. دعا برای تعجیل فرج

یکی از وظایف اصلی ما در دوران غیبت، دعا و استغاثه به درگاه الهی برای تعجیل فرج است و هیچ چیز نباید ما را از این وظیفه باز دارد، چنان که در توقیعی که از طرف وجود مقدس امام عصر علیه السلام صادر شده می خوانیم: «وَ أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ؛ برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید؛ که فرج شما در همان است».(1)

این دعا و استغاثه ضمن اینکه اسباب نزدیک شدن فرج مولایمان حضرت صاحب الامر علیه السلام را فراهم می کند، اسباب ارتباط همیشگی ما را با آن حجت الهی فراهم می آورد و جلو نومیدی ما را در دوران طولانی غیبت می گیرد.

بنابراین، شایسته است همه منتظران امام عصر علیه السلام که امیدوارند در این زمان ها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بیش از پیش به دعا و توسل برای تعجیل فرج روی آورند و آتش سوزان سینه خود را با خنکای دعاهای دل نشینی همچون دعای عهد، دعای ندبه، زیارت آل یاسین و دیگر ادعیه و توسلات، آرامش بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم کند و ظهور پربرکت آن امام انس و جان را نزدیک سازد.

7. زمان ظهور، رازی از رازهای خدا

7. زمان ظهور، رازی از رازهای خدا

بر اساس آنچه تاکنون بیان شد، این احتمال که زمان ظهور را تنها خداوند


1- کتاب الغیبة طوسی، صص 177 و 178؛ بحارالأنوار، ج53، صص181 و 182.

ص:48

تبارک و تعالی می داند، تقویت می شود و می توانیم بگوییم حتی حضرت مهدی علیه السلام نیز منتظر روزی است که با اذن خداوند، حرکت نجات بخش خود را آغاز کند. از برخی دیگر از روایات چنین برمی آید که خداوند، زمان فرا رسیدن امر فرج را چون بسیاری دیگر از رازهای آفرینش برای پیامبر خود، حضرت محمد صلی الله علیه و آله آشکار ساخته و آن حضرت نیز آن را برای وصیّ خود امیر مؤمنان علی علیه السلام و ایشان، آن را برای فرزندشان، امام حسن مجتبی علیه السلام و همین طور هر امام برای امام پس از خود آشکار کرده است. البته آنها اجازه آشکار ساختن آن را برای دیگران ندارند.

در قسمتی از وصایای امام صادق علیه السلام به ابوجعفر محمد بن نعمان، معروف به مؤمن الطاق، با اشاره به زمان فرا رسیدن امر فرج چنین آمده است:

یا ابن النُّعمان إنَّ العالِمَ لایَقْدِرُ أنْ یُخْبِرَک بِکُلِّ ما یَعْلَمُ، لِأَنَّهُ سِرُّ اللّهِ الَّذِی أَسَرَّهُ إِلی جَبْرَئیلَ علیه السلام و أَسَرَّهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله إلی عَلّیٍ علیه السلام و أَسَرَّهُ علیٌّ إلی الحَسَنِ علیه السلام وَ أَسَرّهُ الحَسَنُ علیه السلام إلَی الْحُسَینِ علیه السلام و أَسَرَّهُ الحُسَینُ علیه السلام إلی عَلیٍ علیه السلام وَ أَسَرَّهُ عَلیٌّ علیه السلام إلی مُحّمدٍ علیه السلام و أَسَرَّهُ مُحَمَّدٍ علیه السلام إلی مَن أَسَرَّهُ، فَلاتَعْجَلُوه... .(1)

ای فرزند نعمان! عالم (امام) نمی تواند از همه آنچه می داند، تو را آگاه سازد؛ زیرا آن [زمان] راز خداست که خداوند، آن را به جبرئیل علیه السلام ؛ جبرئیل علیه السلام، آن را به محمد صلی الله علیه و آله ؛ محمد صلی الله علیه و آله، آن را به علی علیه السلام ؛ علی علیه السلام، آن را به حسن علیه السلام ؛ حسن علیه السلام، آن را به حسین علیه السلام ؛ حسین علیه السلام، آن را به علی علیه السلام ؛ علی علیه السلام، آن را به محمد علیه السلام و محمد علیه السلام، آن را به


1- بحارالأنوار، ج 75، ص 289، ح 2.

ص:49

دیگری [امام ششم ]عرضه داشته است. پس شتاب مکنید... .

همچنین در روایت دیگری که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ یکی از یاران خود که می پرسد: «کاش به ما می فرمودید این امر (ظهور امام مهدی علیه السلام ) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر شادمان شویم»، مطالبی را بیان می کند که از آنها برمی آید ایشان وقت ظهور را می دانسته، ولی بنا بر مصالحی از بیان آن خودداری کرده است.(1)

سخن آخر اینکه بر اساس روایات قطعی و تردیدناپذیر، وظیفه ما، انتظار فرج، نزدیک دیدن ظهور و کسب آمادگی کامل برای فرا رسیدن این روز فرخنده است. بنابراین، باید بسیار مراقب بود و اجازه نداد که اصل موضوع «انتظار فرج» به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادی شیعه، با طرح مباحث فرعی و حاشیه ای چون زمان ظهور، شیوه زندگی حضرت در زمان غیبت و مانند آن، مورد بی توجهی یا کم توجهی قرار گیرد و از وظایف اصلی منتظران در زمان غیبت، غفلت شود.

سخن خویش را با بیان بخشی از دعایی که سید بن طاووس، آن را در کتاب های خود نقل کرده و شیخ عباس قمی نیز آن را با عنوان «دعا در غیبت امام زمان علیه السلام » در مفاتیح الجنان آورده است، به پایان می بریم. با امید به اینکه خداوند همه ما را در دوران غیبت ثابت قدم بدارد و از فتنه ها و آشوب های این زمان حفظ کند.

أَللّهُمَّ فَثَبِّتْنی عَلی دینِکَ وَ اسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ وَ لَیِّنْ قَلبِی لِوَلیِّ أَمْرکَ وَ عافِنی مِمَّا امْتَحَنَتَ بِهِ خَلْقَکَ وَ ثَبِّتْنی عَلی طاعَةِ وَلیِ أَمْرِکَ الَّذی سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ وَ بِإِذْنِکَ غابَ عَنْ


1- ر.ک: الکافی، ج8، ص362، ح552 . متن کامل این روایت در فصل بعد آمده است.

ص:50

بَریّتِکَ وَ أَمْرَکَ یَنْتَظِرُ وَ أَنْتَ الْعالِمُ غَیْرُ الْمُعَلَّمِ بِاْلوَقْتِ الَّذی فیهِ صَلاحُ أَمْرِ وَلیِّکَ فِی اْلإِذْنِ لَهُ بِإظْهارِ أَمْرِهِ وَ کَشْفِ سِرِّهِ فَصَبِّرنی عَلی ذلِکَ حَتّی لاأُحِبُّ تَعْجیلَ ما أَخّرتَ وَ لاتَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ وَ لاکَشْفَ ما سَتَرْتَ وَ لاالْبَحْثَ عَمّا کَتَمْتَ وَ لاأُنازِعُکَ فِی تَدْبیرِکَ وَ لاأَقُولُ لِمَ وَ کَیْفَ وَ ما بالُ وَلِیِّ الْأَمْرِ لایَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلَأتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ وَ أُفَّوِضُ أُمُوری کُلَّها إِلَیْکَ.(1)

خداوندا! مرا بر دین خود پایدار دار و به طاعت خود وادار ساز. قلبم را برای ولیّ امرت نرم کن و مرا از آنچه آفریدگانت را با آن می آزمایی، معاف فرما و به طاعت ولیّ امرت ثابت قدم بدار. همو که از آفریدگانت نهانش داشتی و به اذن تو از دیده ها پنهان شد و فرمان تو را انتظار می کشد. تو دانایی به وقتی که به صلاح ولیّ امر توست تا اجازه اش دهی امرش را آشکار کند و پرده [غیبت]اش را بردارد، بی آنکه تو را معلمی باشد. پس مرا بر این امر شکیبا ساز تا دوست نداشته باشم تعجیل در آنچه را تو به تأخیر انداخته ای و تأخیر در آنچه تو تعجیلش را خواسته ای و پرده برداشتن از آنچه تو پوشیده اش داشته ای و کاوش در آنچه تو نهانش داشته ای و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه تدبیر فرموده ای و نگویم: «برای چه، چگونه و چرا ولیّ امر ظهور نمی کند، با اینکه زمین از ستم پر شده است؟» و همه کارهایم را به تو وا می گذارم.

فصل چهارم: وفا به پیمان، شرط تحقق ظهور

اشاره

فصل چهارم: وفا به پیمان، شرط تحقق ظهور

زیر فصل ها

1. نخستین پیمان

2. استمرار پیمان

3. شکسته شدن پیمان

4. ضرورت تجدید پیمان

1. نخستین پیمان

1. نخستین پیمان


1- مصباح المتهجد، ص 411؛ مصباح الزائر، ص 425؛ مفاتیح الجنان.

ص:51

داستان آفرینش انسان و آغاز حیات او بر کره خاک با یک عهد و پیمان شکل می گیرد. عهد و پیمانی که بر پذیرش پروردگاری خداوند متعال و نفی پرستش شیطان بسته شد و همه انسان ها بر وفای به آن هم داستان شدند:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنیآدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ.(1)

ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید؛ این است راه راست.

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنیآدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَتهِم وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلَی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ.(2)

و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر ]غافل بودیم.

پیامبران الهی و جانشینان آنها، این عهد و پیمان را در طول تاریخ، بارها و بارها به انسان ها یادآوری کردند تا آنان نسبت به عهدی که با خدای خود داشتند، دچار فراموشی نشوند:

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّه َ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ... .(3)

و در حقیقت، در میان هر امتی، فرستاده ای برانگیختیم [تا بگوید:] «خدا را بپرستید و از طاغوت [= فریبگر ]بپرهیزید».

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ.(4)


1- سوره یس 36، آیه 60 و 61 .
2- سوره اعراف 7، آیه 172.
3- سوره نمل 16، آیه 36.
4- سوره انبیا 21، آیه 25.

ص:52

و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم: «خدایی جز من نیست. پس مرا بپرستید».

از سوی دیگر، برای اینکه مردم در وفا به پیمانی که بر عهده داشتند، دچار مشکل نشوند و در تشخیص راهی که به اطاعت و بندگی خدا و مخالفت با شیطان می انجامد، گرفتار سردرگمی نگردند، به آنان گوشزد شد اطاعت خدا در اطاعت رسول اوست و هر کس بیشتر در طریق اطاعت رسول گام بردارد، در اطاعت خدا از دیگران پیشی گرفته است:

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه َ و مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظا.(1)

هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده است و هر کس روی گردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده ایم.

... وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقوُا اللّه َ إِنَّ اللّه َ شَدیدُ الْعِقابِ.(2)

... و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است.

2. استمرار پیمان

2. استمرار پیمان

با پایان یافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و پیمانی که آدم خاکی با خدای خود داشت، کاسته نشد، بلکه بسیار شدیدتر از دوران حیات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از او خواسته شد به عهد و پیمان خود وفا کند؛ زیرا او در وفاداری به این پیمان بازخواست خواهد شد: «... وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إنَّ الْعَهْدَ کانَ


1- سوره نساء 4، آیه 80 .
2- سوره حشر 59، آیه 7.

ص:53

مَسْئُولاً؛ ... و به پیمان [خود ]وفا کنید؛ زیرا از پیمان، پرسش خواهد شد».(1)

این عهد، چنان که امام موسی کاظم علیه السلام در تفسیر آیه یاد شده می فرماید، چیزی نبود جز پیروی از امیر مؤمنان علی علیه السلام :

اَلْعَهْدُ ما أَخَذَ النَّبیُّ عَلَی النّاسِ فِی مَوَّدَتِنا وَ طاعَةِ أَمیرِالْمُؤْمنینَ أَنْ لایُخالِفُوهُ وَ لایَتَقَدَّمُوهُ وَ لایَقْطَعُوا رَحِمَهُ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُمْ مَسْئُولُونَ عَنْه.(2)

[مراد از] عهد [در این آیه] آن پیمانی است که پیامبر درباره دوستی ما و پیروی از امیر مؤمنان [علی علیه السلام ] از مردم گرفت؛ اینکه با او مخالفت نورزند، از او پیشی نگیرند، با خاندانش نیکی کنند و آنها را آگاه کرد که درباره این پیمان بازخواست خواهند شد.

این بار عهد آدمی با خدای خود در صورتی دیگر متجلی شد و اطاعت امیرمؤمنان و امامان پس از او هم سنگ اطاعت خدا و رسول او گردید. چنان که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا؛ [آنان ]اختیار شفاعت را ندارند، جز آن کس که از جانب [خدای ]رحمان پیمانی گرفته است(3).» می فرماید:

أَلا مَن دانَ اللّه َ بِوَلایةِ أَمیرِالمُؤمِنینَ و الأَئِمَّةَ مِن بَعْدِهِ فَهُوَ العَهْدُ عِندَ اللّه ِ.(4)

آگاه باشید، هر کس خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان و امامان پس از او پیروی کند، این همان پیمان گرفته شده از سوی خداوند است.

برای اینکه هیچ کس در شناسایی شخصی که پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باید با او عهد اطاعت بسته می شد، به اشتباه نیفتد، در اجتماعی عظیم از مسلمانان،


1- سوره اسراء 17، آیه 3.
2- بحارالأنوار، ج24، ص187، ح1.
3- سوره مریم 19، آیه 87 .
4- بحارالأنوار، ج24، ص333، ح58 .

ص:54

نو شدن عهد آدمی به آگاهی همگان رسید و اعلام شد هر کس پیمان ولایت نبی خاتم صلی الله علیه و آله را پذیرفته است، از این پس باید به پیمان ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام گردن نهد: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ...؛ هر کس را من مولای اویم، پس این علی مولای اوست...».(1) همچنین اعلام شد:

مَعاشِرَ النّاسِ! مَنْ یُطِعِ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ عَلیِّا وَ الْأَئِمَّةَ الَّذینَ ذَکَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزا عَظیماً.(2)

ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که از آنها یاد کردم، اطاعت کند، بی تردید، به رستگاری بزرگی دست یافته است.

از همین رو بود که این روز را روز «عهد معهود» نامیدند:

إِنَّ هذا یَوْمٌ عَظیمُ الشَّأنِ... یَوْمُ کَمالِ الدِّینِ وَ یَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ.(3)

همانا امروز، روزی بس بزرگ است... امروز، روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.

3. شکسته شدن پیمان

3. شکسته شدن پیمان

انسان ها مأمور شدند پس از رحلت نبی خاتم صلی الله علیه و آله، با وصی او تجدید عهد کنند و دست در دست او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام، آنها را به راحتی و ملایمت به راه هدایت و رستگاری رهنمون شود:

به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیامبر به عهده او نهاد، تنها نمی گذاردند، آسان آسان، ایشان را به راه راست می برد و حق هر یک را بدو می سپرد، چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آنچه کِشته است، بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در


1- الإحتجاج، ج1، صص 146.
2- الإحتجاج، ج1، ص 160.
3- بحارالأنوار، ج37، ص164، ح40.

ص:55

پناه صولت او دلیر می گشتند. اگر چنین می کردند، درهای رحمت را از زمین و آسمان به روی آنان می گشود. با این حال، چنان نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند، آنان را عذاب خواهد فرمود.(1)

به گفته فاطمه زهرا علیهاالسلام، چنین نشد و بدعهدی و عهدشکنی از همان نخستین روزهای عروج رسول خدا صلی الله علیه و آله آغاز شد. بدین ترتیب، پیمانی که جماعت مسلمان در روز غدیر بر اطاعت ولیّ خدا بسته بودند، به راحتی شکست و جز جمع اندکی، همه امت اسلامی از اطراف امام و حجت عصر پراکنده شدند:

إِنَّ النَّبیَ صلی الله علیه و آله لَمَّاقُبِضَ إِرْتَدَّ النّاسُ عَلی أَعْقابِهِمْ کُفّارا إِلاّ ثَلاثَةً: سَلْمانُ وَ الْمِقدادُ وَ أَبُوذَرُ الْغِفاریُ.(2)

هنگامی که پیامبر _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ رحلت فرمود، همه مردم جز سه تن؛ سلمان، مقداد و ابوذر غفاری، به گذشته کفرآمیز خود برگشتند.

از آن پس، اگر چه در دوره هایی از دوران 250 ساله امامت شیعه، شاهد روی آوردن مردم به ائمه معصومین علیهم السلام و مرجعیت علمی آنها هستیم، ولی هیچ گاه عهدی که مردم در برابر امامان خود داشتند، به تمامی پاس داشته نشد. امامان معصوم علیهم السلام فرموده بودند:

إِنَّما کُلِّفَ النّاسُ ثَلاثَهً: مَعْرِفَةَ الْأَئمَّةِ وَ التَّسْلیمَ لَهُم فیما وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فیما اخْتَلَفُوا فیهِ.(3)


1- بحارالأنوار، ج43، ص158؛ ر.ک: سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، چاپ چهارم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364، ص151.
2- بحارالأنوار، ج28، ص259، ح42.
3- حدیث از امام باقر علیه السلام، الکافی، ج1، ص390، ح1.

ص:56

مردم تنها به سه چیز تکلیف شده اند: شناخت امامان، تسلیم شدن به ایشان در آنچه بر آنها وارد می شود و رجوع به آنها در آنچه در آن اختلاف دارند.

این سخن ائمه هیچ گاه محقق نشد و سرانجام بدعهدی ها و عهدشکنی های امت اسلام به مقتول و مسموم شدن یازده امام و غیبت آخرین امام انجامید. بدین ترتیب، جامعه اسلامی از برکات حضور امام معصوم علیه السلام در میان خود محروم گشت. این همان اتفاقی بود که پیش از این در کلام امام محمد باقر علیه السلام پیش بینی شده بود:

إِذا غَضِبَ اللّه ُ تَبَارکَ وَ تعالی عَلی خَلْقِهِ، نَحّانا عَنْ جَوارِهِمْ.(1)

هنگامی که خداوند تبارک و تعالی، از آفریدگانش خشمگین شود، ما [اهل بیت] را از مجاورت با آنها دور می سازد.

4. ضرورت تجدید پیمان

4. ضرورت تجدید پیمان

غیبت امام از جامعه و به درازا کشیدن آن، نتیجه بدعهدی و پیمان شکنی مردم نسبت به حجت های الهی و جانشینان بحق رسول خدا صلی الله علیه و آله است. تا زمانی که مردم چنان که باید و شاید، به پیمانی که در برابر امامان معصوم علیهم السلام برعهده دارند، وفا نکنند و با همه وجود، آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نشوند، ظهور محقق نخواهد شد، چنان که امام عصر علیه السلام فرمود:

لَوْ أَنَّ أَشیاعَنا، وَفَّقَهُمُ اللّه ُ لِطاعَتِهِ، عَلی اجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعجَلَّتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهدَتِنا عَلی حَقِّ


1- حدیث از امام باقر علیه السلام، الکافی، ج1، ص343، ح31.

ص:57

الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُمْ بِنا.(1)

اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، هم دل می شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت؛ دیداری بر مبنای شناخت راستین و صداقتی از آنها نسبت به ما.

با توجه به همین اهمیت وفا به عهد و پیمان و تأثیر آن در ظهور امام عصر علیه السلام بوده است که از ما خواسته اند هر بامداد، عهد و پیمان اطاعتی را که نسبت به امام خود بر دوش داریم، به یاد آوریم و آن را تجدید کنیم:

أللّهُمَّ إِنّی أُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ماعِشْتُ مِنْ أَیّامِ حَیاتی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَدا.(2)

بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانی ام، عهد، عقد و بیعتی را که نسبت به او (امام مهدی علیه السلام ) بر گردن دارم، تجدید می کنم که هرگز از آن برنگردم و بر آن پایدار بمانم.

در پایان این گفتار، توجه شما را به روایتی بلند و پرمعنا از امام باقر علیه السلام جلب می کنیم. در این روایت، امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسش یکی از یاران خود که از زمان فرا رسیدن امر [ظهور] پرسیده بود، در قالب یک داستان یا حکایت تمثیلی، با تقسیم زمان ها به سه زمان گرگ، قوچ و ترازو بر این واقعیت تصریح می کند که مردم در دوره زمانی که آن را «زمان گرگ» می نامد، یک سره از در پیمان شکنی با خاندان رسالت برآمدند و حتی در فکر وفا به پیمان خود نبودند. در دوره زمانی دیگر که از آن به «زمان قوچ» یاد


1- بحارالأنوار، ج53، ص177.
2- بحارالأنوار، ج99، ص111.

ص:58

می کند، هر چند مردم تصمیم دارند به پیمان خود وفا کنند، ولی در عمل، پیمان شکنی می کنند و از بازگرداندن حقوق اهل بیت علیهم السلام سر باز می زنند. سرانجام، در دوره ای از زمان که «زمان ترازو» نامیده می شود، مردم واقعا تصمیم می گیرند به پیمان خود عمل کنند و حقوق غصب شده خاندان رسالت را به آنها برگردانند. این زمان، زمانی است که می توان در آن به تحقق ظهور امید داشت.

زراره نقل می کند که حمران از امام باقر علیه السلام پرسید:

قربانت گردم! کاش به ما می فرمودید این امر (ظهور امام مهدی علیه السلام ) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر شادمان شویم؟ آن حضرت فرمود: ای حمران! تو دوستان و برادران و آشنایانی داری.(1) در زمان های قدیم، مرد دانشمندی بود که پسری داشت و آن پسر به علم پدرش علاقه ای نشان نمی داد و در مورد دانش پدرش، چیزی از او نمی پرسید. آن مرد دانشمند، همسایه ای داشت که نزد او می آمد، پرسش هایش را با او مطرح می کرد و مطالبی از او می آموخت. تا اینکه زمان مرگ مرد دانشمند نزدیک شد. پس او فرزندش را فرا خواند و


1- علامه مجلسی در توضیح این سخن امام باقر علیه السلام که «تو را دوستان و برادرانی است» می فرماید: «شاید هدف از آوردن این حکایت، این باشد که این زمان، زمانه وفای به عهد نیست و اگر زمان ظهور این امر را به تو بگویم، تو دوستان و آشنایانی داری و زمان ظهور را به آنها می گویی. در نتیجه، خبر میان مردم پراکنده می شود و باعث فساد می شود. عهد و پیمان به پوشیده داشتن زمان ظهور هم فایده ای ندارد؛ اگر هنوز زمان ترازو نرسیده باشد، تو به عهد خود وفا نمی کنی. یا معنای این سخن این است که تو آشنایانی داری. پس به آنها بنگر آیا آنها با تو در چیزی هم رأی هستند یا اینکه اصلاً به عهد تو وفا می کنند. پس چگونه امام زمان علیه السلام در این گونه زمان ظهور می کند! یا اینکه مقصود این است که تو خود می توانی آن را دریابی. پس برای کسب علم، به حال آشنایان و برادرانت بنگر. هر چه از آنها عزم و تصمیم قاطع بر فرمان برداری و اطاعت و تسلیم کامل از امامشان دیدی، پس بدان آن زمان، زمان ظهور حضرت قائم _ خداوند ظهور و فرجش را نزدیک گرداند _ است و قیام آن حضرت مشروط به این امر است و عموما اهل هر زمانی بر یک حالت هستند، همان گونه که از این داستان پیداست.» بحارالأنوار، ج14، ص500.

ص:59

گفت: «تو از آنچه نزد من بود، دوری می گزیدی. علاقه ای به آن نشان نمی دادی و چیزی از من نمی پرسیدی، ولی همسایه ای دارم که نزد من می آمد و از من می پرسید و چیزهایی فرا می گرفت و به ذهن می سپرد. اگر به چیزی نیاز داشتی، نزد او برو» و همسایه اش را به او معرفی کرد. مرد دانشمند از دنیا رفت و پسر (همچنان) زنده بود تا اینکه پادشاه آن زمان خوابی دید و سراغ آن مرد دانشمند را گرفت. به او گفته شد: «آن مرد از دنیا رفته است.» پادشاه گفت: «آیا فرزندی از او به جای مانده است؟» گفتند: «آری او یک پسر به جا گذاشته است.» پادشاه گفت: «او را نزد من بیاورید» و کسانی را به دنبال پسر فرستادند تا او را نزد پادشاه بیاورند. پسر [با خود ]گفت: «به خدا سوگند، نمی دانم چرا پادشاه مرا احضار کرده است. من هیچ دانشی ندارم و اگر پادشاه چیزی از من بپرسد، بی شک، رسوا خواهم شد.» در این حال، سفارش پدرش را (هنگام مرگ) به خاطر آورد. پس نزد همسایه ای که از پدرش علم می آموخت، رفت و به او گفت: «پادشاه، کسانی را به دنبال من فرستاده و نمی دانم چرا احضارم کرده است. پدرم به من گفته بود اگر به چیزی نیاز داشتم، به شما مراجعه کنم.» همسایه گفت: «اما من می دانم(1) چرا تو را احضار کرده است. اگر به تو بگویم، تو باید هر چیزی را که خدا از این طریق نصیب تو گرداند، با من تقسیم کنی.» پسر گفت: «می پذیرم.» همسایه از او خواست سوگند یاد کند و به او اطمینان دهد که به عهدش وفا می کند. پسر هم سوگند یاد کرد. آن مرد گفت: «پادشاه می خواهد از تو در مورد خوابی که دیده است، پرسش کند و بداند که این زمان چه زمانی است. پس بگو این زمان «گرگ» است.» پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه گفت: «آیا می دانی به چه دلیلی تو را احضار کرده ام؟» پسر گفت: «مرا احضار کرده اید تا در مورد خوابی که دیده اید، از من بپرسید و بدانید که اکنون چه زمانی است.» پادشاه گفت: «درست گفتی.


1- علامه مجلسی در توضیح عبارت «اما من می دانم» می نویسد: «شاید علم آن مرد از اطلاع دادن آن عالم باشد و آن عالم هم علمش را از انبیا گرفته باشد؛ یعنی آنها بر اساس وحی آسمانی به او خبر داده اند که پادشاه به زودی آن خواب ها را خواهد دید و این تعبیر آن خواب هاست یا اینکه او از آن دانشمند، نوعی دانش فراگرفته که شخص با آن می تواند امثال آن امور را استنباط نماید. این احتمال هم وجود دارد که آن مرد، پیامبری باشد که این امور را از طریق وحی فهمیده است. بحارالأنوار، ج14، ص500.

ص:60

پس به من بگو این زمان چه زمانی است؟» پسر گفت: «این زمان زمان گرگ است.» پادشاه دستور داد پاداشی به آن پسر بدهند. آن پسر جایزه را گرفت و به سوی خانه اش رفت. از اینکه به دوستش (مرد همسایه) وفا کند، خودداری کرد و [با خود ]گفت: «شاید پیش از اینکه این مال را به او بدهم یا خودم بخورم، از دنیا رفتم و شاید پس از این، به آن مرد نیاز نداشته باشم و دیگر از این گونه پرسش هایی که از من پرسیده شد، از من پرسیده نشود.» پس مدت زیادی [در وفا کردن به آن مرد ]درنگ کرد.

مدتی بعد، پادشاه خوابی دید و به دنبال پسر فرستاد. پسر از کرده خود پشیمان شد و [با خود ]گفت: «به خدا سوگند، هیچ دانشی ندارم که با آن نزد پادشاه بروم و نمی دانم با دوستم (همسایه) چه کار کنم؛ چون به او نیرنگ زده و به او وفا نکرده ام.» بعد گفت: «به هر حال نزد او می روم، از او عذرخواهی می کنم و برای او سوگند یاد می کنم. شاید او [از خواب پادشاه ]به من خبر دهد.» پسر نزد مرد همسایه رفت و گفت: «کاری کرده ام که نباید می کردم و به آنچه میان من و تو بوده است، وفا نکرده ام و آنچه داشتم، از دستم رفته و به تو نیازمند شده ام. تو را به خدا سوگند می دهم که مرا تنها نگذاری. من به تو اطمینان می دهم هر چه به دست آوردم، با تو تقسیم کنم. پادشاه به دنبال من فرستاده است و نمی دانم از من چه می پرسد.» آن مرد (همسایه) گفت: «پادشاه می خواهد از تو در مورد خوابی که دیده است، بپرسد و بداند این زمان چه زمانی است. پس تو به پادشاه بگو: این زمان، زمان «قوچ» است.» آن پسر نزد پادشاه رفت، پادشاه وارد شد و گفت: «می دانی چرا به دنبال تو فرستاده ام؟» آن پسر گفت: «شما خوابی دیده اید و می خواهید بدانید اکنون چه زمانی است.» پادشاه خطاب به پسر گفت: «درست گفتی. پس به من بگو این زمان، چه زمانی است؟» پسر گفت: «این زمان، زمان قوچ است.» پس از آن، پادشاه دستور داد پاداشی به پسر بدهند. پسر آن پاداش را گرفت و به سمت خانه اش رفت و فکر می کرد که آیا به دوستش وفا کند یا نه. یک بار تصمیم می گرفت وفا کند و یک بار تصمیم می گرفت به عهدش وفا نکند. پس از آن گفت: «شاید پس از این؛ دیگر تا ابد به آن همسایه نیازی نداشته باشم.» در نهایت تصمیم گرفت بی وفایی کند و به عهدش وفا نکند. پس مدتی دیگر در وفا به عهدش درنگ کرد.

مدتی بعد، پادشاه خوابی دید و به دنبال پسر فرستاد. آن پسر برای آنچه با دوستش کرده

ص:61

بود، پشیمان شد و پس از دو بار بی وفایی گفت: «چه کنم که دانشی ندارم.» سپس تصمیم گرفت که نزد مرد همسایه برود. پسر نزد آن همسایه رفت و او را به خدای تبارک و تعالی سوگند داد و از وی خواست او را [در مورد خواسته پادشاه] آگاه سازد و به همسایه گفت این بار به او وفا می کند و به او اطمینان داد و گفت: «مرا به این حال وا مگذار! بدون شک، دیگر پیمان شکنی نمی کنم و به تو وفا می کنم.» همسایه از وی خواست تا به او اطمینان دهد. سپس گفت: «تو را خوانده است تا در مورد خوابی بپرسد که دیده و بداند که این زمان چه زمانی است. وقتی که پادشاه از تو پرسید، بگو این زمان، زمان «ترازو» است.» آن پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه وارد شد و گفت: «[می دانی ]چرا تو را احضار کرده ام؟» پسر گفت: «شما خوابی دیده اید و می خواهید بپرسید که این زمان چه زمانی است. پادشاه گفت: «درست گفتی. پس به من بگو اکنون چه زمانی است؟» پسر گفت: «این زمان، زمان ترازو است.» پادشاه دستور داد هدیه ای به او بدهند. پسر هدیه را گرفت و آن را نزد مرد همسایه برد و آن را جلوی همسایه گذاشت و گفت: «آنچه من به دست آورده ام، برای تو آوردم. پس تو آن را تقسیم کن».

آن همسایه دانشمند گفت: «زمان اول، زمان گرگ بود و تو از گرگ ها بودی و زمان دوم، زمان قوچ بود که قوچ تصمیم می گیرد و انجام نمی دهد و تو هم مثل قوچ تصمیم می گرفتی، ولی وفا نمی کردی و این زمان (سوم) زمان ترازو بود و تو در آن زمان وفادار بودی. پس بگیر آنچه برای تو است؛ چون من نیازی به آن ندارم.» آن دانشمند (همسایه)، هدیه را به پسر برگرداند.(1)


1- الکافی، ج8، ص362، ح552؛ بحارالأنوار، ج14، صص497 _ 499.

ص:62

فصل پنجم: ظهور و سنت های الهی

اشاره

فصل پنجم: ظهور و سنت های الهی

جهان آفرینش که بر پایه نظام احسن شکل گرفته، بر سنّت ها و قانون مندی های ثابت و تغییر ناپذیر استوار است. این قانون مندی ها بر همه فعل و انفعال ها و تغییر و تحول هایی که در جهان طبیعت رخ می دهد، اعم از تغییرها و فرآیندهای شیمیایی، فیزیکی، زیست محیطی و نجومی، حاکم است و هیچ روی داد طبیعی خارج از چارچوب آنها رخ نمی دهد. از همین رو، بشر در پی آن برآمده است با ایجاد شاخه های مختلف علوم طبیعی، قانون مندی ها و نظام های حاکم بر جهان طبیعت را کشف و شناسایی کند، تا با شناخت این قانون مندی ها و نظام ها بتواند همه تغییر و تحولات عالم ماده را در اختیار خود گیرد. آن گاه می تواند روی دادن برخی از آنها را پیش بینی، از روی دادن برخی از آنها، جلوگیری یا رخ دادن برخی از آنها را تسریع کند و در یک کلمه، آنها را در جهت منافع خود مهار سازد.

همچنان که تغییر و تحولات عالم طبیعت بر اساس قانون مندی های ثابت و تغییرناپذیر صورت می گیرد، تغییر و تحولات اجتماعی نیز قانون مندی های خاص خود دارد و همه فراز و فرودهایی که در جوامع بشری رخ می دهد، بر اساس همین قانون مندی هاست. استاد شهید مرتضی مطهری در همین زمینه می نویسد:

ص:63

قرآن کریم این گمان را که اراده ای گزاف کار و مشیّتی بی قاعده و بی حساب، سرنوشت های تاریخی را دگرگون می سازد، به شدت نفی می کند و تصریح می نماید که قاعده ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت های اقوام حاکم است.(1)

قرآن کریم از قانون مندی های حاکم بر تغییرهای اجتماعی، به عنوان «سنّت خدا» تعبیر می کند و در موارد متعددی، با تأکید بر تغییر ناپذیری سنت های الهی، به برخی از این سنّت ها اشاره کرده است. در اینجا برای آشنایی بیشتر با سنّت های الهی حاکم بر جوامع بشری، ابتدا اصل تغییر ناپذیری سنّت های خدا را از دیدگاه قرآن، بررسی و آن گاه به برخی از این سنّت ها اشاره می کنیم. پیش از آن، مروری اجمالی به معنای لغوی سنّت خواهیم داشت.

1. معنای لغوی سنّت

1. معنای لغوی سنّت

«سنّت» در لغت به معنای راه و روش، خوی، عادت، طبیعت و سرشت آمده و در ترکیب های مختلف، معانی دیگری نیز از آن اراده شده است.(2) راغب اصفهانی در معنای سنّت می نویسد:

سنّت پیامبر؛ یعنی راه و روشی که او برگزیده است. سنّت خدای تعالی به راه و روش حکمت او و راه و روش طاعت او اطلاق می شود.(3)

ابن منظور نیز سنّت را این گونه معنا می کند:


1- مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، چاپ نوزدهم: تهران و قم، صدرا، 1377، ص 18.
2- ر.ک: فرهنگ لاروس فرهنگ عربی به فارسی، ج 2، ص 1221.
3- معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 251.

ص:64

سنّت به معنای صورت و آن قسمت از چهره است که به تو رو می کند... سنّت خدا؛ یعنی احکام و امر و نهی او... و سنّت به معنای سیره و روش [نیز آمده است]، خواه پسندیده باشد و خواه ناپسند... در حدیث، کلمه سنّت و مشتقات آن فراوان تکرار شده و معنای اصلی آن راه و روش و سیره است.(1)

همچنین فیّومی، سنّت را به راه و روش و سیره معنا کرده است.(2) بیشتر مفسران نیز همین معنا را برای سنّت برگزیده اند.(3) علامه طباطبایی معنای سنّت را چنین بیان می کند:

کلمه «سنّت» به معنای طریقه معمول و رایج است که به طبع خود غالبا یا دائما جاری باشد.(4)

2. اصل تغییرناپذیری سنّت های الهی

اشاره

2. اصل تغییرناپذیری سنّت های الهی

قرآن کریم، بر تغییرناپذیری سنّت های الهی تأکید فراوانی دارد. ازاین رو، در آیات متعددی، با اشاره به برخی رویدادهایی که در امت ها و اقوام گذشته یا در زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله رخ داده است، آنها را از مصداق های سنّت های تغییرناپذیر خداوند می داند که از جمله به آیات زیر می توان اشاره کرد:

الف) آیات 76 و 77 سوره اسراء

الف) آیات 76 و 77 سوره اسراء

در این آیات، به توطئه و نیرنگ مشرکان برای بیرون راندن پیامبر از مکه اشاره شده است و هشدار می دهد اگر آنها چنین کاری را انجام داده بودند، بر


1- لسان العرب، ج6، صص 398 و 399.
2- المصباح المنیر، ج 1، ص 292.
3- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 833 ذیل آیه 38 سوره انفال.
4- ترجمه تفسیر المیزان، ج 16، ص 511.

ص:65

اساس سنّت تغییرناپذیر الهی، سرنوشتی جز نابودی و هلاکت در انتظار آنها نبود:(1)

وَ إِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَ إِذًا لاَّیَلْبَثُونَ خِلَ_فَکَ إِلاَّ قَلِیلاً سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً.

و چیزی نمانده بود که تو را از این سرزمین برکَنَند، تا تو را از آنجا بیرون سازند. در آن صورت، آنان [هم ]پس از تو جز [زمان ]اندکی نمی ماندند؛ سنّتی که همواره در میان [امت های ]فرستادگانی که پیش از تو گسیل داشته ایم، [جاری] بوده است و برای سنّت [و قانون] ما تغییر نخواهی یافت.

ب) آیات 60 _ 62 سوره احزاب

ب) آیات 60 _ 62 سوره احزاب

این آیات به منافقان هشدار می دهد که اگر از شایعه پراکنی و ایجاد فساد و اختلاف در مدینه باز نایستند، خداوند همان سنّتی را که در مورد گذشتگان جاری بوده است، در مورد آنها نیز جاری خواهد ساخت:

لَ_ئ_ِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَ_فِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَیُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلاَّ قَلِیلاً مَّلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَ قُتِّلُواْ تَقْتِیلاً سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً.

اگر منافقان و کسانی که در دل هایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، [از کارشان ]باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز [مدتی ]اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند، گرفته و سخت کشته خواهند شد. درباره کسانی که پیش تر بوده اند، [همین] سنّت خدا [جاری بوده ]است و در سنّت خدا هرگز تغییر نخواهی یافت.

علامه طباطبایی رحمه الله آیات یاد شده را این گونه تفسیر می کند:


1- ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 174.

ص:66

خدای سبحان می فرماید: این عذاب و نکالی که به منافقین و آن دو طایفه دیگر وعده دادیم و گفتیم که تبعیدشان می کنیم و خونشان را هدر می سازیم، سنّتی است از خدا که در امت های پیشین نیز جاری ساخته. هر وقت، قومی به راه فسادانگیزی و ایجاد فتنه افتادند و خواستند به منظور استفاده های نامشروع، در بین مردم اضطراب افکنند، تا در طغیان و سرکشی بی مانع باشند، ما آنان را به همین طریق گرفتیم و تو هرگز دگرگونی در سنّت خدا نخواهی یافت. پس در شما امت همان جاری می شود که در امت های قبل از شما جاری شد.(1)

ج) آیات 42 و 43 سوره فاطر

ج) آیات 42 و 43 سوره فاطر

قریش پیش از بعثت پیامبر سوگند یاد کرده بود که اگر برای آنها پیامبری بیاید _ برخلاف اهل کتاب که پیامبران خود را تکذیب می کردند _ بهتر از همه امت ها از پیامبر خود پیروی کند. با این حال، با برانگیخته شدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آنها از در نیرنگ و گردن کشی برآمدند. اینجا بود که خداوند به آنها هشدار می داد بر اساس سنّت تغییرناپذیر الهی، نیرنگ نیرنگ بازان جز به خود آنها برنخواهد گشت:(2)

وَ أَقْسَموا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُم نَذیرٌلَیَکونَنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الأُمَمِ فَلَمّا جاءَهُمْ نَذیرٌ مازادَهُم إِلاّ نُفُورا اسْتِکْبَارا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّیءِ وَ لاَیَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً.

و با سوگندهای سخت خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر هر آینه، هشداردهنده ای برای آنان بیاید، به یقین، از هر یک از امت ها[ی دیگر] راه یافته تر شوند، و[لی] چون هشداردهنده ای برای ایشان آمد، جز بر نفرتشان نیفزود. [انگیزه ]این کارشان فقط گردن کشی در [رویِ ]زمین و نیرنگ زشت بود و نیرنگ زشت جز [دامن ]صاحبش را نگیرد. پس آیا جز


1- ترجمه تفسیر المیزان، ج 16، ص 511.
2- ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 58.

ص:67

سنّت [و سرنوشت شوم ]پیشینیان را انتظار می برند؟ و هرگز برای سنّت خدا تبدیلی نمی یابی و هرگز برای سنّت خدا دگرگونی نخواهی یافت.

در تفسیر المیزان، مراد از «تبدیل» و «تحویل» نشدن سنّت خدا، چنین بیان شده است:

«تبدیل سنّت خدا» به این است که عذاب خدا را بردارند و به جایش عافیت و نعمت بگذارند. و «تحویل سنّت» عبارت از این است که عذاب فلان قوم را که مستحق آن می باشند، به سوی قومی دیگر برگردانند. و سنّت خدا، نه تبدیل می پذیرد و نه تحویل. برای اینکه خدای تعالی بر صراط مستقیم است، حکم او نه تبعیض دارد و نه استثنا. همچنان که خدای تعالی مشرکان مورد نظر آیه را در جنگ بدر به عذاب خود گرفت و همگی را کشت.(1)

د) آیات 22 و 23 سوره فتح

د) آیات 22 و 23 سوره فتح

خداوند در این آیات به مؤمنان بشارت می دهد که کافران توان رویارویی با شما را ندارند و اگر به جنگ با شما هم برخیزند، بر اساس سنّت الهی، بی یار و یاور می شوند و از پا در خواهند آمد:(2)

وَلَوْ قَ_تَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الْأَدْبَ_رَ ثُمَّ لاَیَجِدُونَ وَلِیّا وَ لاَنَصِیرا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً.

و اگر کسانی که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، همانا پشت خواهند کرد و دیگر یار و یاوری نخواهند یافت. سنّت الهی از پیش همین بوده است، و در سنّت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت.


1- ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 83 .
2- ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 18، ص 287.

ص:68

3. دعوت قرآن به مطالعه سنّت های الهی

اشاره

3. دعوت قرآن به مطالعه سنّت های الهی

قرآن کریم، همه مردم را به مطالعه سنّت ها و قوانین الهی که بر امت های پیشین جاری شده، فرا خوانده و از آنها خواسته است برای بررسی آنچه برگذشتگان رفته است، به سرانجام رفتار خود بیندیشند و از سرنوشت تکذیب کنندگان و کفرپیشگان عبرت گیرند. برخی از آیاتی که انسان ها را به مطالعه و شناخت سرنوشت امت های پیشین و چگونگی جریان یافتن سنّت های الهی در میان آنها دعوت کرده اند، به شرح زیر است:

الف) آیه 137 سوره آل عمران

الف) آیه 137 سوره آل عمران

خداوند در این آیه، همه را به سیر و سیاحت در زمین به منظور آگاهی از سرانجام تکذیب کنندگان و آنچه بر آنها رفته است، فرا می خواند و می فرماید:

قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَ_قِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ.

همانا پیش از شما سنّت هایی [بوده و ]سپری شده است. پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟

صاحب تفسیر المیزان در تفسیر این آیه می نویسد:

کلمه «سنن» جمع سنّت است که به معنای طریقت و روشی است که باید در مجتمع سیر شود. و اینکه امر فرموده در زمین سیر کنند، برای این است که از سرگذشت امت های گذشته عبرت بگیرند و سرانجام پادشاهان و فراعنه طاغی را ببینند که چگونه قصرهای رفیعشان به دردشان نخورد و ذخیره های موزه سلطنتی شان و تخت مزین به جواهرشان و لشکر و هوادارانشان سودی به آنان نبخشید و خ_دای تعال_ی هم_ه را از بی_ن ب_رد و چی_زی ب_ه جز سرگذشتی که مایه عبرت باشد از آنان باقی نماند، ولی فرورفتگان در غفلت کجا؟ و عبرت کجا؟(1)


1- ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 30.

ص:69

ب) آیات 10 و 11 سوره محمد

ب) آیات 10 و 11 سوره محمد

در این آیه نیز سخن از لزوم سیر و سفر در زمین برای آگاهی از عاقبت کفرپیشگان است:

أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَ_قِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکَ_فِرِینَ أَمْثَ__لُهَا ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ أَنَّ الْکَ_فِرِینَ لاَ مَوْلَی لَهُمْ.

مگر در زمین نگشته اند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها بودند، به کجا انجامیده است؟ خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر [همین کیفرها در پیش] است؛ چرا که خدا، سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، ولی کافران را سرپرست [و یاوری ]نیست.

بنابراین، انسان باید همان گونه که قوانین حاکم بر جهان طبیعت را مطالعه می کند تا به رمز و راز تغییر و تحولات آن پی برد و از آن در جهت منافع دنیوی خود استفاده کند، قوانین حاکم بر جوامع انسانی را نیز مطالعه کند تا علل و عوامل تغییرهای اجتماعی را بشناسد و از آنها در مسیر سعادت اخروی خود بهره برداری کند.

4. برخی سنّت های الهی حاکم بر جوامع انسانی

اشاره

4. برخی سنّت های الهی حاکم بر جوامع انسانی

قرآن کریم در بررسی سرگذشت امت های پیشین و بیان فراز و فرودهایی که در این امت ها رخ داده، به تحلیل رمز و راز این فراز و فرودها و تبیین سنّت ها و مقررات حاکم بر تغییرهای اجتماعی پرداخته است. گفتنی است برخی از این سنّت ها و قوانین، ناظر به تغییر و تحولات منفی جوامع؛ یعنی نابودی تمدن ها، تباهی و اضمحلال جوامع و سقوط قدرت های حاکم هستند و برخی دیگر، ناظر به تغییر و تحولات مثبت؛ یعنی پیروزی محرومان و مستضعفان، رشد و توسعه جوامع و به قدرت رسیدن صالحان. در اینجا به اختصار هر یک از این سنّت ها را بررسی می کنیم:

ص:70

الف) ستم و بیدادگری، عامل نابودی تمدن ها
اشاره

الف) ستم و بیدادگری، عامل نابودی تمدن ها

اقوام، ملل و تمدن های گوناگونی در طول تاریخ قد برافراشتند، توسعه یافتند و به اقتدار رسیدند. بسیاری از این اقوام، ملل و تمدن ها پس از مدتی در سراشیبی سقوط قرار گرفتند و رفته رفته شکوه و جلال گذشته خود را از دست دادند و در موارد فراوانی، همه به طور کلی از صحنه روزگار پاک شدند. حال این پرسش مطرح است که چرا این تمدن ها، با همه شکوه و جلال و قدرت و عظمتی که داشتند، یک باره نابود شدند و گاه حتی اثری هم از آنها باقی نماند؟ قرآن کریم در پاسخ به این پرسش، ستم و بیدادگری را از مهم ترین عوامل نابودی شهرها و تمدن ها برشمرده است. البته این ستم بر اساس فرهنگ قرآن هم شامل ستم فرد نسبت به خود (کفر، فسق و فجور) و هم شامل ستم فرد نسبت به دیگران (ستم و تجاوز) می شود. استاد مطهری در زمینه مفهوم «ظلم» در قرآن می نویسد:

در اصطلاح قرآن، ظلم اختصاص ندارد به تجاوز فرد یا گروهی به حقوق فرد یا گروه دیگر؛ شامل ظلم فرد به نفس خود و شامل ظلم یک قوم به نفس خود نیز می شود. هر فسق و فجور و هر خروج از مسیر درست انسانیت، ظلم است. ظلم در قرآن در حقیقت، مفهوم اعمی دارد که هم شامل ظلم به غیر می گردد و هم شامل فسق و فجور و کارهای ضد اخلاقی. غالبا مورد استعمال این کلمه مصداق دوم است. آیاتی از قرآن که ظلم به معنی اعم را علت هلاکت یک قوم شمرده، بسیار زیاد است.(1)


1- مرتضی مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ج 5، جامعه و تاریخ، چاپ هشتم: تهران و قم، صدرا، 1375، ص237.

ص:71

برخی از آیات قرآن که در آنها ستم به معنای اعم، عامل نابودی تمدن ها شمرده شده، به شرح زیر است:

یک _ آیات 58 و 59 سوره کهف

یک _ آیات 58 و 59 سوره کهف

در این آیات، در مقام تهدید کسانی که به دشمنی با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برخاسته بودند، چنین آمده است:

وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِ ی مَوْئِلاً وَ تِلْکَ الْقُرَی أَهْلَکْنَ_هُمْ لَمَّا ظَ_لَمُواْ وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا.

و پروردگار تو، آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم] آنچه مرتکب شده اند، آنها را بازخواست می کرد، در عذاب آنها تعجیل می کرد، [ولی چنین نمی کند، ]بلکه برای آنها سررسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمی یابند. و [مردم ]آن شهرها چون بیدادگری کردند، هلاکشان کردیم و برای هلاکتشان، موعدی مقرر داشتیم.

علامه طباطبایی رحمه الله ذیل این آیه می فرماید:

[آیه] در این مقام است که بفهماند تأخیر هلاکت کفار و مهلت دادن از خدای تعالی، کار نوظهوری نیست، بلکه سنّت الهی ما در امم گذشته نیز همین بوده که وقتی ظلم را از حد می گذراندند، هلاکشان می کردیم و برای هلاکتشان، موعدی قرار می دادیم. از همین روشن می شود که عذاب و هلاکی که این آیات متضمن آن است، عذاب روز قیامت نیست، بلکه مقصود، عذاب دنیایی است.(1)

دو _ آیات 51 و 52 سوره نمل

دو _ آیات 51 و 52 سوره نمل

خداوند متعال در این آیات با اشاره به عذابی که بر قوم ثمود نازل شد، می فرماید:

فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَ_قِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَ_هُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا


1- تفسیر المیزان، ج 13، ص 464.

ص:72

ظَ_لَمُواْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.

پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم. و این [هم ]خانه های خالی آنهاست به [سزای ]بیدادی که کرده اند. همانا در این [کیفر]، برای مردمی که می دانند، عبرتی خواهد بود.

سه _ آیات 13 و 14 سوره یونس

سه _ آیات 13 و 14 سوره یونس

در این آیات نیز بر نابودی نسل های پیشین به دلیل ستم و تجاوزشان تأکید شده و به نسل های بعد هشدار داده است مراقب کردار خود باشند:

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَ_لَمُواْ وَ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَ_تِ وَ مَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الُْمجْرِمِینَ ثُمَّ جَعَلْنَ_کُمْ خَلائفَ فِی الْأَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.

همانا نسل های پیش از شما را هنگامی که ستم کردند، به هلاکت رساندیم و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند و[لی] بر آن نبودند که ایمان بیاورند. این گونه مردم بزه کار را جزا می دهیم. آن گاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه رفتار می کنید.

چهار _ آیات 11 تا 14 سوره انبیا

چهار _ آیات 11 تا 14 سوره انبیا

در این آیات، سخن از مردمی است که عمری را با ستم به خود، خوش گذرانی و زیاده روی در بهره مندی از نعمت های دنیایی به سر بردند، ولی ناگهان با نزول عذاب الهی، هیچ پناهی برای خود نیافتند:

وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ لاَتَرْکُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَی مَآ أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَ_کِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْ_ٔلُونَ قَالُواْ یَ_وَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَ__لِمِینَ.

و چه بسیار شهرها را که [مردمش ]ستم کار بودند در هم شکستیم و پس از آنها، قومی دیگر پدید آوردیم. پس چون عذاب ما را احساس کردند، به ناگاه از آن می گریختند. [هان ]مگریزید و به سوی آنچه در آن بهره مند بودید و [به سوی] سراهایتان بازگردید. باشد که شما مورد پرسش قرارگیرید. گفتند: «ای وای بر ما که ما واقعا ستم گر بودیم».

ص:73

علامه طباطبایی رحمه الله، آیات یاد شده را چنین معنا می کند:

چه قدر هلاک کردیم از اهل قریه هایی که به خود ستم کار بودند و اسراف و کفر می ورزیدند و بعد از هلاک کردن آنان، مردمی دیگر را ایجاد کردیم. پس همین که اهل آن قریه ستم کار به حس خود، عذاب ما را درک کردند، ناگهان پا به فرار گذاشته، بدویدند. در آن هنگام بود که از در توبیخ و ملامت، به ایشان گفته شد: ندوید و از این عذاب فرار مکنید، بلکه به آن نعمت ها که در آن زیاده روی می کردید، مراجعه کنید و به خانه هایتان برگردید، تا شاید باز هم فقرا و بینوایان به دریوزگی شما مراجعه کنند و شما از در نخوت و اعتزاز، ایشان را از خود برانید و یا خود را از ایشان پنهان کنید. و این کنایه است از اعتزاز و استعلای ستم کاران که خود را متبوع و به جای خدا و ارباب تابعین می دانستند. از در پشیمانی گفتند: «وای برما که مردمی ستم کار بودیم»... .(1)

پنج _ آیات 32 تا 41 سوره مؤمنون

پنج _ آیات 32 تا 41 سوره مؤمنون

در این آیات، ابتدا چگونگی برخورد اشراف و ثروتمندان قوم نوح با آن حضرت و سخنانی را که آنها در مورد این پیامبر الهی بر زبان می راندند، بیان می شود و درنهایت، سرنوشت شوم این قوم ستم کار را به تصویر می کشد. در آغاز این آیات چنین می خوانیم:

وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِالْأَخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَ_هُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا مَا هَ_ذَآ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ وَ ل_ئِنْ أَطَعْتُم بَشَرا مِّثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَ_سِرُونَ.

اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگی دنیا، آنان را مرفه ساخته بودیم، گفتند: «این [مرد ]جز بشری چون شما نیست از آنچه می خورید، می خورد و از آنچه می نوشید، می نوشد. و اگر بشری مثل خودتان را اطاعت کنید، در آن صورت، زیان کار خواهید بود»... .


1- تفسیر المیزان، ج 14، صص 357 و 358.

ص:74

بخش پایانی این آیات نیز چنین است:

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَ_هُمْ غُثَ_آءً فَبُعْدا لِّلْقَوْمِ الظَّ__لِمِینَ.

پس فریاد [مرگ بار] آنان را به حق فرو گرفت و آنها را [چون] خاشاکی که بر آب افتد، گردانیدیم. دور باد [از رحمت خدا ]گروه ستم کاران.

چنان که ملاحظه می شود، در این آیات، به صراحت، مردمانی که سرمست از نعمت های دنیا به تکذیب پیامبر الهی می پرداختند، «ستم کار» خطاب شده اند.

بر اساس آیاتی که در اینجا بدان ها اشاره شد، می توان چنین نتیجه گیری کرد: نظام کفر و استکبار حاکم بر جهان به دلیل مبتنی بودن بر ستم، در شکل فردی و اجتماعی آن (ستم به خود و ستم به دیگران) در ذات خود، استعداد نابودی و فنا را پرورش می دهد. از این رو، هر چه این نظام بیشتر رشد و توسعه می یابد، به فروپاشی و سقوط نیز نزدیک تر می شود تا سرانجام بر اساس سنّت الهی، با به نهایت رسیدن ستم، زمینه اضمحلال کامل این نظام فراهم می شود. در چنین شرایطی، انقلاب جهانی امام مهدی علیه السلام به مانند جرقه ای می ماند که انبار باروت آماده اشتعالی را شعله ور می سازد. این برداشت، با روایات فراوانی نیز که در آنها آمده «امام مهدی علیه السلام جهان را پس از آنکه از ستم پر شده است، از عدل و داد آکنده می سازد»، هماهنگی و تناسب دارد.

بنابراین، می توان گفت این سنّت الهی حاکم بر جوامع انسانی که به موجب آن، فراگیر شدن ستم مایه نابودی اقوام و تمدن ها می شود، زمینه پیروزی سریع امام مهدی علیه السلام بر قدرت های ستم پیشه عصر ظهور را فراهم می سازد و آن حضرت را در برچیدن همه مظاهر ستم از جهان یاری می دهد.

ص:75

ب) وقت و اجل، شرط نابودی تمدن ها
اشاره

ب) وقت و اجل، شرط نابودی تمدن ها

اگر چه ستم، خواه در صورت فردی و خواه در صورت اجتماعی آن موجب نابودی اقوام و تمدن ها می شود، ولی این نابودی زمانی به فعلیت می رسد که مهلت و اجل آن اقوام و تمدن ها به سر آید و به تعبیر قرآن، «موعد» نابودی آنها فرا رسد. به بیان دیگر، از دیدگاه قرآن، هر جامعه، مستقل از افراد، حیات، شخصیت، مدت و اجل مشخصی دارد و زمانی که این مدت و اجل به سرآید، دیگر هیچ چیز نمی تواند مانع نابودی آن قوم و ملت شود. در این زمینه، آیات متعددی در قرآن وارد شده است که از جمله می توان به این آیات اشاره کرد:

یک _ آیه 58 سوره کهف

یک _ آیه 58 سوره کهف

در این آیه که پیش از این نیز بدان اشاره شد، به صراحت بیان شده است سنّت خدا براین نیست که به مجرد عصیان، نافرمانی و ستمگری قومی، آنها را گرفتار عذاب و هلاکت کند. خداوند بر اساس غفران و رحمت بی پایان خویش، برای هر قومی، موعد، اجل یا سررسیدی تغییرناپذیر قرار داده است و تا زمانی که این اجل سرنیاید، آن قوم هلاک نمی شود:

وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِ مَوْئِلاً.

و پروردگار تو، آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم] آنچه مرتکب شده اند، آنها را بازخواست می کرد، همانا در عذاب آنان تعجیل می کرد، [ولی چنین نمی کند ]بلکه برای آنها سررسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمی یابند.

ص:76

دو _ آیه 34 سوره اعراف

دو _ آیه 34 سوره اعراف

در این آیه نیز بر این موضوع تأکید شده است که هر امتی، جدا از بقا و فنای تک تک افراد آن، بقا و فنای خاص خود را دارد و زمانی که اجل امتی فرا رسد، هیچ چیز نمی تواند از آن جلوگیری کند:

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لاَیَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَیَسْتَقْدِمُونَ.

و برای هر امتی، اجلی است. پس چون اجلشان فرا رسد، نه [می توانند ]ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش.

سه _ آیه 48 و 49 سوره یونس

سه _ آیه 48 و 49 سوره یونس

در این آیات، سخن از پرسشی است که مشرکان خطاب به رسول گرامی اسلام مطرح کرده اند. آن پرسش این است: «خداوند چه زمانی میان ما و تو قضاوت می کند و ما را هلاک می کند و ایمان آورندگان به تو را نجات می دهد؟» به بیان دیگر، مشرکان با کلامی که جنبه استهزا داشت، می خواستند به پیامبر بگویند: «پروردگار تو هیچ کاری نمی تواند بکند و این تهدیدهای تو، یاوه ای بیش نیست وگرنه چرا عجله نمی کنی و آن را عملی نمی سازی؟» خداوند نیز در پاسخ این استهزای مشرکان، به پیامبر خود خطاب می کند: «به آنها بگو من مالک سود و زیان خود نیستم. نه می توانم ضرری از خود رفع کنم و نه منفعتی را به سوی خود جلب کنم. اینکه چرا عذاب خدا نازل نمی شود، به این دلیل است که هر امتی اجل معینی دارد که هرگز نمی تواند از آن سر بپیچد. آن اجل خواه ناخواه فرا می رسد، بی آنکه ساعتی از زمان مقرر خود، پیش یا پس افتد»:(1)

وَ یَقُولُونَ مَتَی هَ_ذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَ_دِقِینَ قُل لاَّأَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرّا وَ لاَنَفْعا إِلاَّ مَا شَآءَ


1- ر.ک: تفسیر المیزان، ج 10، صص104 و 105.

ص:77

اللَّهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ فَلاَیَسْتَأخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَیَسْتَقْدِمُونَ.

می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده چه وقت است؟» بگو: «برای خود، زیان و سودی در اختیار ندارم، مگر آنچه را خدا بخواهد. هر امتی را زمانی [محدود ]است. آن گاه که زمانشان به سر رسد، پس نه ساعتی [از آن ]تأخیر کنند و نه پیشی گیرند».

در تفسیر المیزان ذیل این آیه چنین آمده است:

... هر امتی، حیاتی اجتماعی ورای حیات فردی که مخصوص تک تک افراد است، دارد و حیات اجتماعی هر امتی از بقا و عمر، آن مقداری را دارد که خدای سبحان برایش مقدر کرده است. و همچنین از سعادت و شقاوت و تکلیف و رشد و ضد رشد و ثواب و عقاب سهمی را دارد که خدای تعالی برایش معین فرموده است و این حقیقت از چیزهایی است که تدبیر الهی عنایتی به آن دارد.(1)

چهار _ آیه 61 سوره نحل

چهار _ آیه 61 سوره نحل

این آیه نیز چون آیه پیشین بر این حقیقت تأکید می کند که کیفر الهی تنها در زمان معین آن فرا می رسد:

وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُ_لْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَ_کِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لاَیَسْتَأخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَیَسْتَقْدِمُونَ.

و اگر خداوند، مردم را به [سزای ]ستمشان بازخواست می کرد، جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی گذاشت، ولی [کیفر ]آنان را تا وقتی معین باز پس می اندازد و چون اجلشان فرا رسد، ساعتی، آن را پس و پیش نمی توانند افکنند.

پنج _ آیه 45 سوره فاطر

پنج _ آیه 45 سوره فاطر

در این آیه نیز، مفهوم بیان شده در آیه 61 سوره نحل با اندک اختلافی در عبارت، تکرار شده است.


1- تفسیر المیزان، ج 10، ص 105.

ص:78

شش _ آیات 1 _ 4 سوره نوح

شش _ آیات 1 _ 4 سوره نوح

در این سوره نیز موضوع اجل اقوام و امت ها به بهترین شکلی بیان شده است. در آغاز این سوره، هدف از فرستادن نوح را انذار قومش پیش از فرا رسیدن عذاب دردناک و به بیان دیگر، سر آمدن اجل و وقت مقرر دانسته است و می فرماید:

إِنَّ_آ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَکَ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.

ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که: «قومت را پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان رسد، هشدار ده».

آن گاه به نقل سخنان نوح خطاب به قومش می پردازد و می فرماید:

قَالَ یَ_قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ یَغْفِرْ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَآءَ لاَیُؤَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ.

[نوح] گفت: ای قوم من، من شما را هشداردهنده ای آشکارم که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید. [تا ]برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل ]شما را تا وقتی معین به تأخیر اندازد. اگر بدانید؛ چون وقت مقرر خدابرسد، تأخیر نخواهد داشت.

هفت _ آیه 11 سوره رعد

هفت _ آیه 11 سوره رعد

در آیه یاد شده بر این نکته تأکید شده است که هرگاه اراده خداوند به نابودی قومی تعلق گیرد، دیگر هیچ قدرتی نمی تواند مانع تحقق این اراده شود. به عبارت دیگر، با فرا رسیدن اجل مقرر هر قوم و پایان یافتن مهلت آنان، هیچ یک از توانایی ها، امکانات و تجهیزات آنها نمی تواند این اجل مقرر را اندکی به تأخیر اندازد:

... وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَومٍ سوُءً فَلامَرَدّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ.

... و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و جز او حمایتگری برای آنان نخواهد بود.

ص:79

نتیجه ای که از آیات یاد شده به دست می آید، این است که همه اقوام و تمدن های ستم پیشه، هر چند قدرتمند و دارای توان نظامی و اقتصادی قابل توجه باشند، براساس سنّت الهی، اجل و سرآمد معیّن و مشخصی دارند و روزی طعم نابودی و فنا را می چشند. در چنین روزی، هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مانع سقوط و فروپاشی آنها شود. حتی اگر آنها همه توان نظامی و اقتصادی خود را به کار گیرند، لحظه ای نیز نمی توانند اجل معیّن خود را به تأخیر اندازند.

بر این اساس می توان گفت چون در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام، اجل و مهلت تمدن های ستم پیشه به سر آمده و عمر آنها پایان یافته است، هرگونه مقاومتی ازسوی این تمدن ها بی فایده است و هیچ عاملی نمی تواند موجب بقا و استمرار حیات آنها شود. به همین دلیل، آن امام می تواند در ظرف مدت نسبتا کوتاهی، همه نظام ها و حکومت های خودکامه، ستم گر و کفرپیشه را از روی زمین براندازد و حکومت عادلانه خود را برقرار سازد.

ج) تغییر نعمت ها به دلیل تغییر رفتار و روحیات امت ها
اشاره

ج) تغییر نعمت ها به دلیل تغییر رفتار و روحیات امت ها

از آیات متعددی از قرآن استفاده می شود که اقبال و ادبار خداوند به هر قومی، تابعی از روحیه و رفتار آنهاست و بقا و زوال نعمت های الهی برای هر ملتی به عملکرد آن ملت وابسته است. استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد:

قرآن کریم، نکته فوق العاده آموزنده ای در مورد سنّت های تاریخ یادآوری می کند و آن اینکه مردم می توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند... یعنی سنّت های حاکم بر سرنوشت ها در حقیقت، یک سلسله عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش هاست. عمل های معیّن اجتماعی، عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش هاست. عمل های معیّن اجتماعی، عکس العمل های معیّنی به دنبال خود دارد. ازاین رو، در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس

ص:80

قطعی و لایتخلّف اداره می شود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی گردد.(1)

در اینجا به برخی از آیاتی که این موضوع از آنها استفاده می شود، اشاره می کنیم:

یک _ آیات 52 و 53 سوره انفال

یک _ آیات 52 و 53 سوره انفال

در این آیات، پس از بیان این موضوع که چگونه خاندان فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند، پس از کفر ورزیدن، به کیفر گناهان خود گرفتار آمدند، این گرفتار آمدن را برخاسته از قاعده ای کلی در نظام آفرینش می داند و می گوید: خداوند، نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته است، تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنها آنچه را در دل دارند، تغییر دهند:

کَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَفَرُواْ بِ_ٔایَ_تِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

[رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون و کسانی است که پیش از آنان بودند؛ به آیات خدا کفر ورزیدند. پس خدا به [سزای ]گناهانشان، آنان را گرفتار کرد. آری، خدا نیرومند سخت کیفر است. این [کیفر] بدان سبب است که خداوند، نعمتی را که بر قومی ارزانی داشت، تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند و خدا شنوای داناست.

علامه طباطبایی رحمه الله ذیل این آیه می فرماید:

عقابی که خداوند معاقبین را با آن عذاب می کند، همیشه به دنبال نعمتی الهی است که خداوند قبل از آن عقاب ارزانی داشته، به این طریق که نعمت را برداشته، عذاب را به جایش می گذارد و هیچ نعمتی از نعمت های الهی به نقمت و عذاب مبدل نمی شود، مگر بعد از تبدیل محلش که همان نفوس


1- قیام و انقلاب مهدی علیه السلام، ص 19.

ص:81

انسانی است. پس نعمتی که خداوند، آن را بر قومی ارزانی داشته، وقتی به آن قوم افاضه می شود که در نفوسشان استعداد آن را پیدا کنند و وقتی از ایشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عذاب می شود که استعداد درونی شان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد. این، خود، یک قاعده کلی است در تبدل نعمت به نقمت و عقاب... .(1)

دو _ آیه 11 سوره رعد

دو _ آیه 11 سوره رعد

خدای متعال در این آیه نیز به صراحت، سرنوشت اقوام را ناشی از تغییر حال آنان دانسته است و می فرماید:

... إِنَّ اللَّهَ لاَیُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ... .

... در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند.

علامه طباطبایی رحمه الله ذیل این آیه می فرماید:

از قضایای حتمی و سنّت جاریه الهی یکی این است که همواره میان احسان و تقوا و شکر خدا و میان توارد نعمت ها و تضاعف برکات ظاهری و باطنی و نزول و ریزش آن از ناحیه خدا ملازمه بوده و هر قومی که احسان و تقوا و شکر داشته اند، خداوند نعمت را برایشان باقی داشته و تا مردم، وضع خود را تغییر نداده اند، روز به روز بیشتر کرده است... و اما اینکه اگر فساد در قومی شایع شود و یا از بعضی از ایشان سر بزند، نقمت و عذاب هم برایشان نازل می شود. آیه شریفه از تلازم میان آنها ساکت است. نهایت چیزی که از آیه استفاده می شود، این است که خداوند وقتی روش خود را تغییر می دهد و عذاب می فرستد که مردم رفتار خود را عوض کرده باشند. البته این مطلب امکان دارد، نه اینکه به فعلیت در آوردنش واجب باشد؛ زیرا این از آیه استفاده نمی شود.(2)


1- تفسیر المیزان، ج 10، ص 132.
2- تفسیر المیزان، ج 13، صص 426 و 427.

ص:82

با توجه به آیات یاد شده می توان گفت بر اساس یکی از سنّت های تغییرناپذیر الهی، اقبال و ادبار خداوند به هر قوم یا ملتی، تابعی از روحیه و رفتار آنهاست و بقا و زوال نعمت هایی که خداوند به جامعه ای ارزانی داشته است، با واکنش های آنها دربرابر این نعمت ها، ارتباطی ناگسستنی دارد.

به عبارت دیگر، سرنوشت هر قومی در گرو عملکرد آنهاست و هر قوم می تواند با رفتار مناسب یا نامناسب خود، سرنوشت خویش را نیک یا بد گرداند. براین اساس، می توانیم بگوییم در ظهور امام مهدی علیه السلام نیز خواست و تمنای درونی انسان ها نقش دارد. به یقین، اگر مردم از صمیم دل، خواهان درک نعمت بزرگ الهی؛ یعنی وجود امام معصوم علیه السلام در جامعه شوند و با رفتار خود نیز این موضوع را نشان دهند، خداوند این نعمت را بر آنها ارزانی خواهد داشت.

د) امامت، وراثت و خلافت مؤمنان صالح
اشاره

د) امامت، وراثت و خلافت مؤمنان صالح

یکی دیگر از قوانین و سنّت های الهی حاکم بر جوامع بشری، خلافت، امامت و وراثت نهایی مستضعفان صالح و اهل ایمان است. از آیات متعددی از قرآن کریم چنین برمی آید که بر اساس یک قانون و سنّت الهی، بندگان مؤمن و صالح خداوند که جز در دوره های محدودی از تاریخ زمین، همواره به استضعاف کشانده و خوار شمرده می شدند، در نهایت، زمین را به ارث می برند و پیشوایان و حاکمان زمین می گردند. برخی از این آیات به شرح زیر است:

یک _ آیه 105 سوره انبیا

یک _ آیه 105 سوره انبیا

خداوند در این آیه، با تعبیر «کتبنا» که به یک امر ثابت، مقرّر و مفروض اشاره دارد، بیان می کند که در کتاب های آسمانی، وراثت بندگان صالح پیش بینی شده است:

وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّ__لِحُونَ.

ص:83

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

در تفسیر المیزان در باره این آیه چنین آمده است:

«وراثت» و «ارث» به طوری که راغب گفته، به معنای انتقال مالی است به تو بدون اینکه معامله ای کرده باشی. و مراد از وراثت زمین این است که سلطنتِ برمنافع، از دیگران به صالحان منتقل شود و برکات زندگی در زمین مختص ایشان شود. و این برکات یا دنیایی است که برمی گردد به تمتع صالحان از حیات دنیوی که در این صورت، خلاصه مفاد آیه این می شود که به زودی، زمین از لوث شرک و گناه پاک گشته، جامعه بشری صالح که خدای را بندگی کنند و به وی شرک نورزند، در آن زندگی کنند، همچنان که آیه «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ.... یَعْبُدُونَنِی لاَیُشْرِکُونَ بِی شَیْ_ٔا»(1) از آن خبر می دهد. و یا این برکات اخروی است که عبارت است از مقامات قربی که در دنیا برای خود کسب کردند؛ چون این مقام هم، از برکات حیات زمینی است، هر چند که خود از نعیم آخرت است، همچنان که آیه: «وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَآءُ»(2) که حکایت کلام اهل بهشت است و آیه: «أُوْلَ_ئ_ِکَ هُمُ الْوَرِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ»(3) بدان اشاره می کند. از همین جا معلوم می شود که آیه مورد بحث خاص به یکی از دو وراثت های دنیایی و آخرتی نیست، بلکه هر دو را شامل می شود.(4)

دو _ آیه 55، سوره نور

دو _ آیه 55، سوره نور


1- سوره نور 24، آیه 55.
2- سوره زمر 39، آیه 74.
3- سوره مؤمنون 23، آیه 11.
4- تفسیر المیزان، ج 14، صص 465 و 466.

ص:84

در این آیه، خداوند به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که سرانجام در زمین به خلافت می رسند و از بیم و هراس رهایی می یابند:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَیُشْرِکُونَ بِی شَیْ_ٔا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَ_ئِکَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ.

خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین، جانشین [خود ]قرار دهد. همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا ]مرا عبادت کنند و چیزی را به من شریک نگردانند و هر کس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، پس از اشاره به اختلاف نظر فراوان مفسران در بیان مقصود این آیه و بیان دیدگاه خود در این زمینه می فرماید:

آنچه از همه مطالب برآمد، این شد که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که به زودی، جامعه ای برایشان تکوین می کند که جامعه به تمام معنا صالح باشد و از لکه ننگ کفر و نفاق و فسق پاک باشد؛ زمین را ارث برد و در عقاید افراد آن و اعمالشان جز دین حق، چیزی حاکم نباشد؛ ایمن زندگی کنند؛ ترسی از دشمن داخلی یا خارجی نداشته باشند؛ از کید نیرنگ بازان و ظلم ستمگران و زورگویی زورگویان آزاد باشند. و این مجتمع طیب و طاهر با صفاتی که از فضیلت و قداست دارد، هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزی که پیامبر مبعوث به رسالت گشته تاکنون، چنین جامعه ای به خود ندیده. ناگزیر اگر مصداقی پیدا کند، در روزگار مهدی علیه السلام خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام در خصوصیات آن جناب وارد

ص:85

شده، از انعقاد چنین جامعه ای خبر می دهد.(1)

به طور کلی نتیجه می گیریم که بر اساس سنّت تغییرناپذیر الهی، حاکمیت نهایی جهان از آن صالحان و مستضعفان است. سرانجام روزی، جهان در اختیار صاحبان واقعی آن؛ یعنی بندگان صالح و مؤمنان به خدا و رسول او قرار می گیرد. در این روز، جهانیان طعم شیرین عدالت، امنیت و معنویت را می چشند و بی هیچ بیم و هراسی، خدای یگانه را پرستش می کنند. پرسش این است که این سنّت الهی به دست چه کسی محقق خواهد شد؟

تردیدی نیست که امام مهدی علیه السلام، تنها تحقق بخشنده این سنّت الهی در تاریخ است و جز او کسی نخواهد توانست وعده خدا بر حاکمیت صالحان را محقق کند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت چون امام مهدی علیه السلام، تنها ذخیره الهی برای تحقق سنّت یاد شده است، خداوند، او را از راه های گوناگون یاری خواهد داد تا بتواند سنّتش را میان بندگان، جاری و وعده اش را محقق سازد. در این صورت، جایی برای این پرسش باقی نمی ماند که آن حضرت چگونه در برابر همه دنیای ستم می ایستد و چگونه قدرت های نظامی و سیاسی زمان ظهور را در هم می شکند؟


1- تفسیر المیزان، ج 15، ص 215.

ص:86

فصل ششم: یاران قائم علیه السلام

اشاره

فصل ششم: یاران قائم علیه السلام

شیعیان و منتظران حضرت صاحب الامر علیه السلام در راز و نیازهای صبح و شام خود همواره از خداوند می خواهند که آنان را از جمله یاوران آن امام قرار دهد و به آنان این توفیق را عطا کند که در شمار سپاهیان آن حضرت و در پیش گاه ایشان به شهادت برسند:

أَللّهُمَّ إِنّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبیحَةِ یَومِی هذا وَ ما عِشْتُ مِن أَیّامِ حَیاتی عَهدا وَ عَقدا وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لاأَحُولُ عَنها وَ لاأَزولُ أَبَدا. أَللّهُمَّ اجْعَلنی مِنْ أَنصارِهِ وَ أَعوانِهِ وَ الذّابِّینَ عَنهُ وَ المُسارِعِینَ إِلَیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ وَ المُمْتَثِلینَ لِأوامِرِهِ وَ نَواهِیهِ وَ الُْمحامِینَ عَنهُ وَ السّابِقینَ إِلی إِرادَتِهِ وَ الْمُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیهِ.(1)

بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانی ام، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم، با او تجدید می کنم که هرگز از آن عهد و پیمان برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بار خدایا! مرا از یاران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پی انجام خواسته های او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهی او و حمایت کنندگان از وجود او و پیشی گیرندگان به سوی خواسته های او و شهیدشدگان در حضور او قرار ده.

در ورای این آرزو و درخواست، پرسش هایی چند نیز مطرح است مانند اینکه: یاران قائم چه کسانی اند؟ چه کسانی به فیض همراهی آن امام عدالت گستر دست می یابند؟ چند نفرند؟ چگونه برگزیده می شوند و چه ویژگی های برجسته ای دارند؟ اکنون به ترتیب، به این موارد می پردازیم.


1- بحارالأنوار، ج 99، ص 111.

ص:87

1. ویژگی های یاران قائم علیه السلام

اشاره

1. ویژگی های یاران قائم علیه السلام

امامان معصوم علیهم السلام در روایات متعددی، به توصیف ویژگی های یاران قائم علیه السلام پرداخته و در این زمینه چنان با دقت و ظرافت سخن گفته اند که مخاطبان به راحتی می توانند به تصویری روشن از یاران آن حضرت دست یابند. روایت زیر که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، درستی این ادعا را به اثبات می رساند:

کَأَنّی أَنظُرُ إِلَی الْقائِمِ علیه السلام وَ أَصحابِهِ فی نَجَفِ الْکُوفَةِ کَأَنَّ عَلی رُؤُسِهِم الطَّیرُ، قَد فُنِیَتْ أزوادُهُم وَ خُلِقَتْ ثِیابُهُم، قَد أثَّرَ السُّجُودُ بِجِباهِهِم، لُیُوثٌ بِالنَّهارِ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ کَأَنَّ قُلُوبُهُم زُبُرَ الحَدِیدِ، یُعطَی الرَّجَلُ مِنهُم قُوَّةَ أَربَعینَ رَجُلاً، لایَقتُلُ أَحَدا مِنهُم إِلاّ کافِرٌ أَو مُنافِقٌ وَ قَد وَصَفَهُمُ اللّه ُ تَعالی بِالتَّوَسِمِ فی کِتابِهِ العَزیزُ بِقولِهِ: «إِنَّ فی ذلِکَ لاَیاتٌ لِلمُتَوَسَّمینَ(1)».(2)

گویا که قائم علیه السلام و یاران او را می بینم که در نجف (کوفه) اجتماع کرده اند [و چنان تسلیم و بی حرکت در برابر آن حضرت ایستاده اند که ]گویا پرندگانی بر سر آنها نشسته اند. توشه های آنها کاستی گرفته، جامه های آنها کهنه شده و نشان سجده بر پیشانی آنها نقش بسته است. آنها شیران روز و زاهدان شبند. دل هایشان مانند پاره های آهن [محکم و استوار ]است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را دارد. هیچ یک از آنها کشته نمی شود، مگر به دست کافر یا منافق خداوند تعالی در کتاب عزیز خود، از آنها با عنوان اهل بصیرت و تیزبینی یاد کرده است. آنجا که می فرماید: «در این (عذاب)، برای اهل بصیرت، نشانه هایی نهفته است».


1- سوره حجر 15، آیه 75.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 386، ح 202.

ص:88

در روایات، ویژگی های متعددی برای یاران آن حضرت شمرده شده است که برخی از آنها به ویژگی ها و صفات ظاهری و جسمانی و برخی دیگر به ویژگی ها و خصایل اخلاقی و روحی ایشان مربوط است.

الف) ویژگی های روحی
اشاره

الف) ویژگی های روحی

زیر فصل ها

یک _ رسیدن به جایگاه اولیای الهی

دو _ عصاره فضایل ملت ها

سه _ قرار گرفتن در بالاترین مرتبه حکمت و معرفت

چهار _ اعتقاد راسخ به امام و رهبر خویش

پنج _ علاقه شدید به عبادت و شب زنده داری

شش _ اطاعت بی چون و چرا از امام

یک _ رسیدن به جایگاه اولیای الهی

یک _ رسیدن به جایگاه اولیای الهی

شاید بتوان گفت در میان همه ویژگی هایی که برای یاران امام منتظر شمرده شده، یک ویژگی از همه بااهمیت تر است و آن، اینکه آنها مصداق کامل «اولیاء اللّه» (دوستان خدا) هستند که در قرآن کریم بدان ها اشاره شده است: «أَلا إِنَّ أَولِیاءَ اللّه ِ لا خَوفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یَحزَنُونَ؛ آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمی شوند».(1)

امام صادق علیه السلام در روایتی، ویژگی های شیعیان قائم آل محمد علیه السلام را چنین بیان می کند:

طوُبی لِشِیعَةِ قائِمِنا المُنتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فی غَیبَتِهِ وَ المُطِیعِین لَهُ فی ظُهُورِهِ، أُوُلئِکَ أولِیاءُ اللّه الَّذینَ لاخَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ.(2)

خوشا به حال شیعیان قائم که در زمان غیبتش، منتظر ظهور او هستند و هنگام ظهورش، فرمان بردار اویند. آنان اولیای خدا هستند؛ همان ها که نه ترس آنها را فرا می گیرد و نه اندوهگین می شوند.

اینکه انسانی از هیچ چیز ترسی ب_ه دل راه ندهد و از هیچ چیز اندوهگین نشود، تنها زمانی امکان پذیر است که جز خدا نبیند و جز به خدا نیندیشد و این، اوج کمال آدمی و بالاترین مرتبه ای است که یک انسان می تواند بدان


1- سوره یونس 10، آیه 62.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 357، ح 54.

ص:89

دست یابد. امام علی علیه السلام نیز در وصف یاران مهدی علیه السلام می فرماید:

... فَیَجْمَعُ اللّه ُ تَعالی لَهُ قَوما قَزَعٌ کَقَزَعِ السَّحابِ، یُؤَلِّفُ اللّه ُ بَینَ قُلوبِهِم لایَستَوحِشُونَ إِلی أَحَدٍ، وَ لایَفرَحُونَ بِأَحَدٍ یَدخُلُ فِیهِم، عَلی عِدَّةِ أَصحابِ بَدرٍ، لَم یَسبِقْهُمُ الأَوَّلُونَ وَ لایُدرِکُهُمُ الآخِروُنَ... .(1)

خداوند تعالی، مردمی را برای [یاری] او گرد می آورد، همچنان که پاره های ابر گرد آمده است و به هم می پیوندند. خداوند، دل های آنان را به هم نزدیک می کند. آنها از هیچ کس ترسان نمی شوند و از اینکه کسی بدان ها بپیوندد، شادمان نمی گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هیچ کس از پیشینیان از آنها سبقت نمی گیرد و هیچ کس از آیندگان به آنها نمی رسد.

دو _ عصاره فضایل ملت ها

دو _ عصاره فضایل ملت ها

از روایت های مفصلی که درباره تعداد یاران امام عصر علیه السلام و کشور و سرزمین آنها نقل شده است، چنین بر می آید که آنها عصاره فضایل همه ملت ها و برترین های همه اقوام روی زمین هستند.(2) موضوع یاد شده از روایت زیر که از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده است، استفاده می شود:

یُبایِعُ القائِمَ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ ثَلاثُ مَائَةٍ وَ نَیِّفٍ عِدَّةَ أَهلِ بَدرٍ، فِیهِمُ النُّجَباءُ مِن أَهلِ مِصرَ، وَ الأَبدالُ مِن أَهلِ الشّامِ، وَ الأَخیارُ مِن أَهلِ العَراق... .(3)

سیصد و اندی به عدد اهل بدر، بین رکن و مقام با قائم بیعت می کنند. در میان آنها، برگزیدگان (نجباء) از اهل مصر، مردان صالح و پرهیزکار (ابدال) از اهل شام و نیک مردان (اخیار) از اهل عراق وجود دارند... .


1- ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، بیروت، دارالفکر، ج 4، ص 554، به نقل از: معجم أحادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 100.
2- ر.ک: معجم أحادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، صص 104 _ 108 و ج 4، صص 22 _ 32.
3- بحارالأنوار، ج 52 ص 334، ح 64.

ص:90

سه _ قرار گرفتن در بالاترین مرتبه حکمت و معرفت

سه _ قرار گرفتن در بالاترین مرتبه حکمت و معرفت

یاران قائم همچنان که در بالاترین درجه پرهیزکاری قرار دارند، از نظر کمال علمی نیز در بالاترین درجه قرار گرفته و از جام حکمت الهی و معرفت دینی، چنان که باید، سیراب گشته اند. امیر بیان، علی علیه السلام در سخنان زیبایی، مراتب فضل و کمال علمی یاران موعود آخرالزمان را چنین توصیف می کند:

... ثُمَّ لَیُشحَذَنَّ فِیها قَومٌ شَحْذَ القَینِ النَّصلِ، تُجلی بِالتَّنزِیلِ أَبصارُهُم، وَ یُرمی بِالتَّفسیرِ فی مَسامِعِهِم، وَ یُغبَقُونَ کَأسَ الحِکمَةِ بَعدَ الصَّبُوحِ.(1)

... پس گروهی در آن فتنه ها صیقلی می شوند، مانند صیقل دادن آهنگر، شمشیر را. دیده های آنها به نور قرآن جلا داده و تفسیر در گوش هایشان جاگرفته شود. در شب، جام حکمت را به آنها بنوشانند، بعد از اینکه در بامداد هم نوشیده باشند.

یاران قائم علیه السلام به چنان مرتبه ای از حکمت و معرفت رسیده اند که به فرموده امام صادق علیه السلام، هیچ شک و تردیدی در ایمان و اعتقاد آنها به خدا راه پیدا نمی کند:

رِجالٌ کَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِیدِ لایَشُوبُها شَکٌّ فی ذاتِ اللّه ِ أَشَدُّ مِنَ الحَجَرِ.(2)

مردانی که دل های آنها چون قطعه های آهن است، هرگز شک و تردید در آنها راه ندارد. آنها در اعتقاد خود به خدا، از سنگ سخت تر هستند.

چهار _ اعتقاد راسخ به امام و رهبر خویش

چهار _ اعتقاد راسخ به امام و رهبر خویش

یکی دیگر از ویژگی های یاران امام عصر علیه السلام، ایمان و اعتقاد راسخ آنها نسبت به آن حضرت و فداکاری تا پای جان برای تحقق اهداف و آرمان های


1- نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 150، صص 458 و 459.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 308، ح 82 .

ص:91

امامشان است. آنها چنان شیفته امام خود هستند که حتی به زین اسب او هم تبرک می جویند. امام صادق علیه السلام درباره این ویژگی یاران قائم علیه السلام می فرماید:

یَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الإمامِ یَطْلُبُونَ بِذلِکَ البَرَکَةَ وَ یَحُفُّونَ بِهِ یَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فی الحَرْبِ وَ یَکْفُونَهُ ما یُرِیدُ.(1)

دست بر زین اسب امام می کشند و تبرک می جویند. آنها به هنگام نبرد، پروانه وار، شمع وجود امام را در میان می گیرند، از او محافظت می کنند و هرچه امامشان اراده کند، برآورده می سازند.

پنج _ علاقه شدید به عبادت و شب زنده داری

پنج _ علاقه شدید به عبادت و شب زنده داری

از جمله ویژگی های روحی و معنوی یاران موعود آخرالزمان، شدت توجه آنها به شب زنده داری و عبادت است، تا آنجا که به تعبیر امام صادق علیه السلام شب ها بیدارند و حتی بر روی اسب های خود تسبیح گوی خدای متعال هستند:

رِجالٌ لایَنامُونَ اللَّیْلَ لَهُمْ دَوِیٌ فی صَلواتِهِمْ کَدَوِیِ النَّحْلِ یَبِیتُونَ قِیاما عَلی أَطْرافِهِمْ وَ یُسبِّحُونَ عَلی خُیُولِهِمْ.(2)

مردان شب زنده داری که شب ها نمی خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از کندو به گوش می رسد. شب ها را با شب زنده داری سپری می کنند و بر فراز اسب ها، خدا را تسبیح می گویند.

شش _ اطاعت بی چون و چرا از امام

شش _ اطاعت بی چون و چرا از امام

یاران امام مهدی علیه السلام در برابر آن حضرت کاملاً مطیع و خاضع هستند، تا آنجا که امام صادق علیه السلام اطاعت آنها را از اطاعت کنیزکان نسبت به مولای


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 308، ح 82 .
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 308، ح 82 .

ص:92

خود، فراتر می داند: «وَ هُمْ أَطْوَعُ من الأَمةِ لِسَیِّدها؛ آنها [در برابر فرمان امامشان]، از بنده مطیع، مطیع تر هستند».(1)

خلاصه کلام اینکه یاران قائم، در چنان مرتبه ای از زهد و تقوا و علم و معرفت قرار دارند که همه کاینات در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورند و زمین و آسمان به وجود آنها افتخار می کند. در روایت نقل شده از امام محمد باقر علیه السلام به این نکته تصریح شده است:

کَأَنّی بِأَصحابِ القائِمِ وَ قَد أَحاطُوا بِما بَینَ الخافِقینِ، لَیسَ مِن شَی ءٍ إِلاّ وَ هُوَ مُطیعٌ لَهُم، حَتّی سِباعُ الأَرضِ وَ سِباعُ الطَّیرِ تَطْلُبُ رِضاهُم [فی ]کُلِّ شَی ءٍ حَتّی تَفتَخِرُ الأرضُ عَلَی الأَرضِ، وَ تُقولُ: مَرَّ بِیَ الیَومَ رَجُلٌ مِن أَصحابِ القائِمِ.(2)

گویی که یاران قائم را می بینم که شرق و غرب [جهان را] درنوردیده اند. همه چیز در برابر آنها سر تسلیم فرو می آورد. حتی حیوانات درنده و پرندگان شکاری به دنبال خشنود ساختن آنها هستند. قطعه ای از زمین به قطعه ای دیگر مباهات می کند و می گوید: امروز مردی از یاران قائم از من گذر کرد.

ب) ویژگی های جسمانی

ب) ویژگی های جسمانی

یاران مهدی علیه السلام از نظر صفات جسمی و نیروی بدنی نیز سرآمد روزگار هستند و کسی را یارای مقابله با آنها نیست. امام صادق علیه السلام دروصف توان جسمی و قدرت بدنی یاران قائم علیه السلام می فرماید:

ما کانَ یَقُولُ لُوطُ علیه السلام : «لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةٌ أَوْ آوی إِلی رُکْنٍ شَدیدٍ»(3) إِلاّ تَمَنِّیا بِقُوَّةِ الْقائِمِ علیه السلام وَ لا ذَکَرَ إِلاّ شِدَّةَ أَصْحابِهِ فَإنَّ


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 308، ح 82 .
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 327، ح 43.
3- سوره هود 11، آیه 80 .

ص:93

الرَّجُلَ مِنْهُم یُعْطی قُوَّةُ أَرْبَعینَ رَجُلاً، وَ إنَّ قَلْبَهُ لَأَشَدَّ مِنْ زُبُرِ الْحَدیدِ، وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبالِ الْحَدیدِ لَقَطَعُوها، لایَکفُونَ سُیُوفُهُم حتّی یَرْضَی اللّهُ عَزَّوجَلَّ.(1)

لوط علیه السلام که می فرمود: «کاش در برابر شما قدرتی می داشتم یا می توانستم به تکیه گاهی استوار پناه ببرم»، در آرزوی نیرو و توان قائم علیه السلام و به یاد قدرت و استواری یاران او بود؛ زیرا به هر کدام از آنها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محکم تر از پاره های آهن است. اگر به کوه هایی از آهن برخورد کنند، آنها را از جا برکنند و شمشیرهای آنان از حرکت باز نمی ایستد، مگر زمانی که خداوند _ عزّ و جلّ _ خشنود شود.

2. تعداد یاران قائم

2. تعداد یاران قائم

قول مشهور در مورد تعداد یاران امام عصر علیه السلام این است که آنها 313 نفر هستند. در روایت های متعددی به این موضوع اشاره شده است. از جمله روایت زیر که مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:

کَأَنّی أَنظُرُ إِلَی القائِمِ عَلی مِنبَرِ الکوفَةِ وَ حَولَهُ أَصحابُهُ ثَلاثَ مَائَةٍ وَ ثَلاثَ مَائةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةَ أَهلِ بَدرٍ، وَ هُم أَصحابُ الأَلْوِیَةِ، وَ هُم حُکّامُ اللّه ِ فی أَرضِهِ عَلی خَلقِهِ.(2)

مثل این است که قائم علیه السلام را بر منبر [مسجد] کوفه می بینیم در حالی که 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته اند. آنها مردان جنگاور و حاکمان خدا در زمین او و بر خلق اویند.

در این میان، با توجه به روایات دیگر به این نتیجه می رسیم که یاران آن حضرت منحصر به تعداد یاد شده نیست و این تعداد، کسانی هستند که از


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 327، ح 44.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 326، ح 42.

ص:94

آغاز حرکت حضرت مهدی علیه السلام، او را همراهی می کنند، ولی به تدریج بر این تعداد افزوده می شود. البته ناگفته نماند که این 313 نفر به دلیل ویژگی های برجسته شان، نقش فرماندهی و رهبری را در لشکر آن حضرت بر عهده دارند. در روایتی که در این زمینه از امام صادق علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:

إِذا أَذِنَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلقائِمِ فِی الخُروجِ، صَعِدَ المِنْبَرَ، وَ دَعَا النّاسَ إِلی نَفسِهِ وَ ناشَدَهُم بِاللّه ِ وَ دَعاهُم إِلی حَقِّهِ، وَ أَن یَسیرَ فِیهِم بِسیرَةِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ یَعمَلَ فِیهِم بِعَمَلِهِ، فَیَبعَثُ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ، جَبرَئیلَ علیه السلام حَتّی یَأتِیَهُ فَیَنزِلُ عَلَی الحَطیمِ ثُمَّ یَقولُ لَهُ: إِلی أَیِّ شَی ءٍ تَدعُو؟ فَیُخبِرُهُ القائِمُ علیه السلام فَیَقُولُ جَبرَئیلُ علیه السلام : أَنَا أَوَّلُ مَن یُبایِعُکَ أَبْسِطْ یَدَکَ، فَیَمسَحُ عَلی یَدِهِ وَ قَد وافاهُ ثَلاثَ مَائَةَ وَ بِضْعَةَ عَشَرٍ رَجُلاً فَیُبایِعُونَهُ وَ یُقیمُ بِمَکَّةَ حَتّی یُتِمَّ أَصحابُهُ عَشرَةَ آلافِ أَنفُسٍ ثُمَّ یَسیرُ مِنها إِلَی المَدینَةِ.(1)

هنگامی که خداوند _ عزّ و جّل _ به قائم اجازه قیام می دهد، آن حضرت بر بالای منبر می رود و مردم را به سوی خود فرا می خواند. آن گاه آنها را به خدا سوگند می دهد و از آنها می خواهد که حقش را پاس دارند تا او هم سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله را در میان آنها جاری کند و با آنان همان گونه رفتار کند که آن حضرت رفتار می کرد. آن گاه خداوند _ جلّ جلاله _ جبرئیل علیه السلام را به سوی او می فرستد. جبرئیل بر حطیم فرود می آید و خطاب به قائم می گوید: مردم را به چه چیز می خوانی؟ قائم هم پاسخ او را می گوید. سپس جبرئیل علیه السلام می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می کنم. دستان خود را بگشا! سپس جبرئیل دست خود را بر دست او


1- بحارالأنوار، ج 52، صص 337 و 338، ح 78.

ص:95

می کشد. سیصد و اندی مرد به پیش گاه آن حضرت می آیند و با او بیعت می کنند. بعد از آن، قائم علیه السلام در مکه اقامت می کند تا زمانی که تعداد یارانش به ده هزار نفر می رسد و آن گاه با آنان به سوی مدینه حرکت می کند.

در روایات دیگری که در همین زمینه وارد شده است، چنین می خوانیم:

سَأَلَ رَجُلٌ مِن أَهلِ الکُوفَةِ أَبا عَبدِاللّه ِ علیه السلام کَم یَخرُجُ مَعَ القائِمِ علیه السلام فَإِنَّهُم لَیَقُولُونَ إِنَّهُ یَخرُجُ مِثلَ عِدَّةَ اَهلِ بَدرٍ ثَلاثَ مَائةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً قالَ: مایَخرُجُ إِلاّ فی أُولِی قُوَّةٍ، وَ ما یَکُونُ اُولُوالقُوَّةِ أَقَلّ مِن عَشرَةَ آلافٍ.(1)

مردی از اهل کوفه از اباعبداللّه (امام صادق) علیه السلام پرسید: چند نفر به همراه قائم علیه السلام قیام می کنند؟ برخی می گویند همان تعدادی که در بدر حضور داشتند؛ یعنی 313 نفر به همراه او برمی خیزند. آن حضرت فرمود: او قیام نمی کند، مگر با همراهی صاحبان قدرت (اولی قوة) و صاحبان قدرت کمتر از ده هزار نفر نیستند.

علامه مجلسی رحمه الله ذیل این روایت می فرماید:

معنای روایت این است که یاران قائم منحصر در 313 نفر نیستند، بلکه این تعداد کسانی هستند که در ابتدای قیام آن حضرت به گرد او جمع می شوند.(2)

در روایتی که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، آن حضرت خروج قائم علیه السلام از مکه را منوط به تکمیل تعداد یاران ایشان می داند و می فرماید:

لایَخرُجُ القائِمُ مِن مَکَّةَ حَتّی تَکمِلُ الحَلقَةُ. قُلتُ: وَ کَمِ الحَلقَةُ؟ قالَ: عَشرَةُ


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 323، ح 3.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 323، ح 3.

ص:96

آلافٍ؛ جَبرَئیلُ عَن یَمینِهِ وَ میکائِیلُ عَن یَسارِهِ... .(1)

قائم از مکه خارج نمی شود، مگر زمانی که تعداد کسانی که به گرد او جمع آمده اند، تکمیل شود. پرسیدم: این تعداد چند نفر است؟ آن حضرت فرمود: ده هزار نفر. جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او حرکتمی کند... .

3. زنان و یاران قائم

3. زنان و یاران قائم

بر اساس برخی روایات، تعدادی از یاران قائم علیه السلام را زنان تشکیل می دهند. از جمله در بخشی از روایتی که ام سلمه درباره نشانه های ظهور از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است، چنین می خوانیم:

فَیَعُوذُ عائِذٌ مِنَ [فی] الحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ إلَیهِ کَالطَّیْرِ الوارِدةِ المُتَفَرِّقَةِ حتّی یَجْتَمِعُ إلَیهِ ثَلاثَ مَائَةٍ و أرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِم نِسوَةٌ فَیَظْهَرُ عَلی کُلِّ جَبّارٍ وَ ابنِ جَبّار.(2)

پس پناهنده ای به حرم [الهی] پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند، نزد او جمع می شوند تا اینکه نزد آن حضرت، سیصد و چهارده نفر گرد می آیند که برخی از آنان زن هستند که بر هر جبار و جبارزاده ای پیروز می شود.

در روایتی دیگر که جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است:

وَ یَجیِیءُ وَ اللّهِ ثَلاثَ مَائَةٍ و بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیِهِمْ خَمسُونَ امراْةٍ یَجْتَمِعُونَ


1- بحارالأنوار، ج 52، صص 367 و 368، ح 152.
2- معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 1، ص 500، ح 340، به نقل از: علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج 7، ص 315.

ص:97

بمَکَّةَ عَلی غَیرٍ مِیعادٍ.(1)

به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر که پنجاه نفر از آنها زن هستند، بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد.

پرسشی که در اینجا مطرح می شود، این است که آیا این تعداد زن جزو 313 نفر یاران خاص امام مهدی علیه السلام هستند یا اینکه آنها جزو عموم یاران آن حضرتند؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت با توجه به آنکه امام باقر علیه السلام در این روایت از تعبیر «فیهم» استفاده کرده و نفرموده است «معهم»، می توان استفاده کرد که این تعداد زن جزو 313 نفر یاران خاص هستند. اینکه در بیشتر روایات آمده است 313 نفر مرد آن حضرت را یاری می کنند، شاید به این دلیل باشد که بیشتر آنان مرد هستند.(2)

گفتنی است در برخی از روایات به طور مشخص از تعدادی از زنان که هر کدام در مقطعی از تاریخ نقش مهم و تعیین کننده ای در گسترش وتحکیم دین حق داشته اند، به عنوان کسانی که در عصر ظهور برای یاری امام عصر علیه السلام به دنیا رجعت می کنند، یاد شده است که از آن جمله می توان به صیانه همسر حزقیل، پسر عموی فرعون و گنجینه دار وی که در برخی روایات آمده است، مؤمن آل فرعون همین فرد بوده است، أمّ ایمن کنیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ؛ زبیده همسر هارون الرشید که به انجام کارهای نیک معروف بود؛ سمیه مادر عمار یاسر که در راه اسلام به شهادت رسید؛ ام خالد یکی از زنان فداکاری که


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 223، ح 87.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: محمدجواد طبسی، زنان در حکومت امام زمان، چاپچهارم: تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، 1379؛ نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت امام مهدی علیه السلام، چاپ پنجم: قم، بوستان کتاب، 1385، صص 73 و 74.

ص:98

به جرم تشیع وحمایت از قیام زید بن علی دستش بریده شد؛ حبابه والبیه، زنی که دوران هشت امام معصوم را درک کرد و یک بار به معجزه امام سجاد و بار دیگر به معجزه امام هشتم دوباره جوان شد؛ قنواء دختر رشید هجری که پدر او در زمان ابن زیاد به جرم بیزاری نجستن از امام علی علیه السلام به شهادت رسید و خود او نیز در راه عقیده اش پایداری و فداکاری فراوان کرد.(1)

4. چگونگی اجتماع یاران قائم

4. چگونگی اجتماع یاران قائم

امام عصر علیه السلام در روز و ساعتی مشخص درمکه ظهور می کند و یاران او چون پروانه هایی عاشق از سراسر جهان به گرد او جمع می شوند. امام باقر علیه السلام، لحظه ظهور مهدی علیه السلام و اجتماع یاران آن حضرت را چنین به تصویر می کشد:

ثُمَّ یَظهَرُ المَهدِیُّ بِمَکَّةَ عِندَ العِشاءِ، وَ مَعَهُ رایَةُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ قَمِیصُهُ وَ سَیفُهُ وَ عَلاماتٌ وَ نُورٌ وَ بَیانٌ، فَإِذا صَلَّی العِشاءَ نادَی بِأَعْلا صَوْتِهِ یَقُولُ: أُذَکِّرکُمُ اللّه َ أیُّهَا النّاسُ وَ مُقامَکُم بَینَ یَدَی رَبِّکُم، فَقَدِ اتَّخَذَ الحُجَّةَ وَ بَعَثَ الأَنبِیاءَ، وَ أَنزَلَ الکِتابَ، وَ أَمَرَکُم أَن لاتُشرِکُوا بِهِ شَیئا وَ أَن تُحافِظُوا عَلی طاعَتِهِ وَ طاعَةِ رَسُولِهِ وَ أَن تُحیُوا ما أَحیَا القُرآنُ وَ تُمیتُوا ما أَماتَ، وَ تَکُونُوا أَعوانا عَلَی الهُدی، وَ وَزَرا عَلَی التَّقوی، فَإِنَّ الدُّنیا قَد دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ آذَنَتْ بِالْوَدَاعِ، فَإِنّی أَدعُوکُم إِلَی اللّه ِ وَ إِلی رَسُولِهِ وَ العَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الباطِلِ وَ إِحیاءِ سنّت هِ. فَیَظهَرُ فِی ثَلاثَ مائَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةَ أَهلِ بَدرٍ، عَلی غَیرِ مِیعادٍ، قَزَعا کَقَزَعِ الخَریفِ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ وَ أُسْدٌ بِالنَّهارِ، فَیَفتَحُ اللّه ُ للمَهدیِّ أَرضَ الحِجازِ، وَ یَستَخرِجُ مَن کانَ فِی السِّجنِ مِنْ بَنی هاشِمٍ وَ تَنَزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الْکُوفَةَ فَتَبعَثُ بِالْبَیعَةِ إِلَی المَهدیِّ، فَیَبعَثُ المَهدِیُّ


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: چشم اندازی به حکومت امام مهدی علیه السلام، صص 74 _ 81 .

ص:99

جُنودَهُ فِی الآفاقِ وَ یُمِیتُ الجَورَ وَ أَهلَهُ وَ تَستَقیمُ لَهُ البُلدانُ... .(1)

مهدی هنگام نماز عشا در مکه ظهور می کند، در حالی که پرچم رسول خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ و پیراهن و شمشیر او را با خود دارد و دارای نشانه ها و نور و بیان است. وقتی نماز عشا را به جا آورد، با صدای رسا و بلند خود می فرماید: ای مردم! خدا را به یاد شما می آورم. شما اینک در پیش گاه خدا ایستاده اید. او حجّت خود را برگزید و پیامبران را برانگیخت و کتاب [آسمانی] فرو فرستاد و شما را امر کرد که چیزی را شریک او قرار ندهید و از او و فرستاده اش اطاعت و فرمان برداری کنید و زنده نگه دارید آنچه را قرآن زنده کرده است و بمیرانید آنچه را او میرانده است. هواداران راستی و هدایت و پشتیبان پرهیزکاری باشید؛ زیرا نابودی دنیا نزدیک شده و اعلام وداع کرده است. من شما را به خدا و رسولش و عمل به کتاب خدا و ترک باطل و احیای سنّت او دعوت می کنم. سپس او بدون قرار قبلی، به همراه سیصد و سیزده مرد، به شمار یاران بدر که همچون ابر پاییزی پراکنده اند و زاهدان شب و شیران روزند، ظهور می کند و خداوند، سرزمین حجاز را برای مهدی می گشاید و او هر کس از بنی هاشم را که در زندان به سر می برد، آزاد می سازد. آن گاه درفش های سیاه در کوفه فرود می آید و گروهی را برای بیعت به سوی مهدی روانه می سازند و آن حضرت، لشکریان خود را به سراسر جهان گسیل می دارد و ستم و ستم پیشگان را از میان برمی دارد و همه سرزمین ها به دست او به راستی و درست کاری درمی آیند.

اکنون این پرسش مطرح است که یاران قائم چگونه همگی در یک زمان و در کمترین فرصت در مکه حاضر می شوند و خود را برای همراهی با آن حضرت آماده می سازند؟

امام علی علیه السلام در این زمینه تعبیر جالبی دارد که ما را در درک چگونگی اجتماع یاران قائم علیه السلام یاری می کند. ایشان می فرماید:


1- ابوعبدالله نعیم بن حماد ابن حماد المروزی، الفتن، تحقیق: سهیل زکار، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1429 ه_ . ق، ص 213؛ معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 295، ح 832 .

ص:100

فَإِذا کانَ ذلِکَ ضَرَبَ یَعسُوبُ الدِّینِ بِذَنَبِهِ، فَیَجتَمِعُونَ إِلَیهِ کَما یَجتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ.(1)

چون وقت آن برسد، آقای بزرگوار و پیشوای دین مستقر و پا برجا گردد. پس نزد آن بزرگوار گرد آیند، چنان که پاره های ابر در فصل پاییز گرد می آیند و به هم می پیوندند.

تشبیه جمع شدن یاران آن حضرت به جمع شدن ابرهای پاییزی، نشان از سرعت اجتماع و به هم پیوستن آنها دارد. در روایتی که در همین زمینه از امام باقر علیه السلام نقل شده، آمده است:

أَصحابُ القائِمِ ثَلاثَ مَائَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً، أَولادُ العَجَمِ بَعضُهُم یَحمِل فِی السَّحابِ نَهارا، یُعرَفُ بِاسمِهِ وَ اسمِ أَبِیهِ وَ نَسَبِهِ وَ حُلِّیتِهِ، وَ بَعضُهُم نائِمٌ عَلی فِراشِهِ، فَیُوافِیهِ (فَیَری) فِی مَکَّةَ عَلی غَیرِ مِیعادٍ.(2)

یاران قائم، سیصد و سیزده مرد از فرزندان عجم (غیر عرب) هستند. گروهی از آنان به هنگام روز به وسیله ابر حرکت می کنند و با نام خود و نام پدر و ویژگی های نسبشان شناخته می شوند. گروهی دیگر از آنها در حالی که در بستر خود آرمیده اند، بدون قرار قبلی، در مکه بر آن حضرت وارد می شوند.

از امام صادق علیه السلام نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است:

بَینا شَبابَ الشِّیعَةِ عَلی ظُهُورِ سُطُوحِهِم نِیامٌ إِذا تَوافُوا إِلی صاحِبِهِم فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ علَی غَیرِ مِیعادٍ، فَیُصبِحُونَ بِمَکَّةَ.(3)

جوانان شیعه در حالی که بر پشت بام های خود آرمیده اند، در یک شب، بدون هیچ قرار قبلی، نزد صاحب خود برده می شوند و بامدادان در مکه حاضر می شوند.


1- نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الإسلام، ص 1202، ح 1.
2- بحارالأنوار، ج 52، صص 369 و 370، ح 157.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 370، ح 159.

ص:101

از این روایات و دیگر روایات مشابه(1) که همگی بر اجتماع ناگهانی و از پیش تعیین نشده یاران قائم در یک شب مشخص در مسجد الحرام دلالت دارند، روشن می شود که تنها به مدد قدرت بی مانند خداوند متعال، یاران برگزیده امام مهدی علیه السلام در مدت زمان کوتاهی یا به تعبیر برخی روایات، «در کمتر از یک چشم برهم زدن»،(2) بر گرد آن حضرت جمع می شوند.

5. سلاح یاران قائم

اشاره

5. سلاح یاران قائم

گفتیم که یاران قائم علیه السلام از نظر توان جسمانی و قدرت بدنی در مرتبه بالایی قرار دارند، تا آنجا که کوهی را از جا برمی کنند. با این حال، این پرسش همواره مطرح است که امام عصر علیه السلام و یارانش از چه سلاحی در مبارزه با مستکبران و گردن کشان عصر استفاده می کنند؟

برای یافتن پاسخ پرسش یاد شده به سراغ روایات می رویم تا ببینیم از آنها چه چیزی به دست می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی که در آن به بیان شباهت های امام مهدی علیه السلام با پیامبران الهی می پردازد، شباهت آن امام را با جد بزرگوارش، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چنین برمی شمارد:

... وَ أَمّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفی صلی الله علیه و آله فَخرُوجُهُ بِالسَّیفِ وَ قَتْلُهُ أَعداءَ اللّه ِ وَ أَعداءَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ الجَبارِینَ وَ الطَّواغِیتَ، وَ إِنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعبِ وَ... .(3)


1- ر.ک: بحارالأنوار، ج 52، صص 239، 286، 316، 323، 342 و 368.
2- ر.ک: الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، ص121؛ روزگار رهایی ترجمه: یوم الخلاص، ترجمه: علی اکبر مهدی پور، ج 1، ص 407.
3- بحارالأنوار، ج 51، ص 217، ح 6.

ص:102

... اما شباهت او به جد برگزیده اش _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ این است که او با شمشیر قیام می کند و دشمنان رسول خدا و همه ستمگران و گردن کشان را به قتل می رساند. او با شمشیر و ترسی [که در دل دشمنان می افکند]، به پیروزی می رسد... .

در این روایت، به دو شباهت اساسی حضرت مهدی علیه السلام با جد بزرگوارش اشاره شده که یکی از آنها، قیام با شمشیر و دیگری، پشتیبانی خدا از او به وسیله ایجاد ترس و وحشت در دل دشمنان است.

در اینجا برای روشن ساختن بیشتر موضوع، در مورد شباهت های یاد شده به اختصار توضیح می دهیم:

الف) نبرد و پیروزی با شمشیر

الف) نبرد و پیروزی با شمشیر

در روایات بسیاری بر این نکته تصریح شده است که امام مهدی علیه السلام با شمشیر قیام می کند، تا آنجا که آن حضرت را «قائم بالسیف» یا «صاحب السیف» نامیده اند. برای نمونه می توان به روایتی اشاره کرد که از امام صادق علیه السلام نقل شده است. آن حضرت در پاسخ فردی که در مورد «قائم» از ایشان پرسیده بود، فرمود:

کُلُّنا قائُمٌ بِأَمرِ اللّه ِ، واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ، حَتّی یَجِیءُ صاحِبُ السَّیفِ، فَإِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِأمرٍ غَیرَ الَّذی کانَ.(1)

همه ما، یکی پس از دیگری، بر پا دارنده (قائم) امر خداییم، تا اینکه صاحب شمشیر ظهور کند. پس آن گاه که صاحب شمشیر ظهور کند، شیوه ای غیر از آنچه پیش از آن بوده است، در پیش می گیرد.


1- بحارالأنوار، ج 23، ص 189، ح 4.

ص:103

این پرسش مطرح است که آیا این تعبیرها تنها به مسلحانه و قهرآمیز بودن قیام و انقلاب مهدی اشاره می کند یا اینکه ذکر شمشیر در این گونه روایات موضوعیت دارد و آن امام واقعا با شمشیر به نبرد با گردن کشان می پردازد؟

اگرچه شاید نتوان پاسخی صریح و قطعی به این پرسش داد، ولی توجه به روایات زیادی که در این زمینه وارد شده است، احتمال دوم را تقویت می کند و نشان می دهد که شمشیر در قیام مهدوی، جایگاه خاصی دارد.

در اینجا به برخی از روایاتی اشاره می کنیم که در آنها از شمشیر به عنوان سلاح آن حضرت و یاران ایشان یاد شده است:

1. امام باقر علیه السلام در روایتی خطاب به جابر جعفی می فرماید:

یا جابِرُ إِنَّ لِبَنِی العَبّاسِ رایَةً وَ لِغَیرِهِمِ رایاتٍ، فَإیّاکَ ثُمَّ إِیّاکَ _ ثَلاثا _ حَتّی تَری رَجُلاً مِن وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام یُبایَعُ لَهُ بَینَ الرُّکْنِ وَ المَقامِ، مَعَهُ سِلاحُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ مِغفَرُ رَسُولِ اللّه ِ، وَ دِرْعُ رَسُولِ اللّه ِ وَ سَیفُ رَسُولِ اللّه ِ.(1)

ای جابر! برای بنی عباس، پرچمی است و برای دیگران، پرچم هایی. پس برحذر باش و برحذر باش، تا زمانی که مردی از فرزندان حسین علیه السلام را ملاحظه کنی که بین رکن و مقام با او بیعت می شود. سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله، کلاه خود رسول خدا، زره رسول خدا و شمشیر رسول خدا با اوست.

2. امام باقر علیه السلام در روایت دیگری، حضرت قائم علیه السلام را چنین توصیف


1- اثبات الهداة، ج 3، ص 588، ح 808؛ معجم الأحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 243، ح 772.

ص:104

می کند:

یُجَرِّدُ السَّیفَ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أَشهُرٍ هَرْجا حَتّی یَرضَی اللّه ُ.(1)

هشت ماه تمام شمشیر بر دوش نهاده است. [دشمنان خدا را] می کشد تا خدا خشنود گردد.

3. امام صادق علیه السلام نیز در مورد سلاح جنگی یاران قائم می فرماید:

إِذا قامَ القائِمُ علیه السلام نَزَلَتْ سُیُوفُ القِتالِ، عَلی کُلِّ سَیفٍ اسمُ الرَّجُلِ وَ اسمُ أَبیِهِ.(2)

هنگامی که قائم به پا خیزد، شمشیرهای نبرد فرود می آید، در حالی که روی هر شمشیر، نام مردی [از یاران آن حضرت ]و نام پدر او نوشته شده است.

4. ابان بن تغلب نقل می کند که روزی با جعفر بن محمد علیهماالسلام در مسجد مکه نشسته بودم. آن حضرت در حالی که دست مرا گرفته بود، فرمود:

یا أَبانُ، سَیَأتِیَ اللّه ُ بِثَلاثَ مَائَةَ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً فی مَسجِدِکُم هذا، یَعلَمُ أَهلُ مَکَّةَ إِنَّهُ لَم یُخلَقْ آباؤُهُم وَ لاأَجدادُهُم بَعْدُ، عَلَیهِم السُّیوفُ مَکتُوبٌ عَلی کُلِّ سَیفٍ اسمُ الرَّجُلِ وَ اسمُ أَبیهِ وَ حِلْیَتُهُ وَ نَسَبُهُ... .(3)

ای ابان! خداوند 313 مرد در همین مسجد شماگرد می آورد. مردم مکه می دانند که [آن گروه] از پدران و نیاکان آنها متولد نشده اند. با هر یک از آنها شمشیری است که بر آن، نام شخص، نام پدر، ویژگی های ظاهری و نسب و خاندانش نوشته شده است.

روایات بالا، بخش کوچکی از روایات فراوانی است که در آنها تصریح شده است قائم علیه السلام و یاران او با شمشیر، نبرد رهایی بخش خود را آغاز


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 165؛ روزگار رهایی، (ترجمه یوم الخلاص)، ص 478.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 356، ح 121.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 369، ح 155، همچنین ر.ک: بحارالأنوار، ج 52، ص 286، ح 19؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص671 ح 19؛ کتاب الغیبة نعمانی، صص 314 و 315، ح 7.

ص:105

می کنند.

درباره اینکه چرا آن حضرت از میان همه سلاح ها، شمشیر را برگزیده است، احتمال های مختلفی داده شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

احتمال اول: دلیل آنکه امام مهدی علیه السلام به جای استفاده از سلاح های روز، از شمشیر استفاده می کند، این است که خداوند نمی خواهد عهدی از ستمگران بر گردن آن حضرت باشد، حتی به اندازه استفاده از سلاح هایی که ستمگران روزگار، به وجود آورنده آنها بوده اند.

احتمال دوم: اساسا قیام امام مهدی علیه السلام از سنخ قیام پیامبران الهی است. چنان که می دانیم، آنها معمولاً با قدرت معنوی خود و نه با سلاح های کشنده و ادوات جنگی، قدرت های عصر خود را به زانو درآوردند. نمونه برجسته آن، حضرت موسی علیه السلام است که تنها با یک عصا به جنگ فرعون زمان خود رفت و همه قدرت و شوکت او را به سخره گرفت. بنابراین، لزومی ندارد که آن حضرت حتما از همه سلاح های روز بهره مند باشد تا بتواند با قدرت های استکباری مقابله کند، بلکه همین که ایشان از یک سو، با تأییدهای الهی و امدادهای غیبی و از سوی دیگر، با خیل مردان و زنان مؤمن و عدالت خواه یاری می شود، برای به پیروزی رسیدن ایشان کافی است.

ب) ایجاد وحشت در دل دشمنان

ب) ایجاد وحشت در دل دشمنان

چنان که گفته شد، یکی از ویژگی هایی که در روایات برای قیام مهدی شمرده شده، رسیدن به پیروزی به وسیله ایجاد وحشت و هراس در دل

ص:106

دشمنان است؛ یعنی همان ویژگی که در صدر اسلام و در حرکت رهایی بخش پیامبر اسلام نیز وجود داشت.

در آیات متعددی از قرآن کریم، به این موضوع اشاره شده که خداوند با ایجاد ترس و وحشت در دل کافران و مشرکان، به یاری رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سپاه او برخاسته و آنها را بردشمنانشان غالب ساخته است. برای نمونه می توان به این آیات اشاره کرد:

إِذ یُوحی رَبُّکَ إِلَی المَلائِکَةِ إِنّی مَعَکُم فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنوُا سَاُلقی فی قُلوبِ الَذینَ کَفَروُا الرُّعبَ... .(1)

[و به یاد آر] آن گاه که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. مؤمنان را ثابت قدم بدارید که همانا من در دل کافران ترس خواهم افکند... .

این آیه در جریان جنگ بدر نازل شد که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله تنها با 313 نفر همراه و بدون تجهیزات کافی در برابر لشکر انبوه و مجهز قریش قرار گرفت. در آن جنگ چنان عرصه بر مسلمانان تنگ شده بود که سر بر آسمان برداشتند و از خداوند یاری خواستند. خداوند نیز علاوه بر اینکه هزار فرشته را برای یاری مسلمانان فرستاد، چنان ترسی در دل دشمنان آنها انداخت که همگی پا به فرار گذاشتند.(2)

هُوَ الَّذی أَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن أَهلِ الکِتابِ مِن دِیارِهِمِ لِأَوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم أَن یَخرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصُونُهُم مِنَ اللّه ِ فَأَتیهُمُ اللّه ُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ


1- سوره انفال 8، آیه 12.
2- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3 و 4، صص 525 و 526.

ص:107

الرُّعبَ یُخرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیدیِهِم وَ أَیدِی المُؤمِنَینَ فَاعتَبِروُا یا أُوُلِی الأَبصارِ.(1)

اوست آن خدایی که نخستین بار کسانی از اهل کتاب را که کافر بودند، از خانه هایشان بیرون راند و شما نمی پنداشتید که بیرون روند. آنها نیز می پنداشتند حصارهایشان را توان آن هست که در برابر خدا نگه دارشان باشد. خدا از سویی که گمانش را نمی کردند، بر آنها تاخت آورد و در دلشان وحشت افکند، چنان که خانه های خود را به دست خود و به دست مؤمنان خراب می کردند. پس ای اهل بصیرت عبرت بگیرید.

آیه یاد شده که در جریان نبرد مسلمانان با یهود بنی نضیر نازل شده است، به خوبی نشان می دهد زمانی که نه مسلمانان گمان می بردند بنی نضیر با آن همه شوکت و قدرت، خانه و کاشانه خود را رها کنند و از سرزمین خود خارج شوند و نه بنی نضیر احتمال می دادند مسلمانان بتوانند بر آنها با آن همه تجهیزات و برج و بارو غلبه کنند، خداوند چنان ترس و وحشتی در دل یهود بنی نضیر انداخت که خود در جست وجوی راهی برای فرار، به تخریب خانه های خود پرداختند.(2) این بهترین گواه بر تأثیر بیم و هراس ایجاد شده از سوی خداوند، در تسلیم و شکست دشمنان خداست. چه زیبا در پایان این آیه می فرماید: «ای خردمندان عبرت بگیرید».

آیات دیگری از این دست در قرآن کریم وجود دارد که به دلیل رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم.(3)

در این میان، برخی روایات نیز هستند که در آنها تصریح شده است


1- سوره حشر 59، آیه 2.
2- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9 و 10، صص 257 و 258.
3- ر.ک: سوره آل عمران 3، آیه 151 ؛ سوره احزاب (33)، آیه 23.

ص:108

حضرت مهدی علیه السلام و یاران او با ترس و بیمی که خداوند در دل دشمنان می افکند، به پیروزی می رسند. برخی از آنها به این قرارند:

1. امام محمد باقر علیه السلام در روایتی می فرماید:

اَلقائِمُ مَنصورٌ بِالرُّعبِ مُؤَیَّدٌ بِالنُّصرَةِ تُطوی لَهُ الأَرضُ وَ تُظهَرُ لَهُ الکُنُوزُ وَ یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ وَ یَظهَرُ اللّه ُ، عَزَّ وَ جَلَّ، بِهِ دِینَهُ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ.(1)

همانا قائم با ترس و بیم، یاری شده و با نصرت [الهی] تأیید گشته است. زمین برای او در هم پیچیده می شود و گنج هایش را آشکار می کند. نفوذ و اقتدار او شرق و غرب [جهان ]را دربرمی گیرد و خداوند به وسیله او دین خودش را برخلاف میل مشرکان، غلبه می بخشد.

2. در روایت دیگری که از امام صادق علیه السلام نقل شده، پس از اشاره به این موضوع که امام مهدی علیه السلام پس از ظهور، پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله را به اهتزاز درمی آورد، چنین آمده است:

و یَسیِرُ الرُّعبُ قُدّامَها شَهرا وَ وَراءَها شَهْرا وَ عَن یَمِینِها شَهرا وَ عَن یَسارِها شَهرا... .(2)

به فاصله یک ماه از پیش رو، پشت سر، سمت راست و سمت چپ آن پرچم، ترس همه را فرا می گیرد... .

3. آن حضرت در روایتی دیگر در مورد لشکریان امام مهدی علیه السلام می فرماید:

یُؤَیِّدُهُ بِثَلاثَةِ أَجنادٍ: بِالمَلائِکَةِ وَ المُؤمِنِینَ وَ الرُّعبِ.(3)


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 191، ح 24.
2- کتاب الغیبة نعمانی، باب 19، ص 308، ح 2.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 356، ح 119.

ص:109

خداوند او را با سه لشکر یاری می کند: فرشتگان، مؤمنان و هراس.

با توجه به آیات قرآن کریم که به صراحت از یاری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به وسیله ایجاد رعب و هراس در دل دشمنان سخن گفته است و همچنین با عنایت به روایاتی که رعب و هراس را از لشکریان امام مهدی علیه السلام و اسباب پیروزی ایشان شمرده اند، می توان نتیجه گرفت هنگام ظهور، خداوند چنان ترس و وحشتی در دل دشمنان آن امام می افکند که آنان را از تصمیم گیری درست و به موقع در مقابله با قیام مهدوی بازمی دارد، تا آنجا که به هر عملی که دست می زنند، به ضررشان تمام می شود. البته در عصر حاضر هم نمونه های چنین رویدادی قابل اشاره است که پیروزی انقلاب اسلامی و تسلیم شدن ارتش تا دندان مسلح رژیم طاغوت در برابر مردم بی سلاح و پیروزی های گسترده رزمندگان اسلام در مقابل ارتش نیرومند بعثی، از مهم ترین آنهاست.(1)


1- برای مطالعه بیشتر در زمینه ویژگی های یاران مهدی علیه السلام، ر.ک: سیدمصطفی مهری، مهدی موعود یارانی این گونه دارد، چاپ اول: قم، علامه بحرانی، 1380؛ سیدمصطفی مهری، مقاله «الگوهایی برای چگونه بودن»، مجله موعود، سال هشتم، ش 51، اسفند 1383 و سال نهم؛ ش 52، فروردین 1384؛ محمدباقر پورامینی، جوانان، یاوران مهدی؛ محمدتقی محمدی، مقاله «سیمای یاران حضرت مهدی»، مجله موعود، سال هفتم، ش 41، بهمن و اسفند 1382.

ص:110

بخش پنجم:جهان پس از ظهور

اشاره

بخش پنجم:جهان پس از ظهور

زیر فصل ها

فصل اول: ظهور، تجلی حیات طیبه

فصل دوم: عدالت مهدوی

فصل سوم: رجعت؛ بازگشت به دنیا در عصر ظهور

فصل چهارم: مباحث تکمیلی

فصل اول: ظهور، تجلی حیات طیبه

اشاره

فصل اول: ظهور، تجلی حیات طیبه

هر سال با رسیدن بهار، جهان آماده استقبال از رستاخیز طبیعت می شود. زمین و زمان، گوش به زنگ اسرافیل بهارند تا در صور خود بدمد و با دمیدنش، زمین مرده دگر بار زندگی و طراوت یابد؛ درختان به شکوفه بنشینند و انواع گل و ریحان در دشت و دمن برویند. چه عظمتی است در این بهار! چه شکوهمند است حیات پس از مرگ و چه زیباست زنده شدن دوباره طبیعت.

به دلیل شباهت های زیادی که میان بهار (رستاخیز طبیعت) و قیامت (رستاخیز انسان ها) وجود دارد، در قرآن کریم و سخنان معصومان علیهم السلام، بارها از زنده شدن جهان طبیعت در بهار، هم به عنوان دلیل و شاهد و هم به عنوان یادآوری و اندرز نسبت به زنده شدن انسان ها در روز قیامت یاد شده است. از جمله در یکی از آیات کریمه قرآن می خوانیم:

وَ اللّه ُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحابا فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَینْا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها

ص:111

کَذلِک النُّشُورُ.(1)

و خدا همان کسی است که بادها را روانه می کند. پس [بادها ]ابری را برمی انگیزند. و [ما ]آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم و آن زمین را بدان [وسیله]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم. رستاخیز [نیز] چنین است.

خداوند در آیه دیگری می فرماید:

... وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْها الْمآءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ ذلِکَ بِأَنَّ اللّه َ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِی الْمَؤْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ.(2)

... و زمین را خشکیده می بینی، و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم، به جنبش در می آید و نمو می کند و از هر نوع [رستنی های] نیکو می رویاند. این [قدرت نمایی ها ]بدان سبب است که خدا خود حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و [هم] اوست که بر هر چیزی تواناست.

بهار، یادآور رستاخیز دیگری نیز هست. رستاخیزی که هیچ کمتر از قیامت کبرا نیست و در شکوه و عظمت هیچ، از زنده شدن مردگان در روز حساب کم ندارد. این رستاخیز چیزی جز رویداد عظیم ظهور نیست. رویدادی که هم نجات بخش است و هم حیات بخش؛ هم به انسان ها زندگی دوباره می بخشد و هم به جهان طبیعت. ازاین رو، جا دارد در آستانه بهار طبیعت، یادی از بهار جان ها داشته باشیم. همو که در زیارت حضرتش، خطاب به ایشان می گوییم: «أَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الْأَنامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیّامِ؛ سلام بر بهار مردمان و خرمی بخش روزگاران.»(3) همو که همه انبیا و اولیا در انتظارش بودند و سرور


1- سوره فاطر35، آیه 9.
2- سوره حج22، آیه 5 و 6؛ همچنین ر.ک: سوره روم(30)، آیات 19 و 24.
3- بحارالأنوار، ج 99، ص 101؛ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الأمر، به نقل از: سید بن طاووس.

ص:112

همه اولیا، امیر مؤمنان، علی علیه السلام در فراق او و یارانش ناله سر داده است که: «آه آه شَوْقا إِلی رُؤْیَتِهِمْ؛ وه که چه آرزومند دیدار آنانم».(1)

1. زندگی بخشی قیام مهدوی در آیات و روایات

1. زندگی بخشی قیام مهدوی در آیات و روایات

بسیاری از روایات، به زنده شدن انسان و جهان در پرتو انوار حیات بخش نهضت مهدوی بشارت داده و این موضوع را یکی از ویژگی های اصلی این نهضت شمرده اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف) در روایتی که از محمد باقر علیه السلام نقل شده است، آن حضرت پس از اشاره به آیه شریفه:

إِعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.(2)

بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به راستی آیات [خود ]را برای شما روشن گردانیده ایم؛ باشد که بیندیشید.

می فرماید:

یَعنی بِمَوْتِها کُفْرَ أَهْلِها وَالْکافِرُ مَیِّتٌ، فَیُحْییها اللّه ُ بِالْقائِمِ علیه السلام فَیَعْدِلُ فیها فَیُحْیی الْأرْضَ وَ یُحْیی أَهْلَها بَعْدِ مَوْتِهِم.(3)

منظور از مردن زمین، کفر ورزیدن اهل آن است و کافر مرده است. پس خداوند، آن را به [ظهور حضرت ]قائم علیه السلام زنده خواهد کرد. پس او در زمین عدالت می ورزد، زمین را زنده می سازد و اهل آن را پس از مرگشان زنده می کند.


1- نهج البلاغه، ترجمه: سیدجعفر شهیدی، کلمات قصار، شماره 147، ص 388.
2- سوره حدید57، آیه 17.
3- سید هاشم حسینی بحرانی، سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قرآن، ترجمه: سیدمهدی حائری قزوینی، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376، ص 377؛ ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 668؛ کتاب الغیبة طوسی، ص110.

ص:113

نکته جالب توجه این است که آیه یاد شده، پس از آیه ای وارد شده که آن هم به زمان غیبت امام عصر علیه السلام تأویل شده است:

ألَمْ یَأْنِ لِلَذّینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّه ِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لایَکوُنُوا کَالذَّینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.(1)

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند، هنگام آن نرسیده که دل هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده است، نرم [و فروتن ]شود و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان ها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دل هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟

در روایتی که از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه وارد شده است، چنین می خوانیم:

نَزَلَتْ هذِهِ الاْیةُ الَّتی فی سُورَةِ الْحَدیدِ «وَ لایَکُونُوا کَالذَّینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» فی أَهْلِ زَمانِ الْغَیْبَةِ، ثُمَّ قالَ عَزَّ و جَلَّ: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» و قال علیه السلام : إِنَّ [إنّما] الأَمَدَ أَمَدُ الْغَیْبَةِ.(2)

این آیه که در سوره حدید است: «و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان ها کتاب داده شد و [عمر و ]انتظار بر آنان به درازا کشید و دل هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند»، درباره اهل زمان غیبت نازل شده است. سپس خدای عزّ و جلّ فرمود: «بدانید که خدا، زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به راستی آیات [خود] را برای شما روشن گردانیده ایم؛ باشد که بیندیشید» و آن حضرت فرمود: همانا «اَمَد = مدت»، دوران غیبت است.


1- سوره حدید57، آیه 16.
2- سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قرآن، صص 374 و 375؛ ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ص668؛ کتاب الغیبة طوسی، همان، ص6.

ص:114

ب) در زیارت حضرت صاحب الزمان علیه السلام در روز جمعه نیز از آن امام به عنوان سرچشمه زندگی یاد شده و آمده است: «أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الْحیوةِ؛ درود بر تو ای سرچشمه زندگی».(1)

ج) در زیارت دیگری که مرحوم سید بن طاووس برای آن حضرت نقل کرده است، می خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلی مُحْیِی الْمُؤْمنینَ وَ مُبیرِ الْکافِرینَ؛ درود بر تو ای زنده کننده مؤمنان و نابودکننده کافران».(2)

د) در دعای ندبه نیز از امام عصر علیه السلام به عنوان زنده کننده کتاب خدا و حدود آن و همچنین زنده کننده آثار دین و دین باوران یاد شده است:

أَیْنَ الْمُؤَمِّلُ لاِءحیاءِ الْکِتابِ وَ حُدوُدهِ، أَیْنَ مُحْیی مَعالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ.(3)

کجاست آن که برای زنده کردن کتاب و حدود آن، به او امید بسته شده؟ کجاست زنده کننده آثار دین و دین باوران؟

ه) در دعای عهد نیز پس از آنکه خداوند را چندین بار به اسم «حیّ» می خوانیم و صدا می زنیم که:

یا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّا حینَ لاحَیَّ یامُحْیِی الْمَوْتی وَ مُمیتَ الْأَحیاءِ یا حَیُّ لا إِلَه إِلاّ أَنْتَ... .(4)

ای زنده پیش از هر زنده و زنده پس از هر زنده! و ای زنده، هنگامی که کسی زنده نبود! ای زندگی بخش مردگان و میراننده زندگان! ای زنده ای که جز تو خدایی نیست!


1- بحارالأنوار، ج 99، ص215.
2- بحارالأنوار، ج 99، ص101.
3- بحارالأنوار، ج 99، ص107. در زیارت دیگری آمده است: «السلام علیک یا محیی معالم الدین و أهله». ر.ک: بحارالأنوار، ج 99، ص86.
4- بحارالأنوار، ج 99، ص 111.

ص:115

از او درخواست می کنیم به وسیله امام مهدی علیه السلام، سرزمین هایش را آباد و بندگانش را زنده سازد:

... وَ اعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَولُکَ الْحَقُّ «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بما کَسَبَتْ أَیدِی النّاسِ»(1) فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ، الْمُسَمّی بِاسْمِ رَسُولِکَ... .(2)

... خداوندا! سرزمین های خود را به وسیله او آباد گردان و بندگانت را به دست او زنده ساز؛ زیرا تو گفته ای و سخنت حق است: «به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است.» پس خداوندا! ولیّ خود و پسر دختر پیامبرت را که هم نام رسول توست، بر ما آشکار ساز....

2. مراتب و درجات زندگی (حیات)

اشاره

2. مراتب و درجات زندگی (حیات)

در نگره قرآنی، زندگی (حیات) از سه مرتبه یا درجه برخوردار است: زندگی این جهان (دنیوی)، زندگی جهان دیگر (اخروی) و زندگی ناشی از ایمان و عمل صالح. برای روشن شدن معنا و مفهوم زندگی های سه گانه و تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، در اینجا، برخی از آیات قرآن را که به این سه نوع زندگی اشاره دارند، بررسی می کنیم:

الف) زندگی این جهان

الف) زندگی این جهان

در بیش از هفتاد آیه از آیات قرآن کریم، از «زندگی دنیا» سخن به میان آمده و جالب این است که بیشتر این آیات، زندگی این جهانی را در برابر زندگی آن جهان، خوار و ناچیز شمرده و اهل ایمان را از فریفته شدن به این


1- سوره روم30، آیه 41.
2- بحارالأنوار، ج 99، صص 111 و 112.

ص:116

زندگی برحذر داشته اند. در یکی از آیات قرآن، زندگی دنیا چنین توصیف شده است:

إِعْلَمُوا أَنَّما الْحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ... وَ مَا الْحیاةُ الدُّنیا إلاّ مَتاعُ الْغُروُرِ.(1)

بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون خواهی در اموال و فرزندان است... و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

این نوع از زندگی، ویژگی مشترک انسان و دیگر موجودات زنده است و آثاری که بر آن بار می شود، جز آثاری مادی همچون خوردن، آشامیدن، تولید نسل و مانند آن نیست.

ب) زندگی جهان دیگر

ب) زندگی جهان دیگر

این نوع از زندگی که در جهان بازپسین نصیب اهل ایمان و انسان های شایسته می شود، در فرهنگ قرآن از جایگاه بسیار شایسته ای برخوردار بوده و آثار فراوانی بر آن مترتب شده است، تا بدانجا که به تعبیر قرآن، زندگی دنیا در برابر این زندگی اصلاً قابل توجه نیست:

وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنیا إلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْکانُوا یَعْلَمُونَ.(2)

این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی، همانا [در ]سرای آخرت است؛ ای کاش می دانستند.

چنان که گفته شد، دست یافتن به این نوع زندگی، مستلزم ایمان و عمل صالح و به بیان دیگر، پیروی از فرمان خدا و رسول اوست. قرآن کریم در این باره می فرماید:


1- سوره حدید 57، آیه 20.
2- سوره عنکبوت 29، آیه 64.

ص:117

یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إذا دَعاکُمْ لِما یُْحییکُمْ... .(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید.

علامه طباطبایی رحمه الله ذیل این آیه، به تفصیل، به بررسی تفاوت زندگی دنیا و آخرت پرداخته و آثاری را که زندگی اخروی به دنبال دارد، برشمرده است. همچنین ایشان با اشاره ای اجمالی به نوعی دیگر از زندگی، بحث تفصیلی در این باره را به جای مناسب آن واگذار کرده است. به طور کلی، «از دیدگاه قرآن کریم، زندگی (حیات) معنای دیگری دارد که بسیار دقیق تر از معنایی است که ما بر اساس نگاه سطحی و ساده خود تصور می کنیم. ما در نگاه ابتدایی، زندگی را چیزی جز آنچه... انسان با آن در این دنیا تا زمان رسیدن مرگ، به سر می برد، نمی دانیم؛ یعنی حالتی که همراه با شعور و فعل ارادی است و مانند آن یا نزدیک به آن در دیگر موجودات زنده، غیر از انسان نیز یافت می شود... خدای سبحان می فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنیا إلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛ این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی، همانا [در ]سرای آخرت است؛ ای کاش می دانستند.»(2) از این آیه چنین برمی آید که انسان بهره مند از این زندگی، جز با اوهام و امور غیرواقعی سر و کار نداشته و به وسیله این حیات، از غایت وجود و اغراض روحش که مهم تر و واجب تر است، باز می ماند... این همان معنایی است که در یکی از سخنان خدای تعالی که از خطاب های روز قیامت است، به آن اشاره شده


1- سوره انفال8، آیه 24.
2- سوره عنکبوت 29، آیه 64.

ص:118

است: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشْفنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرکُ الْیَوْمَ حَدیدٌ؛ [به او می گویند: ]واقعا که از این [حال ]سخت در غفلت بودی، و[لی ]ما پرده ات را [از جلوی چشمانت ]برداشتیم و دیده ات امروز تیز است».(1)

بنا براین، انسان زندگی دیگری دارد که از این زندگی دنیوی، شریف تر و ارزشمندتر است و آن، زندگی اخروی است که به زودی پرده از روی آن برداشته می شود؛ ... سرگرمی و بازی با آن درنیامیزد و بیهودگی و گناه با آن آمیخته نشود و انسان جز به نور ایمان و روح بندگی در آن سیر نمی کند، چنان که خدای تعالی فرمود: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمْ الاْءیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ در دل اینهاست که [خدا ]ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است.»(2) و همچنین فرمود: «أَوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها؛ آیا کسی که مرده [دل ]بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟»(3)

کوتاه سخن اینکه برای انسان، زندگی حقیقی دیگری است که شریف تر و کامل تر از زندگی پست دنیوی اوست. او آن گاه به این زندگی دست می یابد که استعدادها و توانایی هایش به وسیله آراستگی به زیور دین و داخل شدن در گروه سروران شایسته به تمامیت رسد؛ همچنان که او به زندگی دنیوی


1- سوره ق50، آیه 22.
2- سوره مجادله 58، آیه 22.
3- سوره انعام6، آیه 122.

ص:119

زمانی دست می یابد که استعدادش برای دست یافتن به این زندگی، در حالی که در مرحله جنینی به سر می برد، تمامیت می یابد.

سخن خدای تعالی که می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»(1) نیز بر همین مطلب منطبق است؛ یعنی پذیرفتن آنچه... دعوت حق اسلام به سوی آن فرا می خواند، انسان را به سوی این زندگی حقیقی می کشاند؛ همچنان که این زندگی، سرچشمه ای است که اسلام از آن می جوشد و علم سودمند و عمل شایسته از آن ناشی می شود. این سخن خدای تعالی نیز که می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ماکانُوا یَعْمَلمُونَ؛ هرکس _ از مرد و زن _ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی ]می بخشیم. و مسلّما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد»،(2) همین معنا را افاده می دهد.(3)

نویسنده تفسیر ارزشمند المیزان، در تفسیر آیه دیگری که در ادامه خواهد آمد، به تفصیل در مورد نوع سوم از زندگی سخن گفته است.

ج) زندگی پاکیزه برخاسته از ایمان و انجام عمل شایسته

ج) زندگی پاکیزه برخاسته از ایمان و انجام عمل شایسته

خداوند سبحان در یکی از آیات قرآن کریم، برای تشویق اهل ایمان به انجام اعمال شایسته، به آنان وعده دست یافتن به زندگی دیگری را داده که پاکیزه و پیراسته از هر آلودگی است و می فرماید:

مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنْ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ


1- سوره انفال8، آیه 24.
2- سوره نحل 16، آیه 97.
3- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، صص 44 و 45.

ص:120

ما کانُوا یَعْمَلُونَ.(1)

هر کس _ از مرد و زن _ کار شایسته کند و مؤمن باشد، همانا او را با زندگی پاکیزه ای حیات [حقیقی ]می بخشیم و به یقین، به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.

«آیه یاد شده همانند آیه «أَوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فی النّْاسِ...؛ آیا کسی که مرده [دل ]بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود...»،(2) افاده ایجاد حیات ابتدایی جدید می کند. [نام گذاری این حیات به حیات جدید،] از باب تسمیه مجازی نیست[؛ یعنی این گونه نیست که از تغییر صفت حیات، به حیات جدید تعبیر کرده باشند]؛ زیرا آیاتی که به این حیات جدید اشاره کرده اند، برای آن، آثار حیات حقیقی برشمرده اند، مانند این سخن خدای تعالی که: «أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الاْءیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ در دل اینهاست که [خدا ]ایمان را نوشته و آنها را با نوری از جانب خود تأیید کرده است»(3) و همچنین مانند کلام او در آیه [122 ]سوره انعام که در بالا به آن اشاره شد: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ؛ و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود»، قطعا مراد از این نور، علمی است که انسان به وسیله آن، در اعتقاد و عمل به سوی حق هدایت می شود. همچنان که این مؤمن علم و ادراکی دارد که دیگران از آن بی بهره اند، او سهمی از موهبت قدرت بر زنده ساختن حق و میراندن باطل دارد که دیگران ندارند، چنان که خدای سبحان فرمود: «وَ کانَ حَقّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤمنینَ؛ و یاری کردن مؤمنان بر ما فرض


1- سوره نحل 16، آیه 97.
2- سوره انعام6، آیه 122.
3- سوره مجادله58 آیه 22.

ص:121

است.»(1) و همچنین فرمود: «مَنْ آمَنَ بِاللّه ِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ عَمِلَ صالِحا فَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد».(2)

این علم و قدرت جدید، مؤمن را آماده می سازند تا چیزها را آن گونه که هستند، ببیند و آنها را به دو گونه تقسیم کند: حق پایدار و باطل میرا. از صمیم دل، از باطل میرا که همان زندگی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده و خیره کننده آن است، دوری می جوید و به عزت خداوند عزت می یابد. ازاین رو، نه شیطان با وسوسه هایش، نه نفس با هواها و هوس هایش و نه دنیا با فریبندگی هایش می تواند او را خوار کند؛ زیرا او باطل شدن کالای دنیا و نابود شدن نعمت های آن را با چشم خود می بیند.

چنین کسی دلش به پروردگار حقیقی اش، همو که با کلمات خود، هر حقی را پایدار می سازد، وابسته است، جز وجه او را طلب نمی کند، جز نزدیکی او را دوست ندارد و جز از خشم و دوری او نمی هراسد و برای خود، حیات پاکیزه همیشگی جاودانه ای می بیند که جز پروردگار بخشاینده و مهربانش کسی اداره آن را در دست ندارد و در طول مسیرش جز خوبی و زیبایی نمی بیند؛ چرا که او هر آنچه خداوند آفریده را می ستاید و جز گناهان و نافرمانی هایی که خداوند آنها را زشت شمرده، چیزی را زشت نمی شمارد. بنابراین، این آثار زندگی جز بر زندگی حقیقی و نه مجازی، بار نمی شود و خداوند سبحان این آثار را بر آن نوع زندگی (طیبه) که از آن یاد کرد، مترتب


1- سوره روم30، آیه 47.
2- سوره مائده5، آیه 69.

ص:122

ساخت و آن را به کسانی اختصاص داد که ایمان آورند و عمل شایسته انجام دهند. پس این زندگی، زندگی حقیقی تازه ای است که خداوند سبحان آن را به ایشان ارزانی می دارد».(1)

با توجه به آنچه گفته شد، درمی یابیم که به جز زندگی دنیا و زندگی آخرت، نوع دیگری از زندگی وجود دارد که قرآن کریم از آن با تعبیر «حیات طیبه» یا «زندگی پاکیزه» یاد کرده است. این نوع زندگی، زندگی حقیقی است که آثار و پی آمدهای بسیار ارزشمندی برای انسان دارد که بخشی از آن در همین دنیا و بخشی دیگر در جهان آخرت آشکار می شود.

به اعتقاد ما، آن زندگی که وعده تحقق آن در عصر ظهور داده شده است، چیزی جز همین نوع حیات نیست که در قرآن از آن به «حیات طیبه» تعبیر شده است و ویژگی ها و آثارش در اینجا بیان شد. در آن عصر، همه مردمان یا بخش زیادی از آنها، به مدد ظهور و حضور امام عصر علیه السلام، از این نوع زندگی بهره مند می شوند و آثار آن که به تعبیر علامه طباطبایی، نور، کمال، توانایی، عزت و سرور وصف ناشدنی است، شامل حال آنها می شود و توان مندی های ناشی از آن، نصیب همه اهل ایمان می گردد.

3. چگونگی تحقق حیات طیبه

اشاره

3. چگونگی تحقق حیات طیبه

برای روشن شدن این مطلب که چگونه با ظهور امام مهدی علیه السلام، حیات طیبه محقق می شود، باید مقدماتی را یادآور شویم:


1- تفسیر المیزان، ج12، صص 341 و 342.

ص:123

الف) آب، سرچشمه حیات

الف) آب، سرچشمه حیات

قرآن کریم از یک سو، «آب» را به عنوان اصل حیات و مبدأ پیدایش زندگی بر کره خاکی معرفی می کند و می فرماید: «... وَ جَعَلْنا مِنَ الْمآءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ؛ و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم.»(1) از سوی دیگر، نزول آب (باران) از آسمان را مایه زنده شدن دوباره زمین دانسته است و می فرماید:

وَ اللّه ُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَأَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهآ اِءنَّ فی ذلِکَ لاَیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ.(2)

و خدا از آسمان، آبی فرود آورد و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانید. همانا در این [امر]، برای مردمی که شنوایی دارند، نشانه ای است.

سرانجام در آیه ای دیگر، آراسته شدن زمین به زیور گیاهان را ناشی از درآمیختن نزولات آسمانی با آنها می داند و می فرماید:

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنیا کَمآءٍ أَنْزَلْناهُ مِنْ السَّمآءِ فَاخْتَلَطَ بِه نَباتُ الْأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ... .(3)

در حقیقت، مَثَل زندگی دنیا بسان آبی است که آن را از آسمان فرو ریختیم. پس گیاه زمین _ از آنچه مردم و دام ها می خورند _ با آن درآمیخت، تا آن گاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته شد... .

همه این آیات، دلالت بر این دارند که آغاز و استمرار زندگی انسان ها و دیگر موجودات در زمین بدون وجود آب امکان پذیر نیست و نخواهد بود.

ب) تشبیه امامان معصوم علیهم السلامبه آب

ب) تشبیه امامان معصوم علیهم السلام به آب

در تعدادی از روایات، امامان معصوم علیهم السلام به آب تشبیه شده اند. از جمله در


1- سوره انبیاء 21، آیه 30.
2- سوره نحل 16، آیه 65؛ همچنین ر.ک: سوره بقره (2)، آیه 164؛ سوره عنکبوت (26)، آیه 63.
3- سوره یونس10، آیه 24.

ص:124

روایاتی که در تأویل این آیه شریفه: «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ؛ بگو: به من خبر دهید، اگر آب [آشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟»(1) از امام موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل شده است، چنین می خوانیم: «إِذا فَقَدْتُمْ إِمامَکُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ فَماذا تَصْنَعُونَ؛ هرگاه امامتان را نیابید و او را نبینید، چه خواهید کرد؟»(2) یا «إِذا غَابَ عَنْکُمْ إِمامَکُمْ فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِإِمامٍ جَدیدٍ؛ هرگاه امامتان از نظرتان غایب شود، چه کسی امام جدیدی برایتان خواهد آورد؟»(3)

همچنین در روایت دیگری که از امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام ذیل همین آیه شریفه وارد شده، آمده است:

ماؤُکُمْ أَبْوابُکُمْ أَیِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوابُ اللّه ِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ.(4)

«آب شما»، ابواب شما، یعنی امامان هستند. امامان، ابواب الهی بین او و بین آفریدگان اویند.

با توجه به روایات یاد شده، می توان گفت همچنان که خداوند، آب را مایه حیات مادی انسان ها قرار داده است و تنها به وسیله نزول باران رحمت الهی، زمین مرده و گیاهان خشکیده، روح و حیات تازه ای می یابند، امامان معصوم علیهم السلام را نیز مایه حیات معنوی آنها قرار داده و تنها به برکت وجود آنهاست که آدمیان می توانند از زندگی پاکیزه معنوی بهره مند شوند.

به بیان دیگر، همچنان که آغاز و استمرار حیات مادی انسان ها تنها به مدد


1- سوره ملک 67، آیه 30.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 360.
3- الکافی، ج 1، ص 339، ح 14.
4- تفسیر القمی، ج 2، ص 379.

ص:125

وجود آب امکان پذیر شده است، حیات معنوی یا حیات طیبه آنها نیز تنها به یمن بهره مندی از چشمه سار زلال ولایت امامان معصوم علیهم السلام محقق می شود. انسان ها هرچه بیشتر خود را در معرض این چشمه سار قرار دهند، از شور و نشاط و سرزندگی معنوی بیشتری نیز بهره مند می شوند.

ج) عصر ظهور، عصر تجلی کامل ولایت

ج) عصر ظهور، عصر تجلی کامل ولایت

با مشخص شدن نقش امامان معصوم علیهم السلام در تحقق حیات معنوی انسان ها، می توان به تصوری روشن از چگونگی تحقق حیات طیبه در عصر ظهور رسید. توضیح آنکه در این عصر که عصر تجلی کامل ولایت الهی است، خداوند متعال به برکت وجود ولی اللّه الاعظم _ ارواحنا له الفداء _ همه حجاب ها و موانعی را که پیش روی انسان ها وجود دارد، برمی دارد و آنها را به مراتب بالای ادراک، آگاهی و ایمان می رساند، تا جایی که همه مظاهر شرک، کفر، گناه، ستم و بی عدالتی از زمین رخت برمی بندد و انسان ها در یاد و نام خداوند غوطه ور می شوند. اینجاست که آن حیات پاکیزه که انسان ها قرن ها به دنبالش بودند، محقق می شود و آدمی امکان دست یابی به مراتب عالی کمال را پیدا می کند.

برخی از روایاتی که در آنها به نقش محوری ولیّ خدا در تحولات عصر ظهور اشاره شده، به این شرح است:

1. در نخستین روایت، امام محمد باقر علیه السلام به نقش حضرت مهدی علیه السلام در رشد عقلانی و ارتقای درک انسان ها اشاره می کند و می فرماید:

إِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّه ُ یَدَهُ علی رُؤُسِ العِبادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُمْ وَ کَمُلَتْ بِهِ أَحْلامَهُمْ

ص:126

[أَخْلاقَهُمْ].(1)

هنگامی که قائم ما به پاخیزد، خداوند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و بدین وسیله عقل های آنها افزایش می یابد و خردهای [خُلق های ]آنها به کمال می رسد.

2. در روایت بعدی که از رسول گرامی اسلام نقل شده است، محوریت عبودیت خداوند در عصر ظهور مورد توجه قرار گرفته است:

أَبْشِروا بِالمَهْدِیِّ _ قالَها ثَلاثا _ یَخْرُجُ عَلی حِینِ اختِلافٍ مِنَ النّاسِ و زِلزالٍ شَدِیدٍ یَملَأُ الأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْما و جَوْرا. یَمْلَأُ قُلُوبَ العِبادِ عِبادَةً و یَسَعَهُمْ عَدْلَهُ.(2)

شما را به مهدی مژده باد _ این سخن را سه مرتبه تکرار فرمود _ او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف و زلزله های شدید شده اند، قیام می کند و زمین را از قسط و عدل آکنده می سازد، همچنان که از بیداد و ستم پر شده بود. او دل های بندگان را با عبادت پر می کند و عدالتش را بر آنها دامن گستر می سازد.

3. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در روایت دیگری بر این نکته تأکید می کند که همه خوی و خصلت های حیوانی در زمان ظهور، به برکت وجود امام مهدی علیه السلام برداشته می شود:

بِهِ یَمْحَقُ اللّه ُ الْکَذِبَ وَ یَذْهَبُ الزَمانَ الْکَلِبِ بِهِ یَخْرُجُ ذِلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْناقِکُمْ.(3)

خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویی را ریشه کن می کند و روزگار سخت و دشوار را از بین می برد و طوق خواری و بردگی را از گردن شما برمی دارد.

4. سرانجام در آخرین روایت، امام رضا علیه السلام به این مطلب که خداوند در عصر ظهور به وسیله امام مهدی علیه السلام، زمین را از همه مظاهر ستم و جور


1- الکافی، ج 1، ص 25، ح 21.
2- کتاب الغیبة طوسی، ص 185؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 74، ح 24.
3- کتاب الغیبة طوسی، ص 114؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 75، ح 29.

ص:127

پیراسته می سازد، اشاره می کند و می فرماید:

یُطَهِّرُ اللّه ُ بِهِ الْأَرْضِ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُها مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ... فَإِذا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ میزانُ الْعَدْلِ بَیْنَ النّاسِ فَلا یَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَدا.(1)

خداوند به وسیله قائم، جهان را از هرگونه ناروایی، پاکیزه و از هرگونه ستم، پیراسته می سازد... آن گاه که او قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود، میزان عدل را در میان مردم برپا می سازد و هیچ کس به دیگری ستم روا نخواهد داشت.

بر این اساس، می توان گفت که تحقق حیات پاکیزه و معنوی در عصر ظهور، چیزی جز اثر تجلی ولایت ولیّ اللّه بر زمین نیست و همه آنچه در این عصر محقق می شود، تنها از برکت وجود ایشان است که چون آبی زلال، سرزمین های تفتیده جان آدمیان را روح و حیات تازه ای می بخشد.

4. آثار تحقق حیات طیبه

4. آثار تحقق حیات طیبه

تاکنون روشن شد که با ظهور امام مهدی علیه السلام، زندگی تازه ای که سراسر نور و روشنایی، پاکی و پاکیزگی، درستی و درست کاری، خرد و خردورزی، راستی و راست گویی، عدالت و عدالت ورزی، عبادت و بندگی است، بر جهان جان انسان ها حاکم می شود. حال می خواهیم ببینیم این زندگی جدید چه آثار و پی آمدهایی بر جهان پیرامون انسان ها بر جای می گذارد و با حاکمیت آن، چه تحولی در جهان طبیعت رخ می دهد.


1- بحارالأنوار، ج 52، صص 321 _ 323، ح 29.

ص:128

برای روشن شدن این موضوع، ابتدا لازم است نگاهی داشته باشیم به برخی از آیاتی که در آنها به نوعی رابطه حیات معنوی و مادی انسان ها و تأثیر تقوا و پاک دامنی بر افزایش بهره مندی آدمیان از نعمت های این جهان، اشاره شده است:

1. در نخستین آیه، خداوند متعال به صراحت تمام اعلام می کند که اگر مردم آن چنان که باید، ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند، دروازه های برکت آسمان و زمین بر آنها گشوده می شد:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیهْمِ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.(1)

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، همانا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر ]دستاوردشان، [گریبان] آنها را گرفتیم.

2. در آیه دیگری نیز خداوند، پایداری بر راه راست را موجب بهره مندی از آب گوارا دانسته است و می فرماید:

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسْقَیناهُمْ مَآءً غَدَقا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذابَا صَعَدا.(2)

و اگر [مردم] در راه راست پایداری ورزند، همانا آب گوارایی به ایشان نوشانیم تا در این باره آنان را بیازماییم و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را به قید عذابی [روز]افزون درآورد.

ذیل این آیه، روایتی از امام محمد باقر علیه السلام آمده که در آن، «استقامت بر ولایت علی بن ابی طالب و جانشینان او» به عنوان مصداق عینی «استقامت


1- سوره اعراف7، آیه 96.
2- سوره جن72، آیه 16 و 17.

ص:129

بر راه راست» یاد شده است:

یَعْنی «لَوِ استَقامُوا عَلی» وَلایَةِ عَلیِ بنِ أبی طالِبٍ أَمیِرالمُؤْمِنیِنَ وَ الأَوصیاءَ مِنْ وُلْدِهِ علیهم السلام وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُم فی أَمرِهِمْ و نَهْیهِمْ «لَأَسقَیناهُم ماءً غَدَقا».(1)

یعنی اگر در راه ولایت علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان و اوصیا، از فرزندان او _ درود خدا بر آنها باد _ پایداری ورزند و امر و نهی آنان را پذیرا شوند و گردن نهند، همانا آب گوارایی به آنها نوشانیم.

3. در سومین آیه، خداوند متعال به نقل از حضرت نوح علیه السلام، آمرزش خواهی را مایه نزول باران های پی در پی و فراوانی اموال و نعمت های گوناگون معرفی می کند و می فرماید:

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارا یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا.(2)

و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است [تا ]بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد و شما را با اموال و پسران یاری کند و برایتان باغ ها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.

با توجه به این آیات و روایات فراوان دیگری که در آنها تأکید شده همه نعمت های مادی دنیا برای انسان، به عنوان خلیفه خدا بر زمین، آفریده شده است،(3) می توان گفت با تحولی که در عصر ظهور در جهان جان انسان ها رخ می دهد، درهای زمین و آسمان گشوده می شود و آنها با گشاده دستی تمام،


1- الکافی، ج 1، ص 220، ح1.
2- سوره نوح71، آیه 10_12.
3- ر.ک. آیه 29 از سوره بقره که می فرماید: «هُوَ الذَّی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا؛ اوست آن کس که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفرید».

ص:130

همه نعمت های خود را بر آدمیان جاری می کنند. بدین ترتیب، زمانی که انسان از در آشتی با خدای خود برمی آید و رابطه خود را با خدای خود اصلاح می کند، آسمان و زمین، گیاهان و جانوران، آب و خاک، ابر و باد، ماه و خورشید و دیگر مخلوقات خداوند، در خدمت این انسان درمی آیند و بی هیچ دریغی همه آنچه در توان دارند، به پای او می ریزند.

در فرموده پیامبر گرامی اسلام نیز به این نکته تصریح شده است:

یَتَنَعَّمُ أُمَّتی فِی زَمَنِ الْمَهْدی نِعْمَةً لَمْ یَتَنَعَّمُوا قَبْلَها قَطُّ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارا وَ لاتَدَعِ الأَرْضُ شَیْئاً مِنْ نَباتِها إِلاّ أَخْرَجَتْهُ.(1)

امت من در زمان مهدی از نعمت هایی برخوردار می شوند که هرگز پیش از آن از آنها برخوردار نبوده اند؛ آسمان بر آنها باران پی درپی می فرستد و زمین همه گیاهانش را [برای آنها] می رویاند.

بنابراین، شاید بتوان گفت همه تحولاتی که در عصر ظهور در جهان طبیعت رخ می دهند، همه برکاتی که در این عصر نازل می شوند، همه نعمت هایی که در این دوران بر مردمان عرضه می گردد و سرانجام همه رفاه و آسایش مادی که پس از ظهور رخ می نماید، چیزی جز آثار تحول انسان و دست یابی او به حیات طیبه به عنوان مهم ترین فلسفه ظهور نیست.(2)


1- بحارالأنوار، ج 51، ص 83 .
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: «انسان و جهان آینده»، گفت وگو با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری، مجله موعود، سال هفتم، ش 41، بهمن و اسفند 1382؛ سال هشتم، ش 42، فروردین و اردی بهشت 1384.

ص:131

فصل دوم: عدالت مهدوی

اشاره

فصل دوم: عدالت مهدوی

با بررسی اجمالی روایاتی که شیعه و اهل سنّت در زمینه بشارت به ظهور مهدی علیه السلام نقل کرده اند، روشن می شود که در این روایات، به برپا داشتن قسط و عدل و نابود کردن ستم و جور از سوی آن حضرت بیش از هر چیز دیگر توجه شده است. بر اساس بررسی مؤلف کتاب منتخب الأثر در منابع و مصادر شیعه و اهل سنّت، بیش از 150 حدیث بر این نکته دلالت دارد که امام مهدی علیه السلام زمین را پس از آنکه از ستم پر شده است، از عدل و داد آکنده می سازد.(1) از آن جمله پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

أُبَشِّرُکُمّ بِالمَهدِیِ یُبْعَثُ فِی أُمَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ فَیَمْلَأُ الأَرضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما.(2)

شما را به مهدی بشارت می دهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیری و آشوب ها هستند، در امت من برانگیخته می شود و جهان را از عدالت و برابری پر می سازد، همچنان که از ستم پر شده بود.

از امام محمدباقر علیه السلام نیز نقل شده است:

حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أبِیهِ عَنْ آبائهِ قالَ: قالَ رسوُلُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : إِنَّ الأَئِمَّةَ بَعدِی اثناعَشَرَ عَدَدَ نُقَباءِ بَنِی إسرائیلَ تِسعَةٌ مِنْ صُلبِ الحُسَینِ علیه السلام و


1- ر.ک: منتخب الأثر، ج 3، ص 155.
2- احمد بن حنبل، المسند، ج3، ص37.

ص:132

التاسِعُ قائْمُهُم یَخْرُجُ فی آخِرِالزَّمانِ فَیَمْلَأُها عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلماً وَ جَوْرا.(1)

پدرم از پدرش و او از پدرانش برای من نقل کردند که رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند به تعداد نقبای بنی اسرائیل. نه نفر از آنها از نسل حسین _ درود خدا بر او باد _ هستند و نهمین آنها قائم ایشان است. او در آخرالزمان به پا می خیزد و زمین را از عدل پر می سازد، پس از آنکه از ستم و بی عدالتی پر شده بود.

توجه ویژه روایات به موضوع عدالت گستری امام مهدی علیه السلام و فراوانی روایاتی که در این زمینه وارد شده است، همه بر نقش محوری این موضوع در قیام و انقلاب جهانی آن حضرت و جایگاه خاص آن در حکومت مهدوی دلالت دارند. ازاین رو، لازم است در پژوهش ها و بررسی هایی که در زمینه انقلاب و حکومت امام مهدی علیه السلام صورت می گیرد، به این موضوع بیش از پیش توجه شود و ابعاد مختلف عدالت گستری و ستم ستیزی آن حضرت تبیین گردد.

عدالت مهدوی را از دو زاویه می توان بررسی کرد: یکی، از نظر ارکان و پایه های این عدالت و دیگری، از نظر گستره و عمق این عدالت. اگر چه بحث جامع و کامل از هر یک از زوایای یاد شده، مجال وسیعی می طلبد، ولی اکنون تلاش خواهیم کرد در حد توان، به اجمال هر یک از این دو جنبه را بررسی کنیم.


1- بحارالأنوار، ج36، ص 359، ح 228.

ص:133

1. ارکان عدالت مهدوی

اشاره

1. ارکان عدالت مهدوی

برپایی عدالت در هر جامعه ای نیازمند ارکان و پایه های متعددی است و نبود هر یک از این ارکان موجب ناپایداری عدالت در آن جامعه می شود. مهم ترین ارکان عدالت عبارتند از:

الف) حاکم عادل

الف) حاکم عادل

بدون شک، آن گاه می توان از جامعه و حکومتی، انتظار حرکت به سوی عدالت را داشت که امام و حاکم آن جامعه، خود، در مسیر عدالت باشد و در زندگی فردی و اجتماعی، عدالت را پیشه سازد. ازاین رو، می بینیم در نظام حکومتی که شیعه ترسیم می کند، وجود امام عادل از مهم ترین شرایط است و بدون وجود این امام، حکومت از مشروعیت برخوردار نیست.

از نظر شیعه، برقراری نظام حکومتی که همه روابط حاکم بر آن مبتنی بر عدالت کامل باشد، جز به دست آخرین امام معصوم و خاتم حجت های الهی، حضرت مهدی علیه السلام امکان پذیر نیست. از همین روست که در روایات، از دولت آن حضرت به عنوان آخرین دولت یاد شده است؛ یعنی دولتی که پس از پشت سر گذاشتن همه تجربه های بشری و نومیدی از همه الگوهای حکومتی خودساخته، مستقر می شود. امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید:

دَوْلَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ، و لَمْ یَبْقَ أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إلاّ مَلَکُوا قَبْلَنْا، لِئَلاَّ یَقُولُوا إذَا رَأَوْا سِیرَتَنا: إِذَا مَلَکْنا سِرْنا مِثْلَ سِیَرةِ هؤُلاءِ، وَ هُوَ قَوْلُ اللّه ِ عَزَّ وَ جلَّ: «وَ العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(1)».(2)

دولت ما آخرین دولت هاست. هیچ خاندان صاحب دولتی نمی ماند مگر


1- سوره اعراف7، آیه 128.
2- بحارالأنوار، ج52، ص232، ح58؛ ص339، ح83.

ص:134

اینکه پیش از [دولت] ما به حاکمیت می رسند تا زمانی که سیره [حکومتی ]ما را می بینند، نگویند: «اگر ما هم به حاکمیت می رسیدیم، همین گونه رفتار می کردیم» و این سخن خداوند، صاحب عزت و جلال است که: «سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است».

این سخن به این معنا نیست که هرگونه تلاش برای برقراری عدالت در دوران غیبت، بی فایده است یا اساسا نباید در این دوران، حرکتی را برای استقرار نظام عادلانه، حتی در سطحی محدود انجام داد، بلکه معنای این سخن آن است که تا پیش از ظهور امام مهدی علیه السلام، هیچ حکومتی نمی تواند ادعا کند توان برقراری نظام عادلانه کامل را دارد، چنان که امام خمینی رحمه الله فرمود:

البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم. اگر می توانستیم، می کردیم، اما چون نمی توانیم بکنیم، ایشان باید بیایند... اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم. کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت.(1)

بنا بر آنچه گفته شد، نخستین شرط برقراری یک نظام عادلانه کامل، وجود امام معصوم عادل است. پیشوا و رهبر مسلمانان باید در بالاترین مرتبه پرهیزکاری و به دور از هرگونه شایبه ستم باشد، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید:

إِنّ اللّهَ تَعالی فَرَضَ عَلی أَئمَّةِ العَدْلِ أنْ یُقَدِّرُوا أنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقْرُهُ.(2)


1- صحیفه نور، ج20، صص 198و199.
2- نهج البلاغه، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، کلام 200، ص260.

ص:135

خداوند بر پیشوایان دادگر واجب فرموده است که خود را در معیشت با مردم تنگ دست برابر دارند تا بینوا را رنج بینوایی به ستوه نیاورد.

امام مهدی علیه السلام به عنوان رهبر معصومی که عدالت را در سراسر جهان تحقق خواهد بخشید، خود، در بالاترین درجه عدالت قرار دارد و روش و منش او کاملاً بر عدالت منطبق است. توجه به مفاد بیعتی که امام در آغاز قیام خود از یارانش می گیرد، ما را به عمق سیره و روش مبتنی بر عدالت آن حضرت رهنمون می سازد:

... با او بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند؛ زنا نکنند؛ مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند؛ مال یتیم را نخورند؛ در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛ مسجدی را خراب نکنند؛ مشروب نخورند؛ حریر و خز نپوشند؛ در برابر سیم و زر، سر فرود نیاورند؛ راه را بر کسی نبندند؛ راه را ناامن نکنند؛ گرد هم جنس گرایی نگردند؛ خوراکی را از گندم و جو انبار نکنند؛ به کم قناعت کنند؛ طرفدار پاکی باشند؛ از پلیدی گریزان باشند؛ به نیکی فرمان دهند؛ از زشتی ها باز دارند؛ جامه های خشن بپوشند؛ خاک را متکای خود سازند؛ در راه خدا، حق جهاد را ادا کنند و... . او نیز در حق خود تعهد می کند که: از راه آنها برود؛ جامه ای مثل آنها بپوشد؛ مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آنچنان که آنها می خواهند، باشد؛ به کم، راضی و قانع شود؛ زمین را به یاری خدا پر از عدالت کند، آنچنان که پر از ستم شده است؛ خدا را آنچنان که شایسته است، بپرستد؛ برای خود، دربان و نگهبان اختیار نکند و... .(1)

چنان که ملاحظه می شود، امام مهدی علیه السلام در این پیمان نامه، نه تنها از یارانش می خواهد از هرگونه آلودگی و پلیدی به دور باشند، بلکه خود نیز


1- سید بن طاووس، الملاحم والفتن، صص 49 _ 122؛ منتخب الأثر، ج 3، ص 128، ح 1117.

ص:136

متعهد می شود از همه آنچه یارانش را از آنها منع کرده است، دوری گزیند و در زندگی خود همان راه و روشی را پیش گیرد که یارانش را بدان دعوت کرده است.

افزون بر پیمان نامه یاد شده، امام مهدی علیه السلام در نخستین سخنرانی خود پس از ظهور، نکته هایی را یادآور می شود که آنها نیز به خوبی، راه و روش مبتنی بر عدالت و پرهیزکاری آن حضرت را روشن می سازد. امام باقر علیه السلام چنین می فرماید:

مهدی هنگام نماز عشا در مکه ظهور می کند، در حالی که پرچم رسول خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ و پیراهن و شمشیر او را با خود دارد و دارای نشانه ها و نور و بیان است. وقتی نماز عشا را به جا آورد، با صدای رسا و بلند خود می فرماید: ای مردم! خدا را به یاد شما می آورم. شما اینک در پیش گاه خدا ایستاده اید. او حجت خود را برگزید و پیامبران را برانگیخت و کتاب [آسمانی] فرو فرستاد و شما را امر کرد که چیزی را شریک او قرار ندهید و از او و فرستاده اش اطاعت و فرمان برداری کنید و زنده نگه دارید آنچه را قرآن زنده کرده است و بمیرانید آنچه را او میرانده است. هواداران راستی و هدایت و پشتیبان پرهیزکاری باشید؛ زیرا نابودی دنیا نزدیک شده و اعلام وداع کرده است. من، شما را به خدا و رسولش و عمل به کتاب خدا و ترک باطل و احیای سنت او دعوت می کنم. سپس او، بدون قرار قبلی، به همراه سیصد و سیزده مرد، به شمار یاران بدر که همچون ابر پاییزی پراکنده اند و زاهدان شب و شیران روزند، ظهور می کند و خداوند، سرزمین حجاز را برای مهدی می گشاید و او هر کس از بنی هاشم را که در زندان به سر می برد، آزاد می سازد. آن گاه درفش های سیاه در کوفه فرود می آید و گروهی را به جهت بیعت به سوی مهدی روانه می سازند و آن حضرت، لشکریان خود را به سراسر جهان گسیل می دارد و ستم و ستم پیشگان را از میان برمی دارد و همه

ص:137

سرزمین ها به دست او به راستی و درست کاری درمی آیند.(1)

در مورد سیره و روش زندگانی امام مهدی علیه السلام، روایات فراوانی نقل شده است. امام صادق علیه السلام خطاب به یاران خود که نسبت به ظهور قائم علیه السلام بی تابی می کردند، می فرماید:

چرا در مورد ظهور قائم این همه شتاب می کنید؟ به خدا سوگند، او لباس خشن می پوشد، طعام خشن (بی خورشت) می خورد و... از سیره جدش رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ پیروی می کند و زندگانی او مانند زندگی امیر مؤمنان _ درود خدا بر او باد _ است.(2)

توجه به روایت زیر، ما را در درک سیره شخصی امام مهدی علیه السلام به عنوان حاکم اسلامی یاری می کند. مفضّل بن عمر، یکی از یاران امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:

در خدمت ابوعبداللّه [امام صادق ]_ درود خدا بر او باد _ سرگرم طواف بودم. در همین هنگام، امام به من نگاهی کرد و فرمود: چرا این گونه اندوهگینی و چرا رنگت تغییر کرده است؟ گفتم: فدایت شوم! بنی عباس و حکومتشان را می بینم و این مال و سلطنت و قدرتی که در دست آنهاست. اگر اینها در دست شما بود، ما هم با شما در آن سهیم بودیم. امام فرمود: ای مفضل! بدان اگر قدرت در دست ما بود، شب ها به تدبیر امور و روزها به تلاش و کوشش می پرداختیم؛ جامه ای خشن بر تن داشتیم و غذای بی خورشت می خوردیم، درست مانند شیوه امیرمؤمنان، علی _ درود خدا بر او باد _ ؛ زیرا اگر جز این عمل شود، پاداش آن دوزخ خواهد بود.(3)


1- نعیم بن حماد، الفتن، ص 213؛ معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج3، ص295، ح832 .
2- بحارالأنوار، ص359، ح127.
3- بحارالأنوار، ص359، ح127.

ص:138

ب) کارگزاران عادل

ب) کارگزاران عادل

یکی از موانع اساسی که در برقراری عدالت در جامعه همواره فرا روی مصلحان اجتماعی قرار داشته، نبود مجریان و کارگزاران عادل است. وجود این مانع، بسیاری از حرکت های عدالت خواهانه را با شکست روبه رو و بسیاری از حکومت هایی را که در پی گسترش عدالت در جامعه بوده اند، ناکام ساخته است.

یکی از تفاوت های اساسی حکومت امام مهدی علیه السلام با دیگر حکومت هایی که در طول تاریخ، داعیه برقراری عدالت داشته اند، این است که پیش از اقدام برای تشکیل حکومت، به تعداد مورد نیاز، افراد زبده و برگزیده ای را که در نهایت پرهیزکاری هستند، تربیت می کند و با برقراری حکومت جهانی خود، آنها را به سراسر جهان گسیل می دارد. در مورد ویژگی یاران قائم علیه السلام، در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین می خوانیم:

... نشان سجده بر پیشانی آنها نقش بسته است. آنها شیران روز و زاهدان شبند. دل هایشان مانند پاره های آهن [محکم و استوار] است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را دارند.(1)

امام علی علیه السلام نیز درباره ویژگی یاران آن حضرت می فرماید:

خداوند تعالی، مردمی را برای [یاری ]او گرد می آورد، همچنان که پاره های ابر گرد آمده و به هم می پیوندند. خداوند، دل های آنان را به هم نزدیک می کند. آنها از هیچ کس ترسان نمی شوند و از اینکه کسی بدان ها بپیوندد، شادمان نمی گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هیچ کس از


1- بحارالأنوار، ص386، ح202.

ص:139

پیشینیان از آنها سبقت نمی گیرد و هیچ کس از آیندگان به آنها نمی رسد.(1)

امام مهدی علیه السلام، چنین مردمی را برای اداره حکومت خود برمی گزیند و هر یک از آنها را بر منطقه ای حاکم می سازد. امام صادق علیه السلام می فرماید:

یُفَرِّقُ المَهدِیُّ أَصحابَهُ فی جَمیعِ البُلدانِ و یَأْمُرُهُمْ بِالعَدْلِ و الإِحسانِ، و یَجْعَلَهُم حُکّاماً فِی الأَقالِیمِ و یَأمُرُهُمْ بعُمرانِ المُدُنِ.(2)

حضرت مهدی یارانش را در همه شهرها پراکنده می سازد و به آنها دستور می دهد عدل و احسان را شیوه خود سازند و آنها را فرمان روایان کشورهای جهان گرداند و به آنها فرمان می دهد که شهرها را آباد سازند.

ج) قوانین عادلانه

ج) قوانین عادلانه

وجود قوانین عادلانه، یکی از شرایط اساسی تحقق عدالت اجتماعی است و بدون وجود آن، حکم رانان عادل به تنهایی نخواهند توانست چنان که باید و شاید، عدالت را در جامعه حکم فرما سازند. بدون تردید، کتاب الهی و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله، بیان کننده عادلانه ترین قوانین هستند و در صورت حاکم شدن بی کم و کاست آنها، جامعه طعم عدالت را خواهد چشید. امام علی علیه السلام در برخی از سخنان خود، قرآن را آینه تمام نمای عدالت معرفی کرده است:

... فَهُوَ مَعْدِنُ الإیمانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ یَنابِیعُ العِلْمِ وَ بُحُورُهُ و رِیاضُ العَدْلِ و غُدرانُهُ.(3)

... [قرآن،] معدن ایمان و چشمه سار آن، چشمه های دانش و دریاهای آن، باغ های عدل و آبگیرهای آن است.


1- المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج 4، ص 554.
2- روزگار رهایی، ج 2، ص 650.
3- نهج البلاغه، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، خطبه 198، ص252.

ص:140

در جای دیگر در وصف قرآن می فرماید:

هُوَ الفَصلُ لَیْسَ بِالهَزْلِ هُوَ النّاطِقُ بسُنَّةِ العَدلِ و الآمِرُ بِالفَضلِ و هُوَ حَبلُ اللّهِ المَتینِ.(1)

آن فضل است و هزل نیست. آن، گویا به طریقه عدل و امرکننده به فضل و ریسمان استوار خداوند است.

ازاین رو، یکی اقدام های مهمی که امام مهدی علیه السلام برای تحقق عدالت اجتماعی انجام می دهد، احیای احکام کتاب و سنت رسول خداست که در طول زمان به فراموشی سپرده شده و جز پوسته ای از آنها باقی نمانده است. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می فرماید:

... وَ یَاْتی عَلی اُمَّتی زَمانٌ، لایَبْقی مِنَ اْلإسْلامِ إِلاّ إِسْمُهُ، وَ لا مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ. فَحینَئِذٍ یَأْذَنُ اللّهُ تَعالی بِالْخُرُوجِ، فیُظْهِرُ اللّهُ اْلإسْلامَ بِهِ وَ یُجَدِّدُهُ.(2)

زمانی برای امت من فرا رسد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نمی ماند. در این هنگام، خداوند بزرگ مرتبه به او اجازه قیام می دهد و اسلام را با او آشکار و تجدید می کند.

امیر مؤمنان، علی علیه السلام در بیان بسیار زیبایی، اقدام امام مهدی علیه السلام را در زمینه حاکم کردن احکام قرآن بر امیال نفسانی انسان ها به عنوان مقدمه برپایی عدالت، چنین توصیف می کند:

یَعْطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا الهُدی علی الهَوی و یَعْطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنِ إذا عَطَفُوا القرآنَ عَلَی الرَّأیِ[... ]فَیُریکُمْ کَیفَ عَدلُ السِّیرَةِ و یُحْیِی مَیِّتِ الکِتابِ و السُّنَّةِ.(3)


1- شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 6، ص 207، ح 1005.
2- ینابیع المودة، ج 3، ص 100.
3- نهج البلاغه، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، خطبه 138، صص 173و174؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 120، ح 25.

ص:141

هواهای نفسانی را به پیروی هدایت الهی باز می گرداند، آن زمان که مردم هدایت الهی را به پیروی هواهای نفسانی در آورده باشند. آرا و اندیشه ها را تابع قرآن گرداند، وقتی که قرآن را تابع آرا و اندیشه های خود ساخته باشند [...] و او به شما نشان خواهد داد که دادگری چگونه است و کتاب خدا و سنت را که متروک شده است، زنده می گرداند.

به دلیل پیوند ناگسستنی احیای احکام کتاب و سنت با برقراری عدالت است که در دعای عهد از خداوند متعال چنین درخواست می کنیم:

و اجعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظلُومِ عِبادِکَ و ناصِرا لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِرا غَیرَکَ وَ مُجَدِّدا لِما عُطِّلَ مِنْ أَحکامِ کِتابِکَ وَ مُشَیِّدا لِما وَرَدَ مِنْ أَعلامِ دِینِکَ و سُنَنِ نَبیِّکَ صلی الله علیه و آله .(1)

خداوندا! او را پناه گاه بندگان ستم دیده ات و یاری دهنده کسی که جز تو یاوری ندارد، قرار ده و به وسیله او احکام قرآن را که تعطیل شده است، برقرار ساز و او را برپا دارنده آنچه از نشانه های دینت و سنت های پیامبرت _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ وارد شده است، قرار ده.

د) نظام عادلانه

د) نظام عادلانه

تحقق عدالت اجتماعی، گذشته از همه شرایط یاد شده، به امر دیگری نیز نیازمند است و آن، وجود نظام حکومتی مبتنی بر عدالت است؛ نظامی که جایگاه هر کس در آن به درستی تعیین شده باشد، همه مسئولان وظایف خود را به درستی بشناسند و بدان عمل کنند و بالاخره همه احساس کنند که بر کار آنها نظارت وجود دارد و در صورت خطا و لغزش، از آنها بازخواست می شود.

در نظام های بشری، بسیار دیده ایم که حتی با وجود حاکمان عادل و قوانین عادلانه، چنان که باید و شاید، عدالت بر جامعه حاکم نشده و ستم در


1- بحارالأنوار، ج 99، ص111؛ مفاتیح الجنان، دعای عهد.

ص:142

اشکال گوناگون بر مردم جاری شده است و این همه نبوده است، مگر به یکی از دلایل زیر:

یک _ قرار نگرفتن درست اجزای مختلف حکومت در جای خود؛

دو _ ناآشنایی کارگزاران با وظایف و مسئولیت هایشان؛

سه _ ضعف نظام بازرسی و نظارت.

در حکومت امام مهدی علیه السلام، نظام حکومتی به شیوه ای شکل می گیرد که امکان ستم و بی عدالتی به صفر می رسد. در این حکومت:

یک _ پارساترین و توان مندترین انسان ها به عنوان حکم رانان و کارگزاران برگزیده می شوند؛

دو _ وظایف تک تک آنها بی هیچ کم و کاست تعیین می گردد و حتی به آنها گفته می شود هنگام حیرت و سرگردانی چه کنند؛

سه _ نظارت و بازرسی دقیق و سخت گیرانه بر همه کارگزاران اعمال می شود.

امام صادق علیه السلام در مورد شیوه گزینش کارگزاران حکومتی در عصر ظهور و شیوه ابلاغ وظایف آنها می فرماید:

إِذا قامَ القائمُ بَعَثَ فِی أَقالیمِ الأَرضِ فِی کُلِّ إِقلِیمِ رَجُلاً ثُمَّ یَقُولُ لَهُ: عَهْدَکَ فِی کَفِّکَ، فَإذا وَرَدَ عَلَیکَ ما لاتَفْهَمُهُ وَ لاتَعرِفُ القَضاءَ فیهِ فَانْظُر إلی کَفِّکَ و اعَملْ بِما فِیها.(1)

هنگامی که قائم قیام کند، برای [اداره ]هر یک از مناطق جهان، فردی را برمی گزیند و می فرستد و به وی می گوید: پیمان تو به دست توست و اگر به مطلبی برخوردی که آن را نفهمیدی و شیوه قضاوت در موردش را ندانستی، به دست خود نگاه کن و به آنچه در آن است، عمل کن.


1- کتاب الغیبة طوسی، ص172؛ بحارالأنوار، ج52، ص365، ح144.

ص:143

در مورد قاطعیت و سخت گیری امام مهدی علیه السلام نسبت به کارگزاران و مجریان متخلّف، در روایتی از امام علی علیه السلام چنین می خوانیم:

[قائم ما] قاضیان زشت کار را کنار می گذارد و دست مفسدان را از سرتان کوتاه می کند و حکم رانان ستم پیشه را عزل می کند و زمین را از هر نادرست و خائنی پاک می سازد و به عدل رفتار می کند... .(1)

در روایت دیگری، قاطعیت و سازش ناپذیری امام عصر علیه السلام در برابر کارگزاران ناشایست، چنین توصیف شده است:

مهدی علیه السلام، بخشنده است. او درباره کارگزاران و مأموران [دولت خویش ]بسیار سخت گیر است و با ناتوانان و مستمندان بسیار دل رحم و مهربان.(2)

2. جنبه های گوناگون عدالت مهدوی

اشاره

2. جنبه های گوناگون عدالت مهدوی

عدالت موعود یا به بیان دیگر، عدالتی که وعده تحقق آن در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام داده شده، از نظر دامنه، گستره و ژرفا بی همتاست. درست به همین دلیل است که حکومت های بشری از ایجاد نظام عادلانه ای مشابه آنچه در عصر موعود محقق خواهد شد، عاجزند.

برای درک زوایای مختلف عدالت مهدوی، به بخشی از روایاتی که به توصیف قیام ستم ستیز و عدالت گستر امام مهدی علیه السلام پرداخته اند، نگاهی گذرا خواهیم داشت.

الف) دامنه عدالت موعود
اشاره

الف) دامنه عدالت موعود


1- بحارالأنوار، ج51، ص120، ح23.
2- المهدی الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّة و الإمامیة، ج 1، ص 270.

ص:144

در فرهنگ اسلامی، ستم، معانی و مصداق های متعددی دارد و در آیات و روایات، این کلمه به سه مفهوم به کار رفته است:

یک _ ستم در معنای کفر و شرک نسبت به خدا؛(1)

دو _ ستم نسبت به خود (گناه و عصیان)؛(2)

سه _ ستم نسبت به دیگران (ستم و تجاوز).(3)

امام علی علیه السلام در بیانی بسیار زیبا، معانی متعدد ظلم را این گونه تبیین کرده است:

أَلا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لایُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لایُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لایُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لایُغْفَرُ فالشِّرْکُ بِاللّه ِ، قالَ اللّه ُ سُبْحانَه: «إِنَّ اللّه َ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»(4) وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضُ الْهَناتِ وَ أَمّا الظُّلْمُ الّذی لایُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا.(5)

بدانید که ستم سه گونه است: ستمی که هرگز آمرزیده نشود و ستمی که بازخواست شود و ستمی که بخشوده است و بازخواست نشود. آن ستمی که هرگز آمرزیده نشود، شرک به خداست. خدای تعالی گوید: «مسلّما خدا، این را که به او شرک ورزیده شود، نمی بخشاید» و ستمی که آمرزیده شود، ستم بنده است به خود به ارتکاب برخی کارهای ناشایست و ستمی که بازخواست می شود، ستم کردن مردم بر یکدیگر است.


1- قرآن کریم، شرک را ستمی بزرگ برشمرده است: «... إِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ» سوره لقمان(31، آیه 13) و در جایی دیگر می فرماید: «... وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ؛ و کافران خود ستم کارانند». (سوره بقره (2)، آیه 254).
2- در آیات متعددی از قرآن، از «ظلم به خود» سخن به میان آمده است که برای نمونه به این موارد می توان اشاره کرد: «ثُمَّ أَوْرَثَنْا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ...». سوره فاطر (35، آیه 32)؛ «... وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ». (سوره طلاق (65)، آیه 1)
3- یکی از آیات قرآن که در آن از ظلم به مردم سخن گفته شده، آیه زیر است: «إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ...». سوره شوری (42، آیه 42)
4- سوره نساء 4، آیه 48.
5- نهج البلاغه، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، خطبه 174، ص228.

ص:145

همچنان که «ظلم» مفاهیم و مصداق های متعددی دارد، کلمه مقابل آن؛ یعنی «عدل» نیز از نظر معنا و مصداق بسیار گسترده است و حوزه وسیعی را شامل می شود. به بیان دیگر، بر اساس آموزه های دین اسلام، عدالت و عدالت گستری تنها به صحنه زندگی اجتماعی انسان ها و روابط آنها با دیگران محدود نمی شود، بلکه حوزه وسیعی شامل رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود و رابطه انسان با دیگران را دربرمی گیرد. از همین رو، می بینیم در روایات اسلامی، هر زمان که از ستم ستیزی امام مهدی علیه السلام سخن به میان می آید، همه مظاهر ستم مورد توجه قرار می گیرد و بر این نکته تأکید می شود که آن حضرت نه تنها رسم ستم و تجاوز را در روابط انسان ها با یکدیگر برمی اندازد و این روابط را بر محور عدالت سامان می دهد، بلکه با هرگونه کژروی، کج اندیشی و انحراف اخلاقی و اعتقادی مبارزه می کند و رابطه انسان با خود و با خدای خود را نیز به عدالت برمی گرداند.

برای روشن تر شدن آنچه گفته شد، به بررسی برخی از روایت هایی می پردازیم که به توصیف ستم ستیزی و عدالت گستری امام مهدی علیه السلام پرداخته اند تا مشخص شود در هر یک از آنها، کدام معنا از ظلم و کدام مصداق از عدالت قصد شده است:

یک _ عدالت در رابطه انسان با خدا

یک _ عدالت در رابطه انسان با خدا

در برخی از روایات، به معنای نخست ستم؛ یعنی کفر و شرک توجه شده است و قیام عدالت گستر امام مهدی علیه السلام را قیامی تفسیر کرده اند که این نوع ستم را از صحنه روزگار پاک می سازد. روایت زیر از ابوبصیر از آن جمله است:

ص:146

سَأَلتُ أَبا عَبدِاللّه ِ علیه السلام عَن قَولِ اللّه ِ تَعالی فِی کِتابِهِ: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».(1) فَقالَ: وَ اللّه ِ ما أُنزِلَ تَأویلُها بَعْدُ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ مَتَی یُنْزَلُ؟ قالَ: حَتّی یَقُومُ الْقائِمُ إِنْ شاءَ اللّه ُ فَإِذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ یَبْقِ کافِرٌ وَ مُشْرِکٌ إلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتّی لَوْکانَ کافِرٌ أَو مُشْرِکٌ فی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقالَتِ الصَّخْرَةُ یا مُؤْمِنُ فی بَطْنی کافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قالَ: فَیُنحیّهُ اللّه ُ فَیَقْتُلَهُ.(2)

از ابا عبداللّه [امام صادق] _ که درود بر او باد _ در مورد این سخن خدای تعالی در کتابش پرسیدم: «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.» آن حضرت در پاسخ فرمود: به خدا سوگند، هنوز تأویل این آیه نازل نشده است. گفتم: فدایت شوم، پس کی نازل می شود؟ فرمود: زمانی که به خواست خدا قائم به پا خیزد. پس هنگامی که قائم قیام کند، هیچ کافر و مشرکی نمی ماند، مگر اینکه از قیام او ناخشنود است. حتی اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی باشد، آن سنگ ندا می دهد که: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من است، او را بکش. فرمود: پس خدا او را آشکار می کند [و آن مؤمن] او را می کشد.

ذیل آیه یاد شده، روایات دیگری نیز وارد شده است که همه آنها دلالت بر این دارند که در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام، جهان از همه مظاهر کفر و شرک پیراسته و دین حق بر سراسر گیتی حاکم می شود.(3)

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، معروف به تفسیر القمی، در تفسیر این آیه چنین آمده است:

إِنّها نَزَلَتْ فِی الْقائِم مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ هُوَ الإِمامُ الذَّی یُظْهِرُهُ اللّه ُ عَلَی الدِّینِ


1- سوره توبه 9، آیه 33.
2- بحارالأنوار، ج 51، ص 60، ح 58.
3- ر.ک: بحارالأنوار، ج 51، صص 60 و 61.

ص:147

کُلِّهِ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما وَ هذا مِمّا ذکَرْنا أَنَّ تَأویلَهُ بَعْدَ تَنْزیلِهِ.(1)

این آیه در مورد قائم از آل محمد _ درود خدا بر ایشان باد _ نازل شده است. او آن پیشوایی است که خداوند، او را بر همه ادیان پیروز می گرداند و زمین را از قسط و عدل پر می سازد، همچنان که [پیش از آن ]از جور و ستم پر شده بود. این آیه از جمله مواردی است که گفتیم تأویل آن پس از تنزیلش خواهد آمد.

از دیگر روایاتی که در آنها مصداق اول ستم _ البته در معنایی وسیع تر که شامل هرگونه بدعت و باطل نیز می شود _ اراده شده، روایتی است که از امام محمدباقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه وارده شده است:

اَلذَّینَ إِنْ مَکَنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِاْلمَعْرُوفِ وَ نَهَوُا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.(2)

همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند بازمی دارند. فرجام همه کارها از آن خداست.

آن حضرت در تفسیر آیه یاد شده می فرماید:

فَهذِهِ لاِلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِم إِلی آخِرِ الْأَئمَّةِ [الآیة] وَ الْمَهْدِیُّ وَ أَصْحابُهُ یُمَلِّکُهُمُ اللّه ُ مَشارِقَ الْأرْضِ وَ مَغارِبَها وَ یُظْهِرُ [بِهِ ]الدِّینَ وَ یُمیتُ اللّه ُ بِهِ وَ بِأَصْحابِهِ الْبِدَعَ وَ الْباطِلَ کَمَا أَماتَ السُّفَهاءُ الْحَقَّ حَتّی لایَری أَیْنَ الظُّلْمُ وَ یَأْمُرونَ بَالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَوُنَ عَنِ الْمُنْکَرِ.(3)

این آیه درباره خاندان محمد _ درود خداوند بر آنها باد _ تا آخرین امام [نازل شده] است.


1- تفسیر القمی، ج 1، ص 228؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 50. گفتنی است آنچه در بحارالأنوار از تفسیر یاد شده نقل شده است، اندکی با متن نسخه چاپی این تفسیر تفاوت دارد و آنچه در اینجا آمده، عبارت نقل شده در بحارالأنوار است.
2- سوره حج 22، آیه 41.
3- بحارالأنوار، ج51، صص 47 و 48، ح 9.

ص:148

خداوند، مشرق ها و مغرب های زمین را در اختیار مهدی و یاران او قرار می دهد و دین را به دست او آشکار می سازد. خداوند به وسیله مهدی و یارانش، همه [مظاهر] بدعت و باطل را می میراند، همچنان که [پیش از آن] نابخردان حق را میرانده بودند، به گونه ای که ستم در هیچ جا دیده نمی شود و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.

دو _ عدالت در رابطه انسان با خود

دو _ عدالت در رابطه انسان با خود

در برخی از روایاتی که به ستم ستیزی امام مهدی علیه السلام پرداخته اند، دومین چهره ظلم؛ یعنی ستم انسان به خود، با همه مظاهر آن مورد توجه قرار گرفته و بر این موضوع تأکید شده است که آن حضرت با هدف گسترش عدالت در جهان، با هرگونه فساد و تباهی و گناه و نافرمانی خدا، مبارزه و زمین را از هرگونه پلیدی پاک می کند:

یُفَرِّجُ اللّه ُ بِالْمَهْدِ¨یِّ عَنِ الْأُمَّةِ یَمْلَأُ قُلُوبَ الْعِبادِ عِبادَةً یَسَعَهُمْ عَدْلُهُ. بِهِ یَمْحَقُ اللّه ُ الْکَذِبَ وَ یَذْهَبُ الزَّمانَ الْکَلِبِ وَ بِهِ یَخْرُجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْناقِکُمْ.(1)

خداوند به وسیله مهدی برای امت گشایش حاصل می کند. او دل های بندگان را با عبادت پر می کند و عدالتش را بر آنها دامن گستر می سازد. خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویی را ریشه کن می کند و روزگار سخت و دشوار را برطرف می سازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن شما برمی دارد.

در روایت دیگری که از امام علی علیه السلام نقل شده، آمده است در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام، عدالت بر جهان درون انسان ها نیز حاکم می شود و همه به صلاح و رستگاری روی می آورند:

... یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا وَ نُورا وَ بُرهانا، یُدینُ لَهُ عَرْضُ الْبِلادِ وَ طُولُها، لایَبْقی کافِرٌ


1- کتاب الغیبة طوسی، ص114؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 75، ح 29.

ص:149

إلاّ آمَنَ، وَ لا طالِحٌ إلاّ صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فی مُلْکِهِ السِّباعُ.(1)

... او زمین را از عدل و قسط و نور و برهان پر می کند و طول و عرض جهان برابر او تسلیم می شود. هیچ کافری نمی ماند مگر اینکه ایمان می آورد و هیچ نابکاری نمی ماند، مگر اینکه به صلاح و پرهیزکاری می گراید و در دولت او درندگان نیز از در سازش با یکدیگر درمی آیند.

سه _ عدالت در رابطه انسان با دیگران

سه _ عدالت در رابطه انسان با دیگران

برخی دیگر از روایات به سومین مصداق ظلم؛ یعنی ستم و تجاوز به دیگران توجه کرده و از میان برداشتن همه روابط ظالمانه موجود در جوامع انسانی را یکی دیگر از مظاهر عدل مهدوی برشمرده اند. از جمله در روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شده، در توصیف «قائم اهل بیت» چنین آمده است:

یُطَهِّرُ اللّه ُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ، وَ یُقَدِّسُها مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ... فَإذا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ میزانُ الْعَدْلِ بَیْنَ النّاسِ فَلایَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَدا.(2)

خداوند به وسیله قائم، جهان را از هرگونه ناروایی، پاکیزه و از هرگونه ستم، پیراسته می سازد... آن گاه که او قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود، میزان عدل را در میان مردم برپا می سازد و هیچ کس بر دیگری ستم روا نخواهد داشت.

ب) گستره عدالت موعود
اشاره

ب) گستره عدالت موعود

گستره عدالت موعود را با دو نگاه می توان بررسی و تجزیه و تحلیل کرد. در نگاه کلان، آنچه مورد توجه قرار می گیرد، فراگیری عدالت آن حضرت و گسترش آن در سراسر کره خاک است و در نگاه جزئی و موردی، علاوه بر جهان شمولی و توسعه عام و فراگیر عدالت موعود، حاکمیت عدالت بر جنبه های مختلف حیات انسان نیز مورد توجه قرار می گیرد. به بیان دیگر، در


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.
2- بحارالأنوار، ج 52، صص 321 و322، ح 29.

ص:150

نگاه دوم، حاکمیت عدالت مهدوی بر هر یک از روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی جوامع انسانی، به تفکیک، مطالعه و بررسی می شود. در اینجا تلاش خواهیم کرد گستره عدالت موعود را با توجه به دو نگاه یاد شده، از منظر روایات بررسی کنیم:

یک _ جهان شمولی

یک _ جهان شمولی

از بررسی روایاتی که در زمینه ویژگی های عصر حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام وارد شده است، چنین برمی آید که در آن عصر، جهان با همه وسعتش در دایره حاکمیت عدل مهدوی قرار می گیرد و هیچ جای جهان از حوزه نفوذ عدالت موعود بیرون نمی ماند. از مهم ترین روایت هایی که با توجه به آنها می توان به جهان شمولی عدالت مهدی پی برد، روایت های متواتری است که از شیعه و اهل سنّت، نقل و در آنها تصریح شده است که امام مهدی علیه السلام جهان را پس از آنکه از ستم پر شده است، از عدل و داد آکنده می سازد. پیش از این به چند مورد از این روایات اشاره کردیم. ازاین رو، از تکرار آنها خودداری می کنیم.

برخی دیگر از روایات که می توان جهان شمولی عدالت مهدوی را از آنها استفاده کرد، روایاتی است که در آنها تصریح شده است با ظهور امام مهدی علیه السلام، همه زمین _ و نه فقط قسمتی از آن _ زنده می شود و حیات دوباره می یابد. این روایات، خود، کنایه از این است که با گسترش عدالت آن حضرت، جهان خسته از ستم که رفته رفته به پیکری بی جان تبدیل شده است، حیات دوباره پیدا می کند و نشاط و سرزندگی خود را باز می یابد. بخشی از این روایات، روایاتی است که در تفسیر آیه شریفه زیر وارد شده

ص:151

است:

إِعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلوُنَ.(1)

بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به راستی آیات [خود ]را برای شما روشن گردانیده ایم؛ باشد که بیندیشید.

در یک نمونه از این روایات که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است، چنین می خوانیم:

یُحْیِیها اللّه ُ عَزَّ و جَلَّ بِالْقائِمِ علیه السلام بَعْدَ مَوْتِها.(2)

خداوند صاحب عزت و جلال، به دست قائم _ درود خدا بر او باد _ زمین را پس از مردنش زنده می سازد.

از ابن عباس نیز در تفسیر این آیه چنین نقل شده است:

یَعْنِی یُصلِحُ «الأَرْضَ» بِقائمِ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ «بَعدِ مَوتِها» یَعْنِی مِنْ بَعْدِ جَوْرِ أَهْلِ مَمْلَکَتِها «قَدْ بَیَّنّا لکُمُ الآیاتِ» بِقائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».(3)

[خداوند] به وسیله قائم آل محمد، «زمین را پس از مردنش»؛ یعنی پس از ستم ساکنان آن، آباد و سرزنده می سازد. «به راستی آیات را» به وسیله قائم آل محمد «برای شما روشن گردانیده ایم؛ باشد که بیندیشید».

دو _ همه جانبه نگری
اشاره

دو _ همه جانبه نگری

با ظهور امام مهدی علیه السلام و استقرار حکومت آن حضرت، عدالت بر تمام روابط موجود در جوامع انسانی حاکم می شود و ساحت های مختلف زندگی بشر، رنگ عدل و قسط به خود می گیرد. به بیان دیگر، عدالت مهدوی به عدالت اقتصادی یا عدالت قضایی محدود نمی شود و همه حوزه های


1- سوره حدید 57، آیه 17.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 668، ح 13.
3- بحارالأنوار، ج 51، ص 53، ح 31.

ص:152

فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی را شامل می شود.

اگر چه همه جانبه نگری عدالت موعود را می توان از عموم یا اطلاق روایاتی که بر حاکمیت عدالت و نابودی ستم در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام دلالت می کنند، به دست آورد، ولی برای روشن تر شدن این موضوع، روایت هایی را که ناظر به گسترش عدالت در حوزه های مختلف اجتماعی است، به تفکیک بررسی می کنیم:

اول _ عدالت فرهنگی و آموزشی

اول _ عدالت فرهنگی و آموزشی

یکی از شاخصه های مهم عدالت مهدوی، فراهم شدن امکان رشد و اعتلای فرهنگی و آموزشی برای همه مردم _ صرف نظر از جنس، طبقه یا رنگ و نژاد _ است. در نظام حکومتی امام مهدی علیه السلام، نادانی، بی سوادی و کم خردی به طور کلی ریشه کن می شود و همه انسان ها به مقتضای توانایی خود، از بالاترین حد دانش و معرفت برخوردار می شوند. در روایتی که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است، در زمینه رشد و توسعه خردورزی در زمان امام مهدی علیه السلام چنین می خوانیم:

إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّه ُ یَدَهُ عَلی رُؤُوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُمْ وَ کَمُلَتْ بِهِ أَحْلامَهُمْ.(1)

هنگامی که قائم ما به پا خیزد، خداوند دستش را بر سر بندگان می گذارد و بدین وسیله، خرد آنها افزایش می یابد و به کمال می رسد.

در روایت دیگری از آن حضرت، در زمینه همگانی شدن دانش و معرفت در عصر حاکمیت امام مهدی علیه السلام چنین آمده است:

... وَ تُؤْتُونَ الْحِکْمَةَ فِی زَمانِهِ حَتّی أَنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِها بِکتابِ اللّه ِ تَعالی وَ سُنَّةِ


1- الکافی، ج 1، ص 25، ح 21؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 675، ح 30.

ص:153

رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله .(1)

... در دوران، او شما از حکمت برخوردار می شوید تا آنجا که یک زن در خانه خود، برابر کتاب خدای تعالی و روش پیامبر _ که درود خدا بر او و خاندانش باد _ [همچون مجتهد با استنباط شخصی] به انجام تکالیف شرعی(2) خود پردازد.

دوم _ عدالت قضایی

دوم _ عدالت قضایی

در زمان حکومت امام مهدی علیه السلام، عدالت به تمام معنا در مناسبات حقوقی و قضایی حاکم می شود و داوری و قضاوت میان مردم از هرگونه شایبه، خطا، اشتباه، بی عدالتی و جانب داری پیراسته می گردد که این امر در عادلانه شدن همه روابط اجتماعی و جلوگیری از ستم و تجاوز به حقوق دیگران نقش مهمی خواهد داشت.

در این زمینه نیز روایت های فراوانی وارد شده است. برای نمونه، امام صادق علیه السلام در روایت زیر، شیوه قضاوت امام مهدی علیه السلام را به شیوه پیامبرانی چون حضرت داود علیه السلام تشبیه می کند که قضاوت عادلانه و بدون اشتباه آنها در تاریخ مشهور است:

إِذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام حَکَمَ بَیْنَ النّاسِ بِحُکْمِ داوُدَ لایَحْتاجُ إِلی بَیِّنَةٍ یُلْهِمُهُ اللّه ُ تَعالی فَیَحْکُمُ بِعِلْمِهِ وَ یُخْبِرُ کُلَّ قَوْمٍ بِما اسْتَبْطَنُوهُ... .(3)


1- کتاب الغیبة نعمانی، ترجمه: محمدجواد غفاری، چاپ دوم: تهران، صدوق، 1376، باب 13، ص337، ح30.
2- برخی از نویسندگان این روایت را این گونه ترجمه کرده اند: «در زمان مهدی علیه السلام، به همه مردم، حکمت و علم بیاموزند، تا آنجا که زنان در خانه ها، با کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت کنند». محمد حکیمی، عصر زندگی چگونگی آینده انسان و اسلام، چاپ اول: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، ص191.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 339، ح 86 .

ص:154

زمانی که قائم آل محمد _ درود خدا بر آنها باد _ به پاخیزد، در میان مردم به حکم داود قضاوت خواهد کرد. او به بیّنه (شاهد) نیازی نخواهد داشت؛ زیرا خدای تعالی، امور را به وی الهام می کند و او بر پایه دانش خود داوری می کند و هر قومی را به آنچه پنهان کرده اند، آگاه می سازد.

بدیهی است قضاوتی که با الهام خداوند صورت گیرد، در آن، هیچ اشتباه و بی عدالتی نخواهد بود. در اینجا چند پرسش مطرح است: نخست اینکه آیا امام مهدی علیه السلام، خود، به تنهایی امر قضا را به عهده خواهد گرفت یا اینکه کسان دیگری را هم برای قضاوت برمی گزیند؟ دوم اینکه اگر امام مهدی علیه السلام، کسان دیگری را هم برای قضاوت میان مردم برمی گزیند، چه تضمینی وجود دارد که آنها دچار اشتباه و خطا یا قضاوت ناعادلانه نشوند؟ در پاسخ به این دو پرسش باید گفت آنچه از روایات استفاده می شود، این است که آن حضرت، تعدادی از یاران خود را برمی گزیند و برای قضاوت به سراسر جهان گسیل می دارد، ولی آنچه مایه در امان بودن آنها از اشتباه و قضاوت ناعادلانه می شود، این است که آنها در بالاترین مراتب پرهیزکاری قرار دارند و در ارتباطی مستقیم با امام خود، حکم همه قضایایی را که در آنها دچار شک و تردید شده اند، دریافت می کنند. در روایتی که پیش از این از امام صادق علیه السلام نقل کردیم، به این موضوع تصریح شده بود.(1)

سوم _ عدالت اقتصادی

سوم _ عدالت اقتصادی

عدالت اقتصادی، یکی از مهم ترین شاخصه های عدالت اجتماعی است و به جرئت می توان گفت بسیاری از تحولات و نهضت های اجتماعی و سیاسی


1- ر.ک: کتاب الغیبة نعمانی، باب 21، ص 443، ح 8 .

ص:155

که در طول تاریخ در جوامع مختلف رخ داده، به نوعی با این موضوع مرتبط بوده است. اگر چه سوگ مندانه باید پذیرفت که هر چه انسان ها برای تحقق عدالت اقتصادی بیشتر تلاش کرده اند، کمتر بدان دست یافته اند و جز در دوره های محدودی از زندگی بشر در زمین، عدالت اقتصادی بر جوامع حاکم نبوده است.

نگاهی اجمالی به تاریخ تحولات نظام های سیاسی و اجتماعی نشان می دهد که در گذر زمان، نظام های مختلفی با داعیه برقراری و گسترش عدالت اقتصادی به میدان آمده و پس از چند صباحی حاکمیت و اتلاف سرمایه های مادی و معنوی ملت ها، صحنه سیاست را ترک کرده اند که نظام های سوسیالیستی، آخرین نمونه از این دست نظام ها هستند.

در دولت امام مهدی علیه السلام به عنوان آخرین دولتی که بر زمین حکومت خواهد کرد، تأمین عدالت اقتصادی، نقش و جایگاه برجسته ای دارد و در روایت های اسلامی نیز بر این جنبه از ابعاد عدالت موعود بسیار تأکید شده است. با نگاهی گذرا به روایات اسلامی، به روشنی می توان دریافت که با استقرار حکومت مهدوی، رفاه اقتصادی همراه با قسط و عدالت بر سراسر جهان حاکم می شود و بشر به آرزوی دیرین خود دست می یابد.

برای به دست آوردن تصویری اجمالی از عدالت و رفاه اقتصادی عصر ظهور، به چند نمونه از روایت هایی که در این زمینه وارد شده است، اشاره می کنیم:

یَکوُنُ الْمَهْدِیُّ فی أُمَّتی... تَتَنَعَّمُ أُمَّتی فِی زَمانِهِ تَنَعُّما لَمْ یَتَنَعَّمْ (یَتَنَعَّمُوا) مِثْله قَطُّ، البِرُّ مِنْهم و الْفاجِرُ. یُرْسِلِ السَّماءُ عَلَیهِمْ مِدْرارا وَ لاتَحْبِسُ الْأَرْضُ مِنْ نَباتِها، وَ یَکُونُ الْمالُ کَدُوسا، یَأْتیهِ

ص:156

الرَّجُلُ فَیَسأَلهُ فَیُحِثِی لَهُ فِی ثَوْبِهِ مَا اسْتَطاعَ أَنْ یَحْمِلَهُ.(1)

مهدی در امت من است... امت من، [اعم از ]نیکان و بدان آنها، در عصر او به چنان رفاه و آسایشی دست می یابند که هرگز مانند آن سابقه نداشته است. آسمان بر آنها بارش فراوان می فرستد و زمین، گیاهانش را از آنها دریغ نمی دارد. در آن زمان، مال و ثروت چون خرمن بر هم انباشته می شود. مردی پیش آن حضرت می آید و از او درخواست [کمک ]می کند. ایشان هم به مقداری که آن مرد می تواند با خود بردارد، در لباسش می ریزد.

امام محمد باقر علیه السلام نیز عدالت اقتصادی دوران ظهور را چنین توصیف می کند:

... فَإِنّه یَقْسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلُ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ، البَرُّ مِنْهُمْ وَ الْفاجِرُ.(2)

... او مال و ثروت را به مساوات [بین مردم]، تقسیم و در میان آفریدگان [خدای ]رحمان، [اعم از ]نیکان و بدان آنها، عدالت برقرار می کند.

آن حضرت در روایتی دیگر در بیان رفاه عمومی و برابری اقتصادی که در عصر حاکمیت حضرت قائم علیه السلام ایجاد می شود، می فرماید:

... وَ یُعْطِی النّاسَ عَطایا مَرَّتَینِ فِی السَّنَةِ وَ یَرْزُقُهم فِی الشَّهْرِ رِزْقَینِ وَ یُسَوّی بَیْنَ النّاسِ حَتّی لاتَری مُحْتاجا إلی الزَّکاةِ وَ یَجیءُ أَصْحابُ الزَّکاةِ بَزَکاتِهِمْ إِلیَ الَْمحاویجِ مِنْ شیعَتِهِ فَلایَقْبِلوُنَها، فَیُصِرُّونَها وَ یَدُورُونَ فِی دَوْرِهِمْ فَیَخرُجُونَ اِءلَیْهم، فَیَقُولُونَ: لاحاجَةَ لنا فی دِراهَمِکُمْ،... وَ یَجْتَمِعُ إِلَیه أَموْالُ أَهْلِ الدُّنیا کُلَّها مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِها، فَیُقالُ لِلنّاسِ: تَعالَوا إِلی ما قَطَعْتُمْ فیه الْأَرَحامَ وَ سَفَکْتُمْ فیه الدَّمَ الْحرامَ، وَ رَکَبْتُم فیه الَْمحارِمَ. فَیُعْطی عَطاءً لَمْ یُعْطِهِ أَحَدٌ قَبْلَه.(3)


1- بحارالأنوار، ج36، ص369.
2- بحارالأنوار، ج 51، ص29، ح2.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 390، ح 12.

ص:157

... او بخشش هایش را دو بار در سال بر مردم ارزانی می دارد و در هر ماه دوبار به آنها روزی می دهد. او میان مردم چنان برابری ایجاد می کند که هیچ نیازمند زکاتی یافت نمی شود. صاحبان زکات با زکات های خود به سوی مستمندان از شیعیان او روی می آورند، ولی آنها از پذیرش زکات خودداری می کنند. پس صاحبان زکات، زکاتشان را در همیان می گذارند و در خانه های مستمندان می گردانند و به آنها عرضه می کنند، ولی آنها می گویند: ما را نیازی به درهم های شما نیست... همه اموال اهل دنیا، چه [آنها که] از دل زمین [به دست می آید ]و [چه آنها که ]از روی زمین [حاصل می شود]، نزد او جمع می شود. پس او به مردم می گوید: بیایید به سوی آنچه در راه [به دست آوردن ]آن، پیوندهای خویشی را گسستید، به ناحق خون ریختید و به محارم دست یازیدید. پس او چنان بخششی به مردم ارزانی می کند که پیش از آن هیچ کس ارزانی نداشته است.

نکته مهمی که از این روایات و برخی دیگر از روایات به دست می آید، این است که در زمان امام مهدی علیه السلام، مردم علاوه بر بی نیازی ظاهری که بر اثر گسترش رفاه عمومی و توزیع عادلانه ثروت ها بدان دست می یابند، از نظر باطنی نیز به بی نیازی می رسند و روحیه زیاده خواهی و زیاده طلبی در آنها از میان می رود، تا آنجا که از پذیرش مال و ثروتی که احساس می کنند نیازی بدان ندارند، خودداری می کنند. روایت زیر که از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است، این نکته را به روشنی بیان می کند:

إِذا خَرَجَ الْمَهْدِیُّ أَلْقَی اللّه ُ تَعالی الغِنی فی قُلوبِ الْعِبادِ، حَتّی یَقُولُ المَهْدِیُّ: مَنْ یُریدُ المالَ؟ فَلایَأْتیهِ أَحَدٌ إلاّ واحِدٌ یَقُولُ أَنَا. فَیَقُولُ: أَحْثِ فَیُحْثی فَیَحْمِلُ عَلی ظَهْرِهِ، حَتّی إذا أَتی أَقْصَی النّاسِ. قالَ: ألا أَرانی شَرَّ مَنْ هاهُنا، فَیَرْجِعُ فَیَرُدَّهُ إِلَیهِ، فَیُقُول: خُذْ مالَکَ، لاحاجَةَ لی فیه.(1)

هنگامی که مهدی ظهور کند، خداوند تعالی، بی نیازی را در دل های بندگان جای گزین


1- الفتن، ص 223؛ معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 1، ص 240، ح 145.

ص:158

می سازد، تا آنجا که وقتی مهدی می گوید: چه کسی مال و دارایی می خواهد؟ جز یک نفر هیچ کس به سوی او نمی آید. پس او می گوید: [هرچه خواهی ]برگیر. آن مرد هم مقداری مال برمی گیرد و بر دوش خود می گذارد، می رود، تا آنجا که به دورترین مردم می رسد. در این وقت می گوید: آیا من از این مردم هم بدترم. پس باز می گردد و آن مال را به مهدی برمی گرداند و می گوید: مالت را بگیر. نیازی به آن ندارم.

ج) ژرفای عدالت موعود

ج) ژرفای عدالت موعود

عدالت مهدوی نه تنها نمودهای مختلف روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد و روابط فرهنگی، آموزشی، حقوقی، قضایی و اقتصادی جوامع انسانی را عادلانه می سازد، بلکه بر روابط فردی مردم نیز اثر می گذارد و تا اندرونی ترین و شخصی ترین روابط مردم نیز نفوذ می کند؛ کاری که از عهده هیچ نظام سیاسی، اجتماعی ساخته نیست. امام صادق علیه السلام در توصیف عدالت قائم آل محمد علیه السلام می فرماید:

... أَما وَ اللّه ِ لَیُدْخِلَنَّ عَلَیْهِمْ عَدْلَهُ جَوفَ بُیُوتِهِمْ کَما یَدْخُلُ الحَرُّ وَ الْقَرُّ.(1)

... به خدا سوگند، او عدالتش را تا آخرین زوایای خانه های مردم وارد می کند، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها می شود.

بر اساس این روایت می توان گفت در زمان امام مهدی علیه السلام، روابط خانوادگی اعم از روابط زن و شوهر، روابط پدر و مادر و فرزندان و روابط دیگر خویشان و بستگان با یکدیگر بر پایه عدالت سامان می یابد و هرگونه ستم، تجاوز، بی عدالتی و تضییع حقوق از نهاد خانواده، به عنوان اساسی ترین رکن اجتماع، رخت برمی بندد. در چنین شرایطی، همه آسیب ها و


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 362، ح 131.

ص:159

نابسامانی های اجتماعی که بر اثر نبود روابط عادلانه و انسانی در کانون خانواده ها به وجود می آید، از بین می رود.

د) اهداف عدالت موعود

د) اهداف عدالت موعود

از مجموعه آنچه تا کنون گفته شد، به تصویر جامعی از شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی عصر ظهور دست می یابیم و بر ما روشن می شود که عدالت موعود چگونه جوامع انسانی را متحول می کند و زمینه رشد و کمال معنوی انسان ها را فراهم می سازد. به بیان دیگر، عدالت موعود، همه ابعاد وجود آدمی را هدف قرار می دهد و چون میزانی دقیق، زندگی مادی و معنوی انسان ها را به اعتدال می کشاند.

عدالت مهدوی _ چنان که در کلام پیامبر گرامی اسلام نیز بر آن تأکید شده است _ انسانی را که در پس قرون، از اصل خود، دور و در حجاب های ظلمانی غوطه ور شده بود، با حقیقت خویش آشنا می کند و به اصل خود برمی گرداند:

تَأوی إِلَیهِ أُمَّتُهُ کَما تَأْوی النَّحْلَةُ [إلی ]یَعْسُوبِها، یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا، حَتّی یَکُونَ النّاسُ عَلی مِثْلِ أَمْرِهم الْأَوَّل.(1)

امت مهدی به سوی او پناه می برند، چنان که زنبوران عسل به ملکه خود پناه می آورند. او زمین را از عدالت پر می سازد، همچنان که از ستم انباشته شده بود؛ تا مردم آن گونه شوند که در آغاز [آفرینش ]بودند.

با این بیان می توان گفت در فرهنگ مهدوی، عدالت، مظهر همه خوبی ها و ستم، نماد همه بدی هاست. ازاین رو، عدالت، جامع همه هدف هایی است


1- الفتن، ص222؛ معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 1، ص 220، ح 130.

ص:160

که می توان برای انقلاب رهایی بخش امام مهدی علیه السلام تصور کرد. به همین دلیل، می بینیم در روایات، بیش از هر چیز بر عدالت گستری و ستم ستیزی آن حضرت تأکید شده است.

ص:161

فصل سوم: رجعت؛ بازگشت به دنیا در عصر ظهور

اشاره

فصل سوم: رجعت؛ بازگشت به دنیا در عصر ظهور

به اعتقاد شیعیان، پیش از برپایی قیامت کبرا و هم زمان با ظهور امام مهدی علیه السلام، گروهی از مؤمنان و پرهیزکاران پاک سرشت و جمعی از کافران و منافقان زشت طینت، پس از مرگ زنده می شوند و بار دیگر به دنیا باز می گردند تا سرانجام اعمال نیک و بد خود را دریابند و حاکمیت نهایی دولت حق را مشاهده کنند. در آموزه های شیعی از این رویداد با عنوان «رَجْعَت» یاد می شود.

از آنجا که این رویداد بزرگ از رویدادهای مرتبط با ظهور امام مهدی علیه السلام و استقرار دولت مهدوی است، در این فصل به اختصار به بررسی معنا و مفهوم و ویژگی های رجعت، دلایل و مستندات آن و جایگاه این موضوع در قرآن و روایات می پردازیم.

1. معنای لغوی و اصطلاحی رجعت

1. معنای لغوی و اصطلاحی رجعت

«رجعت» از نظر لغوی، مصدر «مرّه»(1) از ماده «رجوع» و به معنای «یک بار


1- در علم صرف مصدر انواع مختلفی دارد که یکی از آنها مصدر «مرّه» است که برای بیان وقوع یک بار فعل به کار می رود. در زبان عربی وقتی گفته می شود «جَلَستُ جَلْسَةً» یعنی یک بار نشستم.

ص:162

بازگشت» است.(1) این واژه در علوم مختلفی همچون فقه، کلام، عرفان، نجوم و جامعه شناسی به کار می رود و در هر علمی، معنای خاص خود را دارد.(2) در اصطلاح اهل کلام، رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ و پیش از رستاخیز است که این، همان معنای مورد نظر ماست.

گفتنی است، برخی اهل لغت نیز رجعت را به بازگشت دنیا پس از مرگز معنا کرده اند.(3)

شیخ مفید رحمه الله در تعریف این اصطلاح کلامی می نویسد:

خداوند گروهی از مردگان را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا باز می گرداند و گروهی را عزیز و گروهی را خوار می کند و اهل حق را بر اهل باطل و ستم دیدگان از اهل حق را بر ستمگران چیره می گرداند. این رویداد در هنگام قیام مهدی آل محمد _ بر ایشان درود باد _ رخ خواهد داد.(4)

دیگر دانشمندان شیعه نیز در کتاب های خود تعاریفی مشابه، از این واژه ارائه داده اند.(5) از تعریف یادشده چند نکته به دست می آید:


1- ر.ک: لسان العرب، ج 8، ص 114؛ أقرب الموارد، ج 1، صص 391 و 392.
2- ر.ک: محمد رضا ضمیری، رجعت یا بازگشت به جهان: بررسی جامع مفهوم رجعت از دیدگاه عقل و نقل، چاپ اول: تهران، موعود عصر، 1378، ص 12.
3- ر.ک: الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، ج 3، ص 1216؛ مجدالدین الفیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفة، [بی تا]، ج 3، ص 28؛ محمد مرتضی الحسینی الواسطی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق: علی شیری، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1414 ه .ق، ج 11، ص 152.
4- محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 4، صص 78 و 79.
5- ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، جوابات المسائل الرازیه، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، چاپ اول: قم، دارالقرآن الکریم، ج 1، ص 125؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 138؛ محمد بن حسن حر عاملی، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، مطبعة العلمیة، بی تا، صص 29 و 30، 235 و 236؛ محمدرضا مظفر، عقاید الإمامیه، ترجمه: علی رضا مسجد جامعی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، ص294.

ص:163

الف) رجعت کنندگان با همان بدن مادی و به همان صورتی که پیش از آن داشتند، به دنیا برمی گردند؛

ب) رجعت، عمومی نیست و تنها گروهی از مردگان چه اهل حق و چه از اهل باطل، رجعت خواهند کرد؛

ج) رجعت، در عصر ظهور امام مهدی علیه السلام رخ می دهد؛

د) فلسفه رجعت، عزیز گردانیدن اهل حق و خوار کردن اهل باطل و چیره ساختن ستم دیدگان بر ستمگران است.

درباره این نکات در ادامه بیشتر سخن خواهیم گفت.

باید دانست که در ادبیات عرب و در متون روایات، ادعیه و زیارت، از رجعت با تعابیری چون «کرّه»(1) و «ایاب»(2) _ به معنای بازگشت _ نیز یاد شده است.

2. جایگاه رجعت در آموزه های شیعی

2. جایگاه رجعت در آموزه های شیعی

همه دانشوران بزرگ شیعه، اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان امامان معصوم علیهم السلام بر شمرده و پیروی از مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت را ملازم یکدیگر دانسته اند.


1- ر.ک: الصحاح، ج 2، ص 805؛ الکافی، ج 1، ص 198، ح 3؛ بحارالأنوار، ج 97، ص 349، ح 34.
2- ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 92، ح 100؛ ص 94، ح 105.

ص:164

در اینجا برای روشن تر شدن موضوع به عبارت های چند تن از بزرگان علمای شیعه به عنوان نمونه اشاره می کنیم.

شیخ صدوق در کتاب الإعتقادات در این زمینه می نویسد: «عقیده ما درباره رجعت این است که آن حق است [و قطعا به وقوع می پیوندد]...» ایشان پس از بیان شواهد قرآنی متعددی درباره رجعت می نویسد:

رجعت در امت های پیشین هم وجود داشته است. پیامبر اسلام _ درود و سلام خدا بر او باد _ فرمود: «همه آنچه در امت های پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست و با کمترین تفاوت در این امت هم رخ می دهد... .» بنا بر این اصل، در این امت هم رجعت رخ خواهد داد.(1)

شیخ مفید رحمه الله نیز در پاسخ پرسشی درباره رجعت می نویسد:

این موضوع [اعتقادی] از ویژگی های خاندان محمد صلی الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن گواهی می دهد.(2)

شیخ طوسی رحمه الله پس از بیان موضوع رجعت می نویسد:

روایات متواتر و آیات [قرآن] بر این موضوع دلالت دارند و خداوند تعالی می فرماید: «و آن روزی که از هر امتی گروهی را محشور می گردانیم.»(3) پس اعتقاد به رجعت واجب است.(4)

سید مرتضی رحمه الله در پاسخ کسانی که درباره حقیقت رجعت از ایشان پرسیده بودند، پس از بیان مفهوم رجعت درباره دلایل و مستندات آن می گوید:

راه اثبات آن، اجماع امامیه بر وقوع این رویداد است. آنها در این زمینه هیچ


1- الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 5، صص 60 _ 62.
2- محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، المسائل السرویة، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 7، ص 32.
3- سوره نمل27، آیه 83.
4- محمد بن حسن طوسیشیخ طوسی، رسالة العقاید الجعفریة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ص250.

ص:165

اختلافی ندارند.(1)

شیخ حر عاملی رحمه الله در کتاب خود، اجماع طایفه امامیه را یکی از دوازده دلیل درستی رجعت دانسته است و در بیان یکی از مؤیدات این اجماع می نویسد:

یکی دیگر از اموری که دلالت بر این اجماع می کند، فزونی نویسندگانی است که روایات مربوط به رجعت را در کتاب های مستقل یا غیرمستقل گرد آورده اند... که تعداد آنها از هفتاد کتاب تجاوز می کند، کتاب هایی که علمای بزرگ امامیه، همچون ثقه الاسلام کلینی، رئیس محدثان ابن بابویه، رئیس طایفه [امامیه]، ابوجعفر طوسی، سیّد مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراجکی، نعمانی و... آنها را تألیف کرده اند.(2)

علامه مجلسی رحمه الله بیش از پنجاه تن از عالمان شیعه را نام می برد که اصل رجعت را پذیرفته و روایات مربوط به آن را در کتاب های خود آورده اند.(3)

ایشان در این باره می نویسد:

[اعتقاد به] رجعت در تمام دوره ها مورد اجماع شیعه و مانند خورشیدی که در میانه روز می درخشد، در میان آنها مشهور بوده است، تا آنجا که این موضوع را در اشعار خود می آوردند و به این موضوع در برابر مخالفان خود در همه مناطق استدلال می کردند. مخالفان شیعه نیز همواره به خاطر این موضوع بر آنها خرده می گرفتند.(4)

با توجه به عبارت های یادشده، قاطعانه می توان گفت موضوع رجعت از


1- جوابات المسائل الرازیة، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، ج 1، ص 125.
2- الإیقاظ من الهجعة، ص 45.
3- ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، صص 122 _ 144.
4- بحارالأنوار، ج 53، ص 122.

ص:166

دیدگاه عالمان بزرگ شیعه، امری مسلّم و قطعی بوده و در همه ادوار تاریخ شیعه، بر اعتقاد به رجعت به عنوان یکی آموزه های تردیدناپذیر مکتب اهل بیت علیهم السلام تأکید شده است.(1)

البته باید توجه داشت که اعتقاد به رجعت یکی از اصول دین و در مرتبه اعتقاد به توحید، نبوت و معاد نیست، بلکه یکی از ضروریات مذهب تشیع است.(2)

3. رجعت در کتاب های اهل سنت

3. رجعت در کتاب های اهل سنت

برخلاف شیعیان، اهل سنت به رجعت _ به معنای یاد شده _ اعتقاد ندارند و اساسا منکر این موضوع هستند. این در حالی است که آنها در کتاب های خود روایات زیادی را در مورد زنده شدن مردگان به دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و غیر ایشان نقل کرده اند.

«در کتاب های اهل سنت مطلب قابل توجهی درباره رجعت _ به ویژه به معنایی که در روایات امامان اهل بیت علیهم السلام آمده است _ وجود ندارد. مگر در مقام بیان آرای شیعیان در این موضوع و خرده گرفتن بر آنها. البته ایشان روایاتی را که درباره بازگشت مردگان به زندگی دنیاست، نقل کرده و این گونه روایات را منکر نشده اند، بلکه آنهارا جزو معجزه ها و کرامت ها دانسته اند. ابن ابی دنیا ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید بن سفیان اموی قرشی


1- برای مطالعه بیشتر در زمینه سیر اعتقاد به رجعت از دوران پیدایش تا عصر غیبت کبرا. ر.ک: رجعت یا بازگشت به جهان، صص 31 _ 42.
2- ر.ک: الرجعة أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرسالة، 1418 ه . ق، صص56 و 57.

ص:167

(درگذشته به سال 281 ه .ق) کتابی در این زمینه با عنوان من عاش بعد الموت (کسانی که بعد از مرگ زنده شدند) تألیف کرده است که در سال 1987 م. همراه با تحقیق از سوی دارالکتب العلمیه بیروت منتشر شده است.

ابونعیم اصفهانی در الدلائل و سیوطی در الخصائص بابی را به معجزات پیامبر خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ در زنده کردن مردگان، اختصاص داده اند. ماوردی و قاضی عیاض نیز برخی معجزات آن حضرت در زنده کردن مردگان را روایت کرده اند. همچنین سیوطی کرامت هایی را در زمینه زنده کردن مردگان از غیر پیامبر نقل کرده است».(1)

«اعتقاد به رجعت، نزد اهل سنت امری زشت و ناپسند تلقی می شود و مؤلفان کتاب های رجال حدیث این طائفه، اعتقاد به این موضوع را از جمله اموری دانسته اند که موجب خدشه دار شدن شخصیت راوی و پذیرفته نشدن روایات او می گردد. عالمان جرح و تعدیل آنها پیوسته کسانی از بزرگان راویان و محدثان شیعه را که راهی برای خدشه در راستگویی، پرهیزکاری و امانتداری آنها نیافته اند، با این جمله که او اعتقاد به رجعت دارد، رد کرده اند. برای نمونه می توان به جابر بن یزید جعفی اشاره کرد که بیشتر عالمان جرح و تعدیل اهل سنت او را راستگو و مورد اعتماد در حدیث دانسته اند، با این حال برخی علمای اهل سنت، او را به دلیل اعتقاد به رجعت، متهم به دروغ گویی کرده و دیگران را از نوشتن حدیث او برحذر داشته اند.»(2)


1- الرجعة أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرسالة، 1418 ه . ق، صص 65 و 66.
2- الرجعة أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرسالة، 1418 ه . ق، صص 70 و 72 با اندکی تلخیص.

ص:168

4. رجعت در آثار اسلامی

4. رجعت در آثار اسلامی

با توجه به جایگاه برجسته رجعت در آموزه های شیعه، عالمان و محدثان این مذهب از دیرباز به این موضوع توجهی ویژه داشته و کتاب ها و رساله های متعددی در این زمینه تألیف کرده اند که متأسفانه بسیاری از آنها در گذر زمان از بین رفته و تنها نامی از آنها در کتاب های رجال و فهرست باقی مانده است.(1)

شیخ آغا بزرگ تهرانی در کتاب خود سی کتاب را که در ادوار مختلف، در زمینه رجعت نوشته شده اند، معرفی کرده است.(2)

برخی از مهم ترین کتاب های نوشته شده در زمینه رجعت که منتشر شده و اکنون در اختیار ماست عبارتند از:

الف) الرجعة، اثر میرزا محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی (شهید به مکه در سال 1088 ه . ق)، تحقیق: فارس حسّون کریم، چاپ دوم: قم، انوارالهدی، 1417 ه . ق. در این کتاب پس از مقدمه ای کوتاه در زمینه لزوم رجوع به امامان در همه امور و تسلیم شدن در برابر آنها، بیش از صد روایت در زمینه موضوع رجعت آمده است.

ب) الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة(3)، شیخ محمد بن حسن حرّعاملی (م


1- ر.ک: الرجعة أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرسالة، 1418 ه . ق، صص 46 و 47.
2- ر.ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 1، صص 91 _ 95؛ ج 7، ص 116؛ ج 10، صص 161 _ 163 و ج11، ص187.
3- معادل فارسی نام کتاب چنین است: بیدار کردن از خواب با استدلال بر رجعت.

ص:169

1104 ه . ق) تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، مطبعة العلمیه، [بی تا].

در این کتاب که در سال 1075 ه . ق تألیف شده است، بیش از 170 روایت، ده ها آیه و دلایل و قرائن دیگر برای اثبات رجعت اقامه شده است.

ج) رجعت، محمد باقر مجلسی (م 1111 ه . ق)، با مقدمه و تصحیح و حواشی ابوذر بیدار، چاپ دوم: تهران، رسالت قلم، 1370.

در این کتاب که به زبان فارسی نگاشته شده است، چهارده روایت در زمینه ظهور امام مهدی علیه السلام و موضوع رجعت، ارائه شده است.

گفتنی است، علامه مجلسی رحمه الله در کتاب بحارالأنوار نیز به تفصیل به موضوع رجعت پرداخته و حدود دویست روایت در این زمینه نقل کرده است.(1)

د) الشیعة و الرجعة: کتاب علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی یتضمن فیه بحثا تحلیلیا تحقیقیا عن الرجعة مفصلاً، محمد رضا طبسی نجفی (م 1405 ه . ق)، چاپ اول: نجف اشرف، المطبعة الحیدریه، 1375 ه .ق.

در این کتاب که در سال 1375 ه . ق تألیف شده است، پس از بیان مباحث مقدماتی، در ضمن چند فصل، جایگاه رجعت در قرآن، ادعیه، زیارات، اجماع فقها و کلمات بزرگان بررسی شده است.

در نخستین فصل این کتاب، 174 آیه که در روایات، به موضوع رجعت تأویل یا تفسیر شده اند، به همراه روایات مربوط ارائه شده است.


1- ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، باب الرجعة، صص 39 _ 144.

ص:170

5. رجعت در قرآن

اشاره

5. رجعت در قرآن

دلایل قرآنی رجعت را می توان به دو دسته تقسیم کرد: نخست، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای بازگشت مردگان به دنیا) در امت های پیشین دلالت می کنند. از این قبیل آیات می توان دریافت که بازگشت مردگان به دنیا، امری است ممکن و قابل قبول که با سنت های الهی مخالفت ندارد. دوم، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای خاص آن) در آخرالزمان دلالت می کنند. در اینجا برای روشن شدن موضوع به نمونه هایی از هر یک از این دو دسته اشاره می کنیم:

الف) آیات ثابت کننده امکان رجعت
اشاره

الف) آیات ثابت کننده امکان رجعت

آیات فراوانی از قرآن به نقل مواردی از زنده شدن مردگان در امت های پیشین می پردازند. هدف از آوردن این آیات، چیزی جز اثبات امکان بازگشت به جهان مادی و وقوع آن در امت های گذشته نیست. البته میان رجعت به مفهومی که شیعه به آن معتقد است و رجعتی که در این آیات به آن اشاره شده است، تفاوت های زیادی وجود دارد که در بررسی روایات مربوط به رجعت به آنها اشاره خواهیم کرد. به بیان دیگر، آیاتی که بازگشت افرادی از امت های گذشته را به دنیا اثبات می کنند، گویای آن است که رجعت محال نیست و به صورت کم رنگ، در امت های پیشین وجود داشته است و بنابراین، معتقدان به رجعت، سخن عجیب و غریبی نگفته اند.(1)


1- حسن طارمی، رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، چاپ نهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383، ص 22.

ص:171

تعدادی از این آیات به شرح زیر است:

یک _ زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل

یک _ زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل

قرآن کریم، ماجرای مرگ و زنده شدن گروهی از امت موسی علیه السلام را چنین بیان می کند:

وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.(1)

و چون گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، پس در حالی که می نگریستید، صاعقه شما را فروگرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید.

امام رضا علیه السلام ذیل آیه یاد شده می فرماید:

چون خداوند با موسی سخن گفت، موسی به سوی قوم خود رفت و واقعه را خبر داد. آنها گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم تا سخن خدا را بشنویم. حضرت موسی علیه السلام از آن جمعیت هفتصد هزار نفری، هفتاد هزار نفر و از آنان، هفت هزار و از آنان، هفتصد و از آنان، هفتاد نفر انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد. چون آنها کلام خدا را شنیدند، گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم. پس خداوند صاعقه ای فرستاد و در اثر ستمشان از صاعقه مردند. موسی عرض کرد: خداوندا! اگر قوم، مرا متهم کند که تو چون به دروغ دعوی پیامبری می کردی، اینان را بردی و کشتی، جواب آنان را چه بگویم؟ پس خداوند دوباره ایشان را زنده کرد و همراه او فرستاد.(2)

بررسی کتاب های تفسیر، گویای آن است که همه نویسندگان تفاسیر


1- سوره بقره2 آیه 55 و 56.
2- محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا علیه السلام، 1413ه . ق، ج 1، ص 254.

ص:172

هم گام با مفسران نخستین قرآن مانند قُتاده، اکرمه، سدّی، مجاهد و ابن عباس بر این نظر اتفاق دارند که هفتاد تن از افراد قوم بنی اسرائیل بر اثر صاعقه ای آسمانی جان خود را از دست دادند و خدا بر ایشان مرحمت فرمود و برای دومین بار آنان را به دنیا بازگرداند.(1)

در این میان، تنها یکی از مفسران معاصر را می بینیم که در کتاب تفسیر خود به توجیه آیه پرداخته و برخلاف نظر همه مفسران بزرگ شیعه و سنی گفته است: «مراد از برانگیختن در این آیه، گسترش نسل کسانی است که در اثر صاعقه مردند؛ زیرا گمان می رفت به سبب این مرگ، نسل ایشان نیز منقطع گردد».(2)

روشن است که این سخن نوعی تفسیر به رأی بیش نیست و هیچ مؤیدی از قرآن و روایات ندارد. افزون بر اینکه هیچ آشنا به زبان عربی، «برانگیخته شدن پس از مرگ» را این گونه معنا نکرده است.

دو _ زنده شدن کشته بنی اسرائیل

دو _ زنده شدن کشته بنی اسرائیل

داستان زنده شدن کشته بنی اسرائیل، یکی دیگر از مصداق های رجعت در امت های پیشین است. خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:

وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّارَأْتُمْ فیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ


1- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2 _ 1، صص 114 و 115؛ حسین بن علی بن محمد ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1376، ج 1، صص 295 _ 298؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 222، ح 2؛ تفسیر القمی، ج 1، ص 58؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، بیروت، دارالفکر، 1414 ه . ق، ج 1، ص170؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری جامع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ سوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ه . ق، ج 1، صص 328 _ 332؛ جار الله زمخشری، تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ه . ق، ج 1، صص 143 و 144.
2- محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج 1، ص 322.

ص:173

یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.(1)

و چون شخصی را کشتید و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید، و حال آنکه خدا آنچه را کتمان می کردید، آشکار گردانید، پس فرمودیم: «پاره ای از آن [گاو سر بریده را ]به آن [مقتول] بزنید [تا زنده شود]. این گونه خدا مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما می نمایاند؛ باشد که بیندیشید.

شیخ صدوق روایتی را از امام رضا علیه السلام ذیل این آیه نقل کرده است که به روشنی نشان می دهد مراد از این آیه، زنده شدن کشته بنی اسرائیل است:

یک نفر از بنی اسرائیل، یکی از خویشانش را کشت و جسدش را بر سر راه محترم ترین قبیله بنی اسرائیل انداخت. پس آمد خون بهای وی را مطالبه کرد و به حضرت موسی گفت: فلان قبیله، فلان کس را کشته اند. قاتل او کیست؟ موسی دستور داد گاوی بیاورید، گفتند: ما را مسخره کرده ای؟ گفت: به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم. اگر بدون ایراد و گفت وگو گاوی آورده بودند، کفایت می کرد، اما سخت گیری کردند و خدا هم بر آنان سخت گرفت... . سرانجام گاو را خریدند و آوردند. موسی دستور داد سرش را بریدند و دمش را به کشته زدند، فورا زنده شد و گفت: ای پیغمبر خدا پسر عمویم مرا کشت، نه آنان که متهمشان کرده اند.(2)

در میان مفسران بزرگ شیعه و سنی درباره مفهوم این آیات، هیچ اختلاف نظر اساسی وجود ندارد و همه آنها گفته اند پس از آنکه قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او زنده شد، قاتل خود را نام برد و دوباره از دنیا رفت.(3)


1- سوره بقره2، آیه 72 و 73.
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 14.
3- ر.ک: الدر المنثور، ج 1، ص 192؛ تفسیر الطبری، ج 1، ص 402؛ تفسیرالکشاف، ج 1، ص 155؛ مجمع البیان، ج 1 _ 2، صص 137 و 138؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، صص 204 و 205.

ص:174

تنها موضوع محل اختلاف در این آیات، منظور از کلمه «بعض» است و دقیقا معلوم نیست که کدام عضو گاو را با چه بخشی از بدن مقتول تماس دادند.(1)

گفتنی است مفسری که پیش از این از او یاد شد، در مورد این آیه هم، تفسیری شگفت انگیز ارائه داده و ادعایی کرده است که با هیچ یک از موازین تفسیر انطباق ندارد.(2)

سه _ زنده شدن دوباره هزاران نفر

سه _ زنده شدن دوباره هزاران نفر

قرآن کریم حکایت قومی را نقل می کند که از ترس مرگ، خانه های خود را ترک کردند، ولی مرگ به سراغشان آمد و همه آنها از دنیا رفتند. سپس به اذن خدا بار دیگر زنده شدند تا نشانه ای بر قدرت پروردگار باشند:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ.(3)

آیا از [حال] کسانی که از بیم مرگ از خانه های خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید.» آن گاه آنان را زنده ساخت. آری، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بیشتر مردم سپاس گزاری نمی کنند.

از امام صادق علیه السلام ذیل این آیه چنین روایت شده است:

خداوند قومی را که تعدادی بی شمار بودند(4) و برای فرار از طاعون از شهر و دیار خود خارج شده بودند، برای مدت زمانی طولانی گرفتار مرگ ساخت،


1- ر.ک: تفسیر الطبری، ج 1، صص 402 _ 404.
2- ر.ک: تفسیر القرآن الحکیم تفسیر المنار، ج 1، صص 347 _ 351.
3- سوره بقره2، آیه 243.
4- در میان مفسران در مورد تعداد جمعیت این قوم اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را سه هزار نفر، برخی هشت هزار نفر، برخی ده هزار نفر، برخی سی هزار نفر، برخی چهل هزار نفر و برخی هفتاد هزار نفر ذکر کرده اند ولی قدر مسلّم آن است که آنها از ده هزار نفر بیشتر بودند. ر.ک: مجمع البیان، ج 2 _ 1، ص 346.

ص:175

تا آنجا که استخوان های آنها پوسید، بند بند آنها از هم جدا شد و به طور کلی تبدیل به خاک شدند. آن گاه خداوند در زمانی که می خواست آفریدگانش را زنده ببیند، پیامبری به نام حزقیل را برانگیخت. این پیامبر آن قوم را فرا خواند؛ پس بدن های [متلاشی شده ]آنها جمع شد؛ جان ها به بدن ها بازگشت و به همان هیئتی که از دنیا رفته بودند، به پا خاستند، بی آنکه حتی یک نفر از میان آن جمع کم شده باشد و پس از آن، مدتی طولانی زندگی کردند.(1)

همه مفسران شیعه و سنی نیز با اندک اختلافی همین مطلب را در ذیل آیه یاد شده ذکر کرده اند.(2)

در برخی دیگر از آیات قرآن نیز به مواردی از زنده شدن مردگان و بازگشت آنها به دنیا اشاره شده است که زنده شدن عُزَیر، صد سال پس از مرگ(3) و زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی علیه السلام (4) از آن جمله است.

ب) آیات بیان کننده وقوع رجعت

ب) آیات بیان کننده وقوع رجعت

پیشوایان معصوم دین علیهم السلام، آیات فراوانی از قرآن کریم را به وقوع رجعت در آخرالزمان تفسیر و تأویل کرده اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

یک _ معروف ترین آیه ای که به آن بر وقوع رجعت استدلال شده، آیه زیر است:


1- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 282 به نقل از: الإحتجاج.
2- ر.ک: الدر المنثور، ج 1، صص 741 _ 744؛ تفسیر الطبری، ج 2، ص 600 _ 605؛ تفسیرالکشاف، ج 1، ص 286؛ مجمع البیان، ج 2 _ 1، صص 346 و 347؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، صص 280 _ 282.
3- ر.ک: سوره بقره2، آیه 259.
4- ر.ک: سوره آل عمران3، آیه 49.

ص:176

وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِایاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ.(1)

و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند، محشور می گردانیم، پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند.

از امام صادق علیه السلام ذیل آیه یادشده چنین روایت شده است:

سُئِلَ الإمامُ أَبُوعَبْدِاللّه ِ علیه السلام عَنْ قَولِهِ «وَ یَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا» قالَ: ما یَقُولُ النّاسُ فِیها؟ قُلْتُ: یَقُولُونَ: إِنَّها فِی القِیامَةِ، فَقال أَبُوعَبدِاللّه ِ علیه السلام : أَیَحْشُرُ اللّه ُ فِی القِیامَةِ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا وَ یَتْرُکُ الباقِینَ؟ إِنَّما ذلکَ فِی الرَّجْعَةِ فَأَمّا آیَةُ القِیامَةِ فَهَذِه «وَ حَشَرْناهُم فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُم أَحَدا»(2) و(3)

از امام ابوعبدالله [جعفر بن محمد صادق] علیه السلام درباره این سخن خدا: «و آن روز که از هر امتی گروهی را محشور می گردانیم»، پرسیده شد. آن حضرت فرمود: «مردم درباره آن چه می گویند؟» گفتم: «می گویند این آیه درباره قیامت است» سپس ابوعبدالله علیه السلام فرمود: «آیا خدای تعالی در روز قیامت، از هر امتی گروهی را محشور و بقیه آنها را رها می کند؟ [ این گونه نیست] این آیه قطعا درباره رجعت است. اما آیه قیامت این آیه است: «و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم».

بیشتر مفسران شیعه نیز به هنگام بحث از این آیه، با همین استدلال، آن را به رجعت و بازگشت به دنیا پیش از قیامت مربوط دانسته اند. علامه طبرسی در این زمینه می نویسد:

کسانی از امامیه که به رجعت عقیده دارند، با این آیه بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته اند: آمدن «مِن» در سخن، موجب تبعیض است و بر این دلالت دارد که در روز مورد نظر در آیه، برخی از اقوام گردآورده می شوند


1- سوره نمل27، آیه 83.
2- سوره کهف 18، آیه 47.
3- بحارالأنوار، ج 53، ص 51، ح27؛ تفسیر القمی، ج 2، ص 106.

ص:177

و برخی دیگر گردآورده نمی شوند و این صفت روز رستاخیز نیست؛ زیرا خداوند سبحان درباره آن فرموده است: «و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم».(1)

گفتنی است مفسران اهل سنت با این برداشت از این آیه مخالفت کرده و آن را مربوط به قیامت دانسته اند.(2)

دو _ یکی دیگر از آیاتی که در روایات و برخی تفاسیر شیعه بر وقوع رجعت تفسیر شده آیه شریفه زیر است:

قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ.(3)

می گویند: پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش ]هست؟

در تفسیر البرهان ذیل آیه یادشده، از امام محمدباقر علیه السلام چنین روایت شده است: «هُوَ خاصٌّ لِأقوامٍ فِی الرَّجْعَةِ بَعْدَ المَوْتِ؛ این آیه در مورد گروهی از مردم است که پس از مرگ به دنیا باز می گردند».(4)

در تفسیر القمی نیز ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «ذلِکَ فِی الرَّجْعَةِ؛ این، در رجعت است».(5)

علامه مجلسی پس از نقل این روایت در توضیح آن می نویسد:

یعنی یکی از دو زنده شدن در رجعت و دیگری در قیامت است و یکی از دو


1- مجمع البیان، ج 7 _ 8، ص 366؛ همچنین ر.ک: روض الجنان و روح الجنان، ج 15، ص 77.
2- ر.ک: سید محمود آلوسی، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415 ه . ق، ج 2، صص 26 و 27؛ فخر رازی، تفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر، ج 12، ص 219.
3- سوره مؤمن40، آیه 11.
4- البرهان فی تفسیر القرآن، ج7، صص 14 و 15، ح 20.
5- تفسیر القمی، ج 2، ص 227؛ تفسیر نور الثقلین، ج 6، ص 325؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 56، ح 36.

ص:178

میراندن در دنیا و دیگری در رجعت است. برخی از مفسران این دو بار زنده شدن و مردن را به زنده شدن در قبر برای سؤال و میراندن در قبر [پس از آن] تفسیر کرده اند. برخی دیگر میراندن نخست را بر آفریدن انسان ها به صورت مرده در حال نطفه بودن تفسیر کرده اند.(1)

مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه یاد شده و اینکه مراد از «دو بار میراندن» و «دو بار زنده کردن» در این آیه چیست، سخن های مختلفی گفته اند که برخی از مهم ترین آنها به شرح زیر است:

اول _ نخستین میراندن، به حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح در آن و نخستین زنده کردن به همین حالت انسان پس از دمیده شدن روح در آن اشاره دارد. دومین میراندن به مرگی که در این دنیا و در پایان عمر به سراغ انسان می آید و دومین زنده کردن، به زنده ساختن انسان ها به هنگام برپایی قیامت مربوط است.(2)

شیخ مفید رحمه الله پس از نقل این دیدگاه که آن را به اهل سنت نسبت می دهد، بر اطلاق «میراندن» بر حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح اشکال می گیرد و می نویسد:

این تأویل، باطل است و چنین سخنی بر زبان عرب ها جاری نمی شود؛ زیرا تنها زمانی می توان گفت فعلی بر چیزی واقع شد که آن چیز پیش از وقوع فعل دربردارنده همان صفتی که فعل بر آن دلالت می کند، نباشد. از


1- بحارالأنوار، ج 53، ص 56.
2- ر.ک: محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج 1، صص 222 _ 226، ج 11، صص 44 و 45؛ محمد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع لأحکام القرآن تفسیر القرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416 ه . ق، ج 1، ص249، ج 15، ص 297؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7 _ 8، ص 516.

ص:179

همین رو، در مورد چیزی که خداوند آن را بی جان (مرده) آفریده است، نمی گویند خداوند آن را میراند و این سخن تنها در مورد چیزی گفته می شود که مرگ پس از زندگی بر آن عارض شده باشد، چنان که تنها در زمانی گفته می شود خداوند مرده ای را زنده کرد که واقعا قبل از زنده کردن، مرده باشد.(1)

برخی از مفسران شیعه نیز در رد قول نخست، سخنانی مشابه به شیخ مفید گفته اند.(2)

دوم _ نخستین میراندن در دنیا و در پایان عمر انسان و نخستین زنده کردن هم در دنیا و در آغاز تولد انسان رخ می دهد. دومین میراندن در قبر و پس از پرسش و پاسخ و دومین زنده کردن هم در قبر و برای پرسش از مردگان واقع می شود.(3)

بر اساس این دیدگاه، خداوند ابتدا مردگان را در قبر زنده می سازد تا پاسخ گوی اعمال خود باشند و پس از آن دوباره آنها را می میراند.

در این دیدگاه، زنده کردن انسان ها به هنگام برپایی رستاخیز نادیده گرفته شده است.

عالمان و مفسران شیعه به این قول نیز اشکال گرفته و آن را رد کرده اند. شیخ مفید در رد این قول می نویسد:

این تأویل نیز از جنبه ای دیگر باطل است؛ زیرا زنده شدن [در قبر] برای


1- محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید،ج 7، صص33و34.
2- ر.ک: المیزان فی التفسیر القرآن، ج 24، ص 314.
3- ر.ک: الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 249؛ مجمع البیان، ج 7 _ 8، ص 516.

ص:180

پاسخ گویی، همراه با هیچ تکلیفی نیست تا انسان به خاطر چیزهایی که در این حال از دست او رفته است، پشیمان شود. و اینکه [قرآن می فرماید] آن مردم به خاطر آنچه در دو زندگی از دستشان رفته است، پشیمان می شوند، دلالت بر این دارد که مراد زنده شدن [در قبر] برای پاسخ گویی نبوده است، بلکه مراد زندگی در [عصر ]رجعت بوده است که همراه با تکلیف می باشد(1) و فرصت دوباره ای برای اظهار پشیمانی آن مردم از تندروی هایی که [در زندگی نخست] مرتکب شده بودند، به شمار می آید و چون آنها [در این زندگی دوباره ]هم پشیمان نمی شوند و برای جبران گذشته کاری انجام نمی دهند، در روز قیامت برای آنچه از دستشان رفته است، پشیمان نمی شوند.(2)

علامه طباطبایی رحمه الله نیز از منظر دیگری به رد قول یاد شده پرداخته است.(3)

سوم _ اولین میراندن در پایان زندگی دنیوی و اولین زنده کردن در عالم


1- در مورد این موضوع که آیا انسان ها در عصر رجعت همانند حیات پیشین خود تکلیف دارند یا خیر، چهار دیدگاه در میان علمای شیعه وجود دارد: الف) زمان رجعت همچون قیامت، زمان پاداش و مجازات است و تکلیف در آن راهی ندارد؛ ب) در رجعت، تکلیف وجود دارد؛ زیرا رجعت در دنیا تحقق می یابد، نه در آخرت؛ ج) عصر رجعت دار تکلیف نیست، ولی کارهای خوب، پاداش و کارهای بد، جزا به دنبال خواهد داشت؛ د) برای مؤمنان دار تکلیف است و به یاری معصومان علیهم السلام می پردازند، ولی برای کفار تنها دار مجازات است. ر.ک: الإیقاظ من الهجعة، صص 413 و 414؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 108؛ خدامراد سلیمیان، بازگشت به دنیا در پایان تاریخ: تحلیل و بررسی مسئله رجعت، چاپ اول: قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1384، صص232 و 233.
2- المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 7، صص 34 و 35.
3- ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 24، ص 314.

ص:181

برزخ صورت می گیرد. دومین میراندن در پایان دوران برزخ و زنده کردن دوم در آستانه رستاخیز واقع می شود.(1)

در توضیح این قول باید گفت انسان ها پس از مردن، حیات دیگری را آغاز می کنند که از آن به حیات برزخی تعبیر می شود. در این شکل از حیات که تا روز قیامت استمرار پیدا می کند، انسان ها در قالب های مثالی که با قالب مادی زندگی متفاوت است،(2) در عالم برزخ زندگی می کنند و بسته به اعمالی که داشته اند، در آن عالم در رنج و عذاب یا در نعمت و آسایش خواهند بود.(3)

اقوال دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم.(4)

با وجود اقوال مختلفی که ذیل آیه یاد شده مطرح شده است، براساس روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده است، این احتمال که آیه به رجعت گروهی انسان ها اشاره داشته باشد، قوّت می گیرد.

گفتنی است افزون بر آیات یاد شده، آیات دیگری بر وقوع رجعت تفسیر


1- ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 24، ص 313؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ پانزدهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، ج 20، صص 43 _ 45.
2- قالب مثالی ماده نیست ولی بعضی لوازم ماده بودن همچون مقدار، شکل و عرض فعلی را داراست (ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، حیات پس از مرگ، ترجمه: سیدمهدی نبوی و صادق آملی لاریجانی، چاپ سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1385، ص 29.
3- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، حیات پس از مرگ، ترجمه: سیدمهدی نبوی و صادق آملی لاریجانی، چاپ سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1385، صص 29_42.
4- ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 24، صص 313 و 314؛ مجمع البیان، ج 7 _ 8، صص 516 و 517.

ص:182

یا تأویل شده اند که در این مجال، امکان ذکر همه آنها وجود ندارد.(1)

6. رجعت در روایات

اشاره

6. رجعت در روایات

رجعت از جمله امور اعتقادی است که با روایات صحیح(2) و متواتر(3) به اثبات رسیده و با صراحت می توان گفت در مورد هیچ یک از معارف دینی


1- ر.ک: تفسیر القمی، ذیل آیات زیر: سوره آل عمران3، آیه 81، سوره نحل(16)، آیه 38، سوره ابراهیم(14)، آیه 5، سوره نور(24)، آیه 55، سوره قصص(28)، آیه 85؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، صص 128 _ 142.
2- علمای شیعی از قرن ششم به بعد برخی شرط حجیّت را عدالت راوی ها و برخی وثاقت آنان دانسته اند که بر اساس همین عقیده روایات را به چهار قسم تقسیم می کنند: صحیح، حسن، موثق و ضعیف. «روایت صحیح» در نظر امامیّه آن است که از نظر سند به وسیله راویان عادل و امامی مذهب به معصوم اتصال پیدا کند. «روایت حسن» آن است که به وسیله راوی امامی و خوش نام به امام برسد، بی آنکه تصریح به عدالت، و وثاقت آنها شده باشد. «روایت موثّق» آن است که توسط راوی غیرامامی ولی ثقه و قابل اعتماد، به امام برسد. «روایت ضعیف» آن است که شروط سه گانه فوق را نداشته باشد. ناصر مکارم شیرازی با همکاری جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم، دائرة المعارف فقه مقارن، چاپ اول: قم، مؤسسة الإمام علی بن ابی طالب علیه السلام، 1385، ج 1، ص 175. همچنین ر.ک: زین الدین بن علی، شهید ثانی، الرعایه لحال البدایة فی علم الدرایة و البدایة فی علم الدرایة، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، 1423 ه . ق، صص 66 _ 72.
3- بر اثر فاصله زمانی میان اکثر امت اسلامی با حضرات معصومین علیهم السلام، روایات، توسط واسطه های متعددی به آنان می رسد و هر چه فاصله میان مردم و معصوم بیشتر شود، واسطه ها بیشتر خواهند بود. اصطلاحا به هر واسطه ای طبقه می گویند. «خبر متواتر» آن است که در هر یک از طبقات، گروهی وجود داشته باشند که تبانی آنان بر کذب و جعل خبر عادتا امکان پذیر نباشد و لذا تواتر یقین آور است. تواتر بر سه قسم است: اوّل: «تواتر لفظی» و آن عبارت است از خبری که تمام راویان آن با الفاظ یکسان، از آن خبر دهند. دوم: «تواتر معنوی» که همه از مدلول تضمّنی یا التزامی واحدی خبر می دهند. سوم: «تواتر اجمالی» که عبارت است از اطمینان به صدور یکی از خبرها به نحو اجمال، بدون اینکه آن خبر مشخص باشد هر چند آن اخبار اشتراکی در محتوا نداشته باشند. دایرة المعارف فقه مقارن، صص 59 و 60؛ الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة، ص 173

ص:183

به اندازه رجعت، روایات صریح و روشن وارد نشده است.

علامه مجلسی پس از نقل نزدیک به دویست روایت درباره رجعت می نویسد:

چگونه ممکن است کسی که به حقانیت ائمه اطهار: ایمان دارد، در چیزی تردید کند که به صورت متواتر در نزدیک به دویست روایت صریح از آنها نقل شده است. روایاتی که چهل و اندی از بزرگان مورد اعتماد و علمای اعلام در افزون بر پنجاه مورد از تألیف های خود، آنها را آورده اند، بزرگانی چون ثقه الاسلام کلینی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، ابو جعفر طوسی (شیخ طوسی)، سید مرتضی، نجاشی، کشّی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید و... .(1)

شیخ حر عاملی نیز در کتاب خود پس از آنکه بیش از 170 روایت در این باره نقل می کند، می نویسد:

اینها بخشی از حدیث هایی است که من در این زمان _ با وجود کمی فرصت برای جست وجوی کامل و کمبود کتاب های مورد نیاز در این زمینه _ بدان ها دست یافتم. بی تردید این احادیث از حد تواتر معنوی فراتر است. احادیثی که در دیگر ابواب این کتاب آمده و خواهد آمد نیز بر این موضوع دلالت دارد. عقل، محال می داند که بگوییم تمام راویان این احادیث به اتفاق اقدام به دروغ گویی و نسبت ناروا کرده اند یا اینکه همه این احادیث جعل شده اند، یا اینکه روایاتی که در این زمینه به ما نرسیده بیش از روایاتی است که به ما رسیده است. کاش می دانستم کدام عاقل است که همه راویان این موضوع را دروغ گو می پندارند؛ گواهی همه بزرگانی که در کتاب های معتبر خود بر درستی این روایات گواهی داده اند، رد می کنند و روایت هایی صریحی را که در این زمینه وارد شده اند تأویل می کنند _ در حالی که این روایات از روایاتی که در زمینه تعیین هر یک از امامان وارد شده است، بیشتر و از نظر


1- بحارالأنوار، ج 53، صص 122 و 123.

ص:184

دلالت صریح تر و واضح تر است. در هیچ یک از مسائلِ راجع به اصول و فروع [دین ]به اندازه این موضوع، دلایل، آیات و روایات یافت نمی شود.(1)

روایاتی را که در اثبات رجعت به آنها استدلال شده است، به دو دسته می توان تقسیم کرد: نخست، روایاتی که به صراحت از رجعت سخن گفته اند و دوم، روایاتی که به همانندی رویدادهایی که در امت های پیشین رخ داده با رویدادهایی که در امت اسلام رخ خواهد داد، اشاره کرده اند و از آنها استفاده می شود که چون در امت های گذشته بازگشت به دنیا روی داده است، این رویداد در امت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.

در اینجا به نمونه هایی از هر یک از دو دسته روایات اشاره می کنیم:

الف) روایات صریح

الف) روایات صریح

برخی از روایاتی که درباره رجعت از پیشوایان دین نقل شده، به شرح زیر است:

یک _ امام صادق علیه السلام در روایتی، ظهور قائم علیه السلام، رجعت و رستاخیز را در یک راستا و از مصداق های روزهای خدا دانسته است و می فرماید:

أَیّامُ اللّه ِ ثَلاثَةٌ: یَومُ یَقُومُ القائِمُ علیه السلام وَ یَومُ الْکَرَّةِ و یَوْمُ القِیامَةِ.(2)

روزهای خدا سه تایند: روزی که قائم به پا می خیزد، روز رجعت و روز رستاخیز.

دو _ آن حضرت در روایت دیگری کسانی را که به رجعت ایمان ندارند، از خود طرد می کند و می فرماید:

لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنا.(3)

کسی که به رجعت ما اعتقاد ندارد، از ما [اهل بیت] نیست.


1- الإیقاظ من الهجعة، صص 391 و 392.
2- بحارالأنوار، ج 53، ص 63، ح 53.
3- بحارالأنوار، ص 92، ح 101.

ص:185

سه _ در روایت دیگری جمیل بن درّاج از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:

قُلْتُ لَهُ: قَول اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ امَنُوا فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَومَ یَقُومُ الأَشهادُ»(1) قالَ: ذلِکَ وَاللّه ِ فِی الرَّجْعَةِ، أما عَلِمْتَ أَنَّ [فِی] أنْبِیاء اللّه ِ کَثِیرا لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدُّنْیا وَقُتِلُوا و أَئِمّة قَدْ قُتِلُوا وَلَمْ یُنْصَرُوا فَذلِکَ فِی الرَّجْعَةِ.(2)

به آن حضرت عرض کردم: [مراد از این] سخن خدای عزّ و جلّ که می فرماید: «در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان بر پای می ایستند قطعا یاری می کنیم» چیست؟ فرمود: سوگند به خدا این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد. آیا نمی دانی در میان پیامبران خدا کسان زیادی بودند که در دنیا یاری نشدند و به قتل رسیدند. پیشوایانی هم بودند که کشته شدند، بی آنکه یاری شوند. پس این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد.

چهار _ در حدیث دیگری که علامه مجلسی آن را از کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق نقل می کند، امام صادق علیه السلام، ایمان به رجعت را یکی از شروط هفت گانه ایمان دانسته است و می فرماید:

مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْیاءٍ فَهُوَ مُؤْمِنٌ. وَ ذَکَرَ مِنها الإِیمانَ بِالرَّجْعَةِ.(3)

هر کس به هفت چیز اقرار کند، از اهل ایمان خواهد بود. آن حضرت، یکی از هفت چیز را ایمان به رجعت برشمرد.

پنج _ در روایتی مشابه که در همین کتاب از امام رضا علیه السلام نقل شده است، آن حضرت، ایمان به یگانگی خدا، ایمان به رجعت و ایمان به روز


1- سوره غافر 40، آیه 51.
2- الرجعة استرآبادی، ص 41، ج 10؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 65، ح 57.
3- الرجعة استرآبادی، ص 121، ح 161.

ص:186

جزا را از ویژگی های شیعیان اهل بیت علیهم السلام بر شمرده است و می فرماید:

مَنْ أَقَرَّ بِتَوْحِیدِ اللّه ِ... وَ أَقَرَّ بِالرَّجْعَةِ... وَ امَنَ بِالْمِعْراجِ وَ المُسائَلَةِ فِی الْقَبْرِ... وَ الجَزاءِ و الحِسابِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ حَقّا وَ هُوَ مِنْ شِیعَتِنا أَهْلَ البَیْتِ.(1)

هر کس به یگانگی خدا... و رجعت اقرار کند... و به معراج و سؤال و جواب در قبر ... و جزا و حساب [روز قیامت] ایمان داشته باشد، مؤمن راستین و از شیعیان ما خاندان است.

ب) روایات غیر صریح

ب) روایات غیر صریح

عالمان و محدثان شیعه افزون بر این دسته از روایات که در آنها به صراحت از رجعت یاد شده است، به دسته ای دیگر از روایات نیز برای اثبات رجعت استدلال کرده اند.

در این دسته از روایات که معمولاً از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است، بر این نکته تأکید شده که همه آنچه در امت های پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست، در امت اسلام هم رخ خواهد داد. از آنجا که آیات قرآن، اخبار و گزارش های تاریخی از وقوع رجعت در امت های پیشین خبر داده اند، با توجه به این روایات می توان گفت که در امت اسلام هم رجعت رخ خواهد داد.

بنابراین، شیوه استدلال به این گونه روایات چنین خواهد بود: چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند همه حوادثی که در امت های پیشین روی داده است، بدون کمترین تفاوت در امت اسلام هم رخ خواهد داد و ما می دانیم که در امت های پیشین رجعت رخ داده است، نتیجه می گیریم که در امت اسلام هم رجعت واقع خواهد شد.(2)


1- الرجعة استرآبادی، ص 121، ح 161.
2- ر.ک: الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 5، ص 62.

ص:187

برخی از این گونه روایات به شرح زیر است:

یک _ امام صادق علیه السلام از پدرش و او از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کُلُّ ما کانَ فِی الأُمَمِ السّالِفَةِ فَإِنَّهُ یَکُونُ فِی هذِهِ الأُمَّةِ مِثْلُهُ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ القُذَّةِ بِالقُذَّهِ.(1)

همه آنچه در امت های پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست، در این امت هم واقع می شود.

دو _ امام رضا علیه السلام در پاسخ مأمون که از ایشان درباره رجعت پرسیده بود، به همین روایت پیامبر استدلال می کند و می فرماید:

إِنَّها الحَقُّ قَدْ کانَتْ فِی الأُمَمِ السّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا القُرآنُ وَ قَد قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : یَکُونُ فِی هذِهِ الأُمَّةِ کُلُّ ما کانَ فِی الأُمَمِ السّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ القُذَّةِ بِالقُذَّةِ.(2)

همانا رجعت حق است و در امت های پیشین رخ داده است و قرآن نیز از وقوع آن خبر می دهد. رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ نیز فرمود: در میان این امت نیز همه آنچه در امت های پیشین رخ داده است بی هیچ تفاوت رخ خواهد داد.

یادآوری این نکته ضروری است که احادیث یاد شده در مقام بیان قاعده ای عام و فراگیر بوده و با استناد به آنها می توان بر وقوع حوادثی مشابه با رویدادهایی که در امت های پیشین رخ داده است، در امت اسلام استدلال کرد. مگر آنکه نسبت به حادثه خاصی، دلیل قطعی بر مشابهت نداشتن این


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 576؛ بحارالأنوار، ج 28، ص 10، ح 15.
2- الإیقاظ فی الهجعة، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 59، ح 45.

ص:188

امت با امت های گذشته در دست باشد. مثلاً در امت های گذشته، عذاب های جمعی و گروهی (مانند مسخ)(1) به وقوع پیوسته و قرآن شریف برخی از این عذاب ها را گزارش کرده است، ولی بنا به تصریح قرآن، در پرتو وجود پیامبر گرامی در میان امت اسلامی و نیز به برکت استغفار در پیشگاه خدا، این گونه عذاب ها از این امت برداشته شده است:

وَ ما کانَ اللّه ُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّه ُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِروُنَ.(2)

و[لی] تا تو در میان آنها هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.

بنابراین، قاعده یاد شده جز در مواردی که دلیل قطعی بر تخصیص آن داریم، به قوت و استواری خود باقی است. از آنجا که بازگشت به دنیا در امت های گذشته روی داده است و در این امت نیز دلیل بر نفی آن نداریم، با استناد به این قانون می توانیم اصل رجعت را اثبات کنیم. گذشته از اینکه دلایل و شواهدی نیز بر قطعی بودن آن در دست است.(3)

7. رجعت در دعاها و زیارت ها

7. رجعت در دعاها و زیارت ها

دعاها و زیارت های نقل شده از معصومان علیهم السلام، مجموعه ای ارزشمند از معارف اسلامی به شمار می آیند و بسیاری از آموزه های ناب اسلامی را می توان از دل آنها به دست آورد. یکی از آموزه های مهم مکتب تشیع که در


1- ر.ک: سوره بقره 2، آیه 65 و سوره اعراف (7)، آیه 166.
2- ر.ک: سوره انفال 8، آیه 33.
3- رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، صص 47 و 48.

ص:189

دعاها و زیارت نامه های مأثور به آن توجه شده، موضوع رجعت یا بازگشت به دنیاست.

یک _ در ابتدای «دعای عهد» که از امام صادق علیه السلام روایت شده، به صراحت به موضوع بازگشت به دنیا در عصر ظهور اشاره و تأکید شده است که هر کس چهل روز این دعا را بخواند، از رجعت کنندگان خواهد بود:

هر کس چهل بامداد، خدا را با این دعا بخواند، از یاوران قائم ما خواهد بود. پس اگر پیش از [ظهور] قائم از دنیا برود، خدای تعالی او را از قبرش خارج می سازد [تا قائم را یاری دهد].(1)

در ادامه این دعا نیز دعاکننده از خداوند می خواهد که اگر مرگ بین او و امام مهدی علیه السلام فاصله انداخت، او را زنده سازد تا بتواند، یاری دهنده آن حضرت باشد.

أَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ المَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتْما [مَقْضِیّا] فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِرا کَفَنِی، شاهِرا سَیْفی، مُجَرَّدا قَناتِی، مُلَبِّیا دَعْوَةَ الدّاعِی فِی الحاضِرِ وَ البادِی.(2)

بار خدایا، اگر مرگی که آن را بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده ای، میان من و او جدایی افکند، مرا از قبرم برانگیز در حالی که کفنم را تن پوش خود قرار داده ام، شمشیرم را از نیام برکشیده ام، نیزه ام را به دست گرفته ام و دعوت کننده ای را که در شهر و صحرا بانگ می آورد، لبیک می گویم.

دو _ در قسمتی از دعای حج که از امام صادق علیه السلام نقل و خواندن آن در همه ایام ماه مبارک رمضان سفارش شده است، می خوانیم:

وَأَسْئَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایة نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیائِکَ وَ أَسْئَلُکَ أَنْ


1- بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 111؛ ج 102، ص 111.
2- بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 111؛ ج 102، ص 111.

ص:190

تَقْتُلَ بِی اعْدائَکَ وَ أَعْداءَ رَسُولِکَ... .(1)

و از تو می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خودت، زیر پرچم پیامبرت و همراه با بندگان خاص خود قرار دهی و از تو می خواهم که دشمنانت و دشمنان پیامبرت را به دست من نابود سازی... .

چنان که برخی مفسران کتاب الکافی گفته اند، مراد از پرچم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این دعا، همان پرچمی است که در حال حاضر در اختیار حضرت قائم علیه السلام است.

این احتمال هم وجود دارد که چون پرچم پیامبر و پرچم قائم هر دو در حق بودن مشترکند، از پرچم قائم به عنوان پرچم پیامبر یاد شده است.(2)

در هر حال، آنچه مسلم است این است که این دعا اشاره به دوران رجعت دارد و دعا کننده در حقیقت درخواست می کند که توفیق همراهی حضرت قائم علیه السلام یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در دوران رجعت، پیدا کند.

سه _ در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام روایت شده است و یکی از جامع ترین، پرمحتواترین زیارت های ائمه به شمار می آید، در موارد متعددی از رجعت سخن به میان آمده است. از جمله در بخشی از این زیارت می خوانیم:

وَ إِنِّی... مُعْتَرِفٌ بِکُمْ، مُؤْمِنٌ بِإِیابِکُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُم، مُنْتَظِرٌ لأَِمْرِکُمْ.(3)

و من... به [جایگاه شما] اقرار می کنم به بازگشت شما ایمان دارم، رجعت شما را تصدیق


1- الکافی، ج 4، ص 74، ح 6.
2- رک: کتاب الوافی، ج 11، ص 402.
3- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 373؛ مفاتیح الجنان.

ص:191

می کنم و امر شما را انتظار می کشم.

در بخشی دیگر از همین زیارت چنین آمده است:

فَثَبَّتَنِی اللّه ُ أَبَدا ما حَیِیتُ عَلی مُوالاتِکُمْ وَ مُحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ... وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ وَ یَهْتَدِی بِهُداکُمْ وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ وَ یُشَرِّفُ فِی عافِیَتِکُمْ وَ یُمَکِّنُ فِی إِیابِکُمْ.(1)

خداوند تا زمانی که زنده ام، پیوسته مرا بر [پذیرش] سرپرستی شما، دوستی شما و دین شما پایدار بدارد... و مرا از کسانی قرار دهد که از شما پیروی می کنند، راه شما را می پویند، به هدایت شما راهبری می شوند، در شمار شما محشور می شوند، در رجعت شما [به دنیا] باز می گردند، در دولت شما حاکمیت می یابند و هنگام بازگشت شما اقتدار پیدا می کنند.

چهار _ در زیارت «آل یاسین» که از ناحیه مقدسه امام عصر علیه السلام نقل شده است، خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام چنین می خوانیم:

... وَ أَنَّ رَجْعَتِکُمْ حَقٌ لا رَیْبَ فِیها یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْسا إِیمانُها لَمْ تَکُنْ امَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْرا.(2)

... رجعت شما [امامان] حق است و هیچ تردیدی در آن نیست. روزی که ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت.

در ادعیه و زیارت های زیر نیز می توان آثار اعتقاد به رجعت را مشاهده کرد:

زیارت اربعین امام حسین علیه السلام ؛(3)

زیارتی دیگر از زیارت های امام حسین علیه السلام ؛(4)


1- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 373؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 92، ح 99.
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 82؛ مفاتیح الجنان.
3- بحارالأنوار، ج 53، ص 92، ح 100.
4- بحارالأنوار، ج 53، ص 94، ح 104.

ص:192

زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام ؛(1)

زیارت رجبیه؛(2)

دعای روز سوم شعبان؛(3)

زیارت حضرت قائم علیه السلام در سرداب مقدس؛(4)

دعای روز دحوالأرض و... .(5)

8. رجعت کنندگان

اشاره

8. رجعت کنندگان

روایاتی را که در زمینه معرفی رجعت کنندگان وارد شده است، می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول روایاتی که به بیان ویژگی ها و شاخص های کلی این گروه می پردازند و دسته دوم، روایاتی که مصادیقی خاص از این گروه را برمی شمارند.

در اینجا به نمونه های هر یک از این دو دسته روایات اشاره می کنیم:

الف) روایات بیان کننده ویژگی های کلی

الف) روایات بیان کننده ویژگی های کلی

براساس این دسته از روایات تنها دو گروه از مردم در عصر ظهور به دنیا بازگشت خواهند کرد: نخست، کسانی که در زمان زندگی خود در دنیا، به


1- بحارالأنوار، ج 53، ص 94، ح 105.
2- بحارالأنوار، ج 53، ص 94، ح 106.
3- بحارالأنوار، ج 53، ص 94، ح 107.
4- بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 108.
5- بحارالأنوار، ج 53، ص 99، ح 118. برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک: الإیقاظ من الهجعة، صص 301_319 و الشیعة و الرجعة، ج 2، ص 175 _ 242.

ص:193

نهایت درجه ایمان و رستگاری رسیده اند و دوم، کسانی که در کفر و شرک و نفاق تا آخرین درجه ممکن پیش رفته و پلیدی را به نهایت رسانده اند. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:

إِنَّ الرَّجعَةَ لَیْسَتْ بِعامَّةٍ وَ هِیَ خاصَّةٌ لا یَرجِعُ إِلاّ مَنْ مَحَضَ الإِیمانَ مَحْضا أَوْ مَحَضَ الشِّرکَ مَحْضا.(1)

رجعت عمومی نیست و گروهی خاص را شامل می شود. تنها مؤمنان محض و مشرکان محض به دنیا باز می گردند.

شیخ مفید در این باره می نویسد:

کسانی که به دنیا باز می گردند، دو گروه اند: نخست کسانی که به درجه بالایی از ایمان رسیده، کارهای شایسته فراوانی انجام داده و دنیا را در حالی ترک کرده بودند که از گناهان کبیره [موجب خلود در آتش] پرهیز می کردند. پس خداوند _ عزّ و جلّ _ دولت حق را به آنها می نمایاند، به وسیله این دولت آنها را عزیز می گرداند و آنچه را از دنیا آرزو می کردند، به آنها ارزانی می دارد. گروه دوم کسانی هستند که به نهایت درجه فساد [عناد ]رسیده، تا آخرین حد ممکن برخلاف حق طلبان عمل کرده، ستم فراوانی نسبت به دوستان خدا انجام داده و گناهان زیادی مرتکب شده اند. پس خداوند تعالی کسانی را که این گروه قبل از مرگشان مورد ستم قرار داده اند، یاری می دهد و قلوبشان را با مجازاتی که بر آنها وارد می کند، آرامش می بخشد.

پس از این ماجرا هر دو گروه را مرگ فرا می گیرد تا پس از رستاخیز به


1- الأیقاظ من الهجعة، ص 360، ح 109؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 39، ح 1؛ همچنین ر.ک: همان،14؛ تفسیر القمی، ج 2، ص 107، ذیل آیه 83 سوره نمل.

ص:194

پاداش یا مجازات پاینده ای که مستحق آن هستند، برسند.(1)

از برخی روایات چنین برمی آید که رجعت گروه نخست، اختیاری است و تنها در صورتی که خود تمایل داشته باشند، به دنیا برگردانده می شوند. مفضل بن عمر، یکی از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: در مورد آن گروه از یاران ما که در انتظار قائم علیه السلام بودند و از دنیا رفتند، گفت وگو می کردیم. آن حضرت فرمود:

إِذا قامَ أُتِیَ المُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ فَیُقالُ لَهُ: یا هذا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صاحِبُکَ! فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلحَقَ بِه فَالْحَقْ و إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِیمَ فِی کَرامَةِ رَبِّکَ فَأَقِمْ.(2)

هنگامی که او قیام می کند، [فرشتگان الهی] به قبر کسی که اهل ایمان بوده، وارد می شوند و به او می گویند: سرور و مولای تو ظهور کرده است؛ اگر می خواهی که به او بپیوندی، اختیار داری و چنانچه بخواهی در کرامت پروردگارت بمانی، آزاد هستی.

ب) روایات بیان کننده مصداق ها

ب) روایات بیان کننده مصداق ها

در برخی روایات، از افرادی خاص به عنوان کسانی یاد شده است که در عصر ظهور، رجعت خواهند کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، پیامبران گذشته، برخی از یاران پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام و... از آن جمله اند.

بر اساس این گونه روایات، نخستین کسی که رجعت خواهد کرد، امام حسین علیه السلام است و پس از او به ترتیب، امام علی علیه السلام و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله رجعت خواهند کرد.


1- اوائل المقالات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 4، ص 78؛ همچنین ر.ک: المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 7، ص 35.
2- بحارالأنوار، ج 53، صص 91 و 92، ح 98.

ص:195

بکیر بن أعین می گوید: کسی که من هیچ تردیدی [در سخن او ندارم]، یعنی ابا جعفر [ امام محمد باقر] علیه السلام به من گفت:

أَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیّا سَیَرْجِعانِ.(1)

به زودی رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ و علی [به دنیا] باز می گردند.

امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ؛ در حقیقت، همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرده، تو را به سوی وعده گاه باز می گرداند»،(2) فرمود:

یَرْجِعُ إلَیْکُمْ نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و آله و أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام و الأَئمَّةُ علیهم السلام .(3)

پیامبر شما _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ امیر مؤمنان _ درود خدا بر او باد _ و امامان _ درود خدا بر آنها باد _ به سوی شما باز می گردند.

آن حضرت در روایت دیگری در زمینه رجعت امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین می فرماید:

إِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله قال لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا عَلیُّ! إِذا کانَ فِی آخِرَالزَّمانِ أَخْرَجَکَ اللّه ُ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ و مَعَکَ مَیْسَمُ تَسُمُّ بِه أَعْداءَکَ.(4)

رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ به علی _ درود خدا بر او باد _ فرمود: ای علی! خداوند تو را در آخرالزمان به بهترین صورت زنده می کند، در حالی که ابزاری در دست داری که دشمنانت را با آن نشانه می گذاری.

امام علی علیه السلام نیز درباره رجعت خود می فرماید:

وَ إِنَّ لِی الکرَّةُ بَعْدَ الکَرَّةُ و الرَّجْعَةُ بَعْدَ الرَّجْعَةِ وَ أَنَا صاحِبُ الرَّجْعاتِ وَ


1- بحارالأنوار، ج 53، ص 39، ح 2.
2- سوره قصص 28، آیه 85.
3- تفسیر القمی، ج 2، صص 123 و 124.
4- الإیقاظ من الهجعة، صص 342 و 343، ح 72.

ص:196

الکَرّاتِ.(1)

برای من بازگشت پس از بازگشت و رجعت بعد از رجعت است؛ من صاحب بازگشت ها و رجعت ها هستم.

ششمین امام معصوم درباره رجعت امام حسین علیه السلام نیز می فرماید:

أَوَلُّ مَنْ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنیا الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ علیهماالسلام فَیَمْلِکُ حَتّی یَسْقُطُ حاجِباهُ عَلی عَیْنَیْهِ.(2)

اولین کسی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی _ درود خدا بر آن دو باد _ است. فرمان روایی او آن قدر به درازا می کشد که [از فرط پیری]، دو ابروی او بر روی چشمانش می افتد.

در بخشی از روایت مفصلی که در آن امام صادق علیه السلام به پرسش های متعدد مفضل بن عمر درباره ظهور امام مهدی علیه السلام پاسخ داده، درباره رجعت دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام چنین آمده است:

وَ اللّه ِ لَیُرَدَّنَّ وَ لَیُحضَرَنَّ السَّیدُ الأکْبَرُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ الصِّدیقُ الأَکْبَرُ أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ الأَئِمَّةُ علیهم السلام .(3)

به خدا سوگند که سید اکبر، محمد، رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ و صدیق اکبر، امیر مؤمنان علی _ بر او درود باد _ و فاطمه، حسن، حسین _ بر آنها درود باد _ حتما [به دنیا] برخواهند گشت و دوباره زندگی خواهند کرد.

در مورد رجعت پیامبران الهی ذیل آیه شریفه: «لَتُوْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ؛ البته به او ایمان بیاورید و حتما یاری اش کنید».(4)


1- بحارالأنوار، ج 53، ص 47، ح 20.
2- بحارالأنوار، ج 53، ص 46، ح 19.
3- بحارالأنوار، ج 53، ص 14.
4- سوره آل عمران 3، آیه 81.

ص:197

از امام باقر علیه السلام چنین روایت شده است:

ما بَعَثَ اللّه ُ نَبِیِّا مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهُلُمَّ جَرّا إِلاّ وَ یَرْجِعُ إِلی الدُّنیا فَیُقاتِلُ وَ یَنْصُرُ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ.(1)

خداوند هیچ پیامبری را از آدم تا خاتم مبعوث نکرده است، مگر اینکه به دنیا بر خواهد گشت و برای یاری پیامبر خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ و امیرمؤمنان علی _ بر او درود باد _ [با دشمنان] خواهد جنگید.

برخی دیگر از کسانی که در روایات به طور خاص، از رجعت آنها یاد شده است، عبارتند از: اصحاب کهف، یوشع، وصی حضرت موسی علیه السلام، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر (از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام )، حمران بن اعین، نجم بن اعین، مفضل بن عمر، میسر بن عبدالعزیز، داوود قمی (از یاران امام صادق علیه السلام )، عبدالله بن شریک هاوی (از یاران امام کاظم علیه السلام ) و....(2)

9. سرآغاز و مدت زمان رجعت

اشاره

9. سرآغاز و مدت زمان رجعت

بی تردید، رجعت در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام رخ می دهد، ولی در مورد اینکه دوران رجعت دقیقا از کی آغاز می شود و چه قدر به طول می انجامد و آیا همه رجعت کنندگان در یک زمان به دنیا بازمی گردند یا خیر، به صراحت نمی توان اظهارنظر کرد و آنچه از روایات استفاده می شود، بسیار مجمل است.


1- تفسیر القمی، ج 1، ص 247؛ همچنین ر.ک: تفسیر القمی، ج 1، ص 106؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 41، ح 9.
2- ر.ک: رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی علیهم السلام، ص 193؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، صص224_229.

ص:198

با توجه به نکته یاد شده، در اینجا با بهره گیری از برخی روایات و کلمات دانشوران بزرگ شیعه، به بررسی موضوع آغاز و انجام رجعت می پردازیم:

الف) سرآغاز رجعت

الف) سرآغاز رجعت

از روایات استفاده می شود که گروهی از رجعت کنندگان در آغاز ظهور امام مهدی علیه السلام به دنیا بازمی گردند تا آن حضرت را در انقلاب جهانی خود یاری دهند و گروهی از آنها پس از استقرار حکومت مهدوی و در آستانه وفات یا پس از وفات آن حضرت به دنیا بازمی گردند، به نظر می رسد بسیاری از بزرگانی که در روایات از آنها به عنوان رجعت کنندگان یاد شده است و همچنین عموم مؤمنانی که به توفیق رجعت و درک زمان ظهور دست می یابند، جزو دسته نخست و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام جزو دسته دوم هستند.

با توجه به اینکه زمان رجعت دسته نخست چندان محل بحث و گفت وگو نیست و از روایاتی که پیش از این در مورد اصل رجعت و ویژگی های رجعت کنندگان نقل کردیم به روشنی به دست می آید که این گروه هم زمان با ظهور رجعت می کنند، در اینجا تنها به بررسی زمان رجعت دسته دوم می پردازیم.

شیخ حرّ عاملی در کتاب خود در پاسخ این شبهه که «چگونه ممکن است امامان علیهم السلام در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام یا پس از آن رجعت کنند، در حالی که ما می دانیم آن حضرت خاتم اوصیاست و با رجعت دیگر امامان یا باید قائل به عزل آن امام یا عدم شمول ریاست ایشان نسبت به همه شویم؟»، نکات مختلفی را مطرح می کند و از جمله می نویسد:

احتمال دارد که رجعت همه امامان _ درود خدا بر آنها باد _ پس از وفات [امام] مهدی _ درود خدا بر او باد _ باشد. ظاهر [روایات هم] همین است؛ زیرا از طرق مختلف روایت شده

ص:199

که نخستین کسی که در پایان عمر [امام ]مهدی به دنیا بازمی گردد، حسین _ درود خدا بر او باد _ است. پس هنگامی که مردم آن حضرت را شناختند، مهدی از دنیا می رود و حسین او را غسل می دهد.(1)و(2)

عبارت یاد شده مؤید این مطلب است که پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام نه در آغاز ظهور، بلکه پس از استقرار حکومت مهدوی و وفات امام مهدی علیه السلام به دنیا رجعت می کنند.

ب) مدت زمان رجعت

ب) مدت زمان رجعت

در برخی روایات به مدت زمان زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برخی امامان معصوم علیهم السلام پس از رجعت و هم چنین به مدت زمان دوران رجعت اشاره شده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:

از امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است»(3)، چنین روایت شده است:

هِیَ کَرَّةُ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَیَکُونُ فِی کَرَّتِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ یَمْلِکُ أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فِی کَرَّتِهِ أَرْبَعا وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ.(4)

پس بازگشت او پنجاه هزار سال به طول می کشد. امیرمؤمنان _ درود خدا بر او باد _ نیز چهل و چهار هزار سال در بازگشت خود حکومت می کند.

گفتنی است شیخ حر عاملی پس از نقل این روایت می نویسد:


1- الإیقاظ من الهجعة، ص 415.
2- برای مطالعه روایات مربوط به رجعت امام حسین علیه السلام ر.ک: الإیقاظ من الهجعة، صص 309، 310، 358، 359، 368، 389.
3- سوره سجده 32، آیه 5؛ سوره معارج (70)، آیه 4.
4- الإیقاظ من الهجعة، ص 368، ح 125؛ الرجعة استرآبادی، صص 32 و 33، ح 2.

ص:200

منکران رجعت، امثال این روایت را بسیار دور از ذهن می دانند، با اینکه می توان آن را حمل بر مبالغه و امثال آن کرد. چنان که برخی از مفسران در تفسیر این سخن خدای تعالی: «مقدارش پنجاه هزار سال است» و درازی روز قیامت می گویند: در این روز کارهایی انجام می گیرد [که معمولاً] به مقدار پنجاه هزار سال وقت لازم دارد یا از بس سخت و دشوار است، به مقدار پنجاه هزار سال نمود دارد، در اینجا هم اگر [این روایت] معارض صریحی داشته باشد، ممکن است به یکی از دو وجه توجیه شود.(1)

در روایت دیگری جعفر بن محمد بن مالک کوفی به اسناد خود از حمران بن اعین چنین نقل می کند:

عُمْرُ الدُّنیا مِأَةُ أَلْفِ سَنَةٍ. لِسایِر النّاسِ عِشْرُونَ أَلْف سَنَةٍ، وَ ثَمانُونَ أَلْف سَنَةٍ لاِلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام .(2)

عمر دنیا صد هزار سال است. بیست هزار سال برای دیگر مردم و هشتاد هزار سال برای خاندان محمد _ درود خدا بر آنها باد _ .

شیخ حر عاملی پس از نقل این روایت نیز می نویسد:

بعید نیست که در این روایت نیز اراده مبالغه شده باشد؛ یعنی می خواسته است بگوید که نسبت [زمان] دیگر دولت ها به دولت آل محمد مانند این نسبت (بیست هزار به هشتاد هزار)؛ یعنی یک به پنج است. البته خداوند داناتر است. این توجیه بر فرض ثابت شدن روایت معارض با این روایت قابل طرح است و گرنه بعید شمردن [این گونه روایات ]جایی ندارد و [این مدت] با توجه به قدرت خداوند و قابلیت اهل آن، [مدت] کمی است.(3)


1- الإیقاظ من الهجعة، صص 368 و 369.
2- الإیقاظ من الهجعة، ص 369، ح 127؛ الرجعة استرآبادی، ص 32، ح 1.
3- الإیقاظ من الهجعة، صص 369 _ 370.

ص:201

در پایان بار دیگر یادآوری می کنیم که اظهارنظر صریح و قطعی در مورد مدت زمان رجعت یا مدت زمان زندگی رجعت کنندگان در دنیا امکان پذیر نیست؛ زیرا روایت هایی که در این زمینه نقل شده اند، بسیار انگشت شمارند. با این حال نباید گمان کنیم تردید دراین موضوع یا بعید شمردن مدت زمان های ذکر شده در برخی روایات، به اصل اعتقاد به رجعت خللی وارد می سازد؛ زیرا اصل رجعت با اخبار صحیح و متواتر به اثبات رسیده است و از آموزه های تردیدناپذیر شیعه به شمار می آید.

البته باید توجه داشت که نمی توان به صرف استبعاد و دور از ذهن بودن این گونه روایات، آنها را رد کرد.

سخن خود در این زمینه را با نقل عبارتی از شیخ حر عاملی به پایان می بریم. ایشان در جایی دیگر از کتاب خود با اشاره به سخن کسانی که با توجه به این گونه روایات، در اصل رجعت تردید کرده و آن را دور از ذهن می شمارند، تأکید می کند:

خصوص این تحدید [های زمانی برای رجعت] یقینی نیست و به حد تواتر نرسیده است. لازم نیست هر کس به رجعت یقین دارد، به این مدت هم یقین داشته باشد.(1)

10. فلسفه و هدف رجعت

اشاره

10. فلسفه و هدف رجعت

در روایات به فلسفه و هدف رجعت اشاره صریحی نشده است، ولی با توجه به برخی نکاتی که در روایات و کلمات مفسران، محدثان و متکلمان بزرگ شیعه آمده است، می توان موارد زیر را


1- الإیقاظ من الهجعة، ص 407.

ص:202

از فلسفه ها و اهداف احتمالی رجعت برشمرد:

الف) استمرار تکامل معنوی مؤمنان

الف) استمرار تکامل معنوی مؤمنان

گروهی از مؤمنان خالص به دلیل زندگی در عصر کافران و ستمگران در مسیر تکامل معنوی خود با موانع و دشواری های زیادی روبه رو شده و از رسیدن به کمال نهایی خود باز مانده اند. ازاین رو، حکمت الهی ایجاب می کند که این گروه را بار دیگر به دنیا باز گرداند تا بتوانند در زمان حاکمیت دولت حق تکامل معنوی خود را استمرار بخشیده و به بالاترین مراتب ممکن دست یابند.(1)

ب) مجازات کافران و گردن کشان

ب) مجازات کافران و گردن کشان

بسیاری از کافران و گردن کشان تاریخ بی آنکه به سزای اعمال ننگین خود برسند، از دنیا رفتند. رجعت دوباره آنها به دنیا این امکان را فراهم می سازد که این گروه در همین دنیا و در پیش چشم کسانی که مورد ستم قرار گرفته و حقشان پای مال شده بود، به مجازات برسند.(2)

ج) عزیز گردانیدن مؤمنان و خوار کردن کافران

ج) عزیز گردانیدن مؤمنان و خوار کردن کافران

خداوند همواره به مؤمنان وعده داده بود که آنها را عزیز و دشمنانشان را خوار می کند، ولی در دنیا کمتر مجالی برای تحقق این وعده پیش آمده بود. عصر رجعت، فرصت مناسبی برای تحقق این وعده الهی خواهد بود.(3)

د) انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام

د) انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام


1- ر.ک: محمد بن مسعود بن عیاش، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1417ه . ق، ج 1، ص181؛ تفسیر نمونه، ج 15، ص 559.
2- ر.ک: رسائل الشریف، المرتضی، ج 1، ص 301.
3- ر.ک: رسائل الشریف، المرتضی، ج 1، ص 125؛ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 4، صص 78 و 79.

ص:203

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام همواره مورد ستم بودند و همه آنها به دست گردن کشان عصر خود به شهادت رسیدند. با بازگشت دوباره دشمنان اهل بیت علیهم السلام به دنیا این امکان فراهم می شود که انتقام خون های به ناحق ریخته شده آنها از دشمنانشان گرفته شود.(1)

ه_) فراهم آوردن امکان درک حاکمیت اهل بیت علیهم السلام برای مؤمنان

ه_) فراهم آوردن امکان درک حاکمیت اهل بیت علیهم السلام برای مؤمنان

گروه زیادی از مؤمنان آرزو داشتند دوران حاکمیت اهل بیت علیهم السلام را درک کنند و بتوانند در این دوران، در راه پیشبرد اهداف قائم آل محمد علیهم السلام مجاهده کنند. رجعت، این امکان را به وجود می آورد که این گروه بتوانند به آرزوی دیرین خود دست یابند.(2)

این فصل را با روایت زیبایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پایان می بریم:

أَلا أَدُلُّکُمْ عَلی قَومٍ أفْضَلُ غَنِیمَةً و أَفْضَلُ رَجْعَةً؟ قَوْمٌ شَهِدُوا صَلاة الصُّبْحِ، ثُمَّ جَلَسُوا یَذْکُرُونَ اللّه َ حَتّی طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَأُولئِکَ أَسْرَعُ رَجْعَةً و أَفْضَلُ غَنِیمَةً.(3)

آیا شما را به سوی گروهی راهنمایی کنم که از برترین بهره ها و برترین رجعت ها برخوردارند؟ گروهی که نماز صبح را در می یابند و سپس تا زمانی که خورشید طلوع کند می نشینند و به ذکر خدا مشغول می شوند. پس آنها سریع تر رجعت می کنند و از بهره بیشتری برخوردار می شوند.


1- ر.ک: تفسیر القمی، ج 2، ص 65؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، تهران، مؤسسة البعثة، 1413 ه . ق، ص 260.
2- ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، صص 91 و 92، ح 98.
3- الذریعة، ج 1، ص 95، ج 10، ص 163.

ص:204

فصل چهارم: مباحث تکمیلی

اشاره

فصل چهارم: مباحث تکمیلی

با توجه به پرسش های متعددی که در زمینه ظهور امام عصر علیه السلام و مباحث مربوط به آن وجود دارد، فصل پایانی این بخش را به بررسی برخی از این پرسش ها اختصاص داده و تلاش کرده ایم در حد توان به آنها پاسخ دهیم.

1. ظهور و پر شدن جهان از ظلم و جور

اشاره

1. ظهور و پر شدن جهان از ظلم و جور

برخی مردم می پرسند: آیا با توجه به روایت هایی که در آنها آمده است: «امام مهدی علیه السلام جهان را از عدل و داد پر می کند، همچنان که از ظلم و جور پر شده بود» حرکت های اصلاحی و تلاش برای برقراری عدالت در عصر غیبت معنا دارد؟ زیرا بر اساس این روایات باید جهان از ظلم و جور پر شده باشد تا امام زمان علیه السلام ظهور کند و اگر ما حرکتی برای از بین بردن ستم و مقابله با ستم کاران انجام دهیم، در واقع، ظهور را به تأخیر انداخته ایم.

برای پاسخ به این پرسش لازم است نکاتی را یادآور شویم:

الف) اصل وجود این روایات

الف) اصل وجود این روایات

در اصل وجود چنین روایت هایی تردیدی نیست و در منابع و مصادر شیعه و سنی، روایت های فراوانی با همین مضمون نقل شده است.(1) از جمله در روایتی که از طریق اهل سنّت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل شده، آمده است:


1- ر. ک: منتخب الأثر، ج 2، صص 222 _ 235؛ ج 3، صص 155 _ 157.

ص:205

شما را به مهدی بشارت می دهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیری و آشوب ها هستند، در امت من برانگیخته می شود و جهان را از عدالت و برابری پر می سازد، همچنان که از ستم پر شده بود.(1)

امام محمد باقر علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:

پدرم از پدرش و او از پدرانش برای من نقل کردند که رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او باد _ فرمودند: امامان پس از من دوازده نفرند به تعداد نقبای بنی اسرائیل. نه نفر از آنها از نسل حسین _ درود خدا بر او باد _ هستند و نهمین آنها قائم ایشان است. او در آخرالزمان به پا می خیزد و زمین را از عدل پر می سازد، پس از آنکه از ستم و بی عدالتی پر شده بود.(2)

ب) مفهوم «پر شدن جهان از ستم»

ب) مفهوم «پر شدن جهان از ستم»

نخستین پرسشی که در مورد این گونه روایات مطرح می شود، این است که تعبیر «پر شدن جهان از ستم» به چه معناست؟ آیا مراد از این تعبیر آن است که جهان به گونه ای از ستم و تجاوز اشباع شده که دیگر اثری از عدل و داد، عدالت خواهی و انسان های صالح، هر چند ناچیز، در آن باقی نمانده است یا اینکه مراد، آن است که ستم و بیداد در جهان فراوان شده و بر عدل و داد غلبه یافته است نه اینکه دیگر هیچ اثری از عدل و داد یا انسان های شایسته در جهان وجود ندارد؟ با توجه به کاربردهای روزمره کلمه «پر شدن» و آنچه عرف معمولاً از این کلمه اراده می کند، به روشنی می توان گفت که برداشت دوم، درست تر است.


1- المسند، ج 3، ص 37.
2- بحارالأنوار، ج 36، ص 359، ح 228.

ص:206

همچنان که وقتی گفته می شود: «تالار از جمعیت پر شده است»، «مغازه پر از مشتری است»، «اتاق پر از مهمان است» یا «انبار پر از کالاست»، به معنای فراوانی جمعیت، مشتری یا کالاست نه اشباع شدن به گونه ای که جایی برای چیز دیگر در تالار، مغازه یا انبار باقی نمانده باشد.

بنابراین، «پر شدن جهان از ظلم»، به معنای ظالم و نابکار شدن همه مردم به گونه ای که دیگر هیچ انسان شایسته ای باقی نمانده باشد، نیست. «پر شدن» در اینجا به معنای «بسیاری» و «فراوانی» ظلم و جور در جهان است.

با کمی دقت متوجه می شویم که خود ما هم در گفت وگوهای روزانه، هنگام توصیف وضع کنونی جهان، از این تعبیر که «جهان را ظلم و ستم فرا گرفته است»، بسیار استفاده می کنیم، ولی منظورمان هرگز این نیست که دیگر هیچ اثری از عدالت و عدالت خواهی در جهان وجود ندارد.

ج) توصیفی یا تکلیفی بودن بیان این روایات

ج) توصیفی یا تکلیفی بودن بیان این روایات

پرسش دیگری که درباره روایات یاد شده وجود دارد، این است که آیا این روایات در پی بیان تکلیف و وظیفه ما در عصر غیبت هستند یا اینکه تنها بیان کننده ویژگی های عصر ظهور امام مهدی علیه السلام و آثار ظهور ایشان هستند؟ به صراحت می توان گفت این گونه روایات صرفا جنبه توصیفی دارند و اساسا نسبت به تکلیف و وظیفه مردم در عصر غیبت ساکت هستند.

این روایات از یک سو بیان کننده شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان در پیش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و از سوی دیگر، نشان دهنده گستره اصلاحاتی است که پس از ظهور در جهان صورت می گیرد. به بیان دیگر، این روایات از یک سو، جهان پیش از ظهور را به تصویر می کشد که در همه زمینه ها گرفتار ستم شده و نابرابری و بی عدالتی در آن فراگیر گشته

ص:207

است و از سوی دیگر، شرایط جهان پس از ظهور را بیان می کند که به مدد اقدامات اساسی و زیربنایی امام مهدی علیه السلام، عدل و داد در همه جای آن حاکم شده و همه روابط فردی و اجتماعی را دربرگرفته است.

بنابراین، برای پاسخ به این پرسش که مردم در زمان غیبت چه وظیفه ای بر عهده دارند، آیا باید در مقابل ستم بی اعتنا باشند و حتی به آن دامن بزنند یا اینکه باید برای از بین بردن همه مظاهر ستم و تباهی به پا خیزند؟ نمی توان به سراغ این گونه روایات رفت و باید به دیگر روایات مراجعه کرد.

د) تکلیف مردم در برابر ستم ها و تباهی ها

د) تکلیف مردم در برابر ستم ها و تباهی ها

حال که روشن شد روایات یاد شده، ناظر به تکلیف و مسئولیت مردم در برابر ستم نیستند، این پرسش مطرح می شود که تکلیف مردم در برابر ستم ها، فسادها و تباهی هایی که در عصر غیبت در جوامع رواج پیدا می کند، چیست؟

برای یافتن پاسخ این پرسش، توجه به چند نکته ضروری است:

1. فقهای شیعه همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که تمامی احکام و تکالیفی که در شرع اسلام مقرر شده، به جز مواردی نادر، در زمان غیبت پابرجاست و هیچ کدام از آنها تعطیل نمی شود. بنابراین، همه مسلمانان موظفند تا زمان ظهور به همه وظایف و تکالیفی که برای آنها مقرر شده است، عمل کنند؛ چه وظایف و تکالیف فردی و چه وظایف و تکالیف اجتماعی.

2. برخی احکام و اصول بنیادین اسلام که همگی در آموزه های قرآنی ریشه دارند، تکلیف مردم را در برابر هرگونه ستم، تجاوز، بی عدالتی، فساد، تباهی و ناهنجاری، در همه زمان ها و مکان ها مشخص کرده اند. بر اساس این

ص:208

احکام و اصول، هیچ مسلمانی نمی تواند در برابر امور یاد شده بی اعتنا باشد یا خدای ناکرده به آنها تن دهد تا چه رسد به اینکه بخواهد به آنها دامن زند.

برخی از این احکام و اصول بنیادین عبارتند از: تکلیف فردی هر مسلمان به پرهیزکاری و ترک گناهان از یک سو(1) و انجام اعمال شایسته از سوی دیگر؛(2) ضرورت تعاون و همکاری در نیکوکاری و پرهیزکاری و حرمت هم یاری در گناه و تجاوز به حقوق دیگران؛(3) وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛(4) تکلیف هر مسلمان به رعایت عدالت در مناسبات فردی و اجتماعی.(5)

با توجه به همین احکام و اصول است که حضرت امام خمینی رحمه الله در پاسخ به کسانی که معتقد بودند باید به گناهان دامن زد تا دنیا پر از ظلم و جور شود و حضرت صاحب الامر علیه السلام تشریف بیاورد، می فرماید:

یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف می آورند، برای چه می آیند؟ برای اینکه گسترش دهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم. دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند. حضرت بیایند چه


1- ر.ک: سوره بقره 2، آیات 24، 48، 123، 189، 194؛ سوره آل عمران (3)، آیات 50، 102، 123، 130، 131، 200 و... .
2- ر.ک: سوره بقره 2، آیات 25، 82، 277؛ سوره آل عمران 3، آیه 57؛ سوره نساء (4)، آیه 57.
3- ر.ک: سوره مائده 5، آیه 2.
4- ر.ک: سوره آل عمران 3، آیات 104، 110، 115؛ سوره توبه (9)، آیات 71 و 112؛ سوره حج (22)، آیه 41؛ سوره لقمان (31)، آیه 7.
5- ر.ک: سوره مائده 5، آیه 8 ؛ سوره انعام (6) آیه 152؛ سوره نساء (4)، آیات 3، 58، 120، 135؛ سوره نحل (16)، آیه90.

ص:209

می کنند؟ حضرت می آیند، می خواهند همین کارها را بکنند.(1)

3. پاره ای از روایات، به صراحت، وظیفه و تکلیف مردم را در زمان غیبت و انتظار روشن کرده اند و آنها را به پرهیزکاری، در پیش گرفتن اخلاق نیکو،(2) انجام اعمالی که موجب خشنودی امام عصر علیه السلام می شود و ترک اعمالی که آن حضرت را آزرده خاطر می سازد،(3) فرا خوانده اند. ازاین روایات به خوبی استفاده می شود که هیچ مسلمانی حق ندارد به بهانه زمینه سازی برای ظهور و تعجیل در فرج، به فساد و تباهی و ظلم و بی عدالتی تن در دهد یا به گسترش آنها در جامعه کمک کند؛ زیرا این عمل قطعا با پرهیزکاری و اخلاق نیکو مغایر است و هرگز موجب خشنودی مصلح موعود نخواهد شد.

2. خشونت در عصر ظهور

اشاره

2. خشونت در عصر ظهور

با توجه به روایت هایی که در زمینه جنگ ها و نبردهای عصر ظهور و برخورد قاطعانه امام مهدی علیه السلام با ستم کاران و گردن کشان دوران وارد شده است، این پرسش یا ابهام، در ذهن برخی به وجود آمده که چگونه قیامی که با هدف عدالت گستری آغاز شده است، می تواند همراه با خشونت و خون ریزی باشد؟

برای پاسخ به این پرسش، لازم است نکاتی را به عنوان مقدمه یادآور شویم.


1- صحیفه نور، ج 20، ص 196.
2- ر.ک: بحارالأنوار، ج 52، ص 140، ح 50.
3- بحارالأنوار، ج 53، ص 176.

ص:210

الف) امام مهدی علیه السلام، شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله

الف) امام مهدی علیه السلام، شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله

در روایات متعددی بر این موضوع تأکید شده است که امام مهدی علیه السلام، شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله، چه از نظر چهره و شمایل ظاهری و چه از نظر خلق و خو و رفتار است. از جمله در روایتی که از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل شده است، می خوانیم:

نهمین نفر از ایشان (فرزندان امام حسین علیه السلام ) قائم (برپا دارنده) اهل بیت من و مهدی است. او شبیه ترین مردم به من در شمایل، گفتار و رفتار است ... .(1)

در روایت دیگری، وقتی راوی از امام محمد باقر علیه السلام می پرسد: «وقتی قائم به پا خیزد، با مردم چگونه رفتار می کند؟» آن حضرت پاسخ می دهد:

آن گونه که رسول خدا _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ رفتار می کردند تا زمانی اسلام آشکار و فراگیر شود.

راوی دوباره می پرسد: «سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله چگونه بود؟» و امام پاسخ می دهد:

آنچه مربوط به جاهلیت بود، نابود ساخت و با عدالت به مردم روی نمود... .(2)

امام حسن عسکری علیه السلام نیز فرزند خود را شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی می کند:

خدا را سپاس می گویم که مرا از دنیا نبرد تا اینکه جانشینم را به من نشان داد. او شبیه ترین مردم به رسول خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ است... .(3)

همه می دانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان مهربان بود که حتی حاضر نشد دشمنان خود را نفرین کند. این ویژگی رسول خدا در قرآن کریم نیز ستایش


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 379.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 381، ح 192.
3- بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 9.

ص:211

شده است و خداوند می فرماید:

به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین خوش خوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل بودی، از گرد تو پراکنده می شدند.(1)

در جای دیگر نیز می فرماید:

هر آینه پیامبری از خود شما بر شما مبعوث شد. هر آنچه شما را رنج می دهد، بر او گران می آید. سخت به شما دل بسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است.(2)

بنابراین، نسبت دادن خشونت و سنگ دلی به شبیه ترین مردم به پیامبر خاتم، حضرت رحمة للعالمین صلی الله علیه و آله، هرگز شایسته نیست.

ب) قاطعیت، لازمه گسترش عدالت

ب) قاطعیت، لازمه گسترش عدالت

چنان که می دانیم، امام مهدی علیه السلام با هدف گسترش ایمان، عدالت و معنویت و از بین بردن همه مظاهر کفر، ستم و فساد، قیام جهانی خود را آغاز می کند. طبیعی است نهضتی که با این اهداف آغاز شود، با مقاومت و مانع تراشی سران کفر و ستم و مروّجان فرهنگ فساد و تباهی روبه رو می شود. بنابراین، امام مهدی علیه السلام برای پیشبرد اهداف خود چاره ای جز جنگیدن و درگیر شدن با سران جبهه کفر و استکبار و برخورد قاطع با کسانی که مانع قیام عدالت گستر ایشان هستند، ندارد. با این حال، آن حضرت در نبردهای خود هرگز خون بی گناهی را بر زمین نمی ریزد و در آغاز حرکت خود نیز از یارانش بیعت می گیرد که:

مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند و... .(3)


1- سوره آل عمران 3، آیه 159.
2- سوره توبه 9، آیه 128.
3- منتخب الأثر، ج 3، ص 128، ح 1117.

ص:212

به دلیل همین رفتار مناسب با عموم مردم است که در روایات می خوانیم پس از ظهور، همه ساکنان زمین از امام مهدی علیه السلام خشنودند و به او عشق می ورزند:

شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت می دهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمان روایی او خشنودند.(1)

ج) روایت های ساختگی و نسبت های ناروا

ج) روایت های ساختگی و نسبت های ناروا

متأسفانه در طول تاریخ اسلام، افراد مختلفی با اغراض و انگیزه های متفاوت به وارد کردن روایات ساختگی در مجموعه روایات نقل شده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا دست کاری در روایات ایشان پرداخته اند. روایات باب مهدویت نیز از این موضوع دور نمانده است. با بررسی روایات متعددی که به نوعی تصویری خشن از حرکت عدالت گستر امام مهدی علیه السلام ارائه می دهند روشن می شود که راوی تعداد زیادی از آنها فردی است که علمای رجال او را بدنام و دروغگو خوانده اند که در نتیجه این روایات از اعتبار ساقط شده و نمی توان به آنها استناد کرد.(2)

بنابراین، در بررسی روایات مربوط به حوادث پس از ظهور باید بسیار مراقب بود و هر روایتی را به راحتی نپذیرفت.

د) ارائه تصویر نادرست از قیام امام مهدی علیه السلام

د) ارائه تصویر نادرست از قیام امام مهدی علیه السلام

یکی از دلایل این چنین شبهه ها و پرسش ها در اذهان مردم تصاویر نادرست یا ناقصی است که از ظهور امام مهدی علیه السلام و رویدادهای پس از آن


1- إثبات الهداة، ج 2، ص 524.
2- ر.ک: سیدصادق شیرازی، شمیم رحمت: سیره حکومتی امام زمان _ عجل الله تعالی فرجه _، چاپ دوم: قم، یاس زهرا، 1424 ه . ق، صص 11 _ 12.

ص:213

در برخی از کتاب ها یا مجالس و محافل ارائه شده است. به بیان دیگر برخی به جای پرداختن به تحولات بزرگی که پس از ظهور در جنبه های مختلف حیات بشر رخ می دهد و ارائه تصویری مناسب و دلنشین از جهان پس از ظهور، به بیان رویدادهای مقدماتی که لازمه هر حرکت اصلاحی است پرداخته و برای مردم این تصور را به وجود آورده اند که قیام امام مهدی علیه السلام جز خون و خون ریزی هیچ ثمری ندارد.

مطلب زیر که به قلم یکی از نویسندگان خوب کشورمان نگارش یافته، این موضوع را به خوبی روشن می سازد:

راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند.

گفتند: تو که بیایی خون به پا می کنی، جوی خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.

درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.

ما از همان کودکی، تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم.

عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.

اما... اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی.

همه، پیش از آنکه نگاه مهرگستر و دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند. آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.

آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.

آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، هر چه سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.

ص:214

و اینها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو برمی آید و تنها با دست تو محقق می شود. اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی.

آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.

کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است؟! کسی به ما نگفت که وقتی تو بیایی:

پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند.(1)

به ما نگفنتد که وقتی تو بیایی:

دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت بردگی را از گردن خلایق برمی دارد.(2)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

ساکنان زمین و آسمان به تو عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین، گیاهان خود را می رویاند... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و می دیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو می فرستد.(3)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:


1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله «فعند ذلک تفرح الطیور فی أوکارها و الحیتان فی بحارها و تمدّ الأنهار و تفیض العیون و تنبت الأرض ضعف أکلها. الإختصاص، ص 208؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 304، ح 73.
2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «یملأ قلوب العباد عبادة و یسعهم عدله»، کتاب الغیبة (طوسی، ص 185؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 74، ح 24) «به یمحق الله الکذب و یذهب الزمان الکلب و یخرج ذلّ الرق من أعناقکم». (کتاب الغیبة (طوسی)، ص 184؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 75، ح 29).
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «یحبّه ساکن الأرض و ساکن السماء و ترسل السماء قطرها و تخرج الأرض نباتها. لاتمسکُ منه شیئا، یعیش فیهم سبع سنین أو ثمانیا او تسعا. یتمنی الأحیاء الأموات ممّا صنع الله بأهل الأرض من خیره.» مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 465؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 104.

ص:215

همه امت به آغوش تو پناه می آورند همانند زنبوران عسل به ملکه خویش.

و تو عدالت را آن چنان که باید و شاید در پهنه جهان می گستری و خفته ای را بیدار نمی کنی و خونی را نمی ریزی.(1)

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی:

رفاه و آسایشی می آید که نظیر آن پیش از این، نیامده است. مال و ثروت آن چنان وفور می یابد که هر که نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت می کند.(2)

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

اموال را چون سیل، جاری می کنی، و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمی کنی.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

هیچ کس فقیر نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند می گردند و پیدا نمی کنند. مال را به هر که عرضه می کنند، می گوید: بی نیازم.(3)

ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!

ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم تو را دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدیم.

که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود و آمدنت طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.

ظهور تو بی تردید بزرگ ترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.


1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «تأوی إلیه اُمّته کما تأوی النحلة یعسوبها، یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جورا حتّی یکون الناس علی مثل أمرهم الأوّل. لا یوقظ نائما و لا یهرق دما» منتخب الأثر، ج 3، ص 155، ح1155.
2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «تتنعمّ اُمّتی فی زمانه تنعّما لم یتنعّم مثله قطّ البرّ منهم و الفاجر و... یکون المال کدوسا یأتیه الرجل فیسأله فیحثی له فی ثوبه ما استطاع أن یحلمه». بحارالأنوار، ج 36، ص 369.
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «یفیض فیهم المال فیضا و یحثو المال حثوا و لایعدّه عدّا. صحیح مسلم، ج 8، ص185.

ص:216

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد

هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد(1)

با توجه به نکات یاد شده متوجه می شویم که هرگز نمی توان ظهور امام مهدی علیه السلام را که از ابتدای آفرینش تا کنون همه عدالت خواهان جهان در آرزویش بوده اند، حرکتی خشونت بار، همچون جنگ هایی که در سراسر تاریخ در کره خاک در جریان بوده است، تلقی کرد. بلکه این حرکت به دلیل آن که با هدف از بین بردن همه مظاهر ظلم و ستم و گسترش عدالت در سراسر جهان آغاز شده در همه مراحل خود از هرگونه شائبه ظلم و ستم به دور و کاملاً منطبق بر موازین عدالت است.

3. مدت حکومت امام عصر علیه السلام

اشاره

3. مدت حکومت امام عصر علیه السلام

یکی دیگر از پرسش هایی که در مورد ظهور و رویدادهای پس از آن مطرح است، این است که حکومت امام زمان علیه السلام یا به طور کلی حکومتی که پس از ظهور مستقر می شود، چند سال به طول می انجامد؟

در روایت های شیعه و سنی، مدت زمان های متفاوتی برای حکومت عدل مهدوی ذکر شده که کمترین آنها هفت سال و بیشترین آنها 309 سال (به مقدار توقف اصحاب کهف در غار) است. در اینجا ابتدا برخی از روایات مرتبط با این موضوع را نقل می کنیم و در ادامه، به تحلیل و بررسی وجه


1- سیدمهدی شجاعی، «به ما نگفتند»، موعود، سال اول، ش 5، آذر و دی 1376.

ص:217

تفاوت مدت های ذکر شده در روایات و در صورت امکان، جمع بین آنها می پردازیم.

الف) مدت زمان های ذکر شده در روایات
اشاره

الف) مدت زمان های ذکر شده در روایات

هفت سال، هشت سال، نه سال، ده سال، نوزده سال، بیست سال، چهل سال و 309 سال، مدت زمان هایی هستند که در روایات از آنها به عنوان مدت حکومت قائم علیه السلام یاد شده است. هر یک از دانشمندان اسلامی نیز یکی از این زمان ها را ترجیح داده و در کتاب های خود آورده اند. روایت هایی که مستند مدت های یاد شده هستند، از نظر تعداد و اعتبار یکسان نیستند، ولی در هر حال برای هر یک از آنها می توان روایت یا روایت هایی را نقل کرد.(1)

یک _ روایت های هفت و نه سال

یک _ روایت های هفت و نه سال

در بسیاری از روایاتی که از طریق اهل سنّت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل شده، مدت زمان حکومت امام مهدی علیه السلام، هفت یا نه سال ذکر شده است. در یکی ازاین روایات چنین می خوانیم:

تُمْلَأُ الأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً، ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی، یَمْلِکُ سَبْعاً أَوْ تِسْعاً فَیَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً.(2)

زمین از ظلم و جور پر می شود؛ آن گاه مردی از خاندان من قیام می کند. او هفت یا نه [سال] حکومت می کند و زمین را از عدل و داد آکنده می سازد.

نکته قابل توجه در مورد این دسته از روایات، این است که در بیشتر آنها


1- ر.ک: منتخب الأثر، ج 3، صص 185 _ 189.
2- المسند ابن حنبل، ج 3، ص 28.

ص:218

پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در پاسخ این پرسش که امام مهدی علیه السلام چند سال حکومت می کند، به جای سخن گفتن و بیان عددی مشخص، تمام انگشتان دست چپ و دو انگشت دست راست خود را می گشود و بدین وسیله پرسش کننده را متوجه مدت زمان حکومت آن حضرت می ساخت. محدثان اهل سنّت هم با توجه به این عمل پیامبر، حکومت امام مهدی علیه السلام را هفت یا نه سال(1) ذکر کرده اند. ازاین رو، این احتمال وجود دارد که مراد پیامبر از عددی که با نشان دادن انگشتانشان بیان می کرد، نه هفت سال، بلکه هفت دوره زمانی باشد.(2)

گفتنی است علامه مجلسی هم برخی روایت هایی را که در آنها مدت حکومت امام زمان علیه السلام هفت یا نه سال بیان شده است، نقل کرده که روایت زیر از آن جمله است:

... فَیَبْعَثُ اللّه ُ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی فَیَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما یَرضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ الأَرضِ لایَدَعُ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیئا إِلاّ صَبَّهُ مِدْرارا وَ لا یَدَعُ الأَرضُ مِنْ نَباتِها شَیْئا إِلاّ أَخْرَجَتْهُ حَتّی یُتَمَنّی الإِحیاءُ الأَمواتِ تَعِیشُ فِی ذلِکَ سَبْعَ سِنینَ أَوْ ثَمانَ سِنینَ أوْ تِسْعَ سِنینَ.(3)

... پس خداوند، مردی از عترت و خاندان مرا برمی انگیزد و زمین را از عدل و داد پر می کند، چنان که از ظلم و جور پر شده بود. ساکنان آسمان و زمین


1- این احتمال وجود دارد که کلمه «سبع = هفت»، در نسخه برداری هایی که از کتاب های روایی صورت گرفته است، تصحیف و تبدیل به «تسع = نه» شده باشد.
2- ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 2، ص 527.
3- بحارالأنوار، ج 51، ص 104، ح 39.

ص:219

از او خشنودند. آسمان چیزی از بارانش را نگه نمی دارد و همه را پی در پی فرو می فرستد. زمین هیچ روییدنی را در خود نگه نمی دارد و همه را خارج می سازد تا آنجا که انتظار می رود مردگان نیز زنده شوند. جهانیان هفت یا هشت یا نه سال در این وضع زندگی می کنند.

دو _ روایت های نوزده سال

دو _ روایت های نوزده سال

نعمانی در آخرین باب کتاب خود، چهار روایت را در زمینه مدت زمان حکومت قائم علیه السلام نقل کرده که در همه آنها از نوزده سال یا نوزده سال و چند ماه سخن به میان آمده است.(1) در یکی ازاین روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، چنین می خوانیم:

إِنَّ القائِمَ [ علیه السلام ] یَمْلِکُ تِسْعَ عَشَرَةَ سَنَةً وَ أَشْهُرا.(2)

همانا قائم [بر او درود باد] نوزده سال و چند ماه حکومت خواهد کرد.

در یکی از روایات این باب، افزون بر نوزده سال، از 309 سال هم به عنوان مدت حکومت امام مهدی علیه السلام یاد شده است که در ادامه، درباره آن سخن خواهیم گفت.

سه _ روایت های چهل سال

سه _ روایت های چهل سال

برخی روایات، مدت حکومت امام مهدی علیه السلام را چهل سال ذکر کرده اند. از جمله در روایتی که امام حسن مجتبی علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده، چنین آمده است:

یَبْعَثُ اللّه ُ رَجُلاً فِی آخِرِ الزَّمانِ... یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا و نُورا وَ بُرهانا... یَمْلِکُ ما بَیْنَ الخافِقَینِ أَرْبَعِین عاما فَطُوبی لِمَنْ أَدْرَکَ أَیّامَهُ وَ سَمِعَ کَلامَهُ.(3)


1- کتاب الغیبة نعمانی، صص 331 و 332.
2- کتاب الغیبة نعمانی، ص 332، ح 4.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.

ص:220

خداوند در آخرالزمان، مردی را برمی انگیزد... او زمین را از عدل، داد، برابری، نور و برهان پر می کند... او [به مدت] چهل سال بر شرق و غرب عالم فرمان روایی می کند. پس خوشا به حال کسی که زمان او را درک کند و سخن او را بشنود.

چهار _ روایت های هفتاد سال

چهار _ روایت های هفتاد سال

برخی روایات، ابتدا مدت حکومت قائم علیه السلام را هفت سال اعلام کرده، ولی در ادامه یادآور شده اند که هر یک سال از حکومت آن حضرت، با ده سال از سال های معمولی برابر است.

عبدالکریم خثعمی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «قائم _ بر او درود باد _ چند سال حکومت می کند؟» آن حضرت فرمود:

سَبْعَ سِنینَ؛ یَطُولُ الأَیّامُ وَ اللَّیالِی حَتّی تَکُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنیِّهِ مِقْدار عَشْرَ سِنینَ مِنْ سِنِیِّکُمْ، فَیَکُونُ [سَنُو] مُلْکِهِ سَبْعِینَ سَنَةً مِنْ سِنِیِّکُمْ هذِهِ.(1)

هفت سال؛ روزها و شب ها طولانی می شوند تا آنجا که هر سال از سال های او با ده سال از سال های شما برابری می کند و بدین گونه مدت حکومت او با هفتاد سال از سال های شما برابر می شود.

این موضوع که در عصر امام مهدی علیه السلام، سال ها طولانی تر می شود و هر سال با ده سال از سال های کنونی برابری می کند، در روایت های متعددی آمده است. از جمله در روایتی، از امام ششم شیعیان چنین نقل شده است:

و یَأْمُرُ اللّه ُ الفَلَکَ فِی زَمانِهِ فَیُبْطِی ءُ فِی دَوْرِه حَتّی یَکُونُ الیَوْمُ فِی أَیّامِهِ کَعَشْرَةٍ من أَیّامِکُمْ وَ الشَّهْرُ کَعَشْرَةِ أَشْهُرٍ و السَّنَةُ کَعَشْرِ سِنینٍ مِنْ سِنِیِّکُم.(2)


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 337، ح 77.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 333، ح 61؛ کتاب الغیبة طوسی، ص 283.

ص:221

خداوند در عهد او به چرخ گردون فرمان می دهد که آرام تر بگردد تا آنجا که در روزگار او، یک روز برابر با ده روز از روزهای شما، یک ماه برابر با ده ماه [از ماه های شما] و هر سال برابر با ده سال از سال های شما می شود.

پنج _ روایت های 309 سال

پنج _ روایت های 309 سال

آخرین گروه از روایات، شامل روایاتی است که مدت زمان حکومت امام مهدی علیه السلام را به تعداد سال های اقامت اصحاب کهف در غار؛ یعنی 309 سال دانسته اند. در یکی از این روایات که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:

إِنَّ القائِمَ یَمْلِکُ ثَلاثَ مَائَةٍ وَ تِسْعَ سِنینَ کَما لَبِثَ أَهْلُ الْکَهْفِ فِی کَهْفِهِمْ یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جُورا.(1)

قائم مدت 309 سال حکومت می کند؛ به تعداد سال هایی که اصحاب کهف در غار خود درنگ کردند. او زمین را از عدل و داد پر می کند، همچنان که از ستم و بی داد پر شده بود.

نعمانی در کتاب خود از جابر بن یزید جعفی نقل می کند که امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:

وَ اللّه ِ لََیمْلِکنَّ رَجُلٌ مِنّا أَهْلَ البَیْتِ ثَلاثَ مَائَةِ سَنَةٍ [وَ ثَلاثَ عَشْرَةَ سَنَةً] و یَزْدادُ تِسْعا قالَ: فَقُلْتُ لَهُ: [وَ] مَتی یَکُونُ ذلِکَ؟ قالَ: بَعْدَ مَوْتِ القائِمِ علیه السلام، قُلْتُ لَهُ: وَ کَمْ یَقُومُ القائِمُ علیه السلام فِی عالَمهِ حَتّی یَمُوتَ؟ فَقالَ: تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ یَوْمِ قِیامِهِ إلی یَوْمِ مَوْتِهِ.(2)

«به خدا سوگند، مردی از ما اهل بیت، سیصد سال [و سیزده سال] به اضافه نه [سال ]حکومت خواهد کرد.» به آن حضرت عرض کردم: [و ]این کِی


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 291، ح 34.
2- کتاب الغیبة نعمانی، صص 331 و 332، ح 3.

ص:222

خواهد شد؟ فرمود: «پس از وفات قائم علیه السلام .» به آن حضرت گفتم: قائم علیه السلام چه قدر در عالم خود برپاست تا از دنیا برود؟ فرمود: «نوزده سال از روز قیامش تا روز مرگش».

ب) جمع بین روایات

ب) جمع بین روایات

با توجه به اختلاف هایی که در زمینه مدت حکومت امام عصر علیه السلام در روایات وجود دارد، عده ای از عالمان و محدثان شیعه و سنی به توجیه این اختلاف ها و جمع میان روایات پرداخته اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

علامه مجلسی رحمه الله در این زمینه می نویسد:

اخبار متفاوتی که در زمینه مدت حکومت امام مهدی علیه السلام وارد شده است، برخی بر همه مدت فرمان روایی آن حضرت، برخی بر زمان استقرار دولت او، برخی بر سال ها و ماه هایی که نزد ما وجود دارد و برخی هم بر سال ها و ماه های طولانی زمانی ایشان حمل می شود.(1)

نویسنده کتاب الشیعة و الرجعة پس از نقل روایات مختلفی که در زمینه مدت حکومت امام مهدی علیه السلام وارد شده است، می نویسد:

این اقوال در ظاهر متناقض هستند و به هیچ یک از آنها نمی توان اعتماد کرد. بله، روایت هفت سال در احادیث سنّیان و اخبار ما (شیعیان) تکرار شده است و چه بسا این روایت بر دیگر روایات ترجیح داشته باشد؛ زیرا این روایت مطابق با برخی اخبار ماست که می گویند مراد از هفت سال، هفتاد سال است و آن حضرت با قدرت خدای تعالی، پس از ظهور این مدت زندگی می کند؛ یعنی هر یک سال [از مدت زندگی ایشان] برابر با ده سال از سال های ما خواهد بود. این موضوع در اخبار ما که ائمه حدیث و حافظان علم درایه و


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 280.

ص:223

حدیث آنها را نقل کرده اند، تبیین شده است.(1)

سید صدرالدین صدر رحمه الله در کتاب خود پس از اشاره به اختلاف روایات وارد شده در زمینه مدت حکومت امام مهدی علیه السلام به ویژه در روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده است، ابتدا سخنی را از إسعاف الراغبین (ص 155) در ترجیح روایات هفت سال _ به شرح زیر _ نقل می کند:

بیشتر روایات بر این موضوع اتفاق دارند که مدت حکومت او هفت سال است و تردید در زیادتر از این مقدار تا تمام شدن نه سال است و در مورد روایت شش سال هم همین موضوع مطرح است. ابن حجر گفته است: آنچه احادیث بر آن اتفاق دارند، این است که او بی تردید هفت سال حکومت می کند و از ابی الحسین ابری هم نقل شده است که اخبار مستفیض و متواتر دلالت دارند که او هفت سال حکومت می کند.(2)

و در ادامه می نویسد:

این قول ظاهرتر و مشهورتر است و این، خود فضیلتی بزرگ برای مهدی است که قیام او برای اصلاح دینی و دنیایی وعده داده شده، در این مدت کوتاه رخ می دهد، چنان که قیام جد بزرگوار او _ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد _ نیز در مدت هشت سال؛ یعنی از سال دوم هجری به بعد به ثمر نشست.(3)

ایشان در پایان بحث، دیدگاه خود در زمینه جمع بین روایات را این گونه بیان می کند:


1- الشیعة و الرجعة: کتاب علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی یبحث فیه بحثا تحلیلیا حول الإمام الثانی عشر المهدی المنتظرعج، ج 1،225.
2- سید صدرالدین صدر، المهدی علیه السلام، چاپ اول: تهران، بنیاد بعثت، 1403 ه_ . ق، صص 241و242.
3- سید صدرالدین صدر، المهدی علیه السلام، چاپ اول: تهران، بنیاد بعثت، 1403 ه_ . ق، ص 242.

ص:224

ممکن است گفته شود دلیل اختلاف روایات این است که اساسا نمی خواسته اند حقیقت را در مورد مدت زمان زندگی مهدی بیان کنند _ چنان که وقت ظهور او را نیز پوشیده نگه داشته اند _ تا شنونده خود هر یک از اقوال را که مایل بود برگزیند و طولانی ترین زمان را برای بقای مهدی آرزو کند، اگرچه ترجیح _ چنان که دانستی _ با قول هفت سال است و همین هم اقواست.(1)

سید محمدکاظم قزوینی رحمه الله پس از اشاره به روایت های مختلفی که در زمینه مدت زمامداری امام مهدی علیه السلام وارد شده است، می نویسد:

به نظر نگارنده، روایات دسته دوم که سال های حکومت آن حضرت پس از قیام برای اصلاح جهان را حدود بیست سال عنوان می کند، بیشتر است و بدان دسته بهتر می توان اعتماد کرد؛ چرا که این گروه از روایات، از امامان اهل بیت علیهم السلام که خداوند آنان را از هر لغزش و اشتباه و پلیدی، پاک و پاکیزه ساخته، رسیده است.(2)

حضرت آیت الله مکارم شیرازی نیز در این باره می نویسد:

گرچه درباره مدت حکومت او احادیث مختلفی در منابع اسلامی دیده می شود که از پنج یا هفت سال تا 309 سال (مقدار توقف اصحاب کهف در آن غار تاریخی) ذکر شده است که در واقع ممکن است اشاره به مراحل و دوران های آن حکومت باشد (آغاز شکل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال و دوران تکاملش چهل سال و دوران نهایی اش بیش از سیصد سال! دقت کنید)، ولی قطع نظر از روایات اسلامی، مسلّم است که این آوازه ها و مقدمات، برای یک دوران کوتاه مدت نیست، بلکه قطعا برای مدتی است


1- سید صدرالدین صدر، المهدی علیه السلام، چاپ اول: تهران، بنیاد بعثت، 1403 ه_ . ق، ص 242.
2- سید محمدکاظم قزوینی، امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، ترجمه و تحقیق: علی کرمی و سیدمحمد حسینی، چاپ پنجم: قم، الهادی، 1383، ص779.

ص:225

طولانی که ارزش این همه تحمل زحمت و تلاش و کوشش را داشته باشد.(1)

ابن حجر عسقلانی، از علمای اهل سنت، درباره جمع روایات مدت حکومت مهدی موعود، چنین می نویسد:

در نشانه های مهدی منتظر، روایت های هفت سال، بیشتر و مشهورتر هستند. بر فرض درستی همه روایت های [وارد شده در این موضوع، ]می توان آنها را این گونه جمع کرد: حکومت او از نظر ظهور و قدرت متفاوت است. پس چهل سال _ به عنوان مثال _ به اعتبار همه مدت حکومت اوست. هفت سال و مانند آن، به اعتبار نهایت ظهور و قدرت حکومت او و بیست سال و مانند آن نیز به اعتبار حد میانه [ظهور و قدرت حکومت او ]است.(2)

با توجه به مطالب یاد شده، شاید بتوان گفت که دوران زمام داری امام مهدی علیه السلام به طور خاص، 309 سال است و دیگر سال هایی که در روایات ذکر شده است _ بر فرض صحت روایات _ ناظر به دوران های مختلف استقرار حکومت مهدوی از ظهور امام مهدی علیه السلام تا تشکیل حکومت است. البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که بر اساس برخی روایات، دولت اهل بیت علیهم السلام پس از وفات یا شهادت امام مهدی علیه السلام نیز تا صدها سال استمرار می یابد.(3)

توجه به نکات زیر نیز در تأیید این برداشت مؤثر است:

1. استقرار حکومت عادلانه در سراسر زمین پس از قرن ها حاکمیت کفر و ظلم نیازمند مجاهدتی طولانی و گسترده است و قطعا حضرت مهدی


1- ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی موعودعج، چاپ سوم: قم، نسل جوان، 1384، ص 281.
2- به نقل از: المهدی، ص 242.
3- ر.ک: همین کتاب، صص 594_598.

ص:226

علیه السلام باید سال ها در جهان حضور داشته باشد تا بتواند به همه اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

2. پذیرش این مطلب که مردم، قرن ها برای تحقق حکومت عدل مهدوی در انتظار باشند و سختی ها و مشکلات بسیاری را در این راه تحمل کنند، ولی این حکومت چند سالی بیشتر به طول نینجامد، بسیار دور از ذهن است.

3. پس از ظهور امام مهدی علیه السلام، عصر رجعت آغاز می شود و پیشوایان معصوم علیهم السلام یکی پس از دیگری به دنیا باز می گردند و پس از وفات یا شهادت امام مهدی علیه السلام، راه او را ادامه می دهند.(1)

4. تشخیص و تطبیق نشانه های ظهور

اشاره

4. تشخیص و تطبیق نشانه های ظهور

در سال های اخیر ادعاهای دروغین در حوزه مهدویت بسیار گسترش یافته است و هر از چندگاه از یکی از کشورهای اسلامی اعم از ایران، عراق، بحرین، مصر، عربستان و... کسی برمی خیزد و با این ادعا که سیّد حسنی، سیّد خراسانی، یمانی، نماینده مخصوص امام زمان علیه السلام یا حتی خود مهدی موعود است، جمعی بی اطلاع را با خود همراه و آتش فتنه ای جدید را برپا می کند. در چنین فضایی به طور طبیعی برای بسیاری این پرسش مطرح می شود که چگونه می توانیم مهدی موعود علیه السلام را از مدعیان دروغین


1- بر اساس روایات، پس از ظهور امام مهدی علیه السلام، ابتدا امام حسین علیه السلام به عنوان نخستین رجعت کننده به دنیا برمی گردد. پس از او امیر مؤمنان علی علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به دنیا رجعت می کنند و سالیان سال به زندگی خود ادامه می دهند (ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، باب الرجعة، صص 39_ 144).

ص:227

بازشناسیم؟ آیا راهی برای جلوگیری از تشخیص ها و تطبیق های نادرست وجود دارد؟ آیا اساسا ظهور امام مهدی علیه السلام و رویدادهای پیش از آن، به حدی روشن است که مردم در مورد آن دچار هیچ گونه تردید و سردرگمی نشوند؟

برای یافتن پاسخ پرسش های یاد شده توجه به چند نکته ضروری است:

الف) روشن بودن امر ظهور

الف) روشن بودن امر ظهور

در روایات متعددی بر این نکته تأکید شده است که امر ظهور امام مهدی علیه السلام از آفتاب نیز درخشان تر است و به همین دلیل، این امر بر هیچ کس مشتبه نخواهد شد و هیچ کس در حقانیت آن تردید نخواهد کرد.

در این زمینه از امام محمّد باقر علیه السلام چنین نقل شده است:

اُسکُنُوا ما سَکَنَتِ السَّماواتُ وَ الأَرْضُ _ أَیْ لاتَخْرُجُوا عَلی أَحَدٍ _ فَإِنَّ أَمْرَکُمْ لَیْسَ بِه خَفاءٌ، أَلا إِنَّها آیَةٌ مِنَ اللّهِ عَزَّ و جَلَّ لَیْسَتْ مِنَ النّاسِ أَلا إِنّها أَضْوَءُ مِنَ الشَّمسِ لاتَخْفی عَلی بَرٍّ وَ لا فاجرٍ، أَتَعْرِفُونَ الصُّبْحَ؟ فَإِنّها کَالصُّبْحِ لَیْسَ بِه خَفاءٌ.

تا آسمان و زمین ساکن است شما نیز ساکن و بی جنبش باشید _ یعنی بر هیچ کس خروج نکنید _ که کار شما پوشیدگی ندارد. بدانید که آن نشانه ای از جانب خدای عزّ و جلّ است نه از جانب مردم، بدانید که آن از آفتاب روشن تر است و بر نیکوکار و زشت کار پنهان نخواهد ماند. آیا صبح را می شناسید؛ امر شما همانند صبح است که پنهان ماندن در آن راه ندارد.(1)

ابتدای روایت یاد شده، هشدار به کسانی است که با پیش افتادن بر امامان


1- کتاب غیبت نعمانی، ترجمه: محمّد جواد غفاری، باب 11، ص 286، ح 17؛ بحارالأنوار، ج 52، صص 139 و 140، ح 49.

ص:228

معصوم علیهم السلام و با امید تشکیل دولت اهل بیت علیهم السلام دست به قیام های نابه هنگام و حساب نشده می زدند و سرانجام خود و گروهی از شیعیان ناآگاه را به هلاکت می انداختند.

در روایت دیگری، میمون البان از آن حضرت چنین نقل می کند:

کُنْتُ عِنْدَ أَبی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی فُسْطاطِه فَرَفَعَ جانِبَ الفُسْطاطِ فَقالَ: إِنَّ أَمْرَنا قَدْ کانَ أَبْیَنَ مِنْ هذِهِ الشَّمْسِ، ثُمَّ قالَ: یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ فُلانُ بْنُ فُلانٍ هُوَ الإِمامُ بِاسْمِه، وَ یُنادی إِبْلیسُ لَعَنَهُ اللّهُ مِنَ الأَرضِ کَما نادی بِرَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیْلَةَ العَقَبَةِ.(1)

من در خیمه امام باقر _ درود خدا بر او باد _ نشسته بودم که امام یک طرف خیمه را بالا زد و فرمود: امر ما از این آفتاب روشن تر است، سپس فرمود: نداکننده ای از آسمان ندا می کند که امام فلان پسر فلان است و نام او را می برد و ابلیس _ لعنت خدا بر او باد _ نیز از زمین ندا کند همچنان که در شب عقبه بر رسول خدا _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ ندا کرد.

در همین زمینه مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام چنین روایت می کند:

سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إیّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ، أَما وَ اللّهِ لَیَغِیبَنَّ إمامُکُمْ سِنِینا مِنْ دَهْرِکُمْ، وَ لََتمَحَّصنَّ حَتّی یُقالَ: ماتَ أَوْ هَلَکَ، بِأَیِّ وادٍ سَلَکَ، وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ المُؤْمِنینَ وَ لَتُکْفَأُنَّ کَما تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْواجِ الْبَحْرِ وَ لایَنْجُو إلاّ مَنْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَهُ وَ کَتَبَ فِی قَلْبِهِ الإِیمانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ، وَلَتُرْفَعَنَّ اثْنَتا عَشْرَهَ رایَةً مُشْتَبِهَةً لایُدْری أَیٌّ مِنْ أَیٍّ، قالَ: فَبَکَیْتُ، فَقالَ [لی]: ما یُبْکیکَ یا أَباعَبْدِاللّهِ؟ فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ لاأَبکی وَ أَنْتَ تَقُولُ: اثْنَتا عَشْرَةَ رایَةً مُشْتَبَهَةً لایُدْری أَیٌّ مِنْ أیٍّ، فَکَیْفَ نَصْنَعُ؟ قال: فَنَظَرَ إلی شَمْسٍ داخِلَةٍ فی الصُّفَّةِ،


1- کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج 2، ص 555.

ص:229

فَقالَ: یا أَباعَبْدِاللّهِ تَری هذِهِ الشَّمْسَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قالَ: وَ اللّهِ لَأَمْرُنا أَبْیَنُ مِنْ هذِهِ الشَّمْسِ.(1)

از ابی عبداللّه [امام صادق] علیه السلام شنیدم که می فرمود: فریاد نکنید. به خدا سوگند امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت کند و حتما مورد آزمایش واقع شوید تا آنجا که بگویند: او مرده یا هلاک شده و به کدام وادی سلوک کرده است؟ و چشمان مؤمنان بر او بگرید و واژگون شوید همچنان که کشتی در امواج دریا واژگون شود، و تنها کسی نجات یابد که خدای تعالی از او میثاق گرفته و در قلبش ایمان نقش کرده و او را به روحی از جانب خود مؤیّد کرده باشد، و دوازده پرچم مُشتبه برافراشته شود که هیچ یک از دیگری بازشناخته نشود. راوی گوید: من گریستم، آنگاه فرمود: ای اباعبداللّه! چرا گریه می کنی؟ گفتم: چگونه نگریم در حالی که شما می گویید: دوازده پرچم مشتبه که هیچ یک از دیگری بازشناخته نشود، پس ما چه کنیم؟ راوی گوید: امام به پرتو آفتاب که به داخل ایوان تابیده بود، نگریست و فرمود: ای اباعبداللّه! آیا این آفتاب را می بینی؟ گفتم: آری، فرمود: به خدا سوگند، امر ما از این آفتاب روشن تر است.

با توجه به روایات یاد شده می توان گفت پدیده ظهور و مقدمات آن، چنان واضح و روشن است که به هنگام وقوع آن، همه مردم از آن آگاه می شوند و به حقانیت آن پی می برند. این گونه نیست که تنها جمعی محدود از شیعیان از آن باخبر شوند و به همراهی با آن برخیزند.

بنابراین، اینکه می بینیم هر از چندگاه کسی در گوشه ای از کشور عراق یا ایران خود را به عنوان یکی از شخصیت های مطرح در عصر ظهور معرفی می کند و عده ناچیزی از مردمان ناآگاه یا فریب خورده نیز با او همراهی


1- کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج 2، صص 23 و 24.

ص:230

می کنند، اصلاً با واقعیت های ظهور که پدیده ای جهانی و قابل درک برای همگان است، همخوانی ندارد.

ب) نبود ابهام در شخصیت و نشانه های مهدی موعود

ب) نبود ابهام در شخصیت و نشانه های مهدی موعود

چنان که در مباحث مطرح شده در بخش های پیشین این کتاب ملاحظه کردید، در روایات فراوانی که از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام وارد شده، همه ویژگی ها و نشانه های منجی موعود اسلام مشخص شده است و هیچ ابهامی در مورد شخصیت او و چگونگی ظهورش وجود ندارد. بنابراین، می توان گفت اگر کسی به درستی به مطالعه معارف مهدوی بپردازد و روایات نشانه های ظهور را با دقت و تأمل بررسی کند، هرگز دچار تشخیص ها و تطبیق های نادرست نمی شود و فریب مدعیان دروغین را نمی خورد. اینکه در گذشته و امروز کسانی به طرح ادعاهای دروغین پرداخته و کسانی هم با آنها همراهی کرده اند، دلیلی جز نادانی و ساده لوحی پیروان و شهرت طلبی و دنیاخواهی مدعیان نداشته است.

افزون بر این، باید توجه داشت که نشانه های ظهور _ چنان که در روایات هم آمده است _ مانند دانه های تسبیح به هم پیوسته اند و در ارتباط با هم معنا و مفهوم می یابند.(1) به بیان دیگر نشانه های ظهور به ترتیبی خاص، در فاصله


1- در یکی از این روایات که از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است، چنین می خوانیم: «الآیات کخرزات منظومات فی سلک فانقطع السلک فتبع بعضها بعضا؛ نشانه های ظهور چون دانه های تسبیح گردن بند است که رشته اتصالش بگسلد و دانه های آن یکی به دنبال دیگری فرو ریزید» (نورالدین علی بن ابی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408 ه .ق، ج7، ص 321)؛ همچنین ر.ک: سیّد علی بن موسی ابن طاووس، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1408 ه .ق، ص 114.

ص:231

زمانی معین و با شرایطی مشخص رخ می دهند و این گونه نیست که رویدادی مانند خروج خراسانی یا یمانی رخ دهد، بی آنکه زمینه ها، شرایط و مقدمات آنها که در روایات به آنها اشاره شده است، فراهم شده باشد یا دیگر رویدادها و نشانه های مرتبط با آنها رخ داده باشد.

ج) لزوم مراجعه به فقیهان و عالمان حوزه مهدویت

ج) لزوم مراجعه به فقیهان و عالمان حوزه مهدویت

افزون بر آنچه گفته شد، راه دیگری نیز برای در امان ماندن از تشخیص ها و تطبیق های نادرست و مواجه نشدن با خطر پیروی از مدعیان دروغین وجود دارد و آن مراجعه به فقیهان، عالمان و صاحب نظران حوزه مباحث مهدوی است.

تجربه تاریخی نشان می دهد که هرگاه اشخاص به دلیل غرور و خودپسندی و باور بیش از حد به خود از فقیهان و عالمان فاصله گرفته اند، به طرح ادعاهای واهی و بی اساس پرداخته و خود و جماعتی را به هلاکت انداخته اند. بنابراین، به محض مواجهه با فردی که خود را از یاران امام زمان علیه السلام و از زمینه سازان ظهور آن حضرت معرفی می کند، پیش از هرگونه تطبیق و تصدیق، باید به سراغ فقیه و عالمی سرشناس رفت و موضوع را با او در میان گذاشت تا دچار گمراهی و سرگردانی نشویم.

د) ضرورت مطالعه در سرگذشت مدعیان مهدویت

د) ضرورت مطالعه در سرگذشت مدعیان مهدویت

مطالعه سرگذشت کسانی که از صدر اسلام تا عصر حاضر ادعای بابیت، وکالت، سفارت و مهدویت کرده اند و آشنایی با عوامل، زمینه ها و انگیزه های طرح چنین ادعاهایی می تواند ما را از بسیاری از تشخیص ها و تطبیق های نادرست و درافتادن در دام مدعیان دروغین در امان نگه دارد.

نویسنده کتاب امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور مدعیان مهدویت در طول تاریخ

ص:232

را این گونه تقسیم می کند:

1. کسانی که دیگران روی انگیزه های خاصی، آنان را «مهدی» نجات بخش خواندند.

2. کسانی که به انگیزه جاه طلبی و قدرت خواهی چنین ادعای دروغینی نمودند.

3. کسانی که طبق نقشه استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین دجال گری و فریب دست یازیدند و بی شرمانه خود را مهدی نجات بخش، معرفی کردند.(1)

بی تردید، مطالعه در احوال هر یک از این گروه ها، در عصر حاضر که ادعاهای دروغین بیش از هر عصر دیگری به چشم می خورد، نقش بسیار مهمی در تشخیص مهدی موعود راستین از مدعیان دروغین مهدویت دارد.(2)


1- امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، صص 566 و 567.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: محمّد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ترجمه و تحقیق: مجتبی عزیزی، چاپ اوّل: قم، مسجد مقدس جمکران، 1386، صص 687-721؛ اعتضاد السلطنة، مدعیان نبوت: سرگذشت و احوال مردانی که از آغاز تاریخ تاکنون به دعوی مهدویت و نبوت برخاسته اند، تصحیح و حواشی: هاشم رضی، چاپ اول: تهران، آسیا، 1343. تاریخ الغیبة الصغری، صص 489-538؛ پژوهشی پیرامون زندگان نواب خاص امام زمان علیه السلام، صص 176-212؛ امام مهدی علیه السلام، از ولادت تا ظهور، صص 565-580؛ در انتظار ققنوس، صص 215 و 216، صص 309-311؛ مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، معارف مهدوی، چاپ اول: قم، سازمان تبلیغات اسلامی، دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی، 1385، ص 273-291؛ سید محمدباقر نجفی، بهائیان، چاپ اول: تهران، مشعر، 1383؛ سعید زاهد و بیژن خواجه نوری، بهائیت در ایران، چاپ سوم: تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380؛ علی اصغر مستوفیان، رهبران ضلالت، چاپ اول: تهران، مؤلف، 1386؛ مجتبی السادة، النور الغائب: الإمام المهدی علیه السلام و الإدعات الکاذبة فی العصر الحدیث، چاپ اول: بیروت، دارالرسول الاکرم صلی الله علیه و آله، 1428 ه .ق، صص 127-339؛ مجتبی السادة، «مدعیان مهدویت، بابیت و سفارت» ترجمه: سیّد شاهپور حسینی، موعود، سال دوازدهم، ش 86-88، فروردین _ خرداد 1387. برای آشنایی بیشتر با منابع مطالعاتی این موضوع ر.ک: علی اکبر مهدی پور، کتاب نامه حضرت مهدی علیه السلام، چاپ اول: قم، مؤسسه چاپ الهادی، 1375، ج 2، صص 637 و 638.

ص:233

با توجه به نکات یاد شده در می یابیم که شناسایی مدعیان دروغین و در امان ماندن از تشخیص ها و تطبیق های نادرست در حوزه مهدویت چندان کار دشواری نیست و اگر کسی از صمیم قلب در پی هدایت و یافتن راه درست باشد، هرگز در دام شیادانی که از باور راستین مردم برای رسیدن به مقاصد دنیوی خویش، سوءاستفاده می کنند، نخواهد افتاد.

ص:234

بخش ششم:بایسته های گسترش فرهنگ مهدوی

اشاره

بخش ششم:بایسته های گسترش فرهنگ مهدوی

زیر فصل ها

فصل اول: بایسته های تبلیغ و ترویج

فصل دوم: بایسته های پژوهش و نگارش

فصل سوم: بایسته های برنامه سازی

فصل چهارم: ملاقات با امام زمان علیه السلام ؛ هست ها و بایدها

فصل اول: بایسته های تبلیغ و ترویج

اشاره

فصل اول: بایسته های تبلیغ و ترویج

در چند سال گذشته، شور و شوق ظهور منجی موعود در سراسر جهان و میان همه اقوام، ملل و مذاهب، رشدی شتابان داشته و مباحث مربوط به آخرالزمان شناسی و منجی گرایی با سرعتی باورنکردنی گسترش یافته است. پیروان اهل بیت علیهم السلام در سرزمین اسلامی ایران نیز به مدد انفاس قدسی حضرت بقیه اللّه الأعظم _ أرواحنا له الفداء _ توجه روزافزونی نسبت به موضوع مهدویت و انتظار پیدا کرده و عاشقان مهدی علیه السلام، گوشه گوشه این سرزمین را به مجالس ذکر یاد و نام آن عزیز سفر کرده بدل ساخته اند.

امروزه در کشور ما کمتر مرکز علمی، آموزشی و فرهنگی دیده می شود که در آن، محفل، انجمن، کانون، گروه یا نشریه ای با هدف تبلیغ و ترویج باور مهدوی یا پژوهش در این زمینه شکل نگرفته باشد. در این میان، حساسیت ها و ظرافت های باور مهدوی از یک سو و آسیب هایی که ممکن است از سوی دشمنان دانا یا دوستان نادان متوجه این باور شود از سوی دیگر، ضرورت توجه به رسالت ها و وظایف مبلغان و مروّجان باور مهدوی را دو چندان ساخته است.

ص:235

اکنون با تبیین مهم ترین بایدها و نبایدهای ترویج فرهنگ انتظار و ترسیم راه کارهایی برای نهادینه سازی و گسترش هرچه بیشتر این گونه فعالیت ها، برخی از آسیب ها و آفت هایی که فعالیت های تبلیغی و ترویجی در حوزه مباحث مهدوی را تهدید می کنند، بررسی می شود.

1. ارتباط معنوی با امام عصر علیه السلام

در فرهنگ اسلامی کسی که نقش دعوت کننده (داعی) مردم را به عهده می گیرد، رسالت و مسئولیت سنگینی دارد و خود بیش از هر کس دیگر باید به آنچه مردم را به آن فرا می خواند، پای بند باشد؛(1) زیرا سخن آن گاه بر دل می نشیند که از دل برآمده باشد و تنها سخنی از دل برمی آید که از مرحله ادای زبانی فراتر رفته و به عمق جان راه یافته باشد. روشن است که انسان تا چیزی را با همه وجود نپذیرد و در عمل بدان پای بند نباشد، به عمق جانش راه نمی یابد.

با توجه به آنچه گفته شد، کسی که می خواهد جامعه پیرامون خود را به سوی امام زمان علیه السلام فرا خواند و آنها را به توجه و انس و التفات بیشتر نسبت به آن حضرت دعوت کند، باید خود بیش و پیش از دیگران با امام زمان علیه السلام رابطه معنوی برقرار کند و در زندگی فردی و اجتماعی خود، یاد و


1- با توجه به همین موضوع است که امام علی علیه السلام به نقل از پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «...إنّ أشدّ أهل النار ندامة و حسرة رجل دعا عبدا إلی اللّه فاستجاب له و قبل منه فأطاع اللّه فأدخله اللّه الجنّة و أدخل الداعی النار بترکه علمه و اتباعه الهوی و طول الأمل؛ از میان اهل آتش کسی که پشیمانی و حسرت او از همه بیشتر است، مردی است که بنده ای را به سوی خدا دعوت کرده و او هم دعوتش را پذیرفته و اطاعت خدا را پیش گرفته و خدا هم او را داخل بهشت کرده است، ولی آن دعوت کننده را به دلیل ترک علمش و پیروی از هوا و درازی آرزو، وارد دوزخ ساخته است». الکافی، ج 1،44،1

ص:236

نام آن حضرت را همواره در نظر داشته باشد.

افزون بر این، انس و ارتباط معنوی با امام عصر علیه السلام از جهت دیگری نیز برای مروّجان و مبلّغان فرهنگ مهدوی ضروری است و آن، به دست آوردن پشتوانه لازم در فعالیت تبلیغی و ترویجی است. توضیح آنکه به دلیل شرایط فرهنگی خاص حاکم بر برخی از محیط ها، فعالیت تبلیغی و ترویجی چندان ساده نیست و مسائل و مشکلاتی را به همراه خواهد داشت. ازاین رو، اگر مروّج و مبلّغ این فرهنگ، ظرفیت و تحمل بالایی نداشته باشد، چه بسا که پس از مدتی دچار ناامیدی و دل سردی شود. در این شرایط، تنها چیزی که می تواند ظرفیت و تحمل لازم را به فعالان این حوزه ببخشد و پشتوانه لازم را برای آنها فراهم کند، ارتباط معنوی با امام عصر علیه السلام است. در صورت وجود این ارتباط معنوی، ظرفیت و تحمل محدود منتظر در پیوند با ظرفیت و تحمل نامحدود آن امام گسترش می یابد و توان تحمل سختی ها و مشکلات این راه را پیدا می کند.

در اینجا ممکن است پرسیده شود چگونه می توان با امام مهدی علیه السلام رابطه معنوی برقرار کرد؟ در پاسخ باید گفت این کار بسیار ساده است. البته به شرط آنکه از همان ابتدا به دنبال دست یافتن به جایگاه های بسیار بالایی چون تشرف خدمت آن حضرت نبود، بلکه باید قدم به قدم و به تدریج، این رابطه معنوی را گسترش داد و تعمیق بخشید.

نخستین قدم ها برای ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر علیه السلام می تواند با انجام یک یا چند مورد از کارهای زیر آغاز شود: خواندن دعای عهد در هر صبح گاه؛ عرض سلام خدمت آن حضرت در آغاز و پایان هر روز؛ خواندن

ص:237

زیارت آل یاسین یا دعای ندبه در هر روز جمعه؛ دعا برای سلامتی آن حضرت هنگام قنوت نماز و تعقیب نمازهای روزانه؛ خواندن نماز امام زمان؛ توسل به آن حضرت هنگام سختی و مشکلات و... .

لازم نیست همه این کارها را یک باره و هم زمان آغاز کنید. یکی دو مورد از کارهای یاد شده را انتخاب کنید و بکوشید آن را به طور مرتب و مستمر انجام دهید و به تدریج کارهای دیگر را نیز به برنامه خود اضافه کنید. بهره گیری از کتاب ها و آثار مختلفی که در زمینه وظایف و تکالیف منتظران و راه های افزایش انس و پیوند معنوی با امام عصر علیه السلام به نگارش درآمده است نیز می تواند در این زمینه به شما کمک کند.(1)

همچنین شما می توانید با بهره برداری از کتاب هایی که در آنها دعاها، زیارت ها، نمازها و صلوات و توسلات مرتبط با امام عصر علیه السلام جمع آوری شده است، به راه های جدیدی برای انس و ارتباط با امام زمان علیه السلام دست


1- ر.ک: دبیرالدین صدرالإسلام علی اکبر همدانی م1326ه . ق، پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الأنام فی غیبة الإمام، علیه الصلوة و السلام )، چاپ اول: تهران، بدر، 1361. در این کتاب، پس از مقدمه نویسنده، تکالیف منتظران در زمان غیبت، در شصت عنوان مستقل بررسی شده است. سید محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم علیه السلام، ترجمه: سیدمهدی حائری قزوینی، چاپ دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412 ه . ق گفتنی است این کتاب را انتشارات برگ شقایق در سال 1380 با اصلاحات به چاپ رسانده است. ترجمه نام کتاب چنین است: «پیمانه های خوبی ها، درباره فواید دعا برای قائم علیه السلام ». سید محمدتقی اصفهانی در مقدمه کتاب مکیال المکارم یادآور می شود که این کتاب را بر اساس سفارشی که امام مهدی علیه السلام در خواب به او کرده، نگاشته است.

ص:238

یابید.(1)

این نخستین قدم در راه ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر علیه السلام است. با انجام کارهایی که از آنها یاد شد، رفته رفته روح انتظار در شما زنده تر و پیوند معنوی شما با امام مهدی علیه السلام مستحکم تر می شود و با آن حضرت انس و الفتی بیشتر پیدا می کنید. پس از این مرحله باید بکوشید که حضور امام عصر علیه السلام را بیش از پیش در زندگی فردی و اجتماعی خود احساس کنید. احساس حضور امام به این است که شما آن حضرت را شاهد و ناظر بر رفتار، گفتار و پندار خود بدانید و هر آنچه را خشنودی امام زمان علیه السلام در آن است، انجام دهید و از هر آنچه مایه ناخشنودی آن امام می شود، دوری گزینید. این حداقل وظیفه ای است که در برابر حجت خدا داریم. در روایتی که پیش از این بیان شد، دیدیم که آن حضرت نیز به صراحت، انجام این وظیفه را بر عهده همه منتظران گذاشته است.(2)

2. شناخت دیدگاه های موجود در زمینه باور مهدوی

2. شناخت دیدگاه های موجود در زمینه باور مهدوی

در طول بیش از یازده قرنی که از غیبت امام مهدی علیه السلام می گذرد، دانشوران، پژوهشگران و نویسندگان فراوانی به تألیف و تصنیف در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار روی آورده و در این زمینه نظریه پردازی کرده اند که حاصل آن، کتاب ها، رساله ها و مقاله های فراوانی است که امروزه در دست رس ما


1- ر.ک: جواد قیّومی اصفهانی، صحیفة المهدی، چاپ سوم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1377؛ سید مرتضی مجتهدی، صحیفه مهدیّه مجموعه مهمی از نمازها، دعاها و زیارت هایی که از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام صادر شده و یا...، ترجمه: محمدحسین رحیمیان، چاپ سوم: قم، الماس، 1381؛ راز و نیاز منتظران (دعاها، زیارت ها و نمازهای ویژه حضرت صاحب الزمان)، چاپ اول: تهران، موعود، 1380.
2- ر. ک: همین کتاب، صص 298 و 299.

ص:239

قرار دارد.

در این میان، دو دیدگاه اصلی وجود دارد که آشنایی با آنها برای همه مبلّغان و مروّجان فرهنگ مهدوی ضروری است: دیدگاه کلامی _ تاریخی و دیدگاه فرهنگی _ اجتماعی.

چنان که پیش از این نیز گفته شد، این دو دیدگاه مکمّل یکدیگرند و بر همه کسانی که در عصر حاضر به دنبال احیا و گسترش فرهنگ مهدویت هستند، لازم است که اصول و مبانی مورد پذیرش نظریه پردازان هر دو دیدگاه را به خوبی بشناسند.(1)

3. رعایت اخلاص در عمل و پیراسته داشتن نیت

اشاره

3. رعایت اخلاص در عمل و پیراسته داشتن نیت

همه فعالیت هایی که با هدف احیا، گسترش و نهادینه سازی اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در جامعه صورت می گیرد، از مصداق های «انتظار فرج» و در نتیجه، از جمله عبادات، بلکه از شایسته ترین آنها به شمار می آید. پیامبر گرامی اسلام فرمود: «أفضَلُ العِبادَةِ إنتِظارُ الفَرَجِ؛ برترین عبادت ها انتظار فرج است.»(2) ازاین رو، در این گونه فعالیت ها، مانند هر عبادت دیگری، نیت و اخلاص، شرط اساسی است و بدون نیت خالصانه، این فعالیت ها هیچ ثمری برای انجام دهندگان آنها نخواهد داشت.

انجام فعالیت تبلیغی و ترویجی خالصانه برای امام عصر علیه السلام مستلزم درک چند مطلب اساسی است که در اینجا برخی از آنها را یادآور می شویم:


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه، ر.ک: همین کتاب، صص 336-342.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 377، ح 1.

ص:240

الف) مدیون بودن همه منتظران نسبت به امام عصر علیه السلام

الف) مدیون بودن همه منتظران نسبت به امام عصر علیه السلام

استمرار هستی و بقای همه ما بسته به وجود آخرین حجت الهی است؛ زیرا به فرموده امام محمد باقر علیه السلام :«لَوْ بَقِیتِ الأَرْضُ یَوما بِلا إِمامٍ مِنّا لَساخَتْ بِأهلِها؛ اگر زمین یک روز بدون امامی از ما بماند، اهلش را در خود فرو می برد.»(1) همه نعمت ها و خیرات و برکاتی که در جهان نصیب ما می شود، به واسطه امام عصر علیه السلام و طفیل هستی ایشان است، چنان که در دعای عدیله می خوانیم:

بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرْضُ و السَّماءُ.(2)

به بقای او دنیا باقی است و به برکت وجود او، مردم روزی داده می شوند و به واسطه وجود اوست که زمین و آسمان پابرجاست.

ازاین رو، می توان گفت همه ما در زندگی خود وام دار امام عصر علیه السلام هستیم و ایشان نسبت به همه ما حق حیات دارند. به همین دلیل، اگر موفق شویم که در راه ترویج و تبلیغ نام و یاد آن حضرت قدمی برداریم، جز ادای بخش بسیار ناچیزی از دین خود نسبت به ایشان، کاری انجام نداده ایم.

ب) خدمت به امام عصر علیه السلام، افتخار همه اولیا و بزرگان

ب) خدمت به امام عصر علیه السلام، افتخار همه اولیا و بزرگان

امام مهدی علیه السلام چنان جایگاه رفیعی در جهان هستی دارد که حتی ائمه معصومین علیهم السلام، خدمت به ایشان را افتخار خود می دانستند و آرزو می کردند خداوند، توفیق خدمت به آن حضرت را نصیبشان فرماید. وقتی از امام صادق علیه السلام می پرسند که: «آیا قائم به دنیا آمده است؟» می فرماید: «لا، وَلَو أَدرَکْتُهُ لَخَدِمتُهُ


1- بحارالأنوار، ج 23، ص 37، ح 64.
2- مفاتیح الجنان، دعای عدیله.

ص:241

أَیّامَ حَیاتی؛ خیر، ولی اگر او را درک کنم، همه روزهای زندگی ام خدمت گزارش خواهم بود».(1)

با توجه به این موضوع، کسی که توفیق خدمت به آرمان ها و اهداف فرهنگ مهدوی را به دست می آورد، نه تنها منّتی بر امام عصر علیه السلام ندارد، بلکه باید خدا را برای توفیقی که نصیب او کرده است، شکر کند.

ج) جاری شدن برکت در زندگی خدمت گزاران به امام عصر علیه السلام

ج) جاری شدن برکت در زندگی خدمت گزاران به امام عصر علیه السلام

بدون تردید، هرگونه فعالیتی که با هدف ترویج معارف اهل بیت علیهم السلام، گسترش فرهنگ امامت و ولایت در جامعه و نهادینه سازی عشق و ارادت مردم به خاندان رسالت صورت گیرد، مورد رضایت حضرت حق است و موجب نزول خیرات و برکات در زندگی انسان می شود.

با نگاهی اجمالی به زندگی کسانی که عمر خود را وقف خدمت به اهل بیت علیهم السلام ساخته و در این راه، از استعدادها، توانایی ها و امکانات مادی و معنوی خود بیشترین بهره را برده اند، درمی یابیم که این گونه افراد در زندگی خود از توفیق ها و برکت های الهی بیشتری برخوردار شده و در فعالیت های فردی و اجتماعی خود شاهد رشد و توسعه بیشتری بوده اند. رمز این مسئله نیز روشن است؛ زیرا به اعتقاد ما، هر کس در راه امیر مؤمنان، علی علیه السلام و خاندان او قدم بردارد و آنها را در حد توان خود یاری کند، مشمول این دعای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به یاری دهندگان اهل بیت عصمت و طهارت خواهد شد که: «أللّهُمَّ انصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 245؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 148، ح 22. در برخی از کتاب ها این روایت به امام حسین علیه السلام استناد داده شده است که ظاهرا صحیح نیست.

ص:242

خدایا، یاری کن هر کس که او (علی علیه السلام ) را یاری کند و خوار کن هر کس که او را خوار کند.»(1) یا:

أللّهُمَّ انصُرهُ وَ انتَصِر بِهِ لِدینِکَ وَ انصُر بِهِ أولِیائَکَ وَ أَولِیائَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ اجعَلنا مِنهُم... وَ انصُر ناصِرِیهِ و اخذُلْ خاذِلِیهِ.(2)

خدایا، او (مهدی علیه السلام ) را یاری کن به وسیله او دینت را، دوستانت را، دوستان او را و شیعیان و یاران او را یاری کن و ما را از ایشان قرار بده... و هر کس که او را یاری می کند، یاری ده و هر کس که او را خوار می کند، خوار کن.

توجه به نکته های یاد شده، مبلّغ و مروّج فرهنگ مهدوی را از هرگونه انگیزه و غرضی جز کسب رضایت حضرت ولی عصر علیه السلام و ادای وظیفه به ساحت مقدس آن حضرت فارغ می سازد و به او یاری می دهد با نیت خالصانه، به دور از هرگونه انگیزه مادی و بدون توجه به مدح و ذم این و آن، به فعالیت در این حوزه بپردازد.

4. توجه به جایگاه رفیع امام عصر علیه السلام

امام مهدی علیه السلام، عصاره خلقت، خاتم اوصیا و وارث همه انبیا و اولیای پیشین است، چنان که در یکی از زیارات حضرت صاحب الامر علیه السلام، خطاب به ایشان عرض می کنیم:

ألسَّلامُ عَلی وارِثِ الأَنبِیاءِ وَ خاتَمِ الأَوصِیاءِ... المُنتَهی إِلَیهِ مَواریثُ الأَنبِیاءِ وَلَدَیْهِ مَوجُودٌ آثارُ الأَصْفِیاءِ.(3)


1- بحارالأنوار، ج 37، ص 126، ح 24.
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 83؛ مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
3- بحارالأنوار، ج 99، ص 101؛ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الأمر، به نقل از: سید بن طاووس.

ص:243

سلام بر وارث پیامبران و خاتم اوصیا... آن که میراث تمام پیامبران بدو رسیده و آثار همه برگزیدگان در نزد او موجود است.

آن حضرت چنان مقامی نزد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام دارد که خطاب به ایشان، از تعبیر «پدر و مادرم به فدای او» استفاده کرده اند. از جمله در روایتی که از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است، می خوانیم:

بِأَبی وَ أُمّی سَمِیّی وَ شَبِیهی وَ شَبیهُ مُوسَی بنِ عِمرانِ، عَلَیهِ جُیُوبُ (جَلابیبُ) النُّورِ یَتَوَقَّدُ مِن شُعاعِ القُدسِ.(1)

پدر و مادرم به فدای او که هم نام من، شبیه من و شبیه موسی پسر عمران است. او جامه هایی از نور دارد که از پرتو قدس روشنایی می گیرد.

امام علی علیه السلام نیز در مورد فرزندش امام مهدی علیه السلام می فرماید: «بِأَبی اِبنَ خِیَرةِ الإِماءِ... ؛ پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان... ».(2)

امام خمینی رحمه الله در بیان جایگاه بی مانند امام مهدی علیه السلام در جهان هستی می فرماید:

من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم؛ بزرگ تر از این است. نمی توانم بگویم که شخص اول است؛ برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمی توانیم با هیچ تعبیری تعبیر کنیم، الاّ همین که مهدی موعود علیه السلام است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر.(3)

با توجه به همین مقام و مرتبت رفیع امام عصر علیه السلام است که در روایات سفارش شده است برای عرض سلام و ارادت به پیش گاه آن حضرت، از


1- بحارالأنوار، ج36، ص337، ح200.
2- بحارالأنوار، ج 51، ص 121، ح 23.
3- صحیفه نور، ج12، ص 208.

ص:244

واژگان و عبارت های ویژه ای استفاده کنیم. از جمله در روایتی که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است، چنین می خوانیم:

مَن أدْرَکَ مِنکُم قائِمَنا فَلیَقُلْ حینَ یَراهُ: «اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا أهْلَ بَیْتِ النُّبُوَةِ وَ مَعْدِنَ العِلْمِ وَ مَوضِعَ الرِّسالَةِ».(1)

هر کس از شما که قائم ما را دریابد، پس هنگام دیدار با او باید بگوید: «سلام بر شما ای خاندان نبوت و معدن علم و جایگاه رسالت».

در روایت دیگری، کیفیت سلام دادن مردم به آن حضرت در زمان ظهور چنین بیان شده است:

لا یُسَلِّمُ عَلَیهِ مُسَلِّمٌ إِلاّ قالَ: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فی أَرْضِهِ».(2)

هیچ سلام دهنده ای بر آن حضرت سلام نمی دهد، مگر اینکه می گوید: «سلام بر تو ای باقی مانده خدا در زمین».

مطالعه سیره و اقوال علما و بزرگان نیز نشان می دهد که آنها نهایت ادب و احترام را نسبت به حضرت صاحب الامر علیه السلام رعایت می کردند و از هر سخن و عملی که در آن، اندک شایبه بی توجهی به جایگاه آن حضرت وجود داشت، پرهیز داشتند. حکایتی از مرجع عالی قدر، حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی در زمینه ادب و احترام حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی نسبت به امام عصر علیه السلام نقل شده که بسیار خواندنی است:

یک روز در منزلشان مجلسی بود. در آن مجلس، شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت اللّه بروجردی، صلوات! در همان حال، ایشان که در حیاط قدم می زد، با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمد و


1- بحارالأنوار، ج 52، ص331، ح5.
2- بحارالأنوار، ج 24، ص212.

ص:245

با عصا محکم به در زد، به طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند اتفاقی افتاده باشد. چندین نفر به طرف در اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. آیت اللّه بروجردی گفتند: «این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان علیه السلام آورد؟ این مرد را بیرون کنید و به خانه راهش ندهید».(1)

بر اساس آنچه گفته شد، همه مبلّغان فرهنگ مهدوی اعم از نویسندگان، سخنرانان، شاعران و مدیحه سرایان، در نوشته ها، گفته ها، سروده ها و به تعبیر عام تر، در همه فعالیت های تبلیغی و ترویجی خود، باید به نکته های زیر توجه کنند:

الف) به کار نبردن واژگان و تعبیرهایی که شایسته جایگاه رفیع امام عصر علیه السلام نیست؛

ب) رعایت نهایت ادب و احترام هنگام بر زبان راندن نام آن حضرت و یاد کردن از ایشان؛

ج) ذکر سلام و صلوات پس از نام بردن از آن حضرت و برخاستن هنگام بیان نام خاص ایشان؛

د) رعایت ساحت قدسی آن امام و پرهیز از تعمیم ویژگی های خاص ایشان به دیگران.

5. دشمن شناسی و دوست شناسی

5. دشمن شناسی و دوست شناسی

شناخت دوستان و دشمنان اهل ایمان، مقدمه دل بستن و درآویختن به یکی و بیزاری جستن و دوری گزیدن از دیگری است.(2) ازاین رو، برای همه


1- روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه بزرگداشت آیت اللّه بروجردی و شیخ شلتوت.
2- در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده، آمده است: «... والحُبُّ فرع المعرفة؛ ... و دوستی، فرع حاصل معرفت است». (بحارالأنوار، ج 67، ص 22، ح 22).

ص:246

کسانی که خواهان هدایت و رستگاری اند به ویژه برای کسانی که سر در گرو ولایت آخرین امام از سلسله اولیای خدا، حضرت مهدی علیه السلام دارند، دوست شناسی و دشمن شناسی ضروری است. اینان تا ولایت مهدوی را که استمرار ولایت الهی، ولایت محمدی و ولایت علوی است، چنان که باید، نشناسند و از کسانی که در تقابل با جریان ولایت مهدوی هستند، شناخت جدی نداشته باشند، نمی توانند آنچنان که شایسته است، به ریسمان ولایت مهدوی درآویزند و از دشمنان این ولایت بیزاری جویند.(1)

با توجه به آنچه گفته شد، مبلّغان و مروّجان فرهنگ مهدوی باید همه تلاش خود را برای شناخت توطئه ها و نقشه هایی که در عصر حاضر، نظریه پردازان، استراتژیست ها و سیاست مداران غربی برای مقابله با اصول گرایی اسلامی و به زیر سلطه درآوردن کشورهای اسلامی می کشند، به کار بندند. آنان باید با جریان های خطرناک و سلطه طلبی چون «مسیحیت صهیونیستی» که امروزه با حاکمیت در کاخ سفید در پی نابودی همه کشورهای اسلامی و گسترش نفوذ اسراییل در قلمرو مقدس مسلمانان است، بیش از پیش آشنا شوند.(2)


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: همین کتاب، صص 208 _ 215.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: رضا هلال، مسیح یهودی و فرجام جهان: مسیحیت سیاسی و اصول گرا در امریکا، ترجمه: قبس زعفرانی؛ چاپ اول: تهران، هلال، 1383. نصیرصاحب خلق، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، چاپ اول: تهران، هلال، 1383؛ عدنان اکتار، تاریخ ناگفته و پنهان امریکا، ترجمه: نصیر صاحب خلق، چاپ اول: تهران، هلال، 1383؛ گریس هالسل، یدالله: چرا ایالت متحده امریکا برای اسرائیل از منافع خود می گذرد؟، ترجمه: قبس زعفرانی، چاپ اول: تهران، هلال، 1384؛ اسماعیل شفیعی سروستانی، مثلث مقدس: راز عداوت غرب با اسلام و مسلمانان، چاپ اول: تهران، هلال، 1385؛ جورجی کنعان، میراث اسطوره ها: اصول گرایی مسیحی در نیمکره غربی، ترجمه: واحد ترجمه مؤسسه فرهنگی موعود، چاپ اول: تهران، هلال، 1385؛ استیون سایزر، صهیونیسم مسیحی، نقشه راه به سوی آرماگدون، ترجمه: حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، چاپ اول: قم، کتاب طه، 1386.

ص:247

6. توجه به دیدگاه های مراجع عظام تقلید

6. توجه به دیدگاه های مراجع عظام تقلید

در طول تاریخ پر فراز و نشیب شیعه، افراط ها و تفریط های فراوانی در موضوع مهدویت رخ داده است و جریان های انحرافی بسیاری در این زمینه شکل گرفته اند. در همه این زمان ها، جریان قدرتمند فقاهت و مرجعیت شیعه به عنوان یکی از اصلی ترین شاخص های خط تعادل در اندیشه شیعی، با همه این انحراف ها و کج اندیشی ها مقابله کرده و همواره مبلّغ و مروّج اندیشه ناب برگرفته شده از آموزه های معصومین علیهم السلام بوده است. ازاین رو، بر گروه ها و تشکل های فعال در حوزه مباحث مهدوی لازم است که برای در امان ماندن از هرگونه افراط و تفریط در فعالیت های خود، همواره دیدگاه های مراجع عالی قدر تقلید و بزرگان حوزه علمیه را در نظر داشته باشند و از انجام هرگونه فعالیت مغایر با اندیشه و دیدگاه های ایشان پرهیز کنند؛ زیرا بر اساس فرمایش امام عصر علیه السلام، آنها حجت بر همه هستند:

... و أَمَّا الحوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعُوا فِیها إِلی رُواةِ حَدِیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُم وَ أَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِم.(1)

... و اما در رویدادهایی که [برای شما] پیش می آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان هستم.

ازاین رو، می توان گفت هر فعالیت فرهنگی و تبلیغی که در آن دیدگاه


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص483، ح4.

ص:248

مراجع عظام تقلید نادیده گرفته شود _ هر چند به نام مبارک امام عصر علیه السلام باشد _ نه تنها مورد رضایت آن حضرت نیست، بلکه چه بسا ممکن است مردم را از آرمان های واقعی امامشان دور کند و مایه گرفتاری هرچه بیشتر در دام غفلت شود.

7. توجه به آفت ها و آسیب های اندیشه مهدوی

اشاره

7. توجه به آفت ها و آسیب های اندیشه مهدوی

اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار نیز مانند هر اندیشه و فرهنگی، آفت ها و آسیب هایی دارد که اگر به آنها توجه نشود، آثار منفی و مخربی خواهد داشت. البته این آسیب ها می تواند در هر زمان، متفاوت از زمان دیگر باشد. ازاین رو، مقابله با آنها نیازمند آسیب شناسی مستمر و روزآمد از سوی عالمان زمان شناس و مراکز فرهنگی و پژوهشی حوزوی و دانشگاهی است.

به نظر می رسد در حال حاضر، فرهنگ مهدوی در جامعه ما با آسیب های مختلفی روبه روست که می توان آنها را در دو عنوان کلی دسته بندی کرد:

الف) عوام زدگی و سطحی نگری

الف) عوام زدگی و سطحی نگری

امروزه شاهد هستیم که گروهی از نویسندگان، سخنرانان و گردانندگان محافل و مجالس مذهبی برای جلب توجه عوام و جذب هر چه بیشتر آنها به مباحث مهدوی، با غفلت از فلسفه واقعی انتظار و کارکردهای اجتماعی آن، مردم را صرفا به نقل خواب و رؤیا و حکایت های ضعیف و بی اساس سرگرم می سازند و با بستن باب هرگونه تعقل و تدبّر در معارف مهدوی، برداشت های سطحی خود از روایات را ملاک تحلیل و بررسی پدیده ظهور قرار داده اند.

سخنرانی ها و آثار مکتوبی که این گروه عرضه می کنند، مخاطبان جوان خود را از رسالت سنگینی که در برابر حجت خدا، حضرت صاحب الامر علیه السلام و مسئولیت بزرگی که در برابر اجتماع خود دارند، غافل می سازد و آنان

ص:249

را به این اندیشه وا می دارد که تنها باید در خلوت خود در جست وجوی امام غایب بود و کوشید که با به دست آوردن ادعیه و توسلات، راهی برای تشرّف به خدمت آن حضرت پیدا کرد.(1) همانا اگر این افراد به آرزوی خود دست نیابند و راهی برای ملاقات با امامشان پیدا نکنند، دچار دل زدگی و ناامیدی می شوند و شاید به طور کلی از فرهنگ مهدوی روی گردان شوند.

با توجه به خطرهای یاد شده، حضرت آیت اللّه جوادی آملی در دیدار با اعضای ستاد برگزاری گفتمان مهدویت می فرماید:

می بایست پژوهشگران و محققان بسیار ژرف اندیشی داشته باشید تا آنچه را درباره وجود مبارک حضرت است، از هم تفکیک کنند. باید مدعیان رؤیت، بساطشان را جمع کنند؛ چون افراد به شدت به حضرت علاقه مند و ارادتمندند. اگر کسی ادعای رؤیت کند و ظاهرالصلاح هم باشد، ممکن است مقبول قرار بگیرد و این، مشکلات فراوانی دارد. در جریان رؤیت باید این کارها روشن شود. خیلی از موارد است که انسان بیمار دارد، شفا پیدا می کند یا گم شده ای دارد، پیدا می کند، اما آیا اینها به وسیله شخص حضرت است یا اولیای فراوانی که زیر نظر حضرت هستند و یا شاگردان فراوانی که حضرت دارد یا اینکه یکی از اولیای خود را اعزام می کند؟ هیچ برهانی بر مسئله نیست که مثلاً آن کسی که شخص گم شده را به منزل می رساند یا مشکل کسی را حل می کند، شخص حضرت باشد. اولیای فراوانی در خدمت و تحت تدبیر حضرت هستند. حضرت ممکن است به یکی از اینها


1- این سخن هرگز به معنای نفی فضیلت تشرف خدمت حضرت صاحب الامر علیه السلام و ملاقات ایشان نیست؛ زیرا اگر دیدار آن حضرت فضیلت نداشت، هرگز به ما سفارش نمی کردند در هر بامداد و هنگام تجدید عهد با امام عصر علیه السلام، با خدای خود نجوا کنید که: «أللّهمّ أرنی الطلعة الرشیدة؛ بار خدایا! آن چهره زیبای رشید را به من بنمای.» این سخن، ناظر به دیدگاه هایی است که ملاقات با امام زمان علیه السلام و تلاش برای رسیدن به آن را اصلی ترین وظیفه منتظران می دانند.

ص:250

دستور داده باشند و آن مشکل حل شود. در بعضی از موارد، آن تمثّلات نفسانی را انسان مشاهده می کند و خیال می کند، واقعیت است. این بخش اول که مشهود است، تمثّلات نفسانی بوده، باید از واقعیت بینی جدا شود.

در بخش دوم که حقیقتا کسی را می بیند و مشکل او حل می شود یا شفای مرضی بوده یا گم شده ای را به مقصد می رساند، در اینجا نیز هیچ برهانی ندارد که حضرت باشد یا شاگردی از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراوانی دارد. این سیصد و سیزده نفری که هستند، الان ممکن است افراد فراوانی باشند که تحت تدبیر آن حضرت مأموریت هایی را انجام می دهند.

بخش سوم آن است که نظیر مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت می رسد. این را هم بعضی منکر هستند، [ولی] این هیچ استبعادی ندارد، بلکه امکان هم دارد، اما در این بخش دو مسئله وجود دارد: فرد حق ندارد بگوید من خدمت حضرت رسیده ام؛ ما حق نداریم قبول کنیم. به ما گفته اند که شما تکذیب کنید؛ یعنی نگویید او دروغ می گوید، بلکه اثر عملی بار نکنید. تکذیب، به معنای اینکه شما دروغ می گویید و حضرت غیرقابل دیدن است، نیست. ... امام، وحید دهر است؛ مثل شمس آسمان است؛ همان طور که شما با دستتان نمی توانید به آفتاب برسید، نمی توانید به این راحتی به امام برسید.(1)

خطر دیگر این گونه سخنرانی ها و آثار، آن است که اعتقاد به امام مهدی علیه السلام را نزد کسانی که هنوز به حقایق شیعه و عمق اندیشه مهدوی پی نبرده اند، اعتقادی موهوم و آمیخته با خرافه جلوه می دهد.(2)

ب) روشن فکرزدگی و تأویل گرایی

ب) روشن فکرزدگی و تأویل گرایی

گروهی دیگر از نویسندگان و سخنرانان که همه جهان پیرامون خود را تنها با عینک مدرنیسم می بینند و همه حقایق


1- عبداللّه جوادی آملی، مقاله «این ماییم که غایبیم»، مجله موعود، سال نهم، ش 48، آبان 1383. بهنقل از: هفته نامه افق حوزه، دوشنبه 13/7/1383.
2- برای مطالعه بیشتر در این زمینه: ر.ک: همین کتاب، صص 683_697.

ص:251

هستی را با ملاک علوم تجربی و انسانی غربی تجزیه و تحلیل می کنند، برداشت های روشن فکرانه از قیام و انقلاب مهدی انجام می دهند و شاخصه های دموکراسی لیبرال را ملاکی برای ارزیابی حکومت امام عصر علیه السلام قرار داده اند. این گروه تلاش می کنند روایات مربوط به ظهور و رویدادهای پس از آن را به گونه ای تأویل و تفسیر کنند که با چارچوب های به ظاهر علمی پذیرفته شده از سوی آنها کاملاً هم خوانی داشته باشد.

آثاری که بر اساس دیدگاه های این گروه عرضه می شوند، از یک سو، اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار را در اذهان مخاطبان خود در حد یک اندیشه اجتماعی، مانند دیگر اندیشه های اجتماعی که چه بسا در آن جای چون و چرا و نقض و ابرام نیز وجود دارد، تنزل می دهد و رفته رفته جوانان را نسبت به حتمیت و قطعیت واقعه ظهور و کارآمدی آن دچار تردید می کند. از سوی دیگر، این اندیشه را از همه پشتوانه های غیبی و الهی خود تهی می سازد و امام مهدی علیه السلام را در قالب رهبر یک جنبش اجتماعی که چون هر رهبر اجتماعی دیگر گرفتار سازوکارهای پذیرفته شده جوامع بشری است، مجسم می کند.

چنان که گفته شد، هر یک از این دو دیدگاه، آثار و پی آمدهای مخربی برای اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار دارد و آسیب های جبران ناپذیری به کارکردها و آثار این اندیشه و فرهنگ وارد می سازد. ازاین رو، لازم است که مبلّغان و مروّجان فرهنگ مهدوی با درایت و تیزبینی از غلبه این قبیل دیدگاه ها بر فعالیت های خود، جلوگیری و با آثار زیان بار آنها مقابله کنند.(1)


1- برای مطالعه بیشتر در زمینه آسیب شناسی باور مهدوی ر.ک: خسرو باقری، مقاله «آسیب شناسی تربیتی مهدویت»، مجله انتظار، ش 1 و 2، پاییز و زمستان 1380؛ عباس پسندیده، «آسیب شناسی باور به ظهور منجی»، موعود، سال نهم، ش 53، خرداد 1384.

ص:252

8. زدودن مطالب ضعیف و باورهای نادرست

8. زدودن مطالب ضعیف و باورهای نادرست

چنان که می دانید، وعده به ظهور امام مهدی علیه السلام به عنوان عدالت گستر موعود، از همان سال های آغازین ظهور اسلام؛ یعنی عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آغاز شد و در عصر امامت امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام به اوج خود رسید. با توجه به این موضوع بود که رفته رفته مجموعه قابل توجهی از روایات درباره موضوع تولد، غیبت و حوادث پیش و پس از ظهور امام مهدی علیه السلام شکل گرفتند که راویان و محدثان شیعه و اهل سنّت سینه به سینه، نقل یا در کتاب های خود ثبت کرده بودند. رویدادهای مختلف سیاسی و اجتماعی که در طول تاریخ اسلام و در عصر خلافت امویان و عباسیان رخ داد، موجب شد برخی از روایت های نقل شده از معصومین، با دقت و صراحت کافی به ما منتقل نشوند و دستگاه خلافت و صاحبان قدرت، گروه های معارض و داعیه داران خلافت و حکومت، مخالفان شیعه، افراد متأثر از آموزه های یهودی و گروه های دیگر، با انگیزه های مختلف، به جعل(1) (وضع)، تحریف(2) و تدلیس(3) در این مجموعه روایات _ به ویژه روایات نقل


1- «جعل» در لغت به معنای ساختن، قرار دادن، نهادن، مبدل ساختن، دیگرگون کردن و از حالتی به حالت دیگر درآوردن آمده است ر.ک: لغت نامه (دهخدا، ج 5، ص6835) و در اصطلاح علم حدیث به معنای ساخت حدیث دروغین است. در کتاب های «علم الحدیث» یا «علم الدرایة» به جای این واژه بیشتر از کلمه «وضع» استفاده می شود. به حدیث دروغین و حدیثی که راوی، خود آن را ساخته باشد، حدیث مجعول یا موضوع می گویند. (ر.ک: علم الحدیث و درایة الحدیث، ج 2،89؛ علم الحدیث، ص 113).
2- معنای لغوی «تحریف»، گردانیدن سخن و چیزی از جای خود است و معنای اصطلاحی آن کم و زیاد کردن در سند یا متن حدیث یا نهادن حرفی به جای حرف دیگر است. گاه به جای این اصطلاح از کلمه «تصحیف» استفاده می شود. تحریف یا تصحیف گاه به صورت غیرعمدی و به دلیل اشتباه راوی یا کسانی که از کتاب های حدیثی نسخه برداری کرده اند، رخ می دهد و گاه به صورت عمدی با هدف تغییر در معنای حدیث. به حدیثی که در آن تحریف و تصحیف رخ داده، محرَّف و مصحَّف می گویند. ر.ک: علم الحدیث و درایة الحدیث، صص 65 و 66؛ علم الحدیث، صص 64 و 65
3- «تدلیس» در لغت، پنهان کردن و پوشیدن عیب کالا بر خریدار معنا می دهد. ر.ک: لغت نامه (دهخدا ج 4، ص5737) و در اصطلاح علمای حدیث به معنای پوشاندن و مخفی کردن عیب حدیث است. به این گونه که راوی در سند حدیث عملی انجام دهد که موجب اعتبار آن شود، مانند اینکه راویان ضعیف را از سند حدیث حذف کند یا از کسی روایت کند که او را ندیده یا از او خبری نشنیده است. به حدیثی که در آن تدلیس صورت گرفته، حدیث «مدلَّس» می گویند. (ر.ک: علم الحدیث و درایة الحدیث، ص 85 ؛ علم الحدیث، ص105)

ص:253

شده از طریق اهل سنّت _ دست بزنند. آنان می خواستند این روایات را بر خود منطبق سازند یا به وسیله آنها با جریان و خط اصیل امامت مقابله کنند یا اینکه با ترسیم چهره ای مخدوش، خون ریز و خشونت طلب از امام مهدی علیه السلام، مردم را از انتظار آن حضرت برحذر دارند.(1)

از سوی دیگر، جذابیت و گیرایی ویژه ای که در موضوع منجی گرایی و مباحث مربوط به آینده و آخرالزمان وجود دارد، موجب شده است که در طول تاریخ، خرافات(2) و اندیشه های موهوم بسیاری درباره این باور و اعتقاد


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ابراهیم امینی، دادگستر جهان، چاپ هجدهم: قم، شفق، 1378، صص 217 _ 226؛ تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، صص 69 _ 71؛ اسماعیل اسماعیلی، «بررسی نشانه های ظهور»، مندرج در کتاب چشم به راه مهدی علیه السلام ؛ صص 313 _ 241، شمیم رحمت: سیره حکومتی امام زمانعج، صص 12 _ 21.
2- «خرافه» در لغت به معنای سخن بیهوده، حدیث باطل و افسانه و اسطوره، کلام پریشان و بیهوده که قابل اعتماد نباشد، گفته ها یا عقاید بی بنیان و وهمی و سخن بیهوده است. ر.ک: لغت نامه (دهخدا، ج 6، ص8642؛ فرهنگ فارسی معین، ج1، ص145.)

ص:254

اصیل شکل گیرد. این روند در عصر حاضر نیز متوقف نشده است و به دلیل گرایش شدید مردم به فرهنگ مهدوی، هنوز هم کسانی گاه _ به گمان خودشان _ با انگیزه های خیرخواهانه و گاه با انگیزه های سودجویانه، به ترویج خرافه و اندیشه های موهوم در میان مردم می پردازند.

با توجه به همین شرایط بود که چندی پیش حضرت آیت اللّه العظمی مکارم شیرازی، در پایان درس خارج خود، با ابراز نگرانی از رواج خرافات در جامعه فرمود:

اخیرا در محراب مسجد جمکران، یک تشکیلات شیشه ای سبزرنگ و چراغ و... درست کرده اند که کم کم به صورت امام زاده ای درآمده است... مردم برای بوسیدن این شیشه صف می کشند، به شیشه ها دست می کشند و به خودشان می مالند. کسانی هم هنگام دور شدن عقب عقب می روند، مثل کاری که در حرم امامان و امام زاده ها می کنند... بعضی ها هم فاتحه می خوانند، عده ای تعظیم می کنند، بعضی از عوام هم می گویند اینجا قبر حضرت ولی عصر علیه السلام است... . حتما چند سال دیگر هم فردی پیدا می شود و کتابی می نویسد که هفتاد نفر از اوتاد در اینجا دفن شده اند... هر کس مرتکب این کار شده، اشتباه کرده است. این ضربه ای به مسجد جمکران است... مسجد جمکران، مسجدی خالص از هرگونه خرافات بود، آمده اند آلوده اش کرده اند.(1)

لازم به یادآوری است که در پی این تذکر روشن گرانه حضرت آیت اللّه العظمی مکارم شیرازی، تولیت محترم مسجد مقدس جمکران موارد یاد شده


1- هفته نامه 19 دی، ش 266، یک شنبه 24/12/1382.

ص:255

را جمع آوری کرد و در حال حاضر، این مسجد کاملاً از این مظاهر خرافه پاک سازی شده است.

با توجه به آنچه گفته شد، بر همه مؤسسه ها، مراکز و کانون های فرهنگی مهدوی لازم است با ژرف اندیشی و احاطه کافی بر معارف مهدوی، در گام نخست، این معارف را از هرگونه روایت ضعیف و احیانا مجعول و تحریف شده و همچنین از باورهای خرافی پالایش کنند و در گام دوم، در حد توان، جلوی عرضه این گونه مطالب را بگیرند.(1)

9. توجه به کارکردهای مجالس و مراسم مهدوی

9. توجه به کارکردهای مجالس و مراسم مهدوی

جشن ها و مراسمی که به نام امام عصر علیه السلام و برای بزرگداشت یاد ایشان برپا می شوند، فرصت مناسبی برای تجدید پیمان با آن امام، یادآوری تکالیف و رسالت های ما نسبت به آن حضرت، ترویج فرهنگ انتظار و آماده سازی جامعه برای ظهور یگانه منجی بشریت است. متأسفانه در سال های اخیر، بسیاری از این جشن ها و مراسم، کارکرد اصلی خود را از دست داده و به مجالسی خنثا، بی محتوا و گاه ضد انتظار و مروّج سکون و رکود تبدیل شده اند. حتی در مواردی دیده شده است که در این جشن ها و مراسم، رفتارهایی صورت می گیرد که خلاف شرع آشکار و برخلاف خواسته حضرت بقیه اللّه الاعظم _ ارواحنا له الفداء _ است، مانند: پخش موسیقی های مبتذل، اختلاط زن و مرد، اسراف و تبذیر، اجرای نمایش های سخیف و بی محتوا و... .

در این شرایط، وظیفه گروه ها و تشکل های فعال در حوزه فرهنگ


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: محمدمهدی شیرمحمدی، «رخنه خرافه در موعودگرایی»، کتاب نقد، سال هشتم، ش 40، پاییز 1385.

ص:256

مهدوی دوچندان شده و بر آنها لازم است که با تلاش برای حفظ کارکرد اصلی مجالس و مراسم مهدوی، از هر کاری که بر خلاف احترام و قداست این گونه مراسم و مغایر با خواسته های امام عصر علیه السلام است، جلوگیری کنند.

توجه به سخنان حضرت آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی که خطاب به دومین همایش «مهدویت؛ جهان آینده و استراتژی انتظار» صادر شده، در این زمینه راه گشاست. ایشان می فرماید:

از این برنامه ها که به عنوان جشن و مجالس چراغانی، شادباش، مدیحه سرایی، سخنرانی و همایش برگزار می شود، باید در جهت اهداف عالی آن وجود مقدس و حجت اللّه یگانه زمان بهره برداری شود و پیرامون شخصیت منحصر به فرد آن ولیّ خدا و ابعاد و اطراف و خصایص مأموریت بزرگی که بر عهده آن حضرت است و در حقیقت، مکمل بعثت همه انبیا و رسالات آسمانی است، تبلیغ کنند که همه این برنامه ها موجب خشنودی و رضایت خاطر آن حضرت است و نیز همگان را از کارها و اعمالی که باعث نگرانی و رنجش خاطر آن حضرت می شود، برحذر نمایند.(1)

10. گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی

10. گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی

فراگیر شدن شور و شوق انتظار در جامعه و گرایش گروه های مختلف اجتماعی به ویژه اقشار فرهیخته و تحصیل کرده به مباحث مهدوی، ضرورت پرداختن عالمانه و متناسب با خواست و نیاز گروه ها و قشرهای مختلف اجتماعی به این مباحث را دو چندان ساخته و رسالت مراکز، نهادها و گروه های فعال در این حوزه را سنگین تر کرده است. بدیهی است در شرایط


1- مجله موعود، سال هفتم، ش 40، آذر و دی 1382.

ص:257

حاضر نمی توان تنها با طرح مطالب و مباحث سنّتی مهدوی آن هم در قالب ها و اشکالی که پیش از این مرسوم بوده، نیاز روزافزون جامعه به این مباحث را پاسخ داد. ازاین رو، بر مبلّغان فرهنگ مهدوی لازم است با گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی و پرداختن به موضوع های مختلف اجتماعی از منظر فرهنگ انتظار، عرضه این گونه مطالب و مباحث را هم از نظر محتوا و هم از نظر قالب دچار تحول سازند.

امروزه می توان از منظر علوم مختلف انسانی، از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و حتی از منظر هنرهای تصویری چون سینما به عرضه مباحث مهدوی پرداخت و با طرح موضوع ها و مسائل جدیدی که تا کنون در این حوزه مطرح نبوده است، توجه مخاطبان را جلب کرد. موضوع ها و مسائلی مانند: آینده جهان و جهان آینده، اقتصاد جهانی، عدالت اجتماعی، حکومت جهانی، جهانی شدن، آثار روانی و تربیتی انتظار، آسیب شناسی اجتماعی انتظار، منجی گرایی در سینما و... .

ورود به این حوزه نیازمند دقت، ژرف نگری و احاطه به مباحث مهدوی از یک سو و علم و اطلاع کافی از مبانی علوم موردنظر از سوی دیگر است. از همین رو، لازم است کانون ها و مجامع مهدوی که قصد ورود به این حوزه را دارند، پیش از هر کاری، با کارشناسان شناخته شده و مورد اطمینان مشورت کنند تا خدای نخواسته، به دام التقاط یا ابتذال گرفتار نشوند.

11. پرهیز از تعیین وقت برای ظهور

11. پرهیز از تعیین وقت برای ظهور

چنان که پیش از این نیز گفته شد، تعیین زمان برای ظهور برخلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا ممکن است منتظران را به سستی یا ناامیدی

ص:258

بکشد؛ زیرا وقتی گفته شود که تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده ای نه چندان دور، ظهور رخ نخواهد داد، انسان های منتظر به طور طبیعی دچار سکون و رکود می شوند و به این بهانه که هنوز تا زمان ظهور فاصله زیادی وجود دارد، از به دست آوردن آمادگی لازم برای ظهور خودداری می کنند. از سویی دیگر، اگر ظهور به هر دلیل در زمانی که به آنها وعده داده شده است، رخ ندهد، دچار ناامیدی می شوند و چه بسا در اصل اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز تردید کنند.

بنابراین، همه باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آنها و یادآوری وظایف منتظران کنند و از پرداختن به موضوع زمان ظهور و تعیین وقت برای آن خودداری ورزند.(1)

12. پرهیز از طرح مطالب سست و بی اساس

12. پرهیز از طرح مطالب سست و بی اساس

دانشمندان شیعه و اهل سنّت از سال ها پیش از تولد و غیبت امام دوازدهم تا کنون، صدها کتاب روایی، کلامی و تاریخی در این باره نگاشته اند.(2) روایت های فراوانی نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: همین کتاب، صص 431_443.
2- تنها در کتاب الذریعه شیخ آقا بزرگ تهرانی، افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان «الغیبة» معرفی شده است که فقیهان، متکلمان و محدثان بزرگ شیعه در قرون متمادی نگاشته اند. در کتاب نامه هایی هم که در سال های اخیر به چاپ رسیده، نزدیک به دو هزار کتاب که در زمینه مباحث مهدوی نوشته شده اند، معرفی شده است. ر.ک: علی اکبر مهدی پور، کتاب نامه امام مهدی علیه السلام، چاپ اول: قم، مؤسسه چاپ الهادی، 1375.

ص:259

علیهم السلام در زمینه موضوع های مختلف مرتبط با امام عصر علیه السلام وارد شده است.(1) مروری بر این کتاب ها و روایت ها نشان می دهد که اعتقاد به امام مهدی علیه السلام به عنوان آخرین حجت الهی و منجی آخرالزمان، در معارف اسلامی از چنان مبانی و پایه های عقلی و نقلی استوار و خلل ناپذیری برخوردار است که راه هرگونه انکار و تردید را بر مخالفان این اندیشه می بندد. مدافعان این اندیشه را نیز از دست یازیدن به مطالب سست، واهی، خیالی و خواب و رؤیاهای بی اساس برای اثبات حقانیت این اندیشه بی نیاز می سازد.

حضرت آیت اللّه العظمی فاضل لنکرانی رحمه الله در پیامی به «دومین جشنواره برترین های فرهنگ مهدویت»، در این زمینه فرموده بود:

در اینجا تذکر این نکته را لازم می بینم که در این وادی، اهل فکر و تحقیق باید معارف را به صورت ناب و خالص و به دور از هرگونه حشو و زواید در اختیار مردم قرار دهند. باید از بیان امور سست و واهی و چه بسا کذب که اساس اعتقاد مردم را متزلزل می کند، اجتناب نمایند. در تثبیت حقیقت امامت، هیچ نیازی به بیان رؤیاهای کاذبه و حوادث غیرصحیح نیست. باید در منابر از جذبه های واقعی ولایت و آثار و کرامت های مسلّم الثبوت و حقیقی آن استفاده نمایند و به بیان دیگر، باید به دنبال تحکیم عقاید باشیم و نه فقط برانگیختن احساسات؛ که آن امری است غیر پایدار و گذرا.(2)


1- چنان که پیش از این گفته شد، در کتاب منتخب الاثر آیت اللّه صافی گلپایگانی، نزدیک به 1300 روایت و در کتاب معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، نزدیک به دو هزار روایت از طریق شیعه و اهل سنّت در زمینه مباحث مختلف مرتبط با امام مهدی علیه السلام نقل شده است. البته این ارقام صرف نظر از روایات مشابه و تکراری است.
2- مجله موعود، سال ششم، ش32، تیر 1381.

ص:260

تکیه بر مطالب سست و بی بنیادی چون خواب و رؤیا برای ترویج و تبلیغ فرهنگ مهدوی، نه تنها مردم را همواره در سطحی نازل از ایمان و آگاهی قرار می دهد، بلکه اعتقاد و باور آنها را نیز بسیار شکننده و آسیب پذیر می سازد؛ زیرا مردمی که تنها با بیان یک خواب و رؤیا جذب فرهنگ مهدوی می شوند، با وارد شدن اندک خدشه ای در این نقل ها، دچار تزلزل و سردرگمی می گردند.

با عنایت به مطالب یاد شده، بر همگان لازم است که در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوی، به صورت شایسته ای به نکته های زیر توجه کنند:

الف) تلاش برای دفاع عقلانی از اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار و تبیین هر چه بهتر و دقیق تر مبانی این اندیشه و فرهنگ؛

ب) دقت و مراقبت کامل در نقل مطالب و مباحث مهدوی به ویژه حکایت های مربوط به تشرفات و توجه به منابع و مستندات مطالب و مباحث نقل شده؛

ج) پرهیز از مطرح ساختن خواب و رؤیاهایی که پایه و اساس محکم و متقنی ندارند، هر چند بسیار جذاب و اثرگذار باشند.

13. پرهیز از غرض ورزی جناحی و گروهی

13. پرهیز از غرض ورزی جناحی و گروهی

در سال های اخیر با گسترش فعالیت های مهدوی در جامعه، گروه ها و قشرهای مختلف اجتماعی با گرایش های متفاوت سیاسی، بیش از پیش به فرهنگ مهدوی روی آورده و به حضرت مهدی علیه السلام به عنوان پایان بخش همه ناامیدی ها و نامرادی ها و آخرین ذخیره شیعه برای رهایی همه جهان از تیرگی ها و پلیدی ها دل بسته اند. ازاین رو، بر همه مراکز، مؤسسه ها، هیأت های مذهبی و کانون هایی که به فعالیت های مهدوی مشغولند، لازم است در

ص:261

فعالیت های خود، تنها رضایت حضرت صاحب الامر علیه السلام را در نظر داشته باشند و از درآمیختن این موضوع با هرگونه اغراض و گرایش های جناحی و گروهی خودداری کنند. در این شرایط، هر حرکتی که برای کسب منافع جناحی و گروهی و بهره برداری سیاسی و حزبی از این گرایش ناب و خالص مردمی صورت گیرد، موجب از دست رفتن آخرین امید مردم، بدبین شدن آنها به فعالیت های مهدوی و در نتیجه، پراکنده شدن آنها از پیرامون مهم ترین محور وحدت امت اسلامی می شود که خطایی جبران ناپذیر و گناهی نابخشودنی است.

14. پرهیز از بیان مباحث کم اهمیت یا بی اهمیت

14. پرهیز از بیان مباحث کم اهمیت یا بی اهمیت

چنان که پیش از این نیز گفته شد، در معارف اسلامی، شناخت امام از جایگاه و اهمیت بسزایی برخوردار است تا آنجا که وقتی شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: «یَابنَ رَسُولِ اللّهِ بِأَبی أَنْتَ وَ أُمّی فَما مَعرِفَةُ اللّهِ؛ ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟» آن حضرت پاسخ داد: «مَعْرِفَةُ أهْلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِم طاعَتُهُ؛ شناخت اهل هر زمان نسبت به امامی که باید از او فرمان برند».(1)

چنان که از روایت یاد شده نیز به دست می آید، شناخت امام عصر علیه السلام، مقدمه ای برای اطاعت اوست. ازاین رو، ما تنها موظف به شناخت آن دسته از موضوع ها و مسائل مرتبط با امام عصر خود هستیم که ما را به اطاعت او نزدیک تر و از مخالفت او دورتر می سازد یا بر آمادگی و شوق ما برای حاضر شدن در پیش گاه آن حضرت و اطاعت از اوامر و نواهی ایشان می افزاید.


1- بحارالأنوار، ج 26، ص260، ح38.

ص:262

شناخت هر آنچه دانستن آن در اطاعت ما نسبت به آن امام هیچ تأثیری ندارد، در دایره تکلیف ما داخل نمی شود.

با توجه به آنچه گفته شد، مروّجان و مبلّغان فرهنگ مهدوی باید همه توان خود را صرف پرداختن به موضوع هایی مانند: ویژگی های امام، ضرورت وجود امام و حجت الهی، جایگاه حجت در هستی، مفهوم، ضرورت و فضیلت انتظار، وظایف منتظران، چگونگی تحقق ظهور، ویژگی های جهان پس از ظهور و... کنند. آنان باید از دامن زدن به موضوع ها و مسائل کم اهمیت یا بی اهمیتی مانند محل زندگی و اقامت امام عصر علیه السلام یا ازدواج آن حضرت که دانستن آنها وظیفه و تکلیف مردم نیست و تأثیری هم در اطاعت آنها نسبت به امام زمان علیه السلام ندارد، خودداری کنند و اذهان مخاطبان خود را درگیر این گونه موضوع ها نسازند.

مراد از این سخن، بی پاسخ گذاشتن پرسش های مردم در این زمینه ها نیست، بلکه مراد این است که به میزان اهمیت و جایگاه این قبیل موضوع ها در مجموعه معارف مهدوی توجه و از پرداختن بیش از حد لازم به آنها خودداری شود.

ص:263

فصل دوم: بایسته های پژوهش و نگارش

فصل دوم: بایسته های پژوهش و نگارش

علمای شیعه در طول دوران پرفراز و نشیب غیبت کبرا همواره چون مرزدارانی جان بر کف، پاسدار حریم مقدس تفکر شیعی با همه ابعاد آن اعم از فقه، حدیث، کلام و... بوده اند. آنان در هر زمان که احساس کرده اند شیاطین جن و انس، از روزنه ای، قصد نفوذ و تجاوز به این حریم مقدس و ایجاد شبهه در اذهان ضعفای شیعه را دارند، با تمام توان خویش، به مقابله با متجاوزان فرهنگی و غارتگران فکری پرداخته اند.

نکته مهمی که در بررسی آثار علمای گران قدر شیعه به چشم می خورد، این است که هرگز اشتغال آنها در عرصه هایی همچون فقه و حدیث، مانع از پرداختن به وظیفه اصلی شان؛ یعنی دفاع از حریم اعتقادات شیعی و تبیین و ترویج جان مایه تفکر شیعی (اندیشه ولایت) نشده است. از همین رو، بسته به مقتضیات زمان و با توجه به شبهه هایی که در هر عصر متوجه تفکر ناب شیعی بوده است، به تدوین کتاب ها و رساله هایی برای پاسخ گویی و ردّ آن شبهه ها پرداخته اند.

مروری بر آثار علمای بزرگواری همچون شیخ صدوق (م 381 ه . ق)،

ص:264

شیخ مفید (328 _ 413ه . ق)، شیخ طوسی (385 _ 460 ه . ق)، امین الإسلام طبرسی (468 _ 548 ه . ق)، علامه حلّی (648 _ 726 ه . ق)، شیخ حرّ عاملی (م1104 ه . ق)، علامه مجلسی (1037_1111 ه . ق) و... درستی مدعای بالا را اثبات می کند. این بزرگان، آنی از احوال یتیمان آل محمد علیهم السلام غافل نشده و در هر زمینه که احساس کرده اند جامعه شیعه دچار ناتوانی است، به تألیف کتاب و رساله پرداخته اند. دیگر علمای شیعه نیز هر یک در عصر خود، چونان خورشیدی درخشیده و به طالبان حقیقت، نور و روشنایی و زندگی بخشیده اند.

در میان موضوع های مختلفی که علمای پیشین بدان ها پرداخته اند، موضوع غیبت امام عصر علیه السلام از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. علمای شیعه عنایت ویژه ای به این موضوع داشته اند تا جایی که به نقل کتاب شناس بزرگ شیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة، فقیهان، متکلمان و محدّثان بزرگ شیعه در قرون متمادی افزون بر چهل کتاب و رساله را با عنوان الغیبة نگاشته اند.(1) از جمله این بزرگان می توان به ابومحمد فضل بن شاذان (م 260 ه . ق)، محمد بن علی بن عزافر (م 323 ه . ق)، ابوبکر محمد بن قاسم بغدادی (م 332 ه . ق)، محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی (م 360ه_ . ق)، محمد بن علی بن حسین معروف به شیخ صدوق (م 381 ه . ق)، محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م 413ه . ق)، ابوالقاسم علی بن حسن موسوی معروف به سید مرتضی علم الهدی (م 436 ه . ق) و محمد بن حسن بن علی معروف به شیخ طوسی اشاره کرد.


1- الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 16، صص 75 _ 83 .

ص:265

حتی برخی از بزرگان شیعه به تألیف یک کتاب و رساله بسنده نکرده و کتاب ها و رساله های متعددی در موضوع غیبت موعود آخرالزمان تألیف کرده اند، چنان که شیخ مفید با حدود سیزده رساله(1) و شیخ صدوق(2) با حدود ده رساله در صدر این سلسله جلیله قرار دارند.

بی تردید، آنچه همه این بزرگان را به تلاش برای زدودن زنگارهای جهل و خرافه از موضوع غیبت آخرین ذخیره الهی، حضرت بقیه اللّه الأعظم علیه السلام واداشته، شناخت و معرفتی بوده است که آنها نسبت به وظیفه خود در برابر موضوع یاد شده داشته اند. امامان شیعه، این وظیفه را برای علمای این مذهب ترسیم کرده و از آنها خواسته اند که با تمام توان خود در راه ترویج و تبلیغ این موضوع تلاش کنند. در روایتی از امام هادی علیه السلام، وظیفه علمای شیعه در زمان غیبت این گونه تصویر شده است:

لَولا مَنْ یَبْقی بَعْدَ غَیْبَةِ قائِمِکُمْ علیه السلام، مِنَ الْعُلَماءِ الدّاعِینَ إِلَیه وَ الدّالینَ عَلَیه وَ الذّابینَ عَنْ دینِهِ بِحُجَجِ اللّهِ وَ الْمُنْقِذینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِنْ شَباکِ إِبْلیسَ وَ مَرَدَتِه وَ مِنْ فَخاخِ النَّواصِبِ لَما بَقِیَ أَحَدٌ إِلاّ ارتَدَّ عَنْ دینِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، وَ لکِنَّهُمُ الذَّینَ یُمْسِکُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفاءِ الشیعَةِ کَما یُمْسِکُ صاحِبُ السَّفینَةِ سُکّانَها، أُولئِکَ هُمُ الْأَفضَلُونَ عَنْدَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ.(3)

اگر پس از غیبت قائم شما _ درود خدا بر او باد _ نبودند علمایی که مردم را به سوی او می خوانند و به سوی او راهنمایی می کنند و با برهان های الهی از دین او پاسداری می کنند و


1- عبدالجبار الرفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و أهل البیت علیهم السلام، چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ج 9، صص 86 _ 247.
2- عبدالجبار الرفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و أهل البیت علیهم السلام، چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ج 9، صص 162 _ 240.
3- الإحتجاج، ج 1، ص 9.

ص:266

بندگان بیچاره خدا را از دام های ابلیس و پیروان او و همچنین از دام های دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. علمای دین، دل های متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، همچنان که کشتی بان سکان کشتی را حفظ می کند. این دسته از علما نزد خداوند دارای مقام و فضیلت بسیاری هستند.

در روایت دیگری نیز که از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است، چنین می خوانیم:

عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطُونَ فِی الْثَغْرِ الذَّی یَلی إِبْلیسُ وَ عَفاریتُهُ، یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُروجِ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا وَ عَنْ أَنْ یَتَسلَّطَ عَلَیهِم إِبْلیسُ وَ شیعَتُهُ وَ النّواصِبُ أَلا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذلِکَ مِنْ شیعَتِنا کانَ أَفْضَلَ مِمَّن جاهَدَ الرُّومَ وَالتُّرکَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفَ مَرَّةٍ، لِأَنَّه یَدْفَعُ عَنْ أَدْیانِ شیعَتِنا وَ مُحِبِّینا وَ ذلِکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدانِهِمْ.(1)

علمای شیعه در مرزهایی که شیطان و ایادی او در پشت آنها کمین کرده اند، پاسداری می دهند و آنها را از اینکه بر شیعیان ناتوان هجوم برند، باز می دارند و اجازه نمی دهند که شیطان و پیروان او و دشمنان اهل بیت بر ضعفای شیعه تسلط یابند. پس هر کس از شیعیان ما که برای این موضوع نصب شود، از کسانی که با روم و ترک و خزر در جهادند، هزار هزار مرتبه برتر است؛ زیرا او از باورهای شیعیان و دوستداران ما دفاع می کند و آن [مجاهدان] از بدن های ایشان.

همچنین در روایتی از امام جواد علیه السلام، وظایف علمای دین هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است:

إِنَّ مَنْ تَکَفَّلَ بِأَیتامِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام المُنْقَطِعینَ عَنْ إِمامِهِمْ، المُتَحَیِّرینَ فِی جَهْلِهِمْ، الأُساری فِی أَیْدِی شیاطِینِهِمْ وَ فِی أَیْدِی النّواصِبِ مِنْ أَعدائِنا، فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَیْرَتِهِمْ وَ قَهَرَ الشَّیاطِینَ بِرَدِّ وَساوِسِهِمْ وَ قَهَرَ النّاصِبینَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلائِلِ أَئِمَّتِهِمْ، لِیَحْفَظُوا عَهْدَ اللّهِ عَلَی العِبادِ بِأَفْضَلِ المَوانِعَ لَیُفَضِّلُونَ عِنْدَاللّه ِ عَلَی الْعابِدِ بِأَفْضَلِ الْمَواقِعِ، بِأَکْثَرِ مِنْ فَضْلِ السَّماءِ عَلَی الْأَرْضِ وَ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسیِّ وَ الْحُجُبِ عَلَی السَّماءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَی هذا الْعابِدِ کَفَضْلِ


1- الإحتجاج، ج 1، ص13.

ص:267

لَیْلَةِ الْبَدْرِ عَلی أَخْفی کَوْکِبٍ فِی السّماءِ.(1)

کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد _ درود خدا بر آنها باد _ را که از امام خود دور افتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان شیاطین و دشمنان اهل بیت گرفتار آمده اند، به عهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد و وسوسه های شیاطین را از آنها دور کند و با دلایل پروردگارشان و برهان های امامانشان، آنها را بر دشمنان اهل بیت چیره سازد تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ کند، نزد خداوند، بر عابدی که در بهترین زمان ها به عبادت پرداخته است، برتری دارد؛ بیشتر از آنچه آسمان بر زمین و عرش و کرسی و حجاب ها بر آسمان برتری دارند. برتری او بر چنین عابدی، مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچک ترین ستاره آسمان است.

حال باید دید آیا ضرورت هایی که استوانه های فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوع های مرتبط با غیبت امام عصر علیه السلام واداشته، از بین رفته است یا خیر؟ آیا آن نگرانی که خاطر شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را به تألیف کتاب کمال الدین و تمام النعمة وادار کرد، دیگر بر طرف شده و جایی برای نگرانی خاطر باقی نمانده است؟(2) آیا آن شبهه ها و پرسش های گوناگون درباره غیبت که شیخ مفید را وا می داشت برای پاسخ گویی به آنها، رساله های گوناگونی همچون الفصول العشرة فی الغیبة،(3) خمس رسائل فی إثبات الحجة،(4) فی سبب إستتار الحجة(5) و... را


1- الإحتجاج، ج 1، صص 14 و 15.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، مقدمه کتاب در بیان انگیزه شیخ از تألیف این کتاب.
3- معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السلام، ج 9، صص 86 _ 247.
4- ر.ک: معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السلام، ج 9، ص 154.
5- ر.ک: معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السلام، ج 9، ص227.

ص:268

بنگارد، دیگر از بین رفته است؟ آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار می ساخت با همه گرفتاری های علمی و درگیری در عرصه هایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال، به تألیف کتاب الغیبة دست بزند، دیگر زمینه ای ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطری سرمایه اعتقادی شیعیان آل محمد صلی الله علیه و آله را تهدید نمی کند؟ آیا دیگر ضعفای شیعه به چنان اعتقادی دست یافته اند که مرزداران حریم اندیشه شیعی بتوانند بی هیچ دغدغه ای به کارهای علمی خود بپردازند؟ آیا جوانان و نوجوانان ایران اسلامی که به تعبیر امام راحل، «کشور ائمه هدی و کشور صاحب الزمان علیه السلام است»، به چنان شناختی از حجت عصر رسیده اند که علمای شیعه و دعوت کنندگان به سوی قائم بتوانند با خاطری آسوده سر به بالین بگذارند؟

بدون تردید، امروز دیگر بسیاری از شبهه ها و پرسش هایی که پیش از این در مورد امام مهدی علیه السلام وجود داشتند، مطرح نیستند. بسیاری از موضوع هایی که علمای پیشین نسبت به آنها احساس نگرانی می کردند، جایی برای طرح شدن ندارند و بسیاری از خطرهایی که در گذشته، کیان اعتقادی شیعه و باور مهدوی را تهدید می کردند، از میان رفته اند. با این حال، این سخن هرگز بدان معنا نیست که جامعه امروز ما هیچ شبهه و پرسشی در مورد امام زمان خویش ندارد یا در مورد اعتقاد مردم به امام عصر هیچ نگرانی وجود ندارد یا باور مهدوی و فرهنگ انتظار را هیچ خطری تهدید نمی کند.

به جرئت می توان گفت امروزه موعودباوری اسلامی و شیعی بیش از هر زمان دیگر دست خوش تهدیدهای دشمنان دانا و آسیب های دوستان نادان قرار گرفته است.

حجم کتاب هایی که در سالیان اخیر در ردّ باورهای شیعی به ویژه موضوع

ص:269

مهدویت و انتظار نوشته شده است و دستگاه های اطلاعاتی کشورهایی چون امریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی آنها را در شمارگان فراوان منتشر کرده اند، رو به گسترش است. در دو سه دهه گذشته، فیلم های فراوانی با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی _ یهودی و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعودباوری اسلامی ساخته شده اند. شمارگان کتاب های سطحی، نازل، عوام پسندانه و مبتنی بر باورهای سست و خرافی که در چند سال اخیر در کشور ما در زمینه موضوع مهدویت نوشته شده اند، بسیار زیاد است. مجالس و محافلی که به بهانه ذکر و یاد امام زمان علیه السلام، در همه جای این سرزمین تشکیل می شوند و به جای بارور کردن روحیه امید، سرزندگی، تلاش و تکاپو در دل جوانان این سرزمین و بالابردن سطح هشیاری، احساس مسئولیت و آمادگی آنها برای ظهور، بذر نومیدی، گوشه نشینی، بی مسئولیتی و سستی را در دل آنان می کارند، روز به روز افزایش می یابند. شبهه ها و پرسش هایی که امروز در جامعه اسلامی ما در مورد امام زمان علیه السلام مطرح می شود، با این وضعیت، بسیار افزایش یافته است. با این وضعیت خواهیم پذیرفت که ادعای یاد شده بی اساس نیست و یتیمان آل محمد علیهم السلام بیش از هر زمان دیگر، نیازمند سرپرستی و توجه علمای دین هستند.

به نظر می رسد در شرایط کنونی، مهم ترین مسئولیت هایی که متوجه علمای دین و حوزه های علمیه است، به شرح زیر است:

1. نگارش آثار مهدوی برای قشرهای مختلف

ص:270

نخستین و مهم ترین رسالت امروز دانش وران و صاحب نظران حوزه های علمیه، تألیف و تدوین کتاب ها و نشریاتی است که با بهره گیری از منابع اصیل و متقن شیعی، معارف مهدوی را به دور از هرگونه پیرایه، در اختیار گروه های مختلف سنی (کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگ سالان) و قشرهای مختلف اجتماعی (فرهیختگان، دانشگاهیان، دانشجویان، کارمندان، کارگران، کشاورزان، زنان خانه دار و...) قرار دهند و آنها را نسبت به وظایف و تکالیفی که نسبت به امام عصرشان برعهده دارند، آگاه سازند.

2. پاسخ گویی عالمانه به پرسش ها و شبهه های موجود

نشر کتاب ها و آثاری که به پرسش ها و شبهه های مطرح در حوزه مباحث مهدوی به صورتی عالمانه و متناسب با ذهن و زبان نسل امروز پاسخ دهد، یکی از ضرورت های فرهنگ مهدویت در عصر حاضر است که تنها در توان علما و اندیشه وران حوزه های علمیه است.

3. جلوگیری از نشر و پخش آثار بی محتوا، خرافی و انحرافی

بر علمای حوزه لازم است که با نظارت مستمر بر کتاب ها و نشریاتی که در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار منتشر می شوند، از پخش آثاری که به عرضه مطالب بی محتوا، کم محتوا، خرافی، انحرافی، سست و بی اساس در جامعه می پردازند، جلوگیری و شرایط لازم را برای ارائه آثار ارزشمند فراهم کنند.

4. رصد دایمی رسانه های بیگانه

ص:271

یکی دیگر از مسئولیت های مهم علمای حوزه در عصر حاضر، رصد دایمی پایگاه های اطلاع رسانی، شبکه های ماهواره ای، مطبوعات و کتاب های خارجی و فراهم آوردن پاسخ های مناسب برای شبهه هایی است که آنها القا می کنند.

5. ترجمه معارف مهدوی به زبان های روز دنیا

با توجه به اقبال روزافزون جهانیان به معارف مهدوی، بر علمای حوزه لازم است که معارف مهدوی را به زبان های روز دنیا ترجمه کنند و در اختیار همه مشتاقان این فرهنگ در سراسر جهان قرار دهند.

6. مقابله با بدعت ها و انحراف ها

مقابله با انحراف ها، بدعت ها، کج فهمی ها، بدفهمی ها و افراط ها و تفریط هایی که در حوزه مباحث مهدوی در جامعه ما رواج پیدا کرده است یا خواهد کرد، یکی دیگر از مسئولیت های مهمی است که امروز بر دوش همه دانش پژوهان، دانش وران و صاحب نظران حوزه های علمیه قرار دارد.

به یقین، اگر علمای دین به وظیفه و تکلیفی که در برابر حجت خدا برعهده دارند، چنان که باید و شاید، عمل کنند و وظیفه خود را در زمینه تبیین، ترویج و تبلیغ باور مهدوی و فرهنگ انتظار، آن گونه که شایسته است، به انجام رسانند، می توان امیدوار بود جامعه ما در پرتو گسترش و نهادینه سازی این باور و فرهنگ، در برابر همه تهدیدها و توطئه ها پایداری ورزد و به آمادگی بیشتری برای استقبال از پیک خجسته عدالت و رستگاری دست یابد.

ص:272

فصل سوم: بایسته های برنامه سازی

اشاره

فصل سوم: بایسته های برنامه سازی

در دو سه دهه گذشته، موضوع منجی گرایی، موعودباوری و آخرالزمان شناسی، به شدت مورد توجه رسانه های غربی به ویژه رسانه های دیداری و شنیداری قرار گرفته و در طول این سال ها، ده ها فیلم سینمایی و ویدئویی با موضوع هایی چون نبرد آخرالزمان (آرمگدون)،(1) رویدادهایآخرالزمان، ظهور مسیح به عنوان منجی موعود آخرالزمان و حوادث و رویدادهای پیش از این ظهور در قالب برنامه های نمایشی و مستند ساخته و پخش شده است، به گونه ای که شما در یک جست وجوی ساده در اینترنت به اسامی ده ها فیلم با موضوع های یاد شده برخورد می کنید.

در مورد چرایی رشد و گسترش این مباحث در رسانه های تصویری غربی، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. بر اساس ادله و مستندات موجود می توان گفت که دلیل این رشد و گسترش، توسعه دامنه نفوذ فرهنگی و سیاسی جریان مسیحیت بنیادگرا یا مسیحیت صهیونیستی در طول سال های اخیر است؛ زیرا این جریان، آموزه های آخرالزمانی کتاب مقدس را دست مایه فعالیت های سیاسی، نظامی و سلطه طلبانه در جهان قرار داده و همه تلاش خود را متوجه پیش گویی های کتاب مقدس ساخته است. از همین رو، از


1- Armageddon.

ص:273

ابزار رسانه ها به بهترین شکل برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند.

این نکته را نیز باید در نظر داشت که سیاست رسانه ای این جریان، از یک سو تبلیغ و ترویج آموزه های آخرالزمانی کتاب مقدس و از سوی دیگر، مقابله با آموزه های آخرالزمانی اسلام و ترسیم چهره ای نامناسب از منجی موعود مسلمانان است.

متأسفانه «صدا و سیمای جمهوری اسلامی»، با تأخیری ده پانزده ساله به موضوع مهدویت پرداخته است. البته از حدود 1374 برنامه ای با عنوان «انتظار سبز» از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد و برخی شبکه های رادیویی همچون رادیو جوان و رادیو معارف هم در سال های اخیر برنامه هایی در این زمینه داشته اند، ولی در حوزه سیما، کار با تأخیر بیشتری آغاز شده است. برخی از مجموعه برنامه های مهدوی که در چند سال اخیر از شبکه های مختلف سیما پخش شده اند، عبارتند از: مجموعه «پایان دوران» از شبکه اول سیما؛ مجموعه های «به سوی ظهور»، «چهل وادی تماشا»، «پرده عشق» و «مشق انتظار» از شبکه دو سیما؛ برنامه «سپهری دیگر» از شبکه چهار و برنامه «صبح امید» از شبکه قرآن.

با توجه به اقبال گسترده ای که در سال های اخیر در جامعه ما نسبت به مباحث مهدوی صورت گرفته است، این انتظار وجود دارد که رسانه ملی نیز هم گام با مردم، موضوع مهدویت و انتظار را بیش از پیش مورد توجه قرار دهد تا بتواند به نیازهای فرهنگی روزافزونی که در این زمینه احساس می شود، پاسخ گوید.

در تولید و پخش برنامه های دینی از جمله برنامه های مهدوی، حساسیت ها و ظرافت های خاصی وجود دارد که اگر نسبت به آنها بی توجهی

ص:274

یا کم توجهی صورت گیرد، آن برنامه ها نه تنها اهداف مورد نظر را محقق نخواهند ساخت، چه بسا ممکن است موجب ایجاد شبهه ها و پرسش های مختلفی نسبت به آموزه های دینی شوند.

مهم ترین بایسته هایی که در ساخت برنامه های مهدوی باید مورد توجه قرار گیرند، به شرح زیر است:

1. ارتقا و گسترش معرفت و ایمان روشن بینانه به مهدویت

اشاره

1. ارتقا و گسترش معرفت و ایمان روشن بینانه به مهدویت

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان نقش و مسئولیت صدا و سیما در حوزه دین، ارتقای «معرفت دینی» و «ایمان دینی» مردم را مورد توجه قرار داده است و می فرماید:

معرفت دینی باید ارتقا و گسترش پیدا کند، اما یک معرفت روشن بینانه و آگاهانه... . طبیعتا از وظایف صدا و سیما، ارتقای معرفت دینی و ایمان دینی است؛ هر دو. معرفت و ایمان با هم تفاوت دارد. هم ایمان مردم باید تقویت شود، هم معرفت و شناخت مردم. شناخت دینی مردم باید ارتقا پیدا کند. در زمینه معرفت دینی باید توجه داشت که این ایمانی که مردم پیدا می کنند، سست، عوامانه، سطحی و قشری نباشد؛ به شدت از این پرهیز بشود. اکتفا نشود به تغلیط احساسات مردم و تشریفات افراطی. تأکید بر این چیزها به طور افراطی، هیچ مفید نیست؛ هیچ تبلیغ دین محسوب نمی شود.(1)

بر اساس این سخن مقام معظم رهبری، در برنامه های مهدوی صدا و سیما _ همچون دیگر برنامه های دینی _ باید به موضوع ارتقا و گسترش معرفت و ایمان مخاطبان رسانه ملی توجه کرد و تلاش شود که این گونه برنامه ها، هم شناخت مردم را از موضوع مهدویت افزایش دهند و هم ایمان و


1- از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383.

ص:275

باور آنها را نسبت به این موضوع ارتقا بخشند. بنابراین، بر همه مدیران و برنامه سازان صدا و سیما لازم است که از یک سو از طرح مطالب سست، عوامانه، سطحی و قشری در برنامه های مهدوی جلوگیری کنند و از سوی دیگر، از بسنده کردن به شاعرانه ها و مطالب صرفاً احساسی و عاطفی که جنبه معرفت افزایی ندارند، خودداری کنند.

برای تحقق آنچه گفته شد، اقدام های متعددی باید صورت گیرد که در اینجا به چند مورد از مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

الف) بهره گیری از پژوهش در ساخت برنامه ها

هرگز نمی توان از برنامه ای که برای ساخت آن هیچ پژوهش و تحقیقی صورت نگرفته است و برنامه ساز صرفاً بر اساس اطلاعات محدود خود یا حداکثر استفاده از چند کتاب دست چندم، برنامه خود را سامان داده است، انتظار ارتقا و گسترش معرفت و ایمان مردم در زمینه باور مهدوی را داشت. ازاین رو، بر سازندگان برنامه های مهدوی رسانه ملی لازم است که در تهیه و تولید این گونه برنامه ها، به پژوهش بیش از پیش بها دهند و از طرح مطالبی که بر پژوهش و تحقیق مبتنی نیست، خودداری کنند.

ب) استفاده از کارشناسان و مجریان زبده و فهیم

یکی دیگر از عواملی که می تواند در افزایش سطح برنامه های مهدوی و در نتیجه، ارتقای معرفت و ایمان مخاطبان این برنامه ها مؤثر باشد، استفاده از آن دسته از کارشناسان حوزوی و دانشگاهی است که در موضوع مهدویت به طور تخصصی کار کرده اند و صرفاً به ارائه اطلاعات عمومی نمی پردازند. بهره گیری از افراد آشنا به موضوع مهدویت برای اجرای برنامه های مهدوی نیز می تواند نقش مهمی در این زمینه داشته باشد.

ص:276

ج) تأمل و تدبر در تولید برنامه ها

شتاب زدگی در ساخت برنامه های مختلف از جمله برنامه های مهدوی، آفت بزرگی است که مانع تحقق اهدافی چون معرفت افزایی و تعمیق ایمان و باور مردم می شود و برنامه ها را همواره در سطحی نازل از محتوا قرار می دهد. راه رهایی از این آفت، داشتن برنامه ریزی مناسب برای تولید این گونه برنامه هاست.

2. توجه به وجوه سه گانه فرهنگ مهدویت

2. توجه به وجوه سه گانه فرهنگ مهدویت

فرهنگ و اندیشه مهدویت شیعی وجوه مختلفی دارد و بینش ها، گرایش ها و کنش های انسان ها را دربرمی گیرد. ازاین رو، در ترویج و گسترش این فرهنگ و اندیشه متعالی از طریق صدا و سیما باید به همه ابعاد وجودی انسان ها توجه شود. از یک سو باید تلاش کرد که مخاطبان به «شناخت عقلی» مناسبی نسبت به معارف مهدوی دست یابند و از این نظر کاملاً اقناع شوند و از سوی دیگر باید در پی این بود که مردم از نظر عاطفی و احساسی نیز از این معارف اثر بپذیرند تا به «پیوند قلبی» مستحکمی با مهدی موعود دست یابند. همچنین باید تلاش شود شنوندگان و بینندگان از نظر رفتاری هم از معارف مهدوی متأثر شوند تا در نهایت به «همراهی عملی» شایسته ای با امام و مقتدای خود برسند و رفتار آنها رنگ و بوی مهدوی پیدا کند.

به بیان دیگر، در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار باید «دانش افزایی»، «شورآفرینی» و «حرکت زایی» در کنار هم مورد توجه قرار گیرد تا همه وجوه این فرهنگ در جامعه محقق شود. البته این سخن به این معنا نیست که یک برنامه همه این وجوه را داشته باشد، بلکه مراد این است

ص:277

که برآیند کلی برنامه های صدا و سیما و حاصل تولیدات متعدد و متنوع رسانه در عرصه مهدویت باید به گونه ای باشد که تصویر جامعی از فرهنگ مهدویت و انتظار ارائه دهد و همه ابعاد وجودی انسان ها را از این فرهنگ متأثر سازد.

3. سرلوحه قرار دادن اندیشه امام خمینی رحمه الله درباره انتظار

در جامعه ما دیدگاه ها و اندیشه های متفاوت و گاه متعارضی در زمینه مهدویت و انتظار وجود دارد. گروهی با برخورد «غیرفعال» با اندیشه انتظار، هرگونه حرکت اصلاحی را در دوران غیبت نفی می کنند و هیچ تکلیف و مسئولیتی را برای زمینه سازی ظهور متوجه منتظران نمی دانند. در نگاه این گروه، حداکثر وظیفه منتظران، دعا برای فرج امام زمان علیه السلام و تلاش برای تشرف خدمت آن حضرت است. گروهی هم با اثرپذیری از اندیشه های امام خمینی رحمه الله و با نگاهی «فعال» به مفهوم انتظار، انتظار فرج را «انتظار قدرت اسلام» می دانند و بر این باورند که در عصر غیبت، شیعیان باید تلاش کنند که با تشکیل حکومت و گسترش عدالت و صلاح در جامعه، مقدمات ظهور امام مهدی علیه السلام را فراهم آورند. حال این پرسش مطرح است که برنامه های مهدوی صدا و سیما باید مروج و مبلغ چه دیدگاهی باشد و برآیند عمومی برنامه های تولید شده، مخاطبان را به کدام دیدگاه متمایل سازد؟

پاسخ این پرسش در نگاه اول آسان به نظر می رسد و همه اذعان می کنند که باید برنامه های صدا و سیما مروج و مبلغ دیدگاه دوم باشد، ولی مهم این است که در عمل چه اتفاقی می افتد و ساختار برنامه های تولیدی، بخش های

ص:278

مختلف آنها و فضای کلی حاکم بر برنامه ها کدام دیدگاه را تقویت و کدام دیدگاه را تضعیف می کند؟

به نظر می رسد در حال حاضر در بیشتر برنامه های مهدوی به وجه معرفتی موضوع مهدویت و انتظار، چنان که باید توجه نمی شود و رویکرد آنها بیشتر احساسی _ عاطفی است. در این برنامه ها از تکالیف و وظایف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی منتظران در عصر غیبت کمتر سخنی به میان می آید. مباحث مطرح شده در این برنامه ها نیز با شرایط امروز جهان اسلام و تهدیدهای بالقوه و بالفعلی که کیان اسلام و شیعه را تهدید می کند، هیچ ارتباطی ندارند. بدین ترتیب نمی توان انتظار داشت این گونه برنامه ها در نهایت، مخاطبان را به سوی دیدگاهی رهنمون شود که برای انتظار، نقشی سازنده، تحول آفرین و زندگی بخش قائل است. بنابراین، مدیران و برنامه سازان رسانه ملی باید مراقبت کنند که با افزایش کمی و ارتقای کیفی برنامه های ویژه مهدویت، این گونه برنامه ها در عمل، مروج و مبلغ دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله یا همان انتظار فعال باشند.

4. شبهه زایی از اندیشه ها

4. شبهه زایی از اندیشه ها

تنوع و تکثر مخاطبان رسانه و اختلاف سطح علمی، فرهنگی و اعتقادی آنها اقتضا می کند که طرح مباحث مهدوی به گونه ای صورت گیرد که خدای ناکرده برای کسی ایجاد شبهه و ابهام نکند. به یقین، نمی توان همه مطالب و مباحثی را که در یک جمع محدود از ارادتمندان حضرت مهدی علیه السلام بیان می شود _ هر چند بسیار جذاب و شنیدنی باشد _ در رسانه ملی مطرح کرد.

ص:279

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما بر این موضوع تأکید کرده و فرمود:

برنامه دینی باید نسبت به دین شبهه زُدا باشد از ذهن شنونده؛ نه شبهه زا. من گاهی بعضی از بیانات دینی را از تلویزیون یا از رادیو گوش می کنم و می بینم شبهه ایجاد می کند! یک حدیث سستی، یک حرف نامعقولی، یک مطلبی که حالا در جمع مثلاً بیست نفره یا پنجاه نفره یک عده مؤمن مخلص، زدنش خوب است و ایمان آنها را زیاد می کند، در سطح میلیونی مردم به زبان آوردن، جز اینکه ایمان یک عده ای را سست کند و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایده دیگری ندارد؛ از این چیزها باید پرهیز کرد. بیان دینی و تبیین دینی باید شبهه زدا باشد؛ شبهه زا نباشد.(1)

بنابراین، در تولید برنامه های مهدوی همواره باید دو نکته را نظر داشت: نخست اینکه مطالب و مباحث مطرح شده در این گونه برنامه ها، شبهه ای را به ذهن بیننده یا شنونده القا نکند و دوم اینکه اگر برنامه به پاسخ شبهه ای می پردازد، پاسخ گویی به گونه ای باشد که کاملاً برای مخاطبان با همه اختلاف سطحی که دارند، قانع کننده باشد. در غیر این صورت، شبهه مطرح شده در ذهن مخاطب باقی می ماند بی آنکه پاسخ مناسبی برای آن دریافت کرده باشد و این، همان شبهه زایی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمود.

گفتنی است با توجه به نکته یاد شده، برخی معتقدند اساساً رسانه حتی با هدف پاسخ گویی هم نباید به طرح شبهه ها بپردازد؛ زیرا این احتمال وجود دارد که مخاطب، اصل شبهه را به خوبی درک کند و ذهنش شبهه دار شود، ولی پاسخ شبهه را به خوبی درک نکند یا از آن قانع نشود.

5. طرح مطالب درست و متقن

5. طرح مطالب درست و متقن


1- از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383.

ص:280

مخاطبی که برنامه های مهدوی رسانه برای خود انتخاب می کند، ممکن است از نظر سن و سال یا سطح تحصیلات متفاوت باشند. مثلاً برنامه ای ویژه نوجوانان و برنامه دیگری برای فرهیختگان تولید شود، ولی در همه این برنامه ها این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که مطالب کاملاً درست و متکی به منابع متقن باشد، اگرچه سطح این مطالب با هم متفاوت است و با توجه به مخاطب ممکن است ساده یا پیچیده باشد. رهبر معظم انقلاب در همین زمینه می فرماید:

درست است که ما تبیین دینی را در سطح نخبگان، در سطح متوسط و در سطح پایین و در سطح کودکان داریم، اما همان که در سطح کودکان است، مطلقاً باید صحیح باشد... آنچه ما به کودک یا به انسان عامی، در زمینه دین تفهیم می کنیم، مطلقاً نبایست غلط باشد که بعد در ارتقای معرفت دینی ببیند آن حرف، حرفِ نادرستی بوده است نه درست؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینی در همه سطوح بایستی صحیح باشد.(1)

با توجه به این سخن مقام معظم رهبری، رسانه ملی باید از طرح هرگونه مطلب سست، واهی و بی اساس در حوزه مهدویت _ حتی اگر برای مخاطب جذاب و شنیدنی باشد _ خودداری کند.

6. استفاده نکردن از متن های بی محتوا یا کم محتوا

6. استفاده نکردن از متن های بی محتوا یا کم محتوا

قالب ادبی اعم از شعر یا نثر، وسیله مناسبی برای انتقال مفاهیم دینی از جمله معارف مهدوی است و در ایجاد انس و ارتباط میان مردم و موعود منتظر بسیار اثر دارد. با این حال، باید توجه داشت که در استفاده از این قالب


1- از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383.

ص:281

هم نمی توان نسبت به محتوا و مضمون بی اعتنا بود و از هر متنی صرفاً به دلیل زیبایی و داشتن آرایه های ادبی استفاده کرد.

متأسفانه بسیار دیده می شود که مجریان برنامه های صدا و سیما به ویژه در برنامه های زنده، شعر یا قطعه ادبی را با آب و تاب در مدح و ثنای امام عصر علیه السلام می خوانند، بی آنکه توجه کنند این شعر یا قطعه ادبی چیزی به معرفت مردم اضافه می کند یا انس آنان را با امامشان بیشتر می کند یا خیر؟ سخنان رهبری در این زمینه خواندنی است:

گاهی انسان برنامه ای را می بیند که شخصی با شدّ و مدّ و مثل یک قطعه ادبی، فرضاً راجع به امام هفتم، موسی بن جعفر، حرف می زند: «در سرادق ملکوت!» که هیچ معنا ندارد و مثل پفک بزرگ است. این کارها نه ایمان کسی را زیاد می کند، نه لذتی دارد، نه هنر نویسندگی به معنای حقیقی کلمه در این کار به کار رفته. چرا ما این برنامه ها را پخش می کنیم؟... به جای صدای آن طوری، چند فضیلتِ درست، منطقی _ با سند درست _ از امام موسی بن جعفر نقل کند و زندگی او را شرح دهد؛ انسان گوش می کند، لذت می برد، معرفت و محبتش زیاد می شود، دلش از شنیدن مناقب این بزرگواران روشن می شود.(1)

بنابراین، نباید تصور کرد که رسالت صدا و سیمای جمهوری اسلامی در زمینه ترویج و گسترش معارف مهدوی تنها به این کار خلاصه می شود که در شب های جمعه یا آخرین ساعت های روز جمعه، دقایقی را به امام زمان علیه السلام اختصاص دهد و با پخش چند شعر و قطعه ادبی همراه با تصویرهایی از مسجد مقدس جمکران، مردم را سرگرم کند. رسالت رسانه ملی آن گاه به طور کامل محقق می شود که برنامه های مهدوی، معرفت و محبت مردم را


1- از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383.

ص:282

نسبت به امام عصر علیه السلام افزایش دهد.

7. نوآوری در قالب و محتوا

7. نوآوری در قالب و محتوا

با نگاه اجمالی به برنامه هایی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در سال های اخیر در زمینه موضوع مهدویت تولید و پخش کرده است، به روشنی می توان دریافت که این برنامه ها بیشتر در قالب گفت وگو، میزگرد، برنامه های ترکیبی و گاه مستند بوده است و نوآوری و ابتکار از نظر قالب و محتوا در این برنامه ها کمتر به چشم می خورد. این در حالی است که رسانه های رقیب برای تبیین، تبلیغ و ترویج معارف آخرالزمانی کتاب مقدس، از همه توان مندی های خود بهره می گیرند و با هوشمندی تمام از همه قالب های برنامه سازی استفاده می کنند.

بی تردید، برای احیا و گسترش فرهنگ مهدویت و انتظار در جامعه شیعی ایران و در سطح جهانی نیازمند بهره گیری از همه ابزارهای رسانه ای به ویژه صدا و سیما هستیم و تا زمانی که صدا و سیما نتواند معارف مهدوی را با استفاده از قالب های جذاب برنامه سازی به جامعه عرضه کند، نمی توان انتظار داشت این معارف چنان که باید و شاید، در میان همه اقشار به ویژه نسل جوان نهادینه شود.

با توجه به آنچه گفته شد، بر مدیران و برنامه سازان رسانه ملی لازم است با بهره گیری از دیدگاه های کارشناسان در چگونگی عرضه معارف مهدوی از صدا و سیما، تحولی اساسی پدید آورند و به جای طرح مباحث تکراری در قالب های کلیشه ای، مباحث جذاب و شنیدنی مهدوی را با بهره گیری از

ص:283

قالب های متنوع برنامه سازی، از جمله قالب نمایش به مخاطبان خود عرضه کنند.

8. توجه ویژه به کودکان و نوجوانان

8. توجه ویژه به کودکان و نوجوانان

بهترین زمان برای آموزش و درونی سازی آموزه های دینی، کودکی و نوجوانی است. اگر نهادها و دستگاه های آموزشی و تبلیغی بتوانند معارف دینی را در قالب هایی زیبا و جذاب به مخاطبان خود در این سنین ارائه دهند، می توان امیدوار بود که این معارف برای همیشه در ذهن و دل آنها ماندگار شود. ازاین رو، صدا و سیمای جمهوری اسلامی که در پی احیا و گسترش فرهنگ مهدویت و انتظار در جامعه شیعی ایران است، در درجه اول باید به مخاطبان میلیونی کودک و نوجوان این سرزمین بیندیشد و سهم عمده ای از برنامه های مهدوی خود را به این گروه سنّی اختصاص دهد؛ چیزی که امروز در برنامه های صدا و سیما کمتر دیده می شود.

9. آسیب شناسی و آسیب زدایی مستمر

9. آسیب شناسی و آسیب زدایی مستمر

فرهنگ مهدویت و انتظار در جامعه ما دچار آسیب ها و آفت های متعددی شده است. بسیاری از خرافه ها و اندیشه های واهی و بی اساس با آن درهم آمیخته و گسترش یافته است. ازاین رو، همه سازمان ها، نهادها و مؤسسه هایی که در پی تبلیغ و ترویج این فرهنگ هستند، باید با آسیب شناسی و آسیب زدایی پیوسته، معارف ناب مهدوی را به مردم ارائه دهند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست و مدیران و برنامه سازان رسانه ملی باید تلاش کنند با در پیش گرفتن تدبیرهای

ص:284

پیش گیرانه و نظارت دقیق بر ساخت برنامه های مهدوی رسانه، نه تنها این برنامه ها را از آسیب هایی چون عوام زدگی، سطحی نگری، خرافه گرایی، برداشت های نادرست و مانند آن که این روزها، برخی مجالس، مراسم و آثار مهدوی به آنها دچار شده اند، حفظ کنند، بلکه این برنامه ها را به ابزاری قدرتمند برای مقابله با آسیب ها و آفت های موجود بدل سازند.

10. ترسیم تصویری زیبا از قیام جهانی امام عصر علیه السلام

10. ترسیم تصویری زیبا از قیام جهانی امام عصر علیه السلام

یکی از رسالت های مهم صدا و سیما در زمینه تبلیغ و ترویج موضوع مهدویت و انتظار، زدودن غبار اوهام از چهره زیبای قیام جهانی و حکومت عدل امام مهدی علیه السلام است. متأسفانه به دلیل تبلیغات نادرست و اطلاعات غلطی که در اختیار جوانان و نوجوانان این سرزمین قرار گرفته است، بیشتر آنها تصویر مناسبی از ظهور امام مهدی و پی آمدهای آن در ذهن ندارند و حداکثر چیزی که آنان از این قیام عدالت گستر می دانند، این است که آن حضرت با شمشیر قیام می کند، شمار زیادی از مردم را به قتل می رساند، چند سالی حکومت می کند و بعد هم به دست پیرزنی به شهادت می رسد، در حالی که می دانیم آن قدر زیبایی ها و لطافت ها در این حرکت اصلاح گرانه جهانی وجود دارد که همه انبیا و اولیا در آرزوی دیدنش بوده اند.

با توجه به آنچه گفته شد، دست اندرکاران رسانه ملی، باید بخش مهمی از برنامه های مهدوی را به تصویر جهان پس از ظهور، بیان زیبایی های آن و تبیین تحولات مثبتی اختصاص دهند که در عصر ظهور، در همه عرصه های زندگی انسان ها رخ می دهد.

11. بهره گیری از نمادها و جلوه های تصویری نو و بدیع

11. بهره گیری از نمادها و جلوه های تصویری نو و بدیع

ص:285

تأثیر نمادها و جلوه های تصویری در ماندگار ساختن اندیشه ها و آرمان های متعالی در ذهن و دل مخاطبان رسانه بر هیچ کس پوشیده نیست. انتخاب و به کارگیری هوشمندانه یک نماد برای نشان دادن مفهومی والا و ارزشمند می تواند آن مفهوم را با همه ویژگی هایش، برای مخاطب تداعی کند و برای همیشه در خاطر او ماندگار سازد.

با وجود نقش و تأثیر فراوان نمادها و جلوه های تصویری، متأسفانه تاکنون تلاش درخوری برای طراحی نمادها و جلوه های تصویری که بتواند مفاهیم و درون مایه های ارزشمند فرهنگ مهدویت وانتظار را به خوبی برای مخاطب تداعی کند، صورت نگرفته است و سال هاست که سیمای جمهوری اسلامی به هنگام پرداختن به یاد و نام امام عصر علیه السلام، تنها به نشان دادن نمادهایی از مسجد مقدس جمکران یا اسب سواری که بی هدف در بیابان می تازد، بسنده می کند. گویی که فرهنگ مهدویت و انتظار هیچ نماد و جلوه تصویری دیگری ندارد.

با توجه به آنچه گفته شد، بر مراکز پژوهشی و آموزشی صدا و سیما و همه مدیران و برنامه سازان لازم است که با به کارگیری همه استعدادها و قابلیت های هنری موجود در رسانه و رایزنی مستمر با صاحب نظران حوزه مهدویت، نمادها و جلوه های تصویری ویژه فرهنگ مهدویت و انتظار را طراحی کنند تا از قابلیت ها و ظرفیت های رسانه برای انتقال مفاهیم ارزشمند دینی بیش از پیش استفاده شود.

12. جاری کردن مفاهیم فرهنگ انتظار در برنامه های نمایشی

12. جاری کردن مفاهیم فرهنگ انتظار در برنامه های نمایشی

بی تردید، برنامه های نمایشی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین قالب های

ص:286

برنامه سازی هستند و در صورت استفاده مناسب از آنها می توان بسیاری از ارزش ها و هنجارها را در جامعه نهادینه و بسیاری از ضدارزش ها و ناهنجاری ها را از جامعه برطرف کرد. با توجه به این قابلیت برنامه های نمایشی، بر مدیران و برنامه سازان رسانه لازم است که افزون بر فراهم آوردن زمینه های لازم برای ساخت برنامه های نمایشی با مضامین مرتبط با تاریخ و فرهنگ مهدویت، همچون زندگانی نواب اربعه، زندگی برخی از تشرف یافتگان، زندگی علما و دانشمندانی که مورد عنایت امام عصر علیه السلام قرار گرفته اند، جنبش های اجتماعی که تحت تأثیر اندیشه انتظار در ایران ایجاد شده اند و...، مفاهیم و ارزش های متعالی فرهنگ مهدویت و انتظار را نیز به گونه ای در ساختار برنامه های نمایشی یا گفت وگوهای بازیگران جاری سازند. مفاهیم و ارزش هایی چون عدالت گستری، ظلم ستیزی، امید به آینده، توسل به امام عصر علیه السلام، باور به حضور عینی امام در جامعه و شاهد و ناظر بودن آن حضرت نسبت به اعمال شیعیان، دستگیری امام از درماندگان و... .

ص:287

فصل چهارم: ملاقات با امام زمان علیه السلام؛ هست ها و بایدها

اشاره

فصل چهارم: ملاقات با امام زمان علیه السلام ؛ هست ها و بایدها

در سال های اخیر، توجه روزافزون اقشار مختلف جامعه به ویژه جوانان به موضوع مهدویت و انتظار، موجب رونق بازار کتاب ها و نشریه های مرتبط با این موضوع شده و هر از چند گاه کتاب یا نشریه جدیدی به این جرگه وارد می شود.

پدیده یاد شده گرچه در جای خود بسیار مبارک و امیدوارکننده است، ولی بیم ها و نگرانی هایی را هم در پی دارد که بایسته است علمای حوزه، صاحب نظران مسائل اعتقادی و مسئولان فرهنگی کشور با حساسیت و دقت نظر بیشتری به این پدیده توجه کنند.

یکی از موضوع هایی که در این میان بسیار اهمیت دارد و نیازمند دقت و

ص:288

توجه بیشتری است، پرداختن افراطی به موضوع تشرفات و ملاقات با امام زمان علیه السلام است. متأسفانه موضوع یاد شده، این روزها دست مایه بسیاری از کتاب ها و نشریه های نوظهور قرار گرفته است و نویسندگان و ناشران این قبیل کتاب ها و نشریه ها تلاش می کنند با داغ تر کردن فضای بحث و گفت وگو در این زمینه، مخاطب بیشتری جلب کنند و بر شمارگان کتاب ها و نشریه های خود بیفزایند.

با توجه به اهمیت موضوع یاد شده و به دلیل پرسش های فراوانی که دانشجویان، فرهنگیان و دیگر اقشار اجتماعی در این زمینه مطرح می کنند، به بررسی جنبه های مختلف این موضوع می پردازیم.

1. امکان یا عدم امکان تشرف

1. امکان یا عدم امکان تشرف

امام مهدی علیه السلام در آخرین توقیعی که خطاب به چهارمین نایب خاص خود، علی بن محمد سمری، صادر کرد، فرمود:

یا عَلیَّ بْن مُحَمَّد السَّمُری أَعْظَمَ اللّهُ أَجْرَ إِخْوانَکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةَ أَیّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لاتُوصِ إِلی أَحَدٍ یَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثّانِیةُ [التّامَةُ ]فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الأَمَدِ وَ قِسْوَةِ القُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الأَرْضِ جَوْرا وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی المُشاهَدَةَ، أَلا فَمَنِ ادّعی المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةِ فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٌ.(1)

ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر می میری. پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت دوم [تامه ]رخ داده است. دیگر ظهوری نیست، مگر به اذن


1- کتاب الغیبة طوسی، صص 242 و 243.

ص:289

خداوند و آن، پس از مدتی دراز و بعد از آنکه دل ها سخت شد و زمین از ستم پرشد، رخ خواهد داد. به زودی از شیعیانم، کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار (مشاهده) مرا می کنند. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای دیدار مرا کرد، دروغ گو و افترازننده است.

این توقیع شریف، زمینه ساز بحث و گفت وگوهای فراوانی در زمینه امکان یا عدم امکان ملاقات حضرت مهدی علیه السلام در زمان غیبت شده و علمای شیعه را به اظهارنظر در این زمینه واداشته است.(1) آنچه از مجموع این بحث و گفت وگوها برمی آید، این است که در اصل امکان ملاقات با آن حضرت تردیدی نیست و اینکه افراد زیادی در طول دوران غیبت کبرا به این شرافت رسیده اند، گواه روشنی بر این مدعاست. با این حال، سخن در شرایط و ویژگی های آن است.

یکی از نکته هایی که همه علمای شیعه در این زمینه بر آن اتفاق نظر دارند، این است که در عصر غیبت کبرا، باب نیابت و سفارت، به گونه ای که در مورد نایبان خاص آن حضرت و در دوران غیبت صغرا وجود داشت، بسته شده است. ازاین رو، هیچ کس نمی تواند ادعا کند که با آن حضرت در ارتباط است و هر زمان اراده کند، می تواند با ایشان ملاقات کند یا به طور خاص از سوی ایشان نیابت یافته است که اموری را به انجام رساند یا دستورهایی را به مردم ابلاغ کند.

نکته دیگری که بسیاری از علمای شیعه در کتاب ها و آثار خود به آن


1- ر.ک: هادی دانشور، مقاله «تشرفات بین نفی و اثبات»، مجله موعود، سال اول، ش 1، 3 و 5، فروردین _ دی 1376.

ص:290

اشاره کرده اند، این است که ملاقات با امام زمان علیه السلام مستلزم شایستگی های ویژه ای است که حتی بسیاری از بزرگان به آن دست نیافتند و گروهی هم که به این توفیق دست یافتند، با تلاش های فراوانی بوده است.

حضرت آیت الله جوادی آملی در این زمینه می فرماید:

امام علیه السلام، وحید دهر است. مثل شمس آسمان است. همان طور که شما با دستتان نمی توانید به آفتاب برسید، نمی توانید به راحتی به امام برسید.(1)

حضرت آیت الله ناصری نیز وجود «سنخیّت» را شرط لازم برای حصول تشرف دانسته است و می فرماید:

تنها کسانی می توانند آن حضرت را ببینند و ایشان را بازشناسند که خود از بُعد مادیِ عالم خارج شده باشند و با آن حضرت که سلطان عالم مجردات هستند سنخیت برقرار کرده باشند. از این روست که «سنخیت» را نخستین و مهم ترین شرط برای حصول تشرف می دانیم... . دو شیء تنها به این شرط می توانند به هم منضم شوند و پیوستگی یابند که از سنخیت نسبت به یکدیگر بهره مند باشند. حال اگر کسی سنخیت با عالم ماده و مادیات داشته باشند، نمی تواند هم سنخ عالم مجردات باشد و با فرشتگان و برتر از آنان، حضرت ولیّ عصر علیه السلام ارتباط برقرار کند.(2)

ایشان در ادامه سخنان خود، پیراستن نفس از رذیل اخلاقی (تخلیه) و آراسته شدن به صفات پسندیده (تحلیه) را تنها راه ایجاد سنخیت می دانند:

تخلیه نفس از رذائل اخلاقی و تحلیه آن به صفات پسندیده، تنها راه ایجاد سنخیت و زان پس تشرف یافتن به محضر آن حضرت است؛ چه، مادام که


1- ر.ک: جوادی آملی، «این ماییم که غایبیم» متن سخنرانی، موعود، سال نهم، ش 48، آبان 1383.
2- آب حیات: مجموعه سخنرانی های حضرت آیت الله ناصری در مورد امام زمان علیه السلام، تدوین و گردآوری: مجید هادی زاده، چاپ چهارم: قم، خُلُق، 1386، صص 346 و 347.

ص:291

نفس انسان از صفات رذیله تخلیه نشود و به صفات حمیده آذین نبندد، حجاب های نفسانی مانع از دیدن خورشید وجود آن حضرت است.(1)

با توجه به آنچه گفته شد، باید بسیار مراقب بود که در طرح موضوع ملاقات با امام زمان علیه السلام به گونه ای رفتار نکنیم که مردم گمان کنند هر کس می تواند ادعای رؤیت کند و هر ادعایی را هم به راحتی می توان پذیرفت.

2. دسته بندی تشرفات

2. دسته بندی تشرفات

یکی از موضوع هایی که در این زمینه باید بدان توجه داشت، این است که آیا همه کسانی که ادعا می کنند با امام زمان علیه السلام ملاقات کرده اند، به راستی شخص آن حضرت و وجود واقعی ایشان را دیده اند یا احتمال های دیگری در این میان وجود دارد؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت احتمال ها و فرض های مختلفی در این زمینه مطرح است و هرگز نمی توان ادعا کرد که همه مدعیان رؤیت امام مهدی علیه السلام به واقع آن حضرت را دیده اند.

حضرت آیت الله جوادی آملی در زمینه دسته بندی کسانی که موفق به دیدار امام زمان علیه السلام شده اند، می فرماید:

خیلی از موارد است که انسان بیمار دارد، شفا پیدا می کند یا گم شده ای دارد، پیدا می کند، اما آیا اینها به وسیله شخص حضرت است یا اولیای فراوانی که زیر نظر حضرت هستند و یا شاگردان فراوانی که حضرت دارد؟ یا اینکه یکی از اولیای خود را اعزام می کند؟ هیچ برهانی بر مسئله نیست که مثلاً آن کسی که شخص گم شده را به منزل می رساند یا مشکل کسی را حل می کند، شخص حضرت باشد. اولیای فراوانی در خدمت و تحت تدبیر حضرت


1- آب حیات: مجموعه سخنرانی های حضرت آیت الله ناصری در مورد امام زمان علیه السلام، تدوین و گردآوری: مجید هادی زاده، چاپ چهارم: قم، خُلُق، 1386، ص 350.

ص:292

هستند. حضرت ممکن است به یکی از اینها دستور داده باشند و آن مشکل حل شود. در بعضی از موارد، آن تمثلات نفسانی را انسان مشاهده می کند و خیال می کند واقعیت است. این بخش اول که مشهود است تمثلات نفسانی بوده، باید از واقعیت بینی جدا شود.

در بخش دوم که حقیقتا کسی را می بیند و مشکل او حل می شود یا شفای مرضی بوده یا گم شده ای را به مقصد می رساند، در اینجا نیز هیچ برهانی ندارد که حضرت باشد یا شاگردی از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراوانی دارد. این سیصد و سیزده نفری که هستند، الآن ممکن است افراد فراوانی باشند که تحت تدبیر آن حضرت، مأموریت هایی را انجام می دهند.

بخش سوم آن است که نظیر مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت می رسد. این را هم بعضی منکر هستند، [ولی] این هیچ استبعادی ندارد، بلکه امکان هم دارد. اما در این بخش دو مسئله وجود دارد: یک، فرد حق ندارد بگوید من خدمت حضرت رسیده ام؛ دو، ما حق نداریم قبول کنیم. به ما گفته اند که شما تکذیب کنید؛ یعنی نگویید او دروغ می گوید، بلکه اثر عملی بار نکنید. تکذیب به معنای اینکه شما دروغ می گویید و حضرت غیرقابل دیدن است، نیست.(1)

حضرت آیت الله ناصری نیز در این باره می فرماید:

بسیاری از کسانی که ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت را داشته اند و گاه گاه واقعا از فیض آن حضرت نیز برخوردار شده اند، نه ایشان که یکی از یاران خاصّ ایشان را زیارت کرده اند؛ چه، همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولیّ مطلق به سر می برند و در خدمت ایشان از جان و دل می کوشند. اینان اوتاد، نجباء، نقباء، رجال الغیب و صلحا هستند که اگرچه از جنس دیگر مردمانند، به مراتبی از تهذیب نفس و جلای باطن نائل شده اند


1- «این ماییم که غایبیم» متن سخنرانی، موعود، سال نهم، ش 48، آبان 1383.

ص:293

که می توانند در محضر آن حضرت به سر برند. طُرفه آنکه غیر از طبقه صلحاء، گویا بقیّه این طبقات دارای تشرّف اختیاری هستند و می توانند در هر لحظه ای که طلب کنند، به محضر ایشان بار یابند.

اگرچه شماره اینان به درستی بر ما معلوم نیست، گویا جمعیّت حاضر در محضر آن حضرت، بیش از پانصد نفر هستند. اینان دائما در فرمان آن حضرتند و حوائج شیعیان و محبّان ایشان را به فرمان آن حضرت روا می دارند. ازین روست که شماری از کسانی که ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت را دارند، هر چند واقعا مورد نظر و فیض خاصّ آن حضرت واقع شده اند، امّا نه خود ایشان که یکی از یاران خاصّ ایشان را زیارت کرده اند، امّا با اصرار مدّعی می شوند که خود آن حضرت را دیده اند. باید از اینان پرسید: آیا پیش از این ایشان را دیده اند که از چگونگیِ چهره ایشان آگاه باشند تا بتوانند آن حضرت را باز شناسند؟

یاران آن حضرت و به ویژه طبقه رجال الغیب، همواره به امر آن حضرت به میان مردم رفت و شد می کنند و حوائج آنان را برطرف می سازند. بدین ترتیب، اگر کسی با یکی از مردان الهی روبه رو شد که پس از انجام حوائج مادّی و یا معنویِ او، از دیده نهان گشت، نباید بپندارد که خود آن حضرت را دیده است؛ چه بسا یکی از یاران خاصّ آن حضرت که سر در فرمان ایشان دارند را دیده است.(1)

با توجه به مطالب یاد شده، نباید هر عنایتی را که از سوی امام زمان علیه السلام به شخصی می شود و هرگونه گره گشایی را که از سوی آن حضرت صورت می گیرد، به حساب ملاقات یا تشرف گذاشت. همچنین نباید هر ادعای تشرفی را به سادگی پذیرفت و بر گفته های مدعی مهر تأیید زد.


1- آب حیات، ص 359.

ص:294

3. آسیب های دامن زدن به موضوع تشرفات

3. آسیب های دامن زدن به موضوع تشرفات

امروزه شاهد هستیم که گروهی از نویسندگان، سخنرانان و گردانندگان محافل و مجالس مذهبی برای جلب توجه عوام و جذب هر چه بیشتر آنها به مباحث مهدوی، با به فراموشی سپردن فلسفه واقعی انتظار و کارکردهای اجتماعی آن، مردم را صرفا به نقل خواب و رؤیا و حکایت های ضعیف و بی اساس مشغول داشته و با بستن باب هرگونه تعقل و تدبّر در معارف مهدوی، برداشت های سطحی خود از روایات را ملاک تحلیل و بررسی پدیده ظهور قرار داده اند.

سخنرانی ها و آثار مکتوب منتشر شده این گروه، مخاطبان جوان خود را از رسالت سنگینی که در برابر حجت خدا، حضرت صاحب الامر علیه السلام و مسئولیت بزرگی که در برابر اجتماع خود دارند، غافل می سازد و آنان را به این اندیشه وا می دارد که تنها باید در خلوت در جست وجوی امام غایب کوشید و با به دست آوردن ادعیه، توسلات و ختوماتی، راهی برای تشرف خدمت آن حضرت پیدا کرد.(1) چه بسا اگر این قبیل افراد به آرزوی خود دست نیابند و راهی برای ملاقات با امامشان پیدا نکنند، دل زده و ناامید و به طور کلی از فرهنگ مهدوی روی گردان شوند.

خطر دیگری که این قبیل سخنرانی ها و آثار دارد، این است که اعتقاد به


1- این سخن هرگز به معنای نفی فضیلت تشرف خدمت حضرت صاحب الامر علیه السلام و ملاقات ایشان نیست؛ زیرا اگر دیدار آن حضرت فضیلت نداشت، هرگز به ما سفارش نمی کردند که در هر بامداد و هنگام تجدید عهد با امام عصر علیه السلام، با خدای خود نجوا کنید که: «أللّهم أرنی الطلعة الرشیدة؛ بار خدایا! آن چهره زیبای رشید را به من بنمای.» این سخن ناظر به دیدگاه هایی است که ملاقات با امام زمان علیه السلام و تلاش برای رسیدن به آن را اصلی ترین وظیفه منتظران می داند.

ص:295

امام مهدی علیه السلام را نزد کسانی که هنوز به حقایق شیعه و عمق اندیشه مهدوی پی نبرده اند، اعتقادی موهوم و آمیخته با خرافه جلوه می دهد.

با توجه به این آسیب ها است که مراجع عظیم الشأن تقلید و علمای حوزه، افراد را از دامن زدن به این مباحث برحذر داشته اند و همه را به پرداختن بیشتر به مباحث اعتقادی و معارف اصیل و حقیقی دین دعوت می کنند.

حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی رحمه الله در این زمینه می فرماید:

باید همه باور نماییم که آن حجت خدا، نظاره گر اعمال ماست. باید بدانیم مهم ترین مسئله مورد نظر ایشان، مسائل اعتقادی و عملی است و از این جهت، لازم است هرچه بیشتر در رابطه با مسائل واقعی اسلام ساعی و کوشا باشیم و از خرافات و دروغ گویی و خواب های بی اساس و ادعاهای واهی پرهیز کنیم و بدانیم که این امور غیرواقعی، چهره اسلام و شیعه را مشوّه و زبان طعن دشمنان را می گشاید. باید واقعیت ها و معارف اصیل و حقیقی را که دین ما مشحون از آنهاست، بیاموزیم.(1)

بیان حضرت آیت الله جوادی آملی نیز در این زمینه راه گشاست. ایشان می فرماید:

می بایست پژوهشگران و محققان بسیار ژرف اندیشی داشته باشید تا آنچه را درباره وجود مبارک حضرت علیه السلام است، از هم تفکیک کنند. باید مدعیان رؤیت، بساطشان را جمع کنند، چون افراد به شدت به حضرت علاقه مند و ارادتمندند، اگر کسی ادعای رؤیت کند و ظاهرالصلاح هم باشد، ممکن است مقبول قرار بگیرد و این مشکلات فراوانی دارد.(2)


1- افق حوزه هفته نامه خبری حوزه های علمیه، سال چهارم، ش 44، 28 شهریور 1384.
2- «این ماییم که غایبیم» متن سخنرانی، موعود، سال نهم، ش 48، آبان 1383.

ص:296

حضرت آیت الله ناصری نیز با توجه به پی آمدهای نامناسب دامن زدن به موضوع تشرفات در جامعه، تکذیب مدعیان تشرف به محضر امام عصر علیه السلام را ضروری دانسته است و می فرماید:

اگر کسی ادّعای تشرّف به محضر آن حضرت کرد، وظیفه شرعی همه مسلمین است که او را تکذیب کنند و از این سخنان باز دارند. آنچه امروزه در جامعه ما شایع شده که هر از چند گاه کسی ادّعای تشرّف و حتّی نیابت می کند، وظیفه ما را در این رابطه سنگین تر کرده است. گروهی خیال پرداز و گروهی دیگر که مفاهیم مذهبی را وسیله اشتهار خود کرده اند، امروزه در کارند تا مردم را به جای آنکه به آن حضرت بخوانند، به سوی خود بخوانندو به بهانه تشرّف و حتّی ارتباط دائمی، قلوب مردم را به سوی خود جذب کنند.

متأسّفانه شماری از کسانی که بدون ارتباط با استاد، مداومت بر ذکرهای خاصّی می کنند و پس از مدّتی دچار توهّمات و خیالات عجیب می شوند نیز به چنین ادّعاهایی دست می برند.

اینان بدون آنکه تحت نظر استاد فن قرار گیرند و با ملاحظه استعداد و توان خود به قرائت اذکار بپردازند، ذکری را انتخاب می کنند و بر عددی خاص از آن مداومت می نمایند و سرانجام همچون روان پریشان به حالاتی عجیب مبتلا می شوند و در خیال خود ادّعاهای عجیبی پیدا می کنند.

اینان، گاه مدّعیِ تشرّف به محضر آن حضرت و یا رؤیت جبرائیل و یا ورود به بهشت و سیر در عوالم آخرت و... می شوند. و خطرناک تر آنکه در مراحل روانیِ سخت، این ادّعاها را به دیگران نیز منتقل می کنند و بدین ترتیب حتی خود را از سوی آن حضرت مأمور به انجام بعضی از کارها نشان می دهند.

گذشته از اینان، همیشه گروهی تجارت پیشه هم در جوامع اسلامی حضور داشته اند که مفاهیم مذهبی و اعتقادات مردمان را وسیله کسب و تجارت خود قرار می داده اند. اینان با سوءاستفاده از قلب های ساده بعضی از معتقدان

ص:297

به مبانیِ تشیّع، خود را نائبان آن حضرت می خوانده اند و به وضوح از این گونه اعتقادات انسان ها بهره برداریِ مادّی می کرده اند. ازهمین روست که در احادیث اهل بیت، به وضوح مردم را از پذیرش سخن اینان بازداشته اند و تمامی کسانی که مدّعیِ تشرّف به محضر آن حضرت هستند را دروغزن و عوام فریب خوانده اند.(1)

با توجه به آنچه بیان شد، بر همه گویندگان و نویسندگان لازم است که به جای دامن زدن به موضوع تشرفات و طرح حکایت هایی که گاه اساس محکمی هم ندارد، تلاش خود را متوجه اصل لزوم انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم و یادآوری وظایف منتظران کنند.

5. محوریت یا عدم محوریت تشرف

5. محوریت یا عدم محوریت تشرف

نکته دیگری که در این زمینه اهمیت دارد، این است که آیا موضوع درخواست ملاقات با امام عصر علیه السلام و تشرف خدمت ایشان، از موضوع های محوری مباحث مهدویت است یا خیر؟

با بررسی روایات مهدوی به دست می آید که آنچه بیش از هر موضوع دیگری در عصر غیبت اهمیت دارد، معرفت امام عصر علیه السلام، منتظر بودن و عمل به شرایط انتظار و تکالیف منتظران است، تا آنجا که به تعبیر روایات، حتی اصل درک زمان ظهور هم چندان موضوعیتی ندارد و مهم این است که شیعه منتظر در زمان غیبت، امام خود را به درستی بشناسد و به وظایف خود در برابر او به خوبی عمل کند. در این صورت، درست مانند کسی خواهد بود


1- آب حیات، صص 357 و 358.

ص:298

که زمان ظهور را درک کرده و با امام خود، همراه و هم داستان است.

برای روشن تر شدن این موضوع چند روایت را می آوریم:

ابوبصیر می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «جُعِلتُ فَداکَ مَتی الفَرَجُ؟؛ فدایت شوم، این گشایش کی فرا می رسد؟» آن حضرت فرمود:

یا أَبابَصِیرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ یُرِیدُ الدُّنْیا؟ مَنْ عَرَفَ هذَا الأَمْرَ فَقَدَ فُرِّجَ عَنْهُ لاِنْتِظارِهِ.(1)

ای ابابصیر! آیا تو از آن گروهی که به دنبال دنیایند؟ هر کس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل می شود.

امام رضا علیه السلام نیز در پاسخ حسن بن جهم که از ایشان در مورد فرا رسیدن گشایش می پرسد، می فرماید:

أَوَلَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؟

آیا تو نمی دانی که چشم به راه گشایش بودن، خود، [جزئی] از گشایش است؟

او در پاسخ می گوید: «لا أَدْرِی إِلاّ أَنْ تُعَلِّمَنِی؛ نمی دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید.» آن حضرت بار دیگر می فرماید: «نَعَمْ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؛ آری، انتظار گشایش، [جزئی] از گشایش است».(2)

براساس همین نگرش است که در روایت های متعددی تأکید شده است برای منتظران واقعی تفاوتی ندارد که ظهور را درک کنند یا نکنند؛ چون آنها در عصر غیبت نیز در خدمت امام زمان خویش هستند، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:


1- الکافی، ج1، ص371، ح3.
2- کتاب الغیبة طوسی، ص276.

ص:299

مَنْ ماتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهذَا الأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ القائِمِ فِی فُسْطاطِهِ... .(1)

هر کس بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم علیه السلام و در خیمه اش باشد... .

اگر کسی در عصر غیبت مؤمنانه زندگی کند، از بدی ها و زشتی ها دوری گزیند، خصال شایسته را پیشه خود سازد، وظایف و تکالیفی را که در صحنه حیات فردی و اجتماعی متوجه اوست، به درستی به جای آورد و در انتظار ظهور امامش نیز باشد، خداوند متعال، فرج و گشایش واقعی را که همان یافتن راه هدایت و رستگاری و رسیدن به سعادت و نیک بختی در دنیا و آخرت است، نصیب او می سازد. در این صورت، پیش افتادن و پس افتادن ظهور برای او هیچ تفاوتی نخواهد داشت و او در هر حال امام منتظَر خویش را درمی یابد.

ازاین رو، می توان گفت برای منتظران واقعی آنچه بیش از هر موضوع دیگری اهمیت دارد، عمل به تکلیف و وظیفه در برابر امام عصر علیه السلام است و موضوع ملاقات با آن حضرت برای آنان در مرتبه بعدی قرار دارد.

6. دیدن یا دیده شدن، کدام یک؟

6. دیدن یا دیده شدن، کدام یک؟

در زمینه موضوع ملاقات با امام زمان علیه السلام باید توجه داشت که دیدن امام زمان علیه السلام به خودی خود نمی تواند فضیلت باشد، بلکه آنچه فضیلت است، رسیدن به مقام معرفت امام و بصیرت داشتن نسبت به جایگاه ایشان در هستی است.


1- بحارالأنوار، ج52، ص126، ح18.

ص:300

حضرت آیت الله جوادی آملی در این زمینه می فرماید:

در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله که مقامش بالاتر از همه ائمه است، کم نبودند کسانی که وجود مبارک حضرت را می دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها در قرآن فرمود: «وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ؛ آنها را می بینی که به تو نگاه می کنند ولی تو را نمی بینند.»(1) اهل نظرند ولی اهل بصیرت نیستند. اگر ما سعی کنیم وجود مبارک امام زمان علیه السلام ما را ببیند، هنر است.

در قرآن کریم آمده است: خدا که به کلّ شیء بصیر است روز قیامت به یک عده نگاه نمی کند: «وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ.»(2) آن نگاه تشریفی را نسبت به عده ای اعمال نمی کند. اگر ما واقعا در مسیر صحیح حرکت کنیم، حضرت ما را می بیند، و دیدن و نظر تشریفی ایشان برای ما شرف است وگرنه دیدن فیزیکی خیلی کارساز نیست. همچنان که خیلی ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام را می دیدند، ولی بصیرت نداشتند. دیدن های تشریفی مهم است، نه نگاه صوری، البته گاهی همان نگاه صوری هم پدید می آید و انسان وجود حضرت را از نزدیک زیارت می کند و فیضی می برد و مشکل او هم به برکت حضرت از طرف ذات اقدس اله حل می شود، اما مهم همان دیدن از روی بصیرت است.(3)

حضرت آیت الله ناصری در زمینه علاقه امام عصر علیه السلام برای دیدار شیعیان خود می فرماید:

حضرت ولیّ عصر علیه السلام فیّاض بالعَرَض هستند و اگر شرایط تشرّف در کسی فراهم شود، ایشان بخل نمی ورزند و فرد لایق را به حضور می پذیرند. گذشته از این، ایشان علاقه خاصی به شیعیان خود دارند و از این رو، خود در پیِ


1- سوره اعراف 7، آیه 198.
2- سوره آل عمران 3، آیه 77.
3- عبدالله جوادی آملی، توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها در محضر حضرت آیت الله جوادی آملی، تنظیم و تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، چاپ سوم: معارف، 1385، صص 169 و170.

ص:301

ملاقات اولیای خویشند؛ چه، دیدیم که وظیفه آن حضرت در دوران غیبت و نیز ظهور، رسانیدن موجودات به کمال لایق خود است و اگر موجودی آن چنان مراتب کمال را طی کند که گذر از مراتب بعدی منوط به تشرّف به محضر ایشان باشد، وظیفه آن حضرت اقتضاء می کند که او را به حضور بپذیرند و در وادیِ کمال، راهنمای او باشند.

علاقه آن حضرت به شیعیانی که در مسیر تکامل گام برمی دارند، به گونه ای است که خود طالب ملاقات اینانند؛ چه، هیچ امری همچون تکامل انسان ها نمی تواند آن حضرت را شادمان سازد.(1)

روحانی وارسته و پارسا حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمدتقی بهلول رحمه الله (2) نیز در پاسخ به این پرسش که: «چه وقت می شود به حضور آقا امام زمان _ ارواحنا فداه _ مشرف شد؟» می فرماید:

با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت علیه السلام سنخیت باشد.

سپس می فرماید:

دیدن امام زمان علیه السلام _ روحی فداه _ مهم نیست، مهم این است که او ما را ببیند، خیلی ها هم علی علیه السلام را دیدند، اما دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد.(3)


1- آب حیات، ص 355.
2- مقام معظم رهبری درباره شخصیت این مرد بزرگوار می فرماید: «نود سال از یک قرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او، تحرک و تلاش بی وقفه پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظه بی نظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانه او، شجاعت و فصاحت و ویژگی های اخلاقی برجسته او، از این مؤمن صادق، انسانی استثنایی ساخته بود». افق حوزه هفته نامه خبری حوزه های علمیه، شماره 41، دوشنبه 17 مرداد 1382.
3- عباس موسوی مطلق، ملکوتی خاک نشین: سیری در زندگی حاج شیخ محمدتقی بهلول رحمه الله، چاپ اول:قم، هنارس، 1425 ه_ . ق، ص 96.

ص:302

با امید به آنکه از این پس، همه ما با دقت و وسواس بیشتری از موضوع ملاقات و تشرفات صحبت کنیم و مردم ما نیز با حساسیت بیشتری با کتاب ها و نشریاتی که به طرح افراطی این موضوع می پردازند، برخورد کنند.(1)


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه، ر.ک: مرتضی آقاتهرانی، سودای روی دوست: راه کارهای عملی دیداربا حضرت ولیّ عصرعج، چاپ اول: قم، احمدیه، 1384؛ «دیدار امام زمان علیه السلام ؛ هست ها و بایدها»، موعود، سال یازدهم، ش 77، تیر 1386؛ علی اکبر ذاکری، «ارتباط با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت» مندرج در: چشم به راه مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، صص 31 _ 104.

ص:303

بخش هفتم:جلوه های انتظار

اشاره

بخش هفتم:جلوه های انتظار

زیر فصل ها

فصل اول: فضیلت شب نیمه شعبان

فصل دوم: رمضان، بهار انتظار

فصل سوم: مهدی باوری در کلام رضوی

فصل چهارم: امام مهدی علیه السلام ؛ محور اتحاد ملی و انسجام اسلامی

فصل پنجم: غیبت و ظهور ثقلین

فصل اول: فضیلت شب نیمه شعبان

اشاره

فصل اول: فضیلت شب نیمه شعبان

نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبّان اهل بیت علیهم السلام به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم می یابد. روز میلاد بزرگ مردی که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته است و عدالت برای پای بوسی قدمش لحظه شماری می کند. نیمه شعبان شرافتش را وام دار مولود خجسته ای است که در این روز، زمین را با گام های خویش متبرّک ساخته است، ولی همه عظمت آن در این مطلب خلاصه نمی شود و در تقویم عبادی اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است.

در روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده، فضیلت های بسیاری برای عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان شمرده اند. با توجه به اهمیّت فراوانی که در روایات به شب نیمه شعبان داده شده است و حتّی آن را هم پایه شب قدر شمرده اند، برخی از روایت هایی را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانی وارد شده است، بررسی می کنیم.

1. نیمه شعبان در روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

1. نیمه شعبان در روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله روایت های بسیاری در این زمینه نقل شده که یکی از آنها به این شرح است:

شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرئیل به بالین من آمد و گفت: ای محمد! چگونه در این شب خوابیده ای؟ پرسیدم: ای جبرئیل! مگر امشب چه شبی است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز ای محمّد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوی بقیع برد. در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهای آسمان گشوده می شوند، درهای رحمت باز می گردند و همه درهای خشنودی، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزی، نیکی و بخشایش نیز گشوده می شوند. خداوند در این شب، به تعداد موها و پشم های چارپایان [بندگانش را از آتش دوزخ] آزاد می کند. امشب خداوند زمان های مرگ را ثبت و

ص:304

روزی های یک سال را تقسیم می کند و همه آنچه را در طول سال رخ می دهد، نازل می سازد. ای محمد! هر کس امشب را با منزّه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگی او (تهلیل)، یاد بزرگی او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهای مستحب (تطوع) و آمرزش خواهی (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه او خواهد بود و خداوند همه آنچه را پیش از این انجام داده است و یا پس از این انجام می دهد، خواهد بخشید... .(1)

یکی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حالت های ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان می کند:

در یکی از شب ها که پیامبر خدا نزد من بود، ناگهان متوجه شدم ایشان بستر خود را ترک کرده است. غیرت خاص زنانه به سراغ من آمد و به گمان اینکه حضرت نزد یکی دیگر از همسران خود رفته است، به جست وجوی ایشان پرداختم، ولی ناگاه دیدم که حضرتش مانند جامه ای که بر زمین افتاده باشد، به سجده رفته است و چنین راز و نیاز می کند:

أَصبَحتُ إِلَیک فَقیرا خائِفا مُستَجِیرا فَلا تُبَدِّل اسمی وَ لاتُغَیِّر جِسمی وَ لاتَجهَد بَلائی وَ اغفِرلی.

به سوی تو آمدم در حالی که تهی دست، ترسان و پناه جویم. پس نام مرا برمگردان؛ جسم مرا تغییر مده؛ گرفتاری ام را افزون مساز و از من درگذر.

آن گاه سر خود را بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که می فرمود:

سَجَدَ لَکَ سَوادی وَ خِیالی وَ آمَنَ بِکَ فُؤادی هذِهِ یَدایَ بِما جَنَیتُ عَلی نَفسی یا عَظیمُ تُرجی لِکُلِّ عَظیمٍ إِغفِرلی ذَنبِی العَظیمَ فَإِنَّهُ لایَغْفِرُ العَظیمَ إِلاّ العَظیمُ.

سراپای وجودم برای تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده است. این دو دست من است با همه جنایتی که بر خود روا داشته ام. پس ای بزرگی که


1- علی بن موسی بن طاووس، إقبال الأعمال، ص 212؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 413.

ص:305

برای هر کار بزرگی، امیدها به سوی تو است! از گناهان بزرگ من درگذر؛ زیرا از گناهان بزرگ درنمی گذرد، مگر پروردگار بزرگ.

پس از ادای این کلمات، سر خود را بلند کرد و برای سومین بار به سجده رفت و این جمله ها را بر زبان جاری ساخت:

أَعُوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِکَ وَ أَعوذُ بِمُعافاتِکَ مِن عُقُوبَتِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنکَ أَنتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلی نَفسِکَ وَ فَوقَ ما یَقوُلُ القائِلونَ.

از خشم تو به خشنودی ات پناه می برم. از کیفر تو به بخشش تو پناهنده می شوم و از تو به سوی خودت پناه می جویم. تو همان گونه ای که خود توصیف کرده ای و بالاتر از آنی که گویندگان می گویند.

لحظاتی دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت، در حالی که می فرمود:

أَلّلهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِنُورِ وَجهِکَ الَّذی أَشرَقَتْ لَهُ السَّمواتُ وَ الأرضُ وَ قَشَّعَت بِهِ الظُّلُماتُ وَ صَلُحَ بِهِ أَمرُ الأوَّلینَ وَ الأخِرینَ أَن یَحِلَّ عَلیَّ غَضَبُکَ أَو یُنَزِّلَ عَلَیَّ سَخَطُکَ أَعُوذُ بِکَ مِن زَوال نِعمَتِکَ وَ فَجأةِ نِقمَتِکَ وَ تَحویلِ عافِیَتِکَ وَ جَمیعِ سَخَطِکَ، لَکَ العُتبی فیما استَطَعتُ وَ لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ بِکَ.

خدایا به نور وجه تو که آسمان ها و زمین از آن روشن شده، تاریکی ها با آن از بین رفته و کار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است، پناه می برم از اینکه به خشم تو گرفتار شوم یا دشمنی تو بر من نازل شود. پناه می برم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانی عذابت، دگرگونی سلامت بخشی ات و همه آنچه خشم تو را در پی دارد. خشنودی نسبت به آنچه من در توان دارم، از آن توست و هیچ حرکت و نیرویی نیست، مگر به سبب تو.

چون این حال را از پیامبر دیدم، او را رها کردم و شتابان به طرف خانه حرکت کردم. نفس نفس زنان به خانه رسیدم. وقتی پیامبر به خانه برگشت و حال مرا دید، گفت: «چه شده است که این چنین به نفس نفس افتاده ای؟» گفتم: «ای رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم.» پس فرمود:

ص:306

آیا می دانی امشب چه شبی است؟ امشب، شب نیمه شعبان است. در این شب اعمال ثبت می شوند؛ روزی ها قسمت می شوند؛ زمان های مرگ نوشته می شوند و خداوند تعالی همه را می بخشد، مگر آن که به خدا شرک ورزیده یا به قمار نشسته یا قطع رحم کرده یا بر خوردن شراب مداومت داشته یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است... .(1)

در بسیاری از روایات تصریح شده است که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزی آنها در شب قدر و در ماه مبارک رمضان صورت می گیرد. با این حال، چرا در دو روایت، از شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر این امور یاد شده است؟

سیّد بن طاووس (م 664 ه . ق) در پاسخ این پرسش می گوید:

شاید مراد روایات این باشد که تعیین زمان مرگ و تقسیم روزی، به صورتی که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت می گیرد، ولی تعیین حتمی زمان مرگ یا تقسیم حتمی روزی ها، در شب قدر انجام می شود. شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان، این امور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم می شوند، ولی تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع می شود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد؛ به این معنا که در شب نیمه شعبان، وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده می شود. به بیان دیگر، اموری که در شب قدر تعیین و تقسیم می گردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده می شود. همچنان که اگر پادشاهی در شب نیمه شعبان، به شخصی وعده دهد که در شب قدر، مالی را به او می بخشد، در مورد هر دو شب، این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب


1- إقبال الأعمال، صص 216 و 217.

ص:307

بخشیده شده است.(1)

2. نیمه شعبان در روایات امامان معصومین علیهم السلام

2. نیمه شعبان در روایات امامان معصومین علیهم السلام

کمیل بن زیاد، از یاران امام علی علیه السلام، درباره فضیلت شب نیمه شعبان، از آن حضرت چنین روایت می کند:

در مسجد بصره نزد مولایم امیر مؤمنان نشسته بودم و گروهی از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند. در این میان، یکی از ایشان پرسید: معنای این سخن خداوند که: «فیها یُفرَقُ کُلُّ أَمرٍ حَکیمٍ؛ در آن شب هر امری با حکمت، معین و ممتاز می گردد»،(2) چیست؟ حضرت فرمود: قسم به کسی که جان علی در دست اوست، همه امور نیک و بدی که بر بندگان جاری می شود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم می شود. هیچ بنده ای نیست که این شب را احیا دارد و در آن دعای خضر بخواند، مگر آنکه دعای او اجابت شود. پس از آنکه امام از ما جدا شد، شبانه به خانه اش رفتم. امام پرسید: چه شده است ای کمیل؟ گفتم: ای امیرمؤمنان آمده ام تا دعای خضر را به من بیاموزی. فرمود: بنشین ای کمیل! هنگامی که این دعا را حفظ کردی، خدا را در هر شب جمعه یا در هر ماه یک شب یا یک بار در سال یا دست کم یک بار در طول عمرت، با آن بخوان؛ چون خدا تو را یاری و کفایت می کند و تو را روزی می دهد و از آمرزش او برخوردار می شوی. ای کمیل! به خاطر زمان طولانی که تو با ما همراه بوده ای، بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم و آن گاه دعا را چنین انشا


1- إقبال الأعمال، ص 214.
2- سوره دخان 44، آیه 4. بیشتر مفسران، آیه یاد شده را ناظر به شب قدر دانسته اند. (ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 130.)

ص:308

فرمود... .(1)

این دعا، همان دعایی است که امروزه آن را با نام «دعای کمیل» می شناسیم.

در روایت دیگری که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، در فضیلت شب نیمه شعبان چنین آمده است:

کانَ علیُّ ابنُ أَبی طالبٍ علیه السلام یَقُولُ: یُعْجِبُنی أَنْ یَفْرُغَ الرَّجُلُ نَفْسَهُ فِی السَّنَةِ أَربَعَ لَیالٍ: لَیْلَةَ الفِطْرِ، وَ لَیْلَةَ الأَضحی، وَ لَیلَةَ النِّصفِ مِنْ شَعبانِ و أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ رَجَبٍ.(2)

علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: در شگفتم از کسی که چهار شب از سال را به بیهودگی بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب... .

از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود، فرمود:

هِیَ أَفْضَلُ لَیلَةٍ بَعدَ لَیلَةِ القَدرِ، فیِها یَمَنحُ اللّهُ تَعالی العِبادَ فَضْلَهُ وَ یَغْفِرُ لَهُمْ بِمَنِّهِ فَاجْتَهِدُوا فِی الْقُربَةِ إِلَی اللّهِ فِیها فإِنّها لَیلةٌ آلَی اللّهُ تَعالی عَلی نَفْسِهِ أنْ لایَرِدَّ سائلاً لَهُ فیِها، ما لَمْ یَسألْ مَعصِیَةً و إِنّها اللَّیلةُ الَّتی جَعَلَها اللّهُ لَنا أَهْلَ البَیتِ بِإِزاءِ ما جَعَلَ لَیلَةَ القَدرِ لِنَبِیِّنا صلی الله علیه و آله فَاجْتَهِدُوا فِی الدُّعاءِ وَ الثَناءِ عَلَی اللّهِ تَعالی عَزَّ وَ جَلَّ، فَإنَّهُ مَن سَبَّحَ اللّهَ تَعالی فیِها مِائَةَ مَرَّة وَ حَمَدَهُ مِائَةَ مَرَّة وَ کَبَّرَهُ مِائَةَ مَرَّة غَفَرَ اللّهُ تَعالی لَهُ ما سَلَفَ مِن مَعاصِیهِ وَ قَضی لَهُ حَوائِجَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ ما الَتمَسَهُ مِنهُ، وَ ما عَلِمَ حاجَتَهُ إِلیه وَ إِن لَمْ یَلْتَمِسْه مِنهُ کَرَماً مِنهُ تَعالی وَ تَفَضُّلاً عَلی عِبادِهِ.(3)


1- إقبال الأعمال، ص 220.
2- بحارالأنوار، ج 94، ص 87، ح 12.
3- إقبال الأعمال، ص 209؛ بحارالأنوار، ج 94، ص85 ح 5؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 424، ح1.

ص:309

این شب، برترین شب ها بعد از شب قدر است. خداوند در این شب، فضلش را بر بندگان جاری می سازد و از منّت خویش، گناهان آنان را می بخشد. پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبی است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده است که در آن، درخواست کننده ای را تا زمانی که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند آن را برای ما خاندان قرار داده است، چنان که شب قدر را برای پیامبر ما قرار داده است. پس بر دعا و ثنای بر خداوند تعالی بکوشید؛ چون هر کس در این شب خداوند را صدمرتبه تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جاری سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صد مرتبه ذکر یگانگی (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانی که بر بندگانش دارد، همه گناهانی را که او انجام داده است، بیامرزد و درخواست های دنیوی و اخروی او را برآورده سازد، چه درخواست هایی که بر خداوند اظهار کرده و چه درخواست هایی که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها آگاه است... .

آنچه ذکر شد، بخشی از روایات فراوانی است که در فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شده است.(1) باید دانست شرافت این شب خجسته، افزون بر آنچه بیان شد، به اعتبار مولود مبارکی است که در این شب قدم به عرصه خاک نهاده است. وجود مقدسی که سال ها پیش از تولدش، مژده میلاد او را به مسلمانان داده بودند. شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتی که در سخنان معصومان علیهم السلام از آن شده است، به دلیل وجود همین مولود مبارک باشد، چنان که بزرگانی چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم دانسته اند در این شب، خدای خویش را به سبب منّت بزرگی که با میلاد امام عصر علیه السلام بر آنها نهاده است، سپاس گویند و تا آنجا که توان دارند، شکر این نعمت الهی را به جای آورند.(2)

در یکی از دعاهایی که در شب نیمه شعبان وارد شده است، چنین می خوانیم:


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: إقبال الأعمال، صص 207 _ 237؛ بحارالأنوار، ج 94،85،5.
2- إقبال الاعمال، ص 218.

ص:310

أَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیلَتِنا هذِهِ وَ مَولُودِها وَ حُجَّتِکَ وَ مَوعُودِها الَّتی قَرَنتَ إِلی فَضلِها فَضلاً فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَ صِدقا وَ عَدلاً لامُ_بَدِلَّ لِکَلَماتِکَ... .(1)

بار خدایا! تو را می خوانیم به حق این شب و مولود آن و به حق حجّتت و موعود این شب که فضیلتی دیگر بر فضیلت آن افزودی و سخن تو از روی راستی و عدالت به حدّ کمال رسیده و هیچ کس را یارای تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.

بر اساس روایت های بسیاری که شیعه و اهل سنّت آنها را نقل کرده اند، میلاد خجسته امام عصر علیه السلام در شب نیمه شعبان سال 255 ه . ق رخ داده و بر فضیلت این شب مبارک افزوده است.(2)

فصل دوم: رمضان، بهار انتظار

اشاره

فصل دوم: رمضان، بهار انتظار

ماه خدا با برکت، رحمت و مغفرت الهی به بندگان خدا روی می آورد و همگان را به مهمانی خدا فرا می خواند؛ ماهی که روزهایش، بهترین روزها؛ شب هایش، بهترین شب ها و ساعت هایش، بهترین ساعت هاست؛(3) ماهی که


1- إقبال الأعمال، ص 219.
2- ر.ک: الکافی، ج 1، ص 514؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 432؛ عبداللّه بن محمد شبراوی،الإتّحاف بحبّ الأشراف، مصر، المطبعة الأدبیة، 1316 ه_ . ق، ص 179؛ الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة علیهم السلام، ص 310.
3- برگرفته از خطبه شعبانیه رسول اکرم صلی الله علیه و آله . (ر.ک: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص295؛ بحارالأنوار، ج 93، ص 356.)

ص:311

در لحظه لحظه اش خدا جاری است و هر آنش سرمایه ای است که باید چون جان آن را پاس داشت و به راحتی از کف نداد.

مگر می توان به جز ماه مبارک رمضان، ماهی را پیدا کرد که یک شب از شب های آن ارزشی فزون تر از هزار ماه داشته باشد؟(1) مگر می توان جز این ماه، ماهی را سراغ گرفت که در سرتاسر آن، درهای بهشت بر روی مردمان گشوده و درهای دوزخ بر روی آنان بسته باشد؟(2) مگر می توان ماه دیگری را نشان داد که در آن، نفس کشیدن، حکم تسبیح و خوابیدن حکم عبادت داشته باشد؟(3)

رمضان، بهار قرآن و بهار دعا و مناجات به درگاه پروردگار بی نیاز است. در هیچ ماهی به اندازه ماه مبارک رمضان، دعا، مناجات، ذکر و نمازهای مستحبی وارد نشده است. هر روز آن، دعایی خاص و هر شبش، نماز و ذکری ویژه خود دارد. در این میان، رمضان، بهار انتظار نیز هست؛ زیرا در دعاها و مناجات های این ماه به همان اندازه که روح بندگی و تضرع به درگاه خداوند و طلب آمرزش و رستگاری از او موج می زند، روح انتظار و امید فرا رسیدن دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام نیز جاری است.

با بررسی اجمالی اعمال ماه مبارک رمضان روشن می شود که افزون بر تضرع و بندگی در پیش گاه خالق هستی، دو موضوع دیگر نیز در مجموع این اعمال مورد توجه جدی قرار گرفته است که عبارتند از:


1- ر.ک: سوره قدر 97، آیه 3.
2- برگرفته از خطبه شعبانیه رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ر.ک: بحارالأنوار، ج 93، صص 356 و 357.
3- بحارالأنوار، ج 93، صص 356 و 357.

ص:312

1. نقش امام و حجت الهی در جهان هستی

1. نقش امام و حجت الهی در جهان هستی

در اعتقاد شیعه، امامت تنها به امور شرعی و اعتقادی مردم یا حتی امور اجتماعی و سیاسی محدود نمی شود، بلکه امام به عنوان حجت خدا در عالم تکوین نیز نقش دارد و واسطه فیض الهی به بندگان است. به عبارت دیگر، آنچه خداوند در جهان هستی مقدّر فرموده است، از مجرای امام و حجت عصر بر مردم جاری و ساری می شود. ازاین رو، در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام نقل شده است، خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام عرض می کنیم:

... بِکُمْ فَتَحَ اللّه ُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرضِ إِلاّ بِاِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُرَّ وَ... .(1)

... خداوند، [هستی را] به وسیله شما آغاز کرد و به وسیله شما [نیز] به انجام می رساند. او به وسیله شما باران را نازل می کند و به وسیله شما، تا زمانی که خود اراده کند، آسمان را از اینکه بر زمین فرو افتد، نگاه می دارد و هم به وسیله شما غم و اندوه را برمی دارد و سختی ها را برطرف می سازد.

در زیارت مطلقه حضرت اباعبداللّه حسین بن علی علیه السلام که از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده، خطاب به آن وجود مقدس و دیگر ائمه هدی علیهم السلام چنین می گوییم:

... إِرادَةُ الرَّبِّ فِی مَقادِیرِ أمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ.(2)

اراده پروردگار در همه آنچه او مقدر داشته، به شما محول شده است و از خانه های شما صادر می شود.


1- ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 374؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
2- ر.ک: بحارالأنوار، ج 98، ص 153؛ مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین علیه السلام، زیارت اول.

ص:313

با توجه به این بینش و این اعتقاد نسبت به امامان معصوم و حجت های الهی علیهم السلام است که شب قدر مفهوم می یابد؛ شبی که فرشتگان و روح به اذن پروردگار خویش «کلّ أمر» یا برنامه یک ساله جهان هستی را بر کسی که خداوند به ولایت برگزیده است، عرضه می دارند. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است:

آمِنُوا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ، فَإِنَّهُ یُنَزَّلُ فیها أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذلِکَ وُلاةٌ مِنْ بَعْدِی عَلیُّ بْنُ أَبیطالِبٍ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ.(1)

به شب قدر ایمان بیاورید. همانا در این شب، امور یک سال (همه آنچه در یک سال رخ می دهد) نازل می شود و برای این موضوع، پس از من پیشوایانی وجود دارند که عبارتند از: علی بن ابی طالب و یازده تن از نوادگان او.

بنابراین، ماه مبارک رمضان که شب مقدس قدر را در خود جای داده، فرصت مناسبی است برای توجه دادن مردمان به جایگاه برجسته حجت های الهی علیهم السلام به طور عام و امام عصر و حجت زمان علیه السلام به طور خاص در هستی و یادآوری وظیفه ای که آنان نسبت به این واسطه های فیض خداوندی دارند.

علامه مجلسی رحمه الله در بیان اعمال ماه مبارک رمضان می نویسد:

از جمله وظایفی که در هر شب (ماه رمضان) مقرر شده، این است که بنده در آغاز هر دعای نیکو و در پایان هر عمل پسندیده، آن کس را که جانشین خداوند _ جلّ جلاله _ در میان بندگان و سرزمین های او می داند، یاد کند؛ زیرا آن جانشین، عهده دار همه نیازمندی های روزه دار است؛ از خوراکی و آشامیدنی او گرفته تا همه آنچه او در نظر دارد؛ یعنی همه اسباب و وسایلی


1- الکافی، ج 1، ص 533، ح 12؛ الإرشاد، ج 2، صص 345 و 346.

ص:314

که در اختیار جانشین پروردگار بزرگ (رب الارباب) است. همچنین هر روزه دار وظیفه دارد آن جانشین خدا را به آنچه شایسته مانند اوست، دعا کند و معتقد باشد که خداوند _ جل جلاله _ و جانشینش، بر وی منت گذاشته اند که چنین جایگاه و منزلتی را به او بخشیده اند.(1)

علامه مجلسی پس از این عبارت، روایتی را از ابن ابی قره نقل می کند که در آن، به نقل از صالحین علیهم السلام چنین آمده است:

در شب بیست و سوم ماه رمضان، ایستاده و نشسته و در هر حالی که هستی و همچنین در تمام این ماه و به هر صورت ممکن، بلکه در تمام مدت روزگارت، پس از بزرگداشت نام خدای تعالی و درود و صلوات بر پیامبر و خاندان او بگو:

أَللّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الْقائِمِ بِأَمْرِکَ، مُحَمّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْمَهدِیِ عَلَیهِ وَ علی آبائِهِ أَفْضَلَ الصَّلاةِ وَالسَّلامِ، فِی هذِهِ السّاعَةِ وَ فِی کُلِّ ساعَةٍ، وَلِیّا وَ حافِظا وَ قائِدا وَ ناصِرا وَ دَلیلاً وَ مُؤَیِّدا حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فیها طُوْلاً و عَرْضا... .(2)

خداوندا، ولیّ و برپا کننده امرت، محمد، زاده حسن، مهدی را _ که برترین درودها و سلام ها بر او و پدرانش باد _ در این ساعت و در همه ساعت ها، سرپرست، نگه دار، راهبر، یاور، راهنما و پشتیبان باش تا او را [نه از سر زور، بلکه] به اختیار [مردم ]در زمین جایگاه بخشی و او را در درازا و پهنای زمین بهره ور و کامران سازی.

با توجه به آنچه گذشت، بر همه ما لازم است در فرصت به دست آمده در ماه مبارک رمضان، از یک سو به نقش و جایگاهی که حضرت


1- بحارالأنوار، ج 94، صص 348 و 349، به نقل از: إقبال الأعمال، ص86.
2- بحارالأنوار، ج 94، صص 348 و 349، به نقل از: إقبال الأعمال، ص86.

ص:315

بقیه اللّه الاعظم _ ارواحنا فداه _ به عنوان حجت خدا و امام عصر در سراسر جهان هستی و در زندگی همه انسان ها دارد، توجه کنیم و آن را به درستی بشناسیم. از سویی دیگر، از وظیفه و تکلیف خود در برابر آن وجود مقدس که ولیّ نعمت همه و واسطه همه فیوضات الهی هستند، به خوبی آگاه شویم. باید بدانیم همه نعمت ها و برکت های الهی به سبب وجود ایشان بر ما جاری شده است. بنابراین، بی توجهی و غفلت نسبت به آن حضرت، ناسپاسی و قدرناشناسی بزرگی است که خداوند به سادگی از آن نخواهد گذشت.

2. انتظار و آمادگی برای ظهور دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام

اشاره

2. انتظار و آمادگی برای ظهور دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام

در برخی از دعاهایی که در ماه مبارک رمضان وارد شده، موضوع انتظار و آمادگی برای ظهور مورد توجه قرار گرفته است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف) دعای افتتاح

الف) دعای افتتاح

یکی از دعاهایی که خواندن آن در هر شب ماه رمضان سفارش شده، دعای افتتاح است. نکته قابل توجه در مورد این دعا آن است که بیش از یک سوم آن به دعا برای گشایش و پیروزی قائم آل محمد علیه السلام، درخواست ظهور دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام، نجوای عاشقانه در فراق ولیّ زمان و شکایت از غیبت و دوری او اختصاص دارد. در بخشی از دعای افتتاح چنین می خوانیم:

أَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَلیِّ أَمْرِکَ الْقائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَر وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ أَیَّدَهُ بِروُح الْقُدُسِ یا رَبَّ الْعالَمینَ؛ أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ الدّاعِیَ إلی کِتابِکَ وَ الْقائِمِ بِدینِکَ اسْتَخْلِفْهُ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِ... .(1)


1- بحارالأنوار، ج 94، ص 332؛ مفاتیح الجنان.

ص:316

خدایا! بر ولیّ امرت، آن قیام کننده مورد آرزو و آن عدالت مورد انتظار درود فرست و او را با فرشتگان مقربت دربرگیر و با روح القدس یاری کن، ای پروردگار جهانیان. خدایا! او را فرا خواننده به سوی کتابت و برپا کننده دینت قرار ده و او را بر روی زمین جانشین قرار ده، چنان که کسانی را که پیش از او بودند، جانشین قرار دادی... .

باز در همین دعا می خوانیم:

أَللّهُمَّ إنّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاْءِسلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بَها النِفّاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَ الْقادَةِ إلی سَبیلِکَ وَ تَرْزُقُنا بِها کِرامَةَ الدُّنیا وَ الاْخِرَةِ... .(1)

خدایا! ما به راستی آرزو داریم از تو دولت بزرگ منشی را که به واسطه آن، اسلام و اهل آن را عزیز گردانی و نفاق و اهل آن را خوار گردانی و در آن دولت ما را از جمله کسانی قرار دهی که به سوی طاعت تو فرا می خوانند و به راه تو راهبری می کنند. به واسطه آن دولت، کرامت و بزرگواری را در دنیا و آخرت روزی ما قرار ده... .

گفتنی است این بخش از دعای افتتاح در دعای مفصلی نیز که از امام صادق علیه السلام هنگام حلول ماه مبارک رمضان وارد شده، آمده است.

ب) دعای حج

ب) دعای حج

یکی دیگر از دعاهای ماه مبارک رمضان که مضمون انتظار و آمادگی برای ظهور در آن موج می زند، دعایی است که شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان از آن به عنوان «دعای حج» یاد کرده است. کلینی با نقل این دعا از امام جعفر صادق علیه السلام، خواندن آن را در همه ایام مبارک رمضان سفارش کرده است. در بخشی از این دعا چنین می خوانیم:

وَ أَسْئَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفاتی قَتْلاً فِی سَبیلِکَ تَحْتَ رایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أَولِیائِکَ وَ أَسْئَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ


1- بحارالأنوار، ج 94، ص 332؛ مفاتیح الجنان.

ص:317

بِی أَعْدائَکَ وَ أَعْداءَ رَسُولِکَ... .(1)

و از تو می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خودت، زیر پرچم پیامبرت و همراه با بندگان خاص خود قرار دهی و از تو می خواهم که دشمنانت و دشمنان پیامبرت را به دست من نابود سازی... .

چنان که برخی مفسران کتاب الکافی گفته اند، مراد از پرچم پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در این دعا، همان پرچمی است که در حال حاضر در اختیار حضرت قائم علیه السلام است. این احتمال هم وجود دارد که چون پرچم پیامبر و پرچم قائم هر دو در حق بودن مشترکند، از پرچم قائم به عنوان پرچم پیامبر یاد شده است.(2)

دعاهای دیگری نیز در این ماه وجود دارد که در آنها به نوعی، به موضوع انتظار و آرزوی برپایی دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است. دولتی که در پناه آن، همه فقیران بی نیاز می گردند، همه گرسنگان سیر می شوند، همه برهنگان پوشیده می شوند، همه بده کاری ها ادا می شود، گرفتاری همه گرفتاران برطرف و همه امور مسلمانان اصلاح می شود.

در پایان، یادآوری می کنیم که یکی از نشانه های اصلی ظهور؛ یعنی ندای آسمانی نیز در ماه رمضان رخ می دهد. در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است:

آن ندای آسمانی برنخواهد خاست، مگر در ماه رمضان که ماه خداست. آن


1- الکافی، ج 4، کتاب الصیام، باب مایقال فی مستقبل شهر رمضان، ص74، ح6؛ همچنین ر.ک: مفاتیح الجنان.
2- ر.ک: کتاب الوافی، ج 11، ص 402.

ص:318

ندا از جبرئیل است که خطاب به مردم سر داده می شود و نام قائم را در همه جا طنین انداز می سازد، تا آنجا که همه ساکنان زمین از شرق تا غرب، آن ندا را خواهند شنید. از وحشت شنیدن آن ندا، هر کس که در خواب فرو رفته است، بیدار می شود و هر کس برپا ایستاده است، ناچار به نشستن می شود و هر کس بر زمین نشسته است، به ناگاه از جای برمی خیزد. پس رحمت الهی بر کسی باد که این ندا را بشنود و به آن پاسخ گوید.(1)

فصل سوم: مهدی باوری در کلام رضوی

اشاره

فصل سوم: مهدی باوری در کلام رضوی

مژده به ظهور امام مهدی علیه السلام از همان سال های آغازین ظهور اسلام آغاز شد. پیامبر گرامی اسلام در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد، مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می داد و آنها را از نسل و تبار، تولد و غیبت، ویژگی های ظاهری، نشانه های ظهور، ویژگی های قیام رهایی بخش و حکومت جهانی آن حضرت آگاه می ساخت. به همین دلیل، امروز ما صدها روایت در دست داریم که از طریق شیعه و اهل سنّت از آن حضرت نقل شده است.(2)


1- کتاب الغیبة نعمانی، ص 254؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص 274.
2- ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 1 و 2. در این کتاب، 560 حدیث که از طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام نقل شده، جمع آوری شده است. البته این رقم بدون احتساب احادیث مشابه است.

ص:319

این سیر پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، در میان اهل بیت طاهرین او استمرار یافت. هر یک از آن بزرگواران در عصر خود تلاش کردند باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگه دارند و بدین طریق به پیروان خود در برابر هجوم مصایب، رنج ها، دردها و بلاهای گوناگونی که حاکمان جور بر آنها روا می داشتند، پایداری بخشند.

حرکت رو به گسترش معارف مهدوی در زمان امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام به اوج خود رسید و آن دو امام بزرگوار با تبیین، تشریح، پالایش و پیرایش آموزه های اسلامی در زمینه های مختلف اعتقادی، اخلاقی و فقهی و تحکیم پایه های ایمانی پیروان خود، برای گسترش و نهادینه سازی اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان تلاش فراوانی کردند و با به جا گذاردن صدها روایت در این زمینه، این اندیشه و فرهنگ را تازگی و طراوت بیشتری بخشیدند.(1)

پس از این دو امام و پیش از امام حسن عسکری علیه السلام، امامی که بیش از همه بر مواریث شیعی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار افزود و گنجینه های گران بهایی برای امت اسلام به یادگار گذاشت، امام رضا علیه السلام بود.

بر اساس پژوهش مسند الإمام رضا علیه السلام (2) و مجموعه ارزشمند معجم أحادیث الإمام


1- ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 3 و 4. مجموعه روایاتی که در این کتاب از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام نقل شده، بدون در نظر گرفتن احادیث مشابه، افزون بر 450 روایت است.
2- ر.ک: عزیزاللّه عطاردی خبوشانی، مسند الإمام الرضا علیه السلام، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا علیه السلام، 1406 ه_ . ق ج 1، صص 216 _ 228.

ص:320

المهدی علیه السلام،(1) افزون بر سی روایت از امام رضا علیه السلام در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار نقل شده است که هر یک از آنها ما را با جنبه ای از ابعاد بی کران شخصیت امام مهدی علیه السلام و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد.

برخی از موضوع هایی که در این روایات به آنها پرداخته شده، به شرح زیر است:

1. خالی نبودن زمین از حجت های الهی

1. خالی نبودن زمین از حجت های الهی

امام رضا علیه السلام در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچ گاه از حجت الهی و امام حق خالی نمی ماند، به طور غیرمستقیم موضوع امامت را تثبیت می کرد. از جمله آن حضرت در پاسخ سلیمان الجعفری یا سلیمان بن جعفر الحمیری که پرسید: «تَخْلُو الأَرضُ مِنْ حُجَّةِ اللّه ِ؟؛ آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند؟» فرمود: «لَوْخَلَتِ الأَرضُ طَرَفَةَ عَینٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِأَهلِها؛ اگر زمین [به اندازه ]یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود می برد».(2)

مضمون این روایت را شمار دیگری از راویان نیز با تغییرهای جزئی در عبارت، نقل کرده اند.(3) بر اساس این روایت، تا آستانه قیامت، زمین از امامی که حجت خداست، خالی نخواهد ماند، هر چند در دوره ایی از تاریخ، این


1- ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج 4، صص 153 _ 179.
2- بصائر الدرجات، ص 489، ح 8 .
3- ر.ک: بصائر الدرجات، صص 488 و 489، ح 4، 6 و 7؛ الکافی، ج 1، ص 179، ح 11؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص 272، ح 1.

ص:321

حجت الهی بنا بر ضرورت هایی، در غیبت به سر برد.

2. نام و نسب امام مهدی علیه السلام

2. نام و نسب امام مهدی علیه السلام

با توجه به ضرورت شناخت امام دوازدهم و جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود، امام رضا علیه السلام در احادیث متعددی، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش تا رسول اعظم صلی الله علیه و آله و گاه بدون نقل از ایشان، به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداخت. از جمله در یکی از روایت هایی که امام رضا علیه السلام به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول اسلام نقل می کند، چنین آمده است:

أَنَا سَیِّدُ مَنْ خَلَقَ اللّه ُ، عَزَّ وَ جَلَّ، و أَنَا خَیرٌ مِنْ جَبْرَئِیلَ و مِیکائِیلَ و إِسرافِیلَ و حَمَلَةِ العَرْشِ و جَمیعِ مَلائِکَةِ اللّه ِ المُقَرَّبینَ و أَنبِیاءِ اللّه ِ المُرْسَلینَ، وَ أَنَا صاحِبُ الشَّفاعَةِ وَ الحَوضِ الشَّریفِ وَ أنَا وَ عَلیٌّ أَبَوا هذِهِ الأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنا فَقَدْ عَرَفَ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَنْکَرَنا فَقَدْ أَنْکَرَ اللّه َ، عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مِنْ عَلیٍّ سِبْطا أُمَّتی وَ سَیِّدا شَبَابِ أَهْلِ الجَنَّةِ، اَلحَسَنَ وَ الحُسَینَ وَ مِنْ وُلدِ الحُسَینِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ، طاعَتُهُمْ طاعَتی وِ مَعْصِیَتُهُمْ مَعْصِیَتی، تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ وَ مَهْدِیُّهُمْ.(1)

من سرور آفریده های خدای عزّ و جلّ هستم. من از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا و پیامبران مرسل خدا برترم. من صاحب شفاعت و حوض شریف [کوثر ]هستم. من و علی، دو پدر این امتیم؛ هر کس که ما را شناخت، خدای عزّ و جلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند، خدای عزّ و جلّ را منکر شده است. دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت، حسن و حسین، از [فرزندان ]علی هستند. از نسل


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، باب 24، ص 261، ح 7؛ مسند الإمام الرضا علیه السلام، ص 221، ح 385.

ص:322

حسین، نُه امامند که پیروی از آنان، پیروی از من و نافرمانی از آنها، نافرمانی از من است. نهمین نفر از این امامان، قائم (برپا دارنده) و مهدی آنان است.

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:

الخَلَفُ الصَّالِحُ مَن وُلدِ أَبِی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ وَ هُوَ صاحِبُ الزَّمانِ وَ هُوَ المَهْدِیُّ.(1)

آن جانشین صالح، فرزند ابومحمد، حسن بن علی است و او صاحب الزمان و مهدی است.

در روایت دیگری که از امام رضا علیه السلام نقل شده است، آن حضرت پس از آنکه دعبل، قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت علیهم السلام خواند و در آن، از قیام آخرین امام یاد کرد، فرمود:

یا دِعْبِلُ الإِمامُ بَعدَی مُحَمَّدٌ ابْنی وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابنُهُ عَلیٌّ وَ بَعْدَ عَلیٍّ ابنُهُ الحَسَنُ و بَعْدَ الحَسَنِ ابنُهُ الحُجَّةُ القائِمُ المُنْتَظَرُ فی غَیْبَتِهِ، المُطاعُ فی ظُهُورِهِ، لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا إِلاّ یَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ الأَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَورا.(2)

ای دعبل! امام پس از من، فرزندم، محمد و پس از محمد، فرزندش، علی و پس از علی، فرزندش، حسن و پس از حسن، فرزندش، حجت قائم است. همو که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می شود. اگر از [عمر] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند _ عزّ و جلّ _ آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند، همچنان که از جور و ستم پر شده بود.

در این زمینه، احادیث دیگری نیز از آن حضرت نقل شده است که


1- بحارالأنوار، ج 51 ص43، ح31.
2- ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، باب 35، صص 372 و 373، ح 6؛ مسند الإمام الرضا علیه السلام، ص220، ح384؛ ص221، ح386.

ص:323

فرصت پرداختن به همه آنها نیست.(1)

3. ویژگی های امام مهدی علیه السلام

3. ویژگی های امام مهدی علیه السلام

امام هشتم شیعیان در موارد متعددی به توصیف ویژگی های ظاهری و جسمی امام مهدی علیه السلام پرداخته است تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندد. از جمله آن حضرت در پاسخ ریان بن صلت که پرسید: «أَنْتَ صاحِبُ هذَا الأَمْرِ؟؛ آیا صاحب این امر [حکومت اهل بیت علیهم السلام ] شمایید؟»، فرمود:

أَنَا صاحِبُ هذَا الأَمْرِ ولکِنِّی لَسْتُ بِالَّذِی أمْلَأَها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَورا، وَ کَیْفَ أَکُونُ ذلِکَ عَلی ما تَری مِنْ ضَعْفِ بَدَنی وَ إِنَّ القائِمَ هُوِ الَّذی إِذا خَرَجَ کانَ فی سِنِّ الشُّیوخِ وَ مَنْظَر الشَّبابِ، قَوِیّا فی بَدَنِهِ حَتّی لَو مَدَّ یَدَهُ إلی أَعْظَمِ شَجَرةٍ عَلی وَجْهِ الأرْضِ لَقَلَعَها، وَ لَوْ صاحَ بَینَ الجِبالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُها، یَکُونُ مَعَهُ عَصا مُوسی و خاتَمُ سُلَیمانِ علیهماالسلام، ذاکَ الرَّابعُ مِنْ وُلْدی یُغَیِّبُهُ اللّه ُ فی سِتْرِهِ ما شَاءَ، ثُمَّ یُظهِرُهُ فَیَمْلَأُ [بِهِ] الأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً. کَما مُلِئتْ جَورا و ظُلما.(2)

من صاحب این امر هستم، ولی آن که زمین را پر از عدل می کند، همچنان که پر از جور شده بود، من نیستم. چگونه من با این ناتوانی جسمی که می بینی، می توانم او باشم. به درستی که قائم کسی است که هنگام قیامش، در سن پیرمردان و با چهره جوانان ظاهر می شود. او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ ترین درختی که روی زمین وجود دارد، دراز کند، آن را از ریشه برمی کند و اگر در بین کوه ها فریاد کشد، صخره ها متلاشی می شوند. عصای موسی و خاتم سلیمان _ درود خدا بر آنها باد _ با اوست و او چهارمین فرزند من است. خداوند، او را تا زمانی که بخواهد، در پوشش خود غایب می سازد. سپس او را


1- ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص372.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص376، ح 7.

ص:324

آشکار می سازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد، همچنان که [پیش از آن] از جور و ستم پر شده بود.

همچنین آن حضرت در پاسخ ابی صلت هروی که پرسید: «ما عَلاماتُ القائِمِ مِنْکُم إِذا خَرَجَ؟؛ نشانه های قائم شما به هنگام ظهور چیست؟»، فرمود:

عَلامَتُهُ أَنْ یَکُونَ شَیْخَ السِّنِّ، شابَ المَنْظَرِ، حَتّی أَنَّ الناظِرَ إِلَیهِ لَیَحْسَبَهُ ابْنَ أَرْبَعینَ سَنَةً أَوْ دُونَها وَ إِنَّ مِنْ عَلامَاتِهِ أَنْ لایَهَرَمَ بِمُرورِ الأَیّامِ وَ اللَّیالی، حَتّی یَأْتِیَهُ أَجَلُهُ.(1)

نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد، تا آنجا که وقتی کسی او را می ببیند، گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد. به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز، او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد.

آن حضرت در روایت دیگری، به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته است و می فرماید:

بِأَبی وَ أُمِّی سَمِیُّ جَدِّی صلی الله علیه و آله، و شَبیهِی و شَبیهُ مُوسَی بْنِ عِمرانَ علیه السلام، عَلَیهِ جُیُوبُ النُّورِ یَتَوقَّدُ مِن شُعاعِ ضِیاءِ القُدْسِ.(2)

پدر و مادرم به فدای او که هم نام جدّم، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می گیرد.

4. غیبت و نهان زیستی امام مهدی علیه السلام

4. غیبت و نهان زیستی امام مهدی علیه السلام

امام رضا علیه السلام نیز چون دیگر اجداد طاهرینش، موضوع غیبت آخرین حجت حق را پیش بینی و شیعیان را برای برخورد با این پدیده آماده کرده است. در یکی از روایاتی که حسن بن علی بن فضال از آن حضرت نقل کرده


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص652، ح12.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص370.

ص:325

است، در این زمینه چنین می خوانیم:

کَأَنّی بِالشِّیعَةِ عِنْدَ فَقْدِهُمُ الثالِثَ مِنْ وُلْدی کَالنَّعَمِ یَطلُبُونَ المَرعی فَلا یَجِدُونَهُ. قُلتُ لَهُ: و لَمِ ذاکَ یا ابنَ رَسُولِ اللّه ِ؟ قال: لِأَنَّ إِمامَهُم یَغِیبُ عَنْهُم، فَقُلتُ: وَ لِمَ؟ قالَ: لِئَلاّ یَکونَ لِأَحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیعةٌ إِذا قامَ بِالسَّیفِ.(1)

گویا شیعیان را می بینم که هنگام نبودن سومین فرزند من،(2) مانند گوسفندانی که به دنبال چوپان خود می گردند، سرگردانند و او را نمی یابند. گفتم: چرا این گونه است ای پسر رسول خدا؟ فرمود: زیرا امامشان از آنها غایب شده است. پرسیدم: چرا؟ فرمود: برای اینکه هنگام قیامش با شمشیر، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد.

آن حضرت در روایت دیگری به نقل از رسول گرامی اسلام می فرماید:

بِأَبی ابنَ خِیرَةِ الإِماءِ ابنَ الَنَّوبِیّةِ الطَّیِّبةِ الفَمِّ، المُنْتَجَبَةِ الرَّحِمِ... وَ هُوَالطَّریدُ الشَّریدُ المَوتُورُ بِأَبیهِ وَ جَدِّهِ، صاحِبُ الغَیْبَةِ یُقالُ ماتَ أَوْهَلَکَ، أَیَّ وادٍ سَلَکَ؟(3)

پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان، فرزند آن [کنیز ]اهل نوبه(4) که دهانی خوش بو و رحمی نیک نژاد دارد. او رانده شده (دور افتاده)، بی خانمان و کسی است که انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غیبت است. گفته می شود: او مرده یا هلاک شده است، در چه سرزمینی سیر می کند؟


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص480، ح4.
2- ظاهرا در اینجا از سوی راوی یا کسانی که از او نقل کرده اند، اشتباهی رخ داده است؛ زیرا امام مهدی علیه السلام، چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام به شمار می رود، نه سومین فرزند.
3- الکافی، ج 1، صص 322 و 323، ح 14؛ بحارالأنوار، ج 50، 21، ح7.
4- «نوبه»، ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول، به جنوبی مصر بر کنار رود نیل... هم اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است. لغت نامه (دهخدا، ج 14،20157 و 20158) مراد از کنیز اهل نوبه (نوبیّه)، مادر امام جواد علیه السلام است.

ص:326

همچنین امام هشتم شیعیان در زمینه غیبت آخرین امام، به نقل از پدران بزرگوار خود، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین روایت می کند:

وَ الَّذِی بَعَثَنی بِالحَقِّ بَشِیرا لَیَغِیبَنَّ القائِمُ مِنْ وُلدی بِعَهدٍ مَعْهُودٍ إِلَیهِ مِنّی حَتّی یُقولُ أَکثرُ النّاسِ: ما لِلّهِ فی آلِ مُحَمَّدٍ حاجَةٌ، وَ یَشَکُّ آخَرُونَ فی وِلادَتِهِ. فَمَنْ أَدْرَکَ زَمانِهِ فَلْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ وَ لایَجْعَلْ لِلشَّیطانِ إِلَیه سَبیِلاً بِشَکِّهِ فَیَزِیلُهُ عَنْ مِلَّتی وَ یُخْرِجُهُ عَنْ دِینی، فَقَدُ أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الجَنَّةِ مِن قَبلُ، وَ إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَیاطینَ أَولیاءَ الَّذینَ لایُؤْمِنونَ.(1)

سوگند به آن که مرا بحق به عنوان بشارت دهنده برگزید، [امام] قائم از فرزندان من، بر اساس پیمانی که از جانب من بر عهده اوست، از دیده ها پنهان می شود تا آنجا که بیشتر مردم می گویند: خدا نیازی به خاندان محمد ندارد. گروهی دیگر در ولادت او شک می کنند. پس هر کس زمان او را دریابد، باید به دین او درآویزد و به واسطه شک خود، برای شیطان راهی به سوی خود باز نسازد تا شیطان او را از آیین من زایل و از دین من بیرون نکند، همچنان که پیش از این، پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد. به درستی که خداوند _ عزّ و جلّ _ شیطان را سرپرست (ولیّ) کسانی که ایمان ندارند، قرار داده است.

5. فضیلت انتظار امام مهدی علیه السلام

5. فضیلت انتظار امام مهدی علیه السلام

موضوع دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا علیه السلام یافت می شود، موضوع «انتظار فرج» یا چشم به راه گشایش بودن است. آن حضرت در روایات متعددی، به موضوع فضیلت انتظار فرج اشاره کرده است. از جمله در روایتی خطاب به حسن بن جهم که از ایشان در مورد «فرج» پرسید،


1- کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص51.

ص:327

فرمود: «آیا می دانی که انتظار فرج، [بخشی] از فرج است؟» وی گفت: نمی دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید. فرمود: «آری، انتظار فرج، بخشی از فرج است».(1)

در روایت دیگری نیز می فرماید:

ما أَحْسَنُ الصَّبرُ وَ انتِظارُ الفَرَجِ أَما سَمِعتَ قَولَ العَبدِ الصّالِح: «وَ ارْتَقِبُوا إِنّی مَعَکُم رَقیبٌ»(2) «وَ فَانتَظِروُا إِنّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظرِینَ»(3) فَعَلَیکُمْ بِالصَّبَرِ إِنّما یَجِیءُ الفَرَجُ عَلَی الیَأسِ وَ قَد کانَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم أَصْبَرَ مِنْکُمْ... .(4)

چه نیکوست صبر و انتظار فرج. آیا سخن بنده صالح خدا [شعیب] را نشنیدی که فرمود: «و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم.» بر شما باد به بردباری؛ چون گشایش پس از ناامیدی فرا می رسد و به تحقیق، کسانی که پیش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند.

ایشان در روایت بسیار زیبایی، فضیلت انتظار را این گونه بیان می کند:

... أَما یَرضی أَحَدُکُم أَنْ یَکُونَ فی بَیْتِهِ یُنْفِقُ عَلی عِیالِهِ یَنْتَظِرُ أَمْرَنا فَإِن أَدْرَکَهُ کانَ کَمَنْ شَهِدَ مَعَ رَسوُلِ اللّه َ صلی الله علیه و آله، بَدْرَا، وَ إِن لَمْ یُدْرِکْه کانَ کَمَنْ کانَ مَعَ قائِمِنا فی فُسْطاطِهِ... .(5)

... آیا هیچ یک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانواده اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود، مانند کسی است که به همراه


1- کتاب الغیبة طوسی، ص 276؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 130، ح 29.
2- سوره هود 11، آیه 93.
3- سوره اعراف 7، آیه 71.
4- قرب الإسناد، ص224، به نقل از: مسند الإمام الرضا علیه السلام، ص 217، ح 373.
5- الکافی، ج 4، ص260، ح34.

ص:328

رسول خدا صلی الله علیه و آله در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است. اگر هم مرگ به سراغ او نیاید، مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد.

6. ظهور امام مهدی علیه السلام

6. ظهور امام مهدی علیه السلام

موضوع دیگری که در روایات رضوی به آن پرداخته شده، موضوع ظهور امام مهدی علیه السلام و آثار و پی آمدهای آن است. از جمله در روایتی که حسین بن خالد آن را نقل می کند، آن حضرت در پاسخ این پرسش که: «یا ابنَ رَسوُلِ اللّه ِ وَ مَنِ القائِمُ مِنکُمْ أَهلَ البَیتِ؟؛ ای فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟» می فرماید:

الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی ابْنُ سَیِّدَةِ الإِماءِ، یُطَهِّرُ اللّه ُ بِهِ الأَرضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُها مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ، [وَ هُوَ ]الَّذی یَشُکُّ النَّاسُ فِی وِلادَتِه وَ هُوَ صاحِبُ الغَیْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ. فَإِذا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِهِ [بِنُورِ رَبِّها] وَ وَضَعَ میزانَ العَدلِ بَیْنَ النّاسِ فَلایَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَدا، وَ هُوَ الَّذِی تُطوی لَهُ الأَرْضُ وَ لایَکُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ هُوَ الَّذِی یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ یَسْمَعُهُ جَمیعُ أَهلِ الأَرْضِ بِالدُّعاءِ إِلَیهِ یَقُولُ: «أَلا إِنَّ حُجَّةَ اللّه ِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَیتِ اللّه ِ فَاتَّبِعُوا فَإِنَّ الحَقَّ مَعَهُ وَ فیهِ» وَ هُوَ قَوْلُ اللّه ِ عَزَّ و جَلَّ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِنَ السَّماءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعناقُهُم لَها خاضِعینَ(1)».و(2)

چهارمین از فرزندان من، فرزند سرور کنیزان، کسی است که خداوند به واسطه وی، زمین را از هر بی عدالتی پاک و از هر ستمی، پیراسته می سازد. او کسی است که مردم در ولادتش شک می کنند. او کسی است که پیش از خروجش غیبت می کند و آن گاه که خروج کند، زمین به نورش (نور پروردگارش) روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچ کس به دیگری ستم نکند. او کسی است که زمین برای او درهم پیچیده می شود و سایه ای


1- سوره شعرا 26، آیه 4.
2- کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص372، ح5.

ص:329

برای او نباشد. او کسی است که ندا کننده ای از آسمان او را به نام ندا کند و به سوی او فراخواند، به گونه ای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند. می گوید: «آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است. پس او را پیروی کنید که حق با او و در اوست» و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: «اگر بخواهیم، از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».

7. دعا به امام مهدی علیه السلام

7. دعا به امام مهدی علیه السلام

میان امام رضا علیه السلام و امام مهدی علیه السلام چنان پیوند قلبی وجود داشته که آن حضرت از سال ها پیش از تولد نسل چهارم خود، با بیان های متعدد و متفاوت، او را دعا کرده و یاری اش را از خداوند خواسته است. در یکی از این دعاها چنین می خوانیم:

أَللّهمَّ أَصْلِحْ عَبْدَکَ وَ خَلیفَتَکَ بِما أَصْلَحْتَ بِهَ أَنبِیائَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ أَیَّدهُ بِروُحِ القُدُسِ مِنْ عِنْدَکَ وَ اسْلُکْهُ مِنْ بَینِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا یَحْفِظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ و أَبْدِلْهُ مِنْ بَعدِ خَوْفِهِ أَمنا یَعبُدُکَ لایُشرِکَ بِکَ شَیئا وَ لاتَجْعَل لِأَحَدٍ مِنْ خَلقِکَ عَلی وَلیِّکَ سُلطانا و ائذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّهِ وَ اجْعَلنی مِنْ أَنصارِه إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ.(1)

خداوندا! [امور] بنده و جانشینت را اصلاح کن، آنچنان که [امور ]پیامبران و رسولانت را اصلاح کردی. او را با فرشتگانت دربرگیر و با روح القدس از جانب خودت یاری کن. در پشت سر و پیش روی، نگهبانانی قرار ده که او را از بدی در امان دارند. بیم و نگرانی او را به امنیت و آرامش تبدیل کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد. هیچ یک از آفریدگانت را بر ولیّ ات مسلط مساز. اجازه جهاد با دشمنان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار ده؛ زیرا تو بر همه چیز توانایی.


1- معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ص171، ح4؛ به نقل از: شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص326.

ص:330

فصل چهارم: امام مهدی علیه السلام؛ محور اتحاد ملی و انسجام اسلامی

اشاره

فصل چهارم: امام مهدی علیه السلام ؛ محور اتحاد ملی و انسجام اسلامی

رهبر معظم انقلاب اسلامی با روشن گری و درک عمیق از شرایط سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور، سال 1386 خورشیدی را سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» اعلام کرد و فرمود:

به نظر من، امسال، سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» است؛ یعنی در درون ملت ما، اتحاد کلمه همه آحاد ملت و قومیت های گوناگون و اصناف گوناگون ملی و در سطح بین المللی، انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آنها.(1)

ایشان در نخستین سخنرانی سال یاد شده نیز با تأکید دوباره بر این موضوع فرمود:

ما اگر بخواهیم اتحاد ملی و انسجام اسلامی تحقق پیدا کند، باید بر اصولی که بین ما مشترک است، تکیه کنیم. نباید خودمان را سرگرم فروعی کنیم که مورد اختلاف است.(2)


1- بخشی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال 1386 شمسی، به نقل از: .www.leader.ir.
2- بخشی از سخنرانی مقام معظم رهبری در حرم مطهر امام رضا علیه السلام، به نقل از: .www.leader.ir.

ص:331

بی تردید، تحقق اتحاد ملی و انسجام اسلامی نیازمند شناسایی مبانی و پایه های وحدت و انسجام و تلاش در راه تقویت و تحکیم این مبانی و پایه هاست. اصل اعتقاد به یگانگی خداوند و نبوت پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله می تواند زمینه ساز اتحاد ملت ایران با نژادها، رنگ ها و قومیت های مختلف آن و انسجام جهان اسلام با ملیت ها و مذاهب گوناگون آن باشد. با این حال، به نظر می رسد افزون بر این عامل زمینه ساز، موضوع دیگری نیز وجود دارد که می تواند بروحدت و انسجام امت اسلامی و اتحاد آنها در برابر دشمن واحد بیفزاید و آن چیزی نیست جز اعتقاد به ظهور امام مهدی علیه السلام به عنوان منجی موعود و آخرین بازمانده از اهل بیت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله .

در آموزه های دین اسلام، به صورت عام از امامت ائمه اهل بیت علیه السلام به عنوان راهی برای در امان ماندن مسلمانان از تفرقه و اختلاف یاد شده و از جمله در خطبه معروف حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است:

فَفَرَضَ اللّهُ... طاعَتَنا نِظاما وَ إِمامَتَنا أمْنا مِنَ الْفُرْقَةِ وَ حُبَّنا عِزّا لِلاْءِسلامِ.(1)

سپس خداوند واجب فرمود... پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی.

افزون بر آن، به صورت خاص نیز از امام مهدی علیه السلام به عنوان کسی یاد شده است که به همه اختلاف ها پایان می دهد و همه را حول یک محور جمع می کند، چنان که در یکی از زیارت های آن حضرت می خوانیم:

السَّلامُ عَلَی المَهْدِیِ الّذی وَعَدَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ الأُمَمَ أَنْ یَجْمِعَ بِهِ الْکَلِمَ وَ یَلُمُّ بِهِ الشَّعْثَ.(2)

سلام بر مهدی، آن که خدای عزّ و جلّ وعده او را به امت ها داده و مژده داده است که به وسیله او اتحاد و یگانگی را برقرار و پراکندگی ها را برطرف می سازد.


1- ابوالفضل احمد بن ابی طاهر مروزی، بلاغات النساء، صص 23 و 24، به نقل از: سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 129.
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 101؛ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر به نقل از: سید بن طاووس.

ص:332

با توجه به آنچه گفته شد و با عنایت به این موضوع که همه مذاهب اسلامی بر اصل ظهور امام مهدی علیه السلام و حاکمیت قسط و عدل در سراسر جهان به وسیله آن حضرت اتفاق نظر دارند،(1) آرمان تحقق جامعه عدل مهدوی و حاکمیت جهانی اسلام در آخرالزمان را می توان محوری برای اتحاد و اتفاق مسلمانان دانست. البته این موضوع به فراهم شدن زمینه ها و مقدماتی نیاز دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. کاربردی ساختن آموزه های آخرالزمانی اسلام

1. کاربردی ساختن آموزه های آخرالزمانی اسلام

آموزه های آخرالزمانی قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام از نظر ژرفا، دامنه و گسترده در سطحی بسیار بالاتر از مفاهیم و تعالیم آخرالزمانی دیگر ادیان و مذاهب قرار دارد. با این حال، باید گفت این آموزه ها تا کنون چنان که بایسته است، از سطح مباحث صرفا نظری بالاتر نرفته و به مباحث راهبردی مورد نیاز جهان اسلام تبدیل نشده است.

در سال های اخیر شاهد بوده ایم که جهان مسیحیت به مدد مطالعات آکادمیک و با پشتیبانی نهادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود، اندیشه موعودباوری و منجی گرایی کتاب مقدس را به مباحث راهبردی ناظر به شرایط سیاسی و اجتماعی عصر حاضر تبدیل ساخته و حتی حرکت های سیاسی و نظامی خود در جهان را به نوعی مستند به این اندیشه کرده است. بر اثر همین کار، امروز آموزه های کتاب مقدس با وجود حاکمیت گفتمان سکولار


1- ر.ک: المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنّة و الإمامیه، ج 1 و 2؛ مهدی فقیه ایمانی، الإمام المهدی عند أهل السنّة، چاپ دوم: قم، المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام، 1418 ه . ق.

ص:333

در جوامع غربی، با اقبال بیشتر روبه رو شده است. اکنون اندیشه های بنیادگرایانه مبتنی بر آموزه های آخرالزمانی مسیحیت در برخی از کشورهای مسیحی به ویژه ایالات متحده امریکا به عاملی نیرومند برای همراه ساختن خیل عوام مسیحی با اهداف کلیسای پروتستان تبدیل شده است.

ما نیز اگر در پی تبدیل اندیشه مهدویت به عاملی برای وحدت و هم گرایی جهان هستیم، چاره ای جز تبدیل این اندیشه به مباحث راهبردی ناظر به حال و آینده جهان اسلام نداریم. البته در سال های اخیر، برخی از اندیشه ورزان تلاش هایی را در این زمینه آغاز کرده اند که امیدواریم با گسترش این تلاش ها، در آینده ای نزدیک شاهد تحولی در نگرش مسلمانان جهان به اندیشه گران سنگ و تحول آفرین منجی گرایی و موعودباوری اسلامی باشیم.

2. تکیه بر وجود مشترک موعودباوری سنی و شیعی

2. تکیه بر وجود مشترک موعودباوری سنی و شیعی

چنان که گفته شد، امام مهدی علیه السلام، موعود منتظر همه جهان اسلام است و تمامی فرقه های اسلامی با وجود اختلاف هایی که در زمینه برخی مباحث اعتقادی و فقهی دارند، در اصل این موضوع هم رأی و هم داستان هستند. بنابراین، باید تلاش کرد با تکیه بر وجود مشترک این موعودباوری و تقویت زمینه های اتحاد و اتفاق در این موضوع، بر این گمان اشتباه که انتظار ظهور امام مهدی علیه السلام تنها در اندیشه شیعیان است، خط بطلان کشیم.

3. طرح اندیشه مهدویت به عنوان باوری عزت بخش و قدرت آفرین

3. طرح اندیشه مهدویت به عنوان باوری عزت بخش و قدرت آفرین

جهان اسلام برای رسیدن به وحدت، انسجام و یک پارچگی در برابر جهان

ص:334

کفر، بیش از هر چیز دیگر، نیازمند بازیافتن هویت خود و باور به عزت و قدرت خود در سایه آموزه های اسلام است. تا زمانی که مسلمانان، خود را در برابر جهان استکبار، خوار و حقیر احساس می کنند، هیچ گاه در پی وحدت و انسجام اسلامی که آنها را به قطبی قدرتمند در برابر قدرت های موجود تبدیل می سازد، برنمی آیند. مستکبران نیز از همین احساس خواری و زبونی برای ایجاد اختلاف و دودستگی در جهان اسلام بیشترین بهره را می برند. بنابراین، برای ایجاد وحدت و انسجام مورد نظر باید در درجه اول، مسلمانان را متوجه قدرت و عظمت خود در جهان ساخت و آنها را برای رسیدن به جایگاهی که در خور آن هستند، آماده کرد. این کار نیز تنها با تکیه بر اندیشه مهدویت امکان پذیر است که در واقع، بشارت دهنده عزت و شوکت مسلمانان در جهان است. در برخی ادعیه و زیارات، از امام مهدی علیه السلام به عنوان عزت بخش مؤمنان یاد شده است:

أَیْنَ مُعِزُّ الأَوْلِیاءِ وَ مُذِلَّ الأَعْداءِ.(1)

کجاست آن عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان.

از همین رو بود که امام خمینی رحمه الله با ژرف اندیشی تمام از احیای فرهنگ مهدویت و انتظار به عنوان یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلام و وسیله ای برای تحقق دوباره قدرت و شوکت گذشته مسلمانان در جهان یاد می کرد و می فرمود:

انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام


1- قسمتی از دعای ندبه.

ص:335

در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور ان شاءالله تهیه بشود؟(1)

4. مقابله جدی با جریان های انحرافی و اندیشه های خرافی

4. مقابله جدی با جریان های انحرافی و اندیشه های خرافی

در طول تاریخ اسلام همواره گروه ها و جریان های مختلفی تلاش کرده اند که با تکیه بر باور مسلمانان درباره قیام عدالت گستر امام مهدی علیه السلام و مطرح ساختن خود به عنوان مهدی موعود یا نماینده و مأمور آن حضرت، مردم را با خود همراه سازند تا به اهداف دنیوی خود دست یابند. این کار به شیعیان محدود نمی شود و در میان سنیان نیز همواره مدعیانی وجود داشته است. همچنین اندیشه های انحرافی و خرافی درباره مهدی موعود پیوسته در میان فرقه های اسلامی مطرح بوده است.

اگر جهان اسلام بخواهد باور مهدویت را به عاملی برای وحدت و انسجام خود تبدیل کند، باید در گام اول، با جریان های انحرافی و اندیشه های خرافی که همواره در پیرامون این باور ناب اسلامی وجود داشته است، مقابله کند و موعودباوری را از هر گونه شایبه جعل و تحریف پیراسته سازد تا دشمنان نتوانند هر از چندگاه با تحریک عده ای جاهل و فرصت طلب، جوامع اسلامی را در این زمینه با مشکل روبه رو سازند.

5. باور به هراس استکبار جهانی از موعودباوری اسلامی

5. باور به هراس استکبار جهانی از موعودباوری اسلامی

امروزه همه قراین و شواهد نشان می دهد که استکبار جهانی با محوریت امریکا، انگلیس و اسرائیل با شناخت کامل از موعودباوری اسلامی و تحلیل


1- صحیفه نور، ج 20، ص 187.

ص:336

جامع ظرفیت ها و توان مندی های این اندیشه و آگاهی دقیق از چگونگی تحقق ظهور منجی موعود مسلمانان، همه توان سیاسی، فرهنگی و نظامی خود را برای مقابله با واقعه مبارک ظهور گرد آورده و منطقه حساس خاورمیانه را که منطقه ظهور آن منجی موعود است، آماج یورش های نظامی خود قرار داده است تا به گمان باطل خود، مانع تحقق وعده الهی شود.(1)

به یقین، اگر جهان اسلامی به این باور دست یابد که استکبار جهانی، امام مهدی علیه السلام را خطری برای حیات و بقای خود می داند و تلاش دارد که به هر شیوه ممکن، با آن حضرت مقابله کند، بر وحدت و انسجام خود حول محور مهدویت خواهد افزود و تلاش خواهد کرد با همراهی و هم دلی بیشتر، توطئه حساب شده غریبان را برای مقابله با تفکر مهدوی خنثی سازد.

امید است روز به روز، شاهد وحدت و هم دلی هر چه بیشتر مسلمانان با تکیه بر اندیشه ناب مهدویت با هدف تحقق حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام باشیم.


1- ر.ک: مثلث مقدس راز دشمنی غرب با اسلام و مسلمین.

ص:337

فصل پنجم: غیبت و ظهور ثقلین

اشاره

فصل پنجم: غیبت و ظهور ثقلین

یکی از نکاتی که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله همواره بر آن تأکید کرده و مسلمانان را نسبت به آن هشدار می دادند، لزوم تمسک به قرآن و عترت و جدایی ناپذیری این دو از یکدیگر بود. آن حضرت بر اساس روایت شریفی که به صورت متواتر از شیعه و اهل سنت نقل شده است، می فرماید:

من دو چیر گرانبها را در میان شما به یادگار می گذارم و تا زمانی که بدانها تمسک جویید هرگز گمراه نمی شوید: یکی کتاب خدا و دیگری خاندان و اهل بیت من. این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا زمانی که در [کنار ]حوض [کوثر] بر من وارد شوند.(1)

امام علی علیه السلام نیز در روایتی، مضمون حدیث ثقلین را به صورت دیگری بیان کرده اند. آن حضرت می فرماید:

خداوند ما را پاکیزه داشته و از خطا حفظ کرده است. او ما را گواه بر


1- الکافی، ج 1، ص 233؛ ح 3؛ الخصال، ج 1، صص 65 و 97؛ الإرشاد، ج 1، ص 124؛ الترمذی، سنن، ج 5، ص 663، ح 3788، احمد بن حنبل، مسند، ج 3، صص 14، 17 و 26.

ص:338

آفریدگان خویش و حجت خود در زمینش قرار داده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرین ساخته است؛ نه ما از قرآن جدا می شویم و نه قرآن از ما.(1)

بر اساس این حقیقت انکارناپذیر، می توان گفت: عزلت و غیبت خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله موجب مهجوریت قرآن و غیبت آن از متن جامعه می شود، چنان که اقبال و رویکرد مردم به این خاندان و حضور فعال آنان در عرصه اجتماع، موجب ظهور و بروز قرآن و جاری شدن آن در بستر جامعه می گردد.

بررسی روایاتی که به جایگاه و نقش قرآن پیش و پس از ظهور اشاره دارند، این موضوع را بر ما روشن ساخته و حقانیت کلام پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را بیش از پیش آشکار می سازد.

با توجه به آنچه گفته شد، در این فصل مروری اجمالی بر روایات یاد شده خواهیم داشت؛ باشد تا با ظهور امام مهدی علیه السلام و تجلی کامل ولایت، شاهد ظهور و تجلی کامل قرآن کریم و بهره وری تام و تمام جهانیان از این مائده آسمانی باشیم.

1. جایگاه قرآن پیش از ظهور

1. جایگاه قرآن پیش از ظهور

در تصویری که روایات معصومان علیهم السلام از جایگاه قرآن در پیش از ظهور امام عصر علیه السلام ارائه می دهند، قرآن کتابی مهجور و متروک است که تنها رسمی از آن باقی مانده است و مردم تنها به تلاوت آن اکتفا می کنند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:


1- الکافی، ج 1، ص 191، ح 5.

ص:339

یَأْتِی عَلی اُمَّتِی زَمانٌ لایَبقی مِنَ القُرآنِ إلاّ رَسْمُهُ وَ لا مِنَ الإسلامِ إلاّ إسْمُهُ. یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النّاسِ عَنْهُ. مَساجِدُهُم عامِرَةٌ وَ هِیَ خَرابٌ مِنَ الهُدی.(1)

بر امت من زمانی پیش می آید که از قرآن جز نقش آن و از اسلام جز نام آن باقی نمی ماند، به ظاهر مسلمان نامیده می شوند در حالی که بیش از همه مردمان از آن دورند. مسجدهایشان آباد، ولی خالی از هدایت است.

آن حضرت در روایت دیگری وضعیت اسلام و قرآن در قبل از ظهور را چنین توصیف می کند:

... وَ یَأْتِی عَلی أُمَّتِی زَمانٌ لا یَبْقی مِنَ الإِسلامِ إلاّ إسْمُهُ وَلا مِنَ القُرآنِ إلاّ رَسْمُهُ فَحِینَئذٍ یَأْذَنُ اللّه ُ تَعالی بِالخُرُوجِ فَیُظْهِرُ اللّه ُ الإسلامَ وَ یُجَدِّدُهُ.(2)

... زمانی برای امت من فرا می رسد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نمی ماند. در این هنگام خداوند بزرگ مرتبه به او اجازه قیام می دهد و اسلام را با او آشکار و تجدید می کند.

حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله همچنین در بخشی از خطبه ای که در آن به بیان حوادث آینده و احوال مردمان پس از خود می پردازند، درباره جایگاه قرآن در آن زمان می فرماید:

مَساجِدُهُمْ مَعْمُورَةِ بِالأَذانِ وَ قُلُوبُهُمْ خالِیةٌ مِنَ الإِیمانِ وَ اسْتَخَفُّوا بِالقُرآِن وَ بَلَغَ الْمُؤْمِنُ عَنْهُمْ کُلَّ هَوانٍ.(3)

مسجدهایشان با اذان آباد، ولی دل هایشان خالی از ایمان است، قرآن را سبک می شمارند و مؤمن از آنها به هر خواری دچار می شود.

امام صادق علیه السلام نیز ضمن روایت مفصلی، یکی از ویژگی های جهان پیش


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 190، ح 21.
2- ینابیع المودة، ج 3، ص 100.
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 264، ح 148.

ص:340

از ظهور را کهنه و مهجور شدن قرآن دانسته است و می فرماید:

فَإِذا رَأَیتَ الْحَقَّ قَدماتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ، وَ رَأَیْتَ الجَوْرَ قَدْ شَمَلَ الْبِلادَ، وَ رَأَیتَ الْقُرْآنَ قَدْ خَلِقَ وَ أُحدِثَ فِیهِ ما لَیْسَ فِیهِ، وَ وُجِّه عَلَی الأَهواءِ، وَ رَأَیْتَ الدِّینَ قَدْ انکَفَأَ کَما یَنْکَفِی ءُ الْماءُ فی الإناءِ.(1)

هنگامی که ببینی حق از بین رفته است و اهل آن رخت بر بسته اند و ببینی که ستم همه شهرها را فرا گرفته است و ببینی که قرآن کهنه شده و آنچه در آن نیست احداث شده و بر طبق خواسته ها توجیه و تفسیر شده است و ببینی که دین دگرگون شده آنچنان که آب در ظرف دگرگون می شود.

آنچه گذشت بخشی از روایات فراوانی است که در آنها وضعیت قرآن و دین در پیش از ظهور و استقرار حکومت اهل بیت علیهم السلام توصیف شده است. چنان که ملاحظه می شود در نگاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در این دوران، قرآن از جایگاه شایسته ای برخوردار نیست و با آرا و اهوای مردم توجیه و تفسیر می شود.

2. جایگاه قرآن پس از ظهور

اشاره

2. جایگاه قرآن پس از ظهور

بر خلاف تصویری که از جایگاه قرآن در پیش از ظهور ارائه شده است، در جهان پس از ظهور قرآن از جایگاه برجسته ای برخوردار است و در زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش مهمی دارد.

بر اساس روایاتی که در آنها به توصیف حوادث پس از ظهور پرداخته شده است، می توان گفت در عصر ظهور دو اقدام اساسی در جهت احیای قرآن صورت می گیرد:


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 256، ح 147.

ص:341

الف) بیان معارف قرآن

نخستین اقدامی که حضرت مهدی علیه السلام در این زمینهانجام می دهد، توسعه و ترویج آموزش قرآن و بیان علوم و معارف آن است. به همان صورت که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده بود.

امیر مؤمنان علیه السلام یکی از نخستین کارهای امام مهدی علیه السلام را آموزش عمومی قرآن به مردم _ بر همان اساسی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده بود _ دانسته است و می فرماید:

کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلی شِیَعَتِنا بِمَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ قَدْ ضَرَبُوا الْفَساطِیطَ یُعَلِّمُونَ النّاسَ القُرآنَ کَما أُنْزِلَ.(1)

گویی با چشم خود می بینم که شیعیانم در مسجد کوفه خیمه زده اند و قرآن را آن چنان که نازل شده بود آموزش می دهند.

امام باقر علیه السلام نیز در همین زمینه می فرماید:

وَ إِذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام ضَرَبَ فَساطِیطَ لِمَنْ یُعَلِّمُ النّاسَ الْقُرآنَ، عَلی ما أَنْزَلَ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ.(2)

هنگامی که قائم آل محمد _ درود خدا بر او باد _ برپا خیزد، برای کسانی که قرآن را بر طبق نزول آموزش می دهند، چادر می زند.

امام صادق علیه السلام نیز در همین زمینه بیان زیبایی دارند، آن حضرت می فرماید:

إِذا قامَ الْقائِمُ علیه السلام، قَرَأَ کِتابَ اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ المُصْحَفَ الَّذِی کَتَبَهُ عَلِیٌّ.(3)

چون قائم _ درود خدا بر او باد _ قیام کند، کتاب خدای عزّ و جلّ را آن چنان


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 364، ج 139.
2- بحارالأنوار، ج 52، ص 339، ج 85.
3- الکافی، ج 3، ص 633، ح 23.

ص:342

که هست تلاوت می کند و قرآنی را که امیر مؤمنان _ درود خدا بر او باد _ نوشته بود، بیرون می آورد.

آن حضرت در ادامه روایت درباره مصحف امام علی علیه السلام می فرماید:

أَخْرَجَهُ عَلیٌّ علیه السلام إِلی الناسِ حِینَ فَرَغَ مِنْهُ وَ کَتَبَهُ فَقالَ لَهُمْ: هذا کِتابُ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ کَما أَنْزَلَهُ [اللّه ُ ]عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَیْنِ فَقالُوا: هُوَ ذا عِنْدَنا مُصْحَفٌ جامِعٌ فِیهِ الْقُرْآنُ لا حاجَةَ لَنا فِیِه. فَقالَ: أَما وَاللّه ِ ما تَرَوْنَهُ بَعْدَ یَوْمِکُمْ هذا أَبدا، إِنَّما کانَ عَلَیَّ أَنْ أُخْبِرُکُمْ حِینَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَوُهُ.(1)

هنگامی که علی _ درود خدا براو باد _ از نوشتن قرآن کریم فارغ شد، آن را بر مردم عرضه کرد و فرمود: این کتاب خدای عزّ و جلّ است، آن گونه که خدا بر محمد _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ نازل کرد، و من آن را از دو لوح گرد آورده ام. مردم گفتند: ما مصحفی داریم که همه آیات قرآن را در بر دارد، دیگر نیازی به این نداریم. پس آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، دیگر بعد از امروز آن را نخواهید دید! من وظیفه داشتم هنگامی که از نوشتن آن فارغ شدم آن را بر شما عرضه کنم تا شما آن را بخوانید.

ب) اقامه احکام قرآن

دومین قدم اساسی امام مهدی علیه السلام برای احیای قرآن در جامعه بر پا داشتن احکام قرآن و بنای جامعه عادلانه بر اساس آموزه های قرآنی است.

در عصر ظهور _ بر خلاف عصر غیبت که برخی مردم قرآن را بازیچه هوا و هوس های خود ساخته و برای تحقیق ایده ها و آرزوهای خود آن را به هر گونه که بخواهند تأویل و تفسیر می کنند، _ قرآن و آموزه های آن بر امیال و هواهای نفسانی مقدم شده و محور برنامه ریزی های اجتماعی قرار می گیرد.


1- الکافی، ج 3، ص 633، ح 23.

ص:343

امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان بسیار زیبایی اقدام امام مهدی علیه السلام در زمینه حاکم کردن احکام قرآن بر هواجس و امیال نفسانی انسان ها را، به عنوان مقدمه برپایی عدالت، چنین توصیف می کند:

هواهای نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز می گرداند، آن زمان که مردم هدایت الهی را به متابعت هواهای نفسانی درآورده باشند. آراء و اندیشه ها را تابع قرآن گرداند وقتی که قرآن را تابع آراء و اندیشه های خود ساخته باشند [...] و او به شما نشان خواهد داد که دادگری چگونه است و کتاب خدا و سنت را که متروک شده زنده گرداند.(1)

به دلیل همین پیوند ناگسستنی احیای احکام کتاب و سنت و برقراری عدالت است که در دعای ندبه ناله سر می دهیم:

أَیْنَ المُؤَمَّلُ لاِءِحْیاءِ الْکِتابِ وَ حُدُودِهِ.

کجاست آن که برای زنده کردن کتاب (قرآن) و حدود آن، امیدها به اوست.(2)

و در دعای عهد از خداوند متعال چنین درخواست می کنیم:

وَاجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِرا لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِرا غَیْرَکَ وَ مُجَدِّدا لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ وَ مُشَیِّدا لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبیِّکَ صلی الله علیه و آله .(3)

خداوندا! او را پناه گاه بندگان ستم دیده ات و یاری دهنده کسی قرار ده که جز تو یاوری ندارد. و به وسیله او احکام قرآن را که تعطیل گردیده است، برقرار ساز و او را برپا دارنده آنچه از نشانه های دینت و سنت های پیامبرت _ درود خدا بر او و خاندانش باد _ وارد شده است، قرار ده.(4)


1- نهج البلاغه، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، خطبه 138، صص 173 و 174؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 120، ح 25.
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 107؛ مفاتیح الجنان.
3- بحارالأنوار، ج 99، ص 111؛ مفاتیح الجنان.
4- بحارالأنوار، ج 99، ص 111؛ مفاتیح الجنان.

ص:344

در پایان این فصل لازم است نکاتی را یادآور شویم:

1. آنچه در مورد غیبت و مهجوریت قرآن در عصر غیبت امام عصر علیه السلام گفته شد، قطعا نسبت به همه زمان ها یکسان نیست و در هر زمان که مردم به اهل بیت علیهم السلام توجه بیشتری داشته و در تحقق خواسته های آنها تلاش فزون تری از خود بروز داده اند، قرآن نیز در جامعه ظهور و بروز بیشتری یافته و تا حدی از مهجوریت خارج شده است؛ همچنان که در پی استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران که به بیان امام خمینی رحمه الله زمینه ساز حکومت امام عصر علیه السلام است، شاهد توسعه و ترویج علوم قرآنی و توجه روزافزون مردم به قرآن بوده ایم. اگرچه هنوز تا تحقق جایگاه مطلوب قرآن در جامعه فاصله زیادی داریم.

2. نکته مهمی که در مورد ظهور و حضور قرآن در جامعه مطرح است، عمل به احکام قرآن و بهره گیری از آن برای سامان دهی زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و اداره جامعه است؛ یعنی چیزی که در حال حاضر کمتر به آن توجه می شود و حتی در میان اهل علم نیز قرآن جایگاه شایسته ای در زمنیه استنباط احکام ندارد و تنها به تعداد محدودی آیه که به عنوان «آیات الاحکام» شناخته شده است، بسنده می شود. این همان موضوعی است که در حکومت امام عصر علیه السلام به طور کامل به آن توجه و قرآن به عنوان منشور حکومت مهدوی و پایه های عدالت موعود مطرح می شود.(1)


1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: همین کتاب، صص 536 _ 538.

ص:345

پیوست ها

اشاره

پیوست ها

زیر فصل ها

1. منشور راهبردی فرهنگ مهدویت (با رویکرد پژوهشی، آموزشی و ترویجی)

2. موضوع هایی برای پژوهش

1. منشور راهبردی فرهنگ مهدویت (با رویکرد پژوهشی، آموزشی و ترویجی)

اشاره

1. منشور راهبردی فرهنگ مهدویت (با رویکرد پژوهشی، آموزشی و ترویجی)

مقدمه

در چند سال گذشته، شور و شوق ظهور منجی موعود در سراسر جهان و در میان همه اقوام، ملل و مذاهب، رشدی شتابان داشته و مباحث مربوط به آخرالزمان شناسی و منجی گرایی با سرعتی باورنکردنی گسترش یافته است. پیروان اهل بیت علیهم السلام در سرزمین اسلامی ایران نیز به مدد انفاس قدسی حضرت بقیه اللّه الأعظم _ أرواحنا له الفداء _ به موضوع مهدویت و انتظار،

ص:346

توجه روزافزونی داشته و عاشقان مهدی علیه السلام، گوشه گوشه این سرزمین را به مجالس ذکر یاد و نام آن عزیز تبدیل کرده اند.

امروزه در کشور ما کمتر مرکز علمی و آموزشی دیده می شود که در آن، محفل، انجمن، کانون، گروه یا نشریه ای با هدف تبلیغ و ترویج باور مهدوی یا پژوهش در این زمینه شکل نگرفته باشد. رسانه های عمومی اعم از صدا و سیما، مطبوعات و پایگاه های اطلاع رسانی نیز از این قافله عقب نمانده و با سرعت روزافزونی به سمت تولید آثار دیداری، شنیداری و نوشتاری مرتبط با فرهنگ مهدویت به پیش می روند. از سوی دیگر، شاهد افزایش مراکز و مؤسسه های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی مهدوی در کشور هستیم.

شرایط به وجود آمده، موجب زنده شدن روح امید و سرزندگی در جامعه ما شده و باور به ظهور منجی موعود را بیش از پیش در جامعه ما زنده ساخته است. با این حال، بیم ها و نگرانی هایی را هم در میان صاحب نظران مباحث اعتقادی و فرهنگی ایجاد کرده است؛ زیرا فضای موجود، زمینه طرح اندیشه های انحرافی و دیدگاه ها و نظرهای افراطی و تفریطی را در حوزه باور مهدوی و فرهنگ انتظار فراهم ساخته است. ازاین رو، بیم آن می رود که عده ای به دلیل نشناختن درست این باور و فرهنگ، نداشتن بینش عمیق در این زمینه یا تحت تأثیر برخی دشمنان دانا و دوستان نادان، علاوه بر اینکه خود دچار آسیب و انحراف عقیدتی شوند، فرهنگ ارزشمند مهدویت را نیز دچار آسیب سازند.

ازاین رو، ضروری به نظر می رسد که مراکز و مؤسسه های فعال مهدوی با تدوین منشوری که در آن، اصول و چارچوب های فعالیت های پژوهشی، آموزشی و ترویجی در حوزه مهدویت تبیین شده باشد، مقدمات ایجاد

ص:347

وحدت نظری و عملی را در این زمینه فراهم آورند و از آسیب ها و انحراف های احتمالی پیش گیری کنند. تنها در این صورت می توان امیدوار بود که جامعه شیعی ایران از یگانه دستاویز خود برای دست یابی به رستگاری دنیوی و اخروی به خوبی بهره جوید و با بهره گیری از فرهنگ مهدویت، از فتنه ها و آشوب های عصر غیبت به سلامت به درآید.

منشور حاضر با این هدف از سوی «مؤسسه فرهنگی موعود» تهیه شده است و امیدواریم، به عنوان سندی برای فعالیت های مهدوی در کشور مطرح شود.

در همین جا از همه صاحب نظران و فعالان در حوزه مباحث مهدوی دعوت می کنیم با بیان دیدگاه های خود درباره این منشور، قدم مؤثری در راه اتقان و تکمیل آن بردارند.

الف) مبانی نظری

الف) مبانی نظری

1. «امامت»، تداوم «نبوت» و تکمیل کننده رسالت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله بوده و در عصر حاضر، امامت در وجود شریف حضرت خاتم الاوصیا امام مهدی علیه السلام تجلی یافته است.

2. بر اساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده، معرفت امام زمان بر هر فردی لازم است و دست نیافتن به این معرفت، با مرگ جاهلی (مرگ در حال کفر یا شرک یا نفاق) برابر است.

3. معرفت امام زمان آن گاه می تواند ما را از مرگ جاهلی برهاند که بتوانیم با شناسایی امام عصر خود، از هدایت های ایشان بهره مند شویم و اوامر و نواهی او را پاس داریم.

ص:348

4. امام مهدی علیه السلام، آخرین حجت خدا، تداوم بخش سلسله حجت های الهی، خاتم اوصیا، وارث همه انبیا و اولیای پیشین و آخرین امام از نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

5. حضرت حجت علیه السلام با وجود غیبت ظاهری، شاهد و ناظر رفتار شیعیان بوده و از همه آنچه بر آنان می گذرد، آگاه است.

6 . امام مهدی علیه السلام از پس پرده غیبت، اداره و ولایت امور جهان را بر عهده دارد و عنایت آن حضرت شامل حال مردم می شود.

7. بر اساس روایات اسلامی و فرمایش صریح امام عصر علیه السلام، در عصر غیبت، فقیهان شیعه، حجت بر همه مردم هستند و مردم موظفند از دیدگاه این فقیهان در همه امور پیروی کنند.

8 . هدایت و سرپرستی امور سیاسی _ اجتماعی مسلمانان در عصر غیبت، به فقیهی برگزیده از میان فقیهان جامع الشرایط سپرده شده است و مردم با پذیرش ولایت این فقیه می توانند جامعه خود را تا عصر ظهور امام عصر علیه السلام به صورت شایسته ای که مورد رضای آن حضرت است، اداره کنند.

9. انتظار منجی موعود و اعتقاد به تحقق آینده ای روشن و به دور از هرگونه تیرگی، تباهی، ستم و فساد برای جهان، در میان همه ملل و نحل به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی مطرح است و همه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت در انتظار ظهور مردی از خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از نسل فاطمه زهرا علیهاالسلام هستند.

ص:349

10. در اندیشه شیعی، انتظار موعود، به عنوان اصل مسلّم اعتقادی مطرح است و همه شیعیان موظفند همواره در انتظار ظهور آخرین حجت خدا باشند.

11. انتظار، عملی آگاهانه همراه با آمادگی و مجاهده در سطوح مختلف فکری، اخلاقی و عملی، برای ساختن آینده ای روشن بر اساس برنامه و نقشه الهی است.

12. انتظار، ضامن حفظ سلامتی اخلاقی فرد و جامعه، تداوم انگیزه مجاهده و تلاش، بقای روحیه امیدواری و نشاط در جامعه، پایداری و شکیبایی در برابر سختی ها و مشکلات، مصونیت عمومی در برابر ابتلائات سوء عصر غیبت و گسترش و نهادینه سازی انس و الفت با ساحت قدس اهل بیت علیهم السلام است.

13. بر اساس آموزه های ائمه معصومین علیهم السلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت، بتواند با سربلندی در پیش گاه حجت خدا حاضر شود.

14. شیعیان در عصر غیبت، وظایف و تکالیف مختلفی در برابر حجت خدا دارند و تنها با عمل کردن به آنها می توانند در برابر آن حضرت سربلند باشند و رضایت خداوند را به دست آورند.

15. از مهم ترین وظایف شیعیان در برابر حجت خدا، پیراستن خود از ویژگی های ناپسند و آراستن خویشتن به اخلاق نیکو، حفظ و تقویت پیوند قلبی با امام عصر علیه السلام و تجدید دایمی عهد و پیمان با آن حضرت، کسب آمادگی همه جانبه فکری، فرهنگی و عملی و فراهم آوردن شرایط برای

ص:350

ظهور، ارتباط با فقیهان و مراجع تقلید به عنوان نواب عام امام عصر علیه السلام و دعا برای سلامتی آن حضرت و تعجیل در فرج است.

16. در عصر حاضر که دوران امامت و ولایت آخرین حجّت خدا، امام مهدی علیه السلام است، از یک سو وظیفه داریم به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زنیم و همه مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس خواست و رضایت آن حضرت که از طریق کتاب و سنت به دست ما می رسد، سامان دهیم و از سوی دیگر مکلفیم از تمسک به ولایت دشمنان ایشان خودداری کنیم و از هر آنچه در تقابل با این ولایت است، بیزاری جوییم.

17. شناسایی همه جانبه (نظری و عملی) کفر، شرک و نفاق و مظاهر آنها در عصر حاضر برای پیراستن مناسبات فردی و جمعی مسلمانان از هرگونه شایبه و کسب آمادگی برای مقابله با آن مظاهر و اصلاح مناسبات و مصونیت بخشی به جنبه های مختلف حیات فرهنگی و مادی مسلمانان، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.

18. امام خمینی رحمه الله با طرح اندیشه حکومت اسلامی در عصر غیبت و تلاش خستگی ناپذیر در راه تحقق این اندیشه، معنا و مفهوم تازه ای به «انتظار» بخشید و تعریفی نو از رسالت و تکلیف شیعیان در برابر حجت خدا ارائه داد.

19. پرداختن به باور مهدوی و فرهنگ انتظار، ضرورت انکارناپذیر عصر ماست و احیا و گسترش این باور و فرهنگ در جامعه ما می تواند اقشار مختلف به ویژه جوانان را در برابر امواج مسموم تهاجم فرهنگی بیگانه بیمه سازد.

ص:351

ب) راهبردها

ب) راهبردها

1. شناسایی و نقد بنیادین جنبه های مختلف فرهنگ و تمدن مغرب زمین، به عنوان فرهنگ و مدنیتی که در تقابل جدی با آرمان «حقیقت مدار»، «معنویت گرا» و «عدالت محور» مهدوی قرار دارد. انسان های عصر غیبت تنها زمانی می توانند به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زنند و به تمام معنا در سلک منتظران موعود قرار گیرند که باطل زمان خویش را به درستی بشناسند و با تمام وجود از آن بیزاری جویند.

2. شناخت و نقد جدّی مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جوامع اسلامی که بیشتر به تقلید از الگوهای توسعه غربی و تحت تأثیر اندیشه های عصر مدرنیته در این جوامع شکل گرفته است. این جوامع بدون شناخت جدّی از وضع موجود خود نمی توانند به راه کارهای مبتنی بر آموزه های دینی برای خروج از فتنه های فراگیر عصر غیبت دست یابند.

3. تلاش برای تدوین استراتژی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی جوامع اسلامی در عصر غیبت و تا رسیدن به عصر طلایی ظهور، بر اساس اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار.

ص:352

4. تبیین وظایف و مسئولیت های نهادها و دستگاه های مختلف فرهنگی، آموزشی، تبلیغی و اجرایی برای گسترش و نهادینه سازی باور مهدوی در جامعه.

5. بازشناسی جنبه های مختلف اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار با بهره گیری از منابع متقن و مستدل و استفاده از همه توان مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی در زمینه مباحث کلامی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، حقوقی، سیاسی و... .

6 . تلاش برای پالایش اندیشه ناب مهدوی از هرگونه شایبه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهای جهل و خرافه، سخنان سست و بی اساس و هرگونه دیدگاه انحرافیِ مبتنی بر افراط یا تفریط.

7. پاسخ گویی عالمانه و متناسب با نیازهای روز به شبهه ها، پرسش ها و ابهام های موجود در زمینه منجی گرایی شیعی.

8 . شناساندن معارف مهدوی به نسل جوان و نهادینه ساختن این معارف در متون آموزشی از دبستان تا دانشگاه.

9. احیا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش برای شناساندن نقش سازنده این فرهنگ در پایداری و پویایی جوامع اسلامی.

10. تبیین وظایف و تکالیف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر علیه السلام، نهادینه ساختن این وظایف و تکالیف در فرد و اجتماع و آماده ساختن جامعه اسلامی برای استقبال از واقعه مبارک ظهور.

11. مقابله جدی با جریان های سیاسی _ فرهنگی که در قالب کتاب، نشریه، فیلم، نرم افزارهای رایانه ای، پایگاه های اطلاع رسانی جهانی (اینترنت) و... به تقابل با اندیشه موعودگرایی شیعی می پردازند، از طریق گسترش

ص:353

فرهنگ ناب مهدوی و نقد و بررسی جریان ها و اندیشه های انحرافی و التقاطی.

12. بررسی و نقد دیدگاه هایی که متفکران مادی گرا و فرقه های انحرافی در زمینه جهان آینده و آینده جهان مطرح کرده اند.

13. بهره گیری شایسته از ابزارهای هنری و رسانه های دیداری و شنیداری به ویژه سینما و تلویزیون برای تبلیغ و ترویج معارف مهدوی.

14. ترویج و گسترش مفاهیمی چون امید به آینده، یاری مظلومان، منجی گرایی، ستم ستیزی، عدالت خواهی، معنویت گرایی و... که از عناصر جوهری فرهنگ مهدویت و انتظار به شمار می آیند، از طریق قالب های مختلف هنری (ادبیات داستانی، شعر، نمایش نامه، فیلم و...).

15. گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی و پرداختن به موضوع های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی از منظر فرهنگ انتظار.

ج) سیاست ها

ج) سیاست ها

1. توجه به جایگاه و شأن رفیع امام عصر علیه السلام و خودداری از به کار بردن واژگان و تعبیرهایی که شایسته جایگاه و شأن آن حضرت نیست.

2. توجه به دیدگاه های مراجع عظام تقلید برای در امان ماندن از هرگونه افراط و تفریط در فعالیت های مهدوی.

3. توجه به کارکردهای مجالس و مراسم مهدوی و تلاش برای حفظ کارکرد اصلی این مجالس و مراسم که چیزی جز تجدید پیمان با امام عصر علیه السلام، یادآوری تکالیف و رسالت های ما نسبت به آن امام، ترویج فرهنگ انتظار و آماده سازی جامعه برای ظهور یگانه منجی بشر نیست.

ص:354

4. پرهیز از تعیین وقت برای ظهور و متمرکز کردن همه تلاش های فرهنگی و تبلیغی بر اصل لزوم انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آنها و یادآوری وظایف منتظران.

5. پرهیز از طرح مطالب سست، واهی و بی اساس مبتنی بر خواب و رؤیا برای ترویج و تبلیغ فرهنگ انتظار.

6 . پرهیز از دامن زدن به موضوع تشرفات و خودداری از طرح تشرفاتی که منبع و مستند محکم و قابل اعتمادی ندارند.

7. خودداری از بهره برداری های مادی از موضوع تبلیغ و ترویج نام امام عصر و پرهیز از هرگونه برخورد سوداگرانه با این موضوع.

8 . بسنده نکردن به جنبه احساسی و عاطفی موضوع مهدویت و انتظار و تلاش برای بالا بردن سطح معرفت مردم در این زمینه.

9. پرهیز از هرگونه افراط و زیاده روی در طرح یاد و نام امام عصر علیه السلام در محافل، مجامع، رسانه ها و دستگاه های تبلیغی به گونه ای که موجب زدگی مردم از این موضوع شود.

10. توجه به تمایزها و تفاوت های ادبیات آخرالزمانی و منجی گرایی شیعی با ادبیات آخرالزمانی و منجی گرایی دیگر ادیان و مذاهب.

11. بهره گیری از منابع متقن و مستدل در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوی.

ص:355

2. موضوع هایی برای پژوهش

2. موضوع هایی برای پژوهش

برای پاسخ گویی به نیازهای نوشونده جامعه اسلامی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار لازم است که هر روز پژوهش های تازه ای در این زمینه صورت گیرد. ازاین رو، در پایان این کتاب، موضوع هایی را برای استفاده همه عزیزانی که به پژوهش علاقه مند هستند، پیشنهاد می کنیم. با امید به آنکه جامعه ما هر روز شاهد عرضه اثر پژوهشی تازه ای در زمینه مهم ترین باور اعتقادی شیعه باشد.

1. آخرالزمان (مفهوم، ویژگی ها، جایگاه آن در معارف اسلامی، وظایف مسلمانان در این دوران)؛

2. آخرالزمان گرایی در اقوام و ملل مختلف (ریشه ها، پی آمدها، مظاهر و مصداق ها)؛

3. آخرین دولت (بررسی شکست تجربه های مختلف بشر در طول تاریخ برای رسیدن به صلح، عدالت، امنیت و رفاه و ضرورت تأسیس دولت مهدوی به عنوان آخرین دولت، برای تحقق این آرزوها)؛

4. آسیب شناسی باور مهدوی و فرهنگ انتظار (در طول تاریخ و در عصر حاضر از ناحیه عوام و روشن فکران)؛

5. آمادگی برای ظهور (مفهوم، ضرورت و چگونگی)؛

ص:356

6. امید به آینده و نقش آن در زندگی انسان ها (از دیدگاه علوم تربیتی، روان شناسی و آموزه های دین اسلام)؛

7. انتظار (مفهوم، ویژگی ها، فضیلت ها، آثار فردی و اجتماعی، آسیب ها)؛

8. انتظار و دیدگاه ها (نقد و بررسی دیدگاه های مختلف با توجه به دیدگاه امام خمینی رحمه الله )؛

9. انس و ارتباط معنوی با امام زمان علیه السلام (مفهوم، ضرورت، فواید و آثار، چگونگی، راه کارها و آسیب ها)؛

10. انقلاب اسلامی و انتظار (نقش فرهنگ انتظار در انقلاب اسلامی، تأثیر انقلاب اسلامی در تحول مفهوم انتظار)؛

11. بیم ها و امیدها در عصر حاضر (بررسی مظاهر مختلف ستم، فساد و تباهی در جهان از یک سو و جلوه های مختلف گرایش به دین، موعودگرایی، معنویت خواهی و... از سوی دیگر)؛

12. تجدید عهد و پیمان با امام زمان (مفهوم، ضرورت، فواید، آثار و چگونگی)؛

13. تربیت نسل منتظر (ضرورت، چگونگی، راه کارها و آسیب ها)؛

14. تکالیف و وظایف منتظران (ضرورت توجه به آنها، مصداق های فردی و اجتماعی، مرجع شناسایی)؛

15. توسل به امام زمان (مفهوم، ضرورت، فواید، آثار، چگونگی، راه کارها و آسیب ها)؛

16. توقیعات امام زمان (مفهوم، تاریخچه صدور، موارد و موضوع ها)؛

17. تولد امام زمان (زمان و مکان، شاهدان تولد، دلایل پنهانی بودن تولد، پاسخ به شبهه ها)؛

ص:357

18. جریان شناسی منجی گرایی در ایران (بررسی جریان های صحیح و انحرافی که بر محور مهدویت در تاریخ ایران شکل گرفته اند)؛

19. جشن ها و مراسم نیمه شعبان (فلسفه و کارکرد، آسیب شناسی، پیشنهادها)؛

20. جوانان و امام زمان علیه السلام (وظایف در عصر غیبت، جایگاه آنان در عصر ظهور به عنوان یاران حضرت با توجه به تأکید روایات بر جوان بودن بیشتر یاران حضرت مهدی علیه السلام از یک سو و جوان بودن جامعه ایران از سوی دیگر)؛

21. جهان در آستانه ظهور (بررسی بحران های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، زیست محیطی و... حاکم بر جهان با توجه به روایات مربوط به آخرالزمان)؛

22. جهان در عصر ظهور (وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی جهان پس از ظهور)؛

23. حجت خدا (مفهوم، ضرورت وجود، جایگاه و نقش حجت در هستی)؛

24. حکومت امام مهدی علیه السلام (گستره، ویژگی ها، حاکمان، تفاوت آن با دیگر حکومت ها)؛

25. دعا برای سلامتی امام زمان (مفهوم، ضرورت، مصداق ها و نمونه ها، اوقات)؛

26. دولت کریمه (مفهوم، ویژگی ها، مصداق)؛

27. دیدار امام زمان علیه السلام (مفهوم، گونه ها، شرایط، دیدارکنندگان،

ص:358

هشدارها)؛

28. رجعت (مفهوم، دلایل و مستندات، رجعت کنندگان، ارتباط آن با ظهور امام مهدی علیه السلام )؛

29. زمینه سازی برای ظهور (مفهوم، ضرورت، نقش مردم، نقش حکومت، دیدگاه امام خمینی رحمه الله )؛

30. زنان در آخرالزمان (ویژگی های مثبت و منفی آنان، هشدارها)؛

31. زنان در عصر ظهور (نقش آنان در ظهور و پس از آن، ارتقای جایگاه و شخصیت آنان پس از ظهور)؛

32. زیارت امام زمان علیه السلام (ضرورت، مصداق ها و نمونه ها، اوقات)؛

33. ستم و بی عدالتی در جهان (مظاهر مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و ناکارآمدی ساختارهای موجود برای پایان دادن به آنها)؛

34. سینما و آخرالزمان (بررسی و تحلیل فیلم های آخرالزمانی در سینمای هالیوود، اهداف و انگیزه ها از ساخت آنها)؛

35. شب نیمه شعبان (فضیلت، آداب و اعمال)؛

36. ظهور امام زمان علیه السلام (مفهوم، ضرورت، ویژگی ها، آثار و پی آمدهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...)؛

37. عدالت مهدوی (مفهوم، ضرورت، ابعاد و ارکان، نسبت آن با عصرحاضر)؛

38. غرب و آخرالزمان (دلایل، زمینه ها و انگیزه های گرایش غرب به این موضوع، تأثیر آن در استراتژی سیاسی و نظامی آن)؛

ص:359

39. غرب و مقابله با باور مهدوی شیعیان (تاریخچه، عرصه های مقابله اعم از فرهنگی، سیاسی، نظامی و...)؛

40. غیبت (تاریخ، اقسام، نقش و جایگاه نایبان چهارگانه امام عصر علیه السلام )؛

41. غیبت (مفهوم، حکمت و فلسفه، نقش مردم در تحقق و خاتمه آن، آثار و پی آمدها)؛

42. فرجام جهان در قرآن (دیدگاه قرآن درباره فرجام جهان، تصویر فرجام جهان در قرآن و...)؛

43. مدعیان مهدویت (شناسایی آنان در طول تاریخ و در ایران و جهان، زمینه ها و انگیزه ها)؛

44. مساجد، مقام ها و اماکن مرتبط با امام مهدی علیه السلام (مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد جمکران، مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام در قم، سرداب مقدس سامرا، مقام صاحب الزمان در کربلا، مقام حضرت مهدی علیه السلام در قبرستان وادی السلام نجف و...)؛

45. مسیحیت صهیونیستی و آخرالزمان (تاریخچه، اهداف، نمودهای سیاسی، فرهنگی و نظامی)؛

46. معرفت امام زمان علیه السلام (ضرورت، مفهوم، انواع، وجوه، آثار و...)؛

47. منابع و مصادر اولیه فرهنگ و معارف مهدوی (معرفی کتاب، نویسنده و جایگاه اثر در مجموعه معارف مهدوی، نقد و بررسی)؛

48. منجی گرایی در ادیان و مکاتب (پیشینه تاریخی، دلایل و انگیزه ها، مصداق ها و نمونه ها)؛

49. منکران منجی گرایی (نقد و بررسی دیدگاه کسانی که اعتقاد به منجی را صرفا امری اسطوره ای و غیرمبتنی بر واقعیات تلقی می کنند)؛

ص:360

50. موعود اهل ایمان (اسلام، مسیحیت، یهود، زرتشت و...)؛

51. موعود در قرآن (بررسی آیاتی که به امام مهدی علیه السلام تأویل و تفسیر شده اند)؛

52. نایبان چهارگانه امام عصر (جایگاه نیابت و وکالت در سازمان امامت، فلسفه انتخاب، نقش ها و مسئولیت ها، تاریخ زندگی، چگونگی ارتباط با امام عصر علیه السلام )؛

53. نشانه های ظهور (مفهوم، فلسفه تعیین، دسته بندی ها، مصداق ها، هشدارها)؛

54. نظریه ها درباره جهان آینده و آینده جهان (بررسی نظریه های هگل، مارکس، گنون، مک لوهان، تافلر، فوکویاما، هانتینگتون و... و نقد آنها از دیدگاه اسلامی)؛

55. نقش امام زمان در زندگی انسان ها (مفهوم، مصداق های مختلف آن همچون: هدایت، تربیت، فریادرسی، مشکل گشایی، رساندن روزی مادی و معنوی به انسان ها و...)؛

56. نقش فرهنگ انتظار در جنبش های اجتماعی _ سیاسی ایران (از سربداران تا انقلاب اسلامی)؛

57. نیاز به منجی (بررسی ریشه های منجی گرایی از دیدگاه دین شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی و...)؛

58. ویژگی های امام مهدی علیه السلام (نام ها، لقب ها، ویژگی های ظاهری، ویژگی های اخلاقی)؛

59. ولایت امام عصر علیه السلام (مفهوم، مظاهر، چگونگی اعمال آن در عصر

ص:361

غیبت، راه های بهره مندی شیعیان از آن)؛

60. یاران امام زمان علیه السلام (تعداد، ویژگی های جسمی و روحی، شیوه گزینش و انتخاب، طبقات).

یادآوری

1. عنوان هایی که در مقابل هر موضوع ذکر شده، سرفصل هایی است که در قالب موضوع کلی مورد نظر باید بدان ها پرداخت.

2. بسیاری از این موضوع ها را می توان در منابعی که در قسمت های مختلف این کتاب معرفی شد، ردیابی و جست وجو کرد.

ص:362

کتاب نامه

الف) کتاب ها

1. قرآن کریم، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، چاپ اول: قم، دارالقرآن الکریم، 1421 ه . ق، 1379.

2. آب حیات: مجموعه سخنرانی های حضرت آیت الله ناصری در مورد امام زمان علیه السلام، گردآوری: مجید هادی زاده، چاپ چهارم: قم، خُلُق، 1386.

3. آقا تهرانی، مرتضی، سودای روی دوست، راهکارهای عملی دیدار با حضرت ولیّ عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول: قم، احمدیه، 1384.

4. آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1415 ه_ . ق.

5. ابن حماد مروزی، ابوعبداللّه نعیم، الفتن، تحقیق: سهیل زکار، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1429 ه . ق.

6. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دارالفکر، بی تا.

7. ابن شعبة الحرّانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، چاپ دوم: قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1363.

8. ابن شهر آشوب، ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، علامه، بی تا.

ص:363

9. ابن صبّاغ المالکی، نورالدین علی بن محمد، الفصول المهمّة فی معرفة الأئمة علیهم السلام، نجف، مکتبة دارالکتب، بی تا.

10. ابن طاووس، سید علی بن موسی، إقبال الأعمال، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1417 ه . ق.

11. ______________________، سعد السعود، قم، مکتبة الرضی، 1363.

12. ______________________، الملاحم و الفتن، ترجمه: محمدجواد نجفی، تهران، کتاب فروشی اسلامیّه، بی تا.

13. ______________________، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1408 ه . ق.

14. ______________________، مصباح الزائر، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1417 ه . ق.

15. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء الحافظ، النهایة فی الفتن و الملاحم، تصحیح: احمد عبدالشافی، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه_ . ق.

16.ابن ماجه، ابوعبدالله محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق و تعلیق: محمدفؤاد عبدالباقی، مصر، داراحیاء الکتب العربیة.

17. ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، 15 + 3ج، چاپ اول: بیروت، داراحیاء التراث العربی و مؤسسة التاریخ العربی، 1416 ه . ق.

18. ابوداوود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داوود، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

19. ابوداود الطیالسی، سلیمان بن داوود، مسند، بیروت، دارالمعرفة.

20. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی بن محمد، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، 20 ج، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1376.

21. ابومعاش، سعید، الإمام المهدی فی القرآن والسنة، چاپ دوم: مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، 1425 ه . ق.

ص:364

22. اعتضاد السلطنه، مدعیان نبوت: سرگذشت و احوال مردانی که از آغاز تاریخ تاکنون به دعوی مهدویت و نبوت برخاسته اند، تصحیح و حواشی: هاشم رضی، چاپ اول: تهران، آسیا، 1343.

23. اکتار، عدنان، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، ترجمه: نصیر صاحب خلق، چاپ اول: تهران، هلال، 1384.

24. الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، 3ج، چاپ دوم: بیروت، دارالأضوا، 1405 ه . ق.

25. امین، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، 6 ج، چاپ اول: تهران، سروش، 1374.

26. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، چاپ هجدهم: قم، شفق، 1378.

27. بحرانی حسینی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، 1 + 8 ج، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1419 ه . ق.

28. _____________________، سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قرآن، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376.

29. البخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، المکتبة الثقافید، بی تا.

30. بدری، سید سامی، پاسخ به شبهات احمد الکاتب، ترجمه: ناصر ربیعی، چاپ اول: قم انوارالهدی، 1380.

31. ________________________، شبهات و ردود، 4 ج، چاپ دوم: قم، مؤلف، 1417 ه . ق.

32. بنی هاشمی، سید محمد، راز پنهانی و رمز پیدایی، چاپ اول: تهران، نیک معارف، 1384.

33. ______________________، معرفت امام عصر علیه السلام، چاپ اول: تهران، نیک معارف، 1375.

34. پورامینی، محمد، جوانان، یاوران مهدی علیه السلام، چاپ اول: تهران،

ص:365

بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، 1379.

35. پورسید آقایی، مسعود و دیگران، تاریخ عصر غیبت: نگاهی تحلیلی به عصر غیبت امام دوازدهم عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ دوم: قم، حضور، 1383.

36. پورطباطبایی، سید مجید، در جست وجوی قائم: معرفی 1852 جلد کتاب پیرامون احوالات حضرت بقیة اللّه الأعظم امام زمان علیه السلام، چاپ اول: قم، مسجد مقدس صاحب الزمان قم (جمکران)، 1370.

37. جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام، 2 ج، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1382.

38. جُرّ، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه: سید حمید طبیبیان، چاپ نهم: تهران، امیرکبیر، 1377.

39. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، چاپ اول: قم، انصاریان، 1375.

40. جمعی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی علیه السلام، چاپ سوم: قم، بوستان کتاب، 1382.

41. جوادی آملی، عبدالله، توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها / در محضر حضرت آیت الله جوادی آملی، تنظیم و تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، چاپ سوم: قم، نشر معارف، 1385.

42. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، تحقیق: احمد الغفور عطار، تهران، امیری، 1368.

43. حائری یزدی، شیخ علی، چهره درخشان امام زمان (ترجمه إلزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب علیه السلام )، ترجمه: سید محمدجواد مرعشی نجفی، 3ج، چاپ اول: قم، علمیه، 1399_1401 ه . ق.

44. الحاکم النیسابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، 4ج، بیروت، دارالفکر.

45. حُرّ عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، 7 ج، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، چاپ اول: تهران، دارالکتب

ص:366

الإسلامیه، 1366.

46. _________________________، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، علمیه، 1341.

47. _________________________، وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، 20 ج، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، 1373.

48. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج الله تعالی فرجه الشریف، ترجمه: سید محمدتقی آیت اللهی، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، 1377.

49. حسینی، سید هادی، امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف : طول عمر، نظارت و اشراف: محمد حکیمی، چاپ اول: مشهد، به نشر (آستان قدس رضوی)، 1381.

50. الحسینی الاسترابادی، سید شرف الدین علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1409 ه ق.

51. حسینی بحرانی، سیمای حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف در قرآن (ترجمه کتاب المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجة علیه السلام )، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376.

52. حکیمی، محمد، در فجر ساحل، چاپ نوزدهم: تهران، آفاق، 1375.

53. _________________________، عصر زندگی (چگونگی آینده انسان و اسلام)، چاپ اول: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374.

54. حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362.

55. حموی، یاقوت بن عبدالله، مراصد الإطلاع علی اسماء الإمکنة و البقاع، بیروت، دارالجیل، 1412 ه . ق.

56. الحمیری، عبداللّه بن جعفر، قرب الإسناد، تحقیق: مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة ال البیت لإحیاء التراث، 1413 ه . ق.

57. خادمی شیرازی، محمد، رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی

ص:367

علیهم السلام، چاپ دوم: قم، مؤلف، 1411 ه_ . ق.

58. ___________________، مجموعه سخنان، توقیعات و ادعیه حضرت بقیه اللّه علیه السلام، چاپ دوم: قم، رسالت، 1377.

59. ___________________، نشانه های ظهور او، چاپ اول: قم، مسجد مقدس جمکران، 1378.

60. خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، 2 ج، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1425 ه . ق.

61. خوانساری، جمال الدین، شرح غرر الحکم و درر الکلم، 7 ج، مقدمه و تصحیح: میرجلال الدین حسینی ارموی، چاپ اول: تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1360.

62. الخزاز القمی، ابوالقاسم علی بن محمد بن علی، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الإثنی عشر، قم، بیدار، 1359.

63. الخوری الشرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، 3ج، قم، مکتبة آیت اللّه العظمی المرعشی النجفی، 1403 ه . ق.

64. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1367، ج 1.

65. دبیرخانه دین پژوهان کشور، جهانی شدن و دین: فرصت ها و چالش ها، (مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان، چاپ اول: قم، دبیرخانه دین پژوهان کشور، 1382.

66. دخیّل، علی محمد علی، الإمام المهدی علیه السلام، چاپ دوم: بیروت، دارالمرتضی، 1403 ه .ق.

67. درگاهی، سمیه، ولادت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف دیدگاه ها، اثبات و پاسخ به شبهات، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته علوم حدیث، تهران، دانشکده علوم حدیث، 1386.

68. دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، 2 ج در یک مجلد، چاپ

ص:368

سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1379.

69. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، 15 ج، چاپ اول از دوره جدید: تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.

70. راز و نیاز منتظران: دعاها، زیارت ها و نمازهای ویژه حضرت صاحب الزمان، چاپ اول: تهران، موعود، 1380.

71. رازی، محمد، تحفه قدسی در علائم ظهور مهدی موعود (ترجمه کتاب الغیبة شیخ طوسی)، چاپ اول: تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1350.

72. راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشی،بیروت، دارالکلمات العربی، 1392 ه . ق.

73. الرجعة: العودة إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرسالة، 1418 ه . ق.

74. رسائل الشریف المرتضی، 4 ج، تصحیح و تحقیق: سیدمهدی رجایی، چاپ اول: قم، دارالقرآن الکریم، 1405 ه . ق.

75. رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

76. الرفاعی، عبدالجبار، معجم ما کتب عن الرسول و أهل البیت علیهم السلام، چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371.

77. رکنی، محمدمهدی، نشانی از امام غایب عجّل اللّه تعالی فرجه: بازنگری و تحلیل توقیعات، چاپ سوم: مشهد، آستان قدس رضوی، 1375.

78. زاهد، سعید و بیژن خواجه نوری، بهائیت در ایران، چاپ سوم: تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

79. الزبیدی، محمد مرتضی الحسینی الواسطی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی شیری، 20 ج، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1414 ه ق.

80. زمخشری، جارالله، تفسیر الکشاف عن حقائق التنزیل، 4 ج، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ه_ . ق.

ص:369

81. السادة، مجتبی، شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور)، ترجمه: محمود مطهری نیا، چاپ اول: تهران، موعود عصر علیه السلام، 1382.

82. ___________________، النور الغائب: الإمام المهدی علیه السلام و الإدعات الکاذبة فی العصر الحدیث، چاپ اول: بیروت، دارالرسول الاکرم صلی الله علیه و آله، 1428 ه . ق.

83. سایزر، استیون، صهیونیسم مسیحی، نقشه راه به سوی آرماگدون، ترجمه: حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، چاپ اول: قم، طه، 1386.

84. سجستانی، ابوحاتم سهل بن محمد، المعمّرون و الوصایا، تحقیق: عامر عبدالمنعم، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیة، 1961 م.

85. سلیمان، کامل، روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص)، 2 ج، ترجمه: علی اکبر مهدی پور، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376.

86. سلیمیان، خدامراد، بازگشت به دنیا در پایان تاریخ: تحلیل و بررسی مسئله رجعت، چاپ اول: قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1384.

87. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، 8 ج، بیروت، دارالفکر، 1414 ه_ . ق.

88. الشبراوی الشافعی، عبدالله بن محمد، الإتّحاف بحبّ الأشراف، مصر، المطبعة الأدبیة، 1316 ه . ق.

89. شعرانی، ابوالحسن، ترجمه و شرح کشف المراد شرح تجرید الإعتقاد، چاپ دوم: تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1398 ه . ق.

90. شفیعی سروستانی، اسماعیل، درآمدی بر استراتژی انتظار، 3 ج در یک مجلد، چاپ اول: تهران، موعود عصر، 1381.

91. شفیعی سروستانی، اسماعیل، مثلث مقدس: راز عداوت غرب با اسلام و مسلمانان، چاپ اول: تهران، هلال، 1385.

92. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات

ص:370

اسلامی، 1377.

93. شوشتری، شیخ محمدتقی، الأخبار الدخیله، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1401 ه . ق.

94. شوشتری، سید نورالله، مجالس المؤمنین، 2ج، چاپ اول: تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1365.

95. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة و البدایة فی علم الدرایة، تحقیق: مرکز الأبحاث و الدراسات الإسلامیة قسم إحیاء الثرات الإسلامی، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، 1423 ه . ق.

96. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، چاپ چهارم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364.

97. شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین (ابن بابویه)، الإعتقادات، تحقیق: عصام عبدالسید، مندرج در مصنفات الشیخ المفید، ج 5.

98. ________________، الأمالی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1400 ه . ق.

99. ________________، التوحید، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، 1416 ه . ق.

100. ________________، علل الشرائع، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 ه . ق.

101. ________________، کتاب الخصال، 2 جلد در یک مجلد، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، چاپ پنجم: قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ه_ . ق.

102. ________________، الهدایة [فی الأصول و الفروع]، تحقیق: مؤسسة الإمام الهادی علیه السلام، چاپ اول: قم، پیام امام هادی علیه السلام، 1384.

103. ________________، عیون أخبار الرضا علیه السلام، 2 ج، تحقیق: مؤسسة الإمام الخمینی رحمه الله، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام، 1413 ه . ق.

104. ________________، کمال الدین و تمام النعمة، 2 ج، تحقیق و تصحیح:

ص:371

علی اکبر غفاری، ترجمه: منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380.

105. ________________، کمال الدین و تمام النعمة، 2 ج در یک مجلد، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، بی تا.

106. ________________، معانی الأخبار، تصحیح و تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1361.

107. ________________، من لایحضره الفقیه، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، 4 ج، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1410 ه . ق.

108. شیخ طوسی، محمد بن حسن، خورشید در نهان، در اثبات امامت، غیبت و ظهور حجت بن الحسن علیه السلام (ترجمه کتاب الغیبة)، 2 ج، ترجمه: عباس جلالی، چاپ اول: قم، مؤسسه تعاون امام خمینی رحمه الله، 1384.

109. ___________________، الفهرست، تحقیق: جواد القیومی، قم، نشر الفقاهة، 1417 ه . ق.

110. ___________________، کتاب الغیبة، تحقیق: عباداللّه الطهرانی و علی احمد ناصح، چاپ دوم: قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1417 ه . ق.

111. ___________________، کتاب الغیبة، ترجمه و تحقیق: مجتبی عزیزی، چاپ اول: قم، مسجد مقدس جمکران، 1386.

112. ___________________، کتاب الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه. بی تا.

113. ___________________، مصباح المتهجّد، بیروت، 1411 ه . ق.

114. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، چاپ چهارم: قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدّسة، 1414 ه_ . ق.

115. ___________________، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، 2 ج، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، بی تا.

116. ___________________، الرسالة الثالثة فی الغیبة، مندرج در مصفات

ص:372

الشیخ المفید، ج 7.

117. __________________، المسائل السرویة، مندرج در مصنفات الشیخ المفید، ج 7،

118. شیرازی، سید حسن، کلمة الإمام المهدی علیه السلام، ترجمه: سید حسن افتخارزاده سبزواری، چاپ اول: تهران، آفاق، 1407 ه . ق.

119. شیرازی، سید صادق، شمیم رحمت: سیره حکومتی امام زمان علیه السلام، چاپ دوم: قم، یاس زهرا علیه السلام، 1424 ه . ق.

120. صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، چاپ اول: تهران، هلال، 1383.

121. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، چاپ اول: قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385.

122. صافی گلپایگانی، لطف الله، امامت و مهدویت، 2 ج، چاپ اول: قم، انتشارات اسلامی، 1365.

123. ___________________________، معرفت حجت خدا (شرح دعای أللّهم عرّفنی نفسک)، چاپ اول: قم، حضرت معصومه علیهاالسلام، 1375.

124. ___________________________، نوید امن و امان: پیرامون شخصیت، زندگانی، غیبت و ظهور حضرت ولیّ عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول: قم، حضرت معصومه علیهاالسلام، 1375.

125. ___________________________، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر علیه السلام، 3 ج، چاپ اول: قم، مکتب المؤلف، 1422ه_ . ق.

126. صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی رحمه الله )، 21 ج، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369.

127. الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، چاپ اول: بیروت، دارالتعارف، 1392 ه . ق.

ص:373

128. ______________________، تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412 ه . ق.

129. ______________________، تاریخ الغیبة الکبری، بیروت، دارالتعارف، 1395 ه . ق.

130. صدر، سید محمدباقر، رهبری بر فراز قرون: پژوهشی درباره امام مهدی علیه السلام (ترجمه کتاب بحث حول المهدی علیه السلام )، تحقیق: دکتر عبدالجبار شراره، ترجمه: مصطفی شفیعی، چاپ اول: تهران، موعود، 1380.

131. الصفارالقمی، محمد بن الحسن بن فروخ، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، چاپ اول: قم، مکتبة آیت اللّه المرعشی النجفی، 1404 ه . ق.

132. ضمیری، محمدرضا، رجعت یا بازگشت به جهان: بررسی جامع مفهوم رجعت از دیدگاه عقل و نقل، چاپ اول: موعود عصر، 1378.

133. طارمی، حسن، رجعت از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، چاپ نهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383.

134. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20 ج، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

135. _________________________، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، 20 ج، چاپ اول: تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء و مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1363.

136. طبرسی، احمد بن علی بن ابی طالب، الإحتجاج، تحقیق: ابراهیم البهادری، محمدهادی به، به اشراف: جعفر سبحانی، 2ج، چاپ اول: قم، اسوه، 1413 ه . ق.

137. طبرسی، فضل بن حسن (امین الإسلام طبرسی)، إعلام الوری بأعلام الهدی، 2 ج، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء الثرات، 1417 ه . ق.

138. ___________________________، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 10 ج

ص:374

در 5 مجلد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1379 ه_ . ق.

139. ___________________________، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1411 ه . ق.

140. طبری، محمد بن جریر، تفسیر الطبری (جامع البیان فی تفسیر القرآن)، 13 ج، چاپ سوم: بیروت، درالکتب العلمیه، 1420 ه_ . ق.

141. ______________________، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1413 ه . ق.

142. ______________________، دلائل الإمامة، تهران، مؤسسة البعثة، 1413 ه . ق.

143. طبسی، محمدجواد، زنان در حکومت امام زمان علیه السلام، چاپ چهارم: تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، 1379.

144. طبسی نجفی، محمدرضا، الشیعة و الرجعة: کتاب علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی، یبحث فیه بحثا تحلیلیا حول الإمام الثانی عشر المهدی المنتظر عج الله تعالی فرجه الشریف، 2 ج، چاپ دوم: نجف اشرف، المطبعة الحیدریه، 1385 ه_ . ق / 1956 م.

145. طبسی، نجم الدین، چشم اندازی به حکومت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ پنجم: قم، بوستان کتاب، 1385.

146. طریقه دار، ابوالفضل (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، 1382.

147. طهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، 24 ج، چاپ دوم: بیروت، دارالأضواء، بی تا.

148. عاملی، سید جعفر مرتضی، جزیره خضراء، در ترازوی نقد: پژهشی در علامات ظهور، بیان الائمه، خطبه البیان، جزیره خضرا، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377.

149. _____________________، دارسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء،

ص:375

چاپ اول: بیروت، دارالبلاغة، 1412 ه . ق.

150. عسکری، نجم الدین جعفر بن محمد، المهدی الموعود المنتظر عند علماء أهل السنة و الإمامیّة، 2 ج، چاپ اول: تهران، مؤسسة الإمام المهدی، 1360.

151. عطاردی الخبوشانی، عزیزالله، مسند الإمام الرضا علیه السلام، 4 ج، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام، 1406 ه . ق.

152. عمید، حسن، فرهنگ عمید، 2 ج، چاپ پنجم: تهران، امیرکبیر، 1363.

153. عمیدی، سید ثامرهاشم، در انتظار ققنوس: کاوشی در قلمرو موعودشناسی و مهدی باوری، ترجمه: مهدی علیزاده، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379.

154. ___________________، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ترجمه: محمدباقر محبوب القلوب، چاپ سوم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1383.

155. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، 2 ج، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمبطوعات، 1411 ه . ق.

156. غروی، محمد، المختار من کلمات الإمام المهدی علیه السلام، 3 ج، چاپ اول: قم، مؤلف، 1414 ه_ . ق.

157. غفارزاده، علی، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول: قم، نبوغ، 1375.

158. فخر رازی، تفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر.

159. فریدونی، حسین، زنده روزگاران، جستاری در دیرزیستی امام عصر علیه السلام، چاپ اول: تهران، آفاق، 1381.

160. فقیه ایمانی، مهدی، الإمام المهدی عند أهل السنّة، چاپ دوم: قم، المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام، 1419 ه . ق.

161. _________________، شناخت امام یا راه رهایی از مرگ جاهلی، چاپ اول: قم، مؤلف، 1412 ه . ق.

ص:376

162. الفیروز آبادی، مجد الدین، القاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

163. فیض کاشانی، مولی محمد محسن، کتاب الوافی¨، 23 ج، چاپ اول: اصفهان، مکتبة الامام امیرمؤمنان علی علیه السلام، 1368 / 1409 ه . ق.

164. فیومی، الفیّومی، احمد بن محمد بن علی المقری، مصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر للرافعی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

165. قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، بیروت، دار احیاء الترث العربی، 1416 ه_ . ق.

166. قزوینی، سید محمدکاظم، امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور (ترجمه الإمام المهدی علیه السلام من المهد إلی الظهور)، ترجمه و تحقیق: علی کرمی و محمد حسینی، چاپ پنجم: قم،الهادی، 1383.

167. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.

168. _________________، منتهی الآمال، 2 ج، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373.

169. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی¨، 2 ج، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1412 ه . ق.

170. قندوزی، حافظ سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، 3 ج، چاپ اول: تهران، اسوه، 1416ه_ . ق.

171. قیّومی اصفهانی، جواد، صحیفة المهدی، چاپ سوم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1377.

172. کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)، انجمن پخش کتب مقدسه، 1981م.

173. کفعمی، تقی الدین ابراهیم بن علی، المصباح، تهران، 1349.

174. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی (اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی و علمی)، 4 ج، ترجمه: سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، بی تا.

ص:377

175. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 8 ج، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1365.

176. کنعان، جورجی، میراث اسطوره ها: اصول گرایی مسیحی در نیمکره غربی، ترجمه: واحد ترجمه مؤسسه فرهنگی موعود، چاپ اول: تهران، هلال، 1385.

177. کورانی، علی، عصر ظهور، (ترجمه کتاب عصر الظهور)، ترجمه: عباس جلالی، چاپ پنجم: تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375.

178. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام : (ترجمه موسوعة کلمات الإمام الحسین علیه السلام )، چاپ ششم: قم، معروف و مشرقین، 1381.

179. اللیثی الواسطی، ابوالحسن علی محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، چاپ اول: قم، دارالحدیث، 1376.

180. مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح اصول الکافی، چاپ اول: بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1421 ه . ق.

181. المتقی الهندی، علاءالدین علی بن حسام الدین، کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، 16 ج، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1413 ه . ق.

182. مجتهدی، سید مرتضی، صحیفه مهدّیه: مجموعه مهمی از نمازها، دعاها و زیارت هایی که از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام صادر شده و یا...، ترجمه: محمدحسین رحیمیان، چاپ سوم: قم، الماس، 1381.

183. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، 110 ج، چاپ سوم: بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ه . ق.

184. _____________________، رجعت، با مقدمه و تصحیح حواشی ابوذر بیدار، چاپ دوم: تهران، رسالت قلم، 1370.

185. _____________________، مراة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، 26 + 2 ج مقدمه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1404 ه . ق.

186. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، 15

ص:378

ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، 1377.

187. مدیر شانه چی، کاظم، علم الحدیث و درایة الحدیث، 2 ج در یک مجلد، چاپ پانزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی.

188. مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، معارف مهدوی، چاپ اول: قم، سازمان تبلیغات اسلامی، دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی، 1385.

189. مرکز المصطفی للدراسات الإسلامیة، العقائد الإسلامیة، 4 ج، چاپ اول: قم، مرکز المصطفی للدراسات الإسلامیة، 1419 ه . ق،

190. مستوفیان، علی اصغر، رهبران ضلالت، چاپ اول: تهران، مؤلف، 1386.

191. مسعودی، ابوالحسن، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب، چاپ اول: قم، مؤسسه انصاریان، 1417 ه_ . ق.

192. _________________، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم: قم، دار الهجرة، 1404 ه . ق.

193. مسلم بن الحجاج، ابوالحسین، صحیح مسلم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

194. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ دوم: مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372.

195. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، چاپ نوزدهم: تهران و قم، صدرا، 1377.

196. _______________، جامعه و تاریخ، مندرج در: مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج 5.

197. _______________، مجموعه آثار، 21 ج، چاپ هشتم: تهران و قم، صدرا، 1375.

198. _______________، جهان بینی توحیدی، مندرج در: مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج 5.

ص:379

199. مظاهری، محمد، امکان طول عمر تا بی نهایت: برگرفته از قرآن و حدیث، چاپ اول: قم، ارغوان دانش، 1383.

200. معین، محمد، فرهنگ فارسی، 6 ج، چاپ سیزدهم: تهران، امیرکبیر، 1378.

201. مکارم شیرازی، ناصر با همکاری جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم، دائرة المعارف فقه مقارن، چاپ اول: مؤسسة الإمام علی بن ابی طالب علیه السلام، 1385.

202. __________________________، تفسیر نمونه، 27 ج، چاپ پانزدهم: تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374.

203. مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ سوم: قم، نسل جوان، 1384.

204. موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم علیه السلام، 2 ج، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، چاپ دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412 ه . ق.

205. موسوی خمینی، سید روح اللّه، شئون و اختیارات ولی فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع)، چاپ اول: تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1365.

206. ___________________________، کتاب البیع، نجف، مطبعة الآداب، 1394 ه . ق.

207. موسوی خوئی، سیّد ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، 23 ج، قم، مدینة العلم آیت اللّه العظمی خوئی، بی تا.

208. موسوی مطلق، سید عباس، ملکوتی خاک نشین: سیری در زندگی حاج شیخ محمدتقی بهلول، چاپ اول: قم، هنارس، 1425 ه_ . ق.

209. مهدی پور، علی اکبر، او خواهد آمد، چاپ دوازدهم: قم، رسالت، 1384.

210. ________________، طول عمر امام زمان علیه السلام از دیدگاه علوم و

ص:380

ادیان، چاپ دوم: تهران، کعبه، 1404ه . ق.

211. ________________، کتاب نامه حضرت مهدی علیه السلام : معرفی بیش از 2000 عنوان کتاب مستقل به زبان های مختلف، 2 ج، چاپ اول: قم، مؤسسه چاپ الهادی، 1375.

212. ________________، با دعای ندبه در پگاه جمعه، چاپ اول: تهران، موعود عصر عج الله تعالی فرجه الشریف .

213. مهدی موعود، (ترجمه جلد سیزدهم بحارالأنوار علامه مجلسی)، ترجمه: علی دوانی، چاپ چهاردهم: تهران، دارالکتب الإسلامیه، بی تا.

214. مهری، سید مصطفی، مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف یارانی اینگونه دارد، چاپ اول: قم، علامه بحرانی، 1380.

215. میرجهانی، سید حسن، نواهب الدهور فی علائم الظهور، 2 ج در چهار مجلد، کتاب خانه صدر، 1369.

216. ________________، ولایت کلّیّه، تحقیق و تصحیح: سید محمود لولاکی، چاپ اول: قم، الهادی، 1382.

217. میردامادی، محمد جواد، پژوهشی علمی پیرامون طول عمر، کهولت و پیش گیری از پیری، زیر نظر: رضا ملک زاده، چاپ اول: تهران، بدر، 1378.

218. میرصابری، سید داود، الآیات الباهرة فی بقیة العترة الطاهرة، چاپ اول: تهران، قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، 1402 ه. ق.

219. مؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، مصنفّات الشیخ المفید رحمه الله، 14 ج، چاپ اول: قم، 1413 ه . ق.

220. مؤدب، سیدرضا، علم الحدیث: پژوهشی در مصطلح الحدیث یا علم الدرایة، چاپ اول: قم، احسن الحدیث، 1378.

221. نجفی، سید محمدباقر، بهائیان، چاپ اول: تهران، مشعر، 1383.

222. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، 43 ج، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1367.

ص:381

223. نظری، غلام رضا، جزیره خضراء: تحریفی در تاریخ شیعه، چاپ اول: قم، طلیعه نور، 1378.

224. نعمانی، ابن ابی زینب محمّد بن ابراهیم بن جعفر، کتاب الغیبة، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، بی تا.

225. ________________، کتاب الغیبة، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، ترجمه: محمدجواد غفاری، چاپ دوم: تهران، صدوق، 1376.

226. نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، 10 ج، تهران، قسم الدراسات العلمیه فی مؤسسة البعثة، 1363.

227. نودهی، علی رضا، نظریه اختیاری بودن ظهور: بررسی نقش شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور، چاپ اول: تهران، موعود عصر علیه السلام، 1385.

228. النوری الطبرسی، میرزاحسین، مستدرک وسائل الشیعة، 4 ج، رحلی، تهران، المکتبة الإسلامیة، 1382 ه_ . ق.

229. نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1384.

230. واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود، پیشگویی ها و آخر الزمان (مجموعه مقالات)، چاپ سوم: تهران، موعود عصر علیه السلام، 1382.

231. نهج البلاغه (امام علی علیه السلام )، گردآورنده شریف رضی، ترجمه: سیدجعفر شهیدی، چاپ اول: تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.

232. نهج البلاغه، (امام علی بن ابی طالب علیه السلام )، گردآورنده: شریف رضی، ترجمه و شرح: سید علینقی فیض الاسلام، بی جا، بی نا، بی تا.

233. نهج البلاغه (امام علی بن ابی طالب علیه السلام )، گردآورنده: شریف رضی، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، چاپ اول: تهران، صائب، 1380.

234. ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (المعروف بمجموعة ورّام) 2 ج در یک مجلد، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، بی تا.

235. هالسل، گریس، یداللّه: چرا ایالات متحده امریکا برای اسرائیل از

ص:382

منافع خود می گذرد؟، چاپ اول: تهران، هلال، 1384.

236. هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان (مسیحیت سیاسی و اصول گرا در امریکا)، ترجمه: قبس زعفرانی، چاپ اول: تهران، هلال، 1383.

237. همدانی، دبیرالدین صدرالإسلام علی اکبر، پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الأنام فی غیبة الإمام، علیه الصلوة و السلام )، چاپ اول: تهران، بدر، 1361.

238. هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم (حضرت امام حجة بن الحسن المهدی علیه السلام )، قم، در راه حق، 1376.

239. الهینة العلمیة فی مؤسسة المعارف الإسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، تحت اشراف: علی کورانی، 5 ج، چاپ اول: قم، مؤسسه المعارف الإسلامیة، 1411 ه . ق.

240. الهیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، 10 ج، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1402 ه . ق.

241. یزدی حائری، شیخ علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب علیه السلام، 2 ج، چاپ دوم: قم، مکتبة الرضی، 1404 ه . ق.

ب) مقاله ها

1. «انسان و جهان آینده»، گفت وگو با حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی میرباقری، موعود، سال هفتم، شماره 41، بهمن و اسفند 1382، سال هشتم، شماره 42، فروردین و اردی بهشت 1383.

2. باقری، خسرو، «آسیب شناسی تربیتی مهدویت»، مجله انتظار، شماره 1 و 2، پاییز و زمستان 1385.

3. پسندیده، عباس، «آسیب شناسی باور به ظهور منجی»، موعود، سال نهم، شماره 53، خرداد 1384.

ص:383

4. «جایگاه امام معصوم علیهم السلام در نسبت با کل هستی»، گفت وگو با آیت اللّه محمدعلی گرامی، موعود، سال اول، شماره 2، خرداد و تیر 1376، شماره 3، مرداد و شهریور 1376.

5. جوادی آملی، عبداللّه، «این ماییم که غایبیم»، موعود، سال نهم، شماره 48، آبان 1383.

6. دانشور، هادی، «تشرفات بین نفس و اثبات»، موعود، سال اول، شماره 1، 3 و 5، فروردین _ دی 1376.

7. «دیدار با امام زمان علیه السلام ؛ هست ها و بایدها» (اقتراح با حضور حجج اسلام مرتضی آقاتهرانی، سیدمهدی حائری قزوینی، علی اکبر مهدی پور و جعفر ناصری)، موعود، سال یازدهم، شماره 77، تیر 1386.

8. ذاکری، علی اکبر، «ارتباط با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت»، مندرج در کتاب چشم به راه مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف .

9. السادة، مجتبی، «مدعیان مهدویت، بابیت و سفارت» ترجمه: سیدشاهپور حسینی، موعود، سال دوازدهم، شماره 86 _ 88، فروردین، اردیبهشت و خرداد 1387.

10. شجاعی، سید مهدی، «به ما نگفتند»، موعود، سال اول، شماره 5، آذر و دی 1376.

11. شفیعی سروستانی، ابراهیم، «آخرالزمان شناسی در آثار اسلامی» مندرج در کتاب پیشگویی ها و آخرالزمان (مجموعه مقالات)، چاپ اول: تهران، موعود عصر، 1382.

12. شیرمحمدی، محمدمهدی، «رخنه خرافه در موعودگرایی»، کتاب نقد، سال هشتم، شماره 40، پاییز 1385.

13. قهاری کرمانی، محمد هادی، «امام مهدی در قرآن: بررسی تطبیقی»، موعود، سال یازدهم، شماره 68، مهر 1385.

14. «معرفت امام عصر علیه السلام : افتراح با حضور حجج الاسلام و المسلمین

ص:384

محمدباقر تحریری، سیدمحمد مهدی میرباقری و دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی»، موعود، سال دوازدهم، شماره 86 و 87، فروردین و اردیبهشت 1387.

15. محمدی، محمدتقی، «سیمای یاران حضرت مهدی علیه السلام »، موعود، سال هفتم، شماره 41، بهمن و اسفند 1382.

16. مهری، سیدمصطفی، «الگوهای برای چگونه بودن»، موعود، سال هشتم، شماره 51، اسفند 1383، سال نهم، شماره 52، فروردین 1384.

17. میرباقری، سیدمحمد مهدی، «معرفت الله، معرفت ولی خداست»، موعود، سال دهم، شماره 70، آذر 1385.

ص:385

ن_م_ای_ه ه_ا

اشاره

ن_م_ای_ه ه_ا

آیات

روایات

اشخاص

مکان ها

کتاب ها

ص:386

آیات

إِذ یُوحی رَبُّکَ إِلَی المَلائِکَةِ، 501

اُسکُنُوا ما سَکَنَتِ السَّماواتُ وَ الأَرْضُ، 623

إِعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یُحْیِی الْأَرْضَ، 509، 549

أَلا إِنَّ أَولِیاءَ اللّه ِ لا خَوفٌ عَلَیهِمْ، 483

اَلذَّینَ إِنْ مَکَنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا، 545

اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ، 220

اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ امَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ، 324

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ، 570

إِلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ، 154

إِنَّ_آ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ، 472

إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرآنَ لَرادُّکَ، 590

إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیما خَبِیرا، 420

إِنَّ المُلْکَ لِلرَّحمنِ الْیَومَ، 272

إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ امَنُوا فِی الحَیاةِ...، 580

إِنَّ اللَّهَ لاَیُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی...، 476

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنیا کَمآءٍ...، 520

ص:387

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ...، 328

إِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ...، 211، 212، 213

أَطِیعُوا اللّهَ و أَطِیْعُوا الرَّسُولَ...، 166، 167

ألَمْ یَأْنِ لِلَذّینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ...، 510

أنا ربّکم الأعلی...، 376

أَوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا...، 515، 517

ذلِکَ بِأَنَّ اللّه َ لَم یَکُ مُغَیِّرا نِعمَةً...، 103

رُسُلاً مُ_بَشِّرِینَ وَ مُنذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ...، 241

فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَ_قِبَةُ مَکْرِهِمْ...، 466

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَ_هُمْ...، 468

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ...، 43

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ...، 204

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارا...، 526

قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ...، 270

قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنا...، 573

قَالَ یَ_قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ...، 473

قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ...، 462

قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ...، 332

قُلْ أَرَأَیْتُمْ إنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ...، 520

قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا...، 179

قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ...، 179

قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ...، 179

کَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ...، 475

لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ...، 43

لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشْفنا...، 515

ص:388

ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ المُؤْمِنیِنَ...، 99

مَتی هذَا الْوَعْدُ إنْ کُنْتُمْ صادِقیِنَ...، 98

مَنْ آمَنَ بِاللّه ِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ...، 518

مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی، 516، 517

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه َ...، 445

وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَومٍ سوُءً فَلامَرَدّ، 473

وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤمِنَ...، 567

وَ إِذْ قُلْنا ادخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةِ...، 228

وَ اللّه ُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ...، 507

وَ اللّه ُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَأَحْیا...، 520

وَ إِنَّ رَحمَةَ اللّهِ قَریبٌ...، 411

وَ إِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ...، 459

وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ...، 44

وَ أَقْسَموا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ...، 460

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ، 202، 244

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ...، 525

وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إنَّ الْعَهْدَ...، 446

وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ...، 695

وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا...، 508

وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ...، 517

وَ جَعَلْنا مِنَ الْمآءِ کُلَّ شَیْءٍ...، 519

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ...، 175

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا...، 175

وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ...، 269

وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ...، 266، 478، 479

ص:389

وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ...، 468

وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ...، 231

وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی...، 478

إِعْلَمُوا أَنَّما الْحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ...، 513

إِعْمَلُوا فَسَیَری اللّه ُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ...، 168، 170، 171

وَ کانَ حَقّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤمنینَ...، 518

وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطا...، 173

وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً...، 467

وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ...، 695

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن...، 466

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً...، 445

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ...، 478

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ...، 470

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ...، 276، 277

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا، 525

وَلَوْ قَ_تَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ...، 461

وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُ_لْمِهِم...، 472

وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ...، 445

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ...، 445

وَ ما أَرسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ...، 43

وَ ما کانَ اللّه ُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنْتَ فِیهِمْ...، 584

وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنیا إلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ...، 513، 514

وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضْعِفُوا...، 267

وَ یَقُولُونَ مَتی هذا الْفَتْحُ، 272

وَ یَقُولُونَ مَتَی هَ_ذَا الْوَعْدُ، 471

ص:390

وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا...، 572

هُوَ الَّذی أَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا...، 501

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی...، 264، 372، 543

یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ، 516

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا...، 301

یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ...، 236

یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْکافِرینَ...، 329

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْیَهُودَ...، 329

یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی...، 329

یا أَیُّها الَّذِینَ امَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ...، 154

یا بَنِیَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا...، 284

یا نارُ کُونی بَرْدا و سَلاما...، 63

یَمْلَأُ اللّهُ بِه الأَرْضَ...، 381

یَومَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ...، 269، 321

روایات

آخِرِالزَّمانِ یُطالِبُ بِدِمائِنا...، 97

آمِنوُا بِلَیلَةِ القَدرِ...، 69، 711

آه آه شَوْقا إِلی رُؤْیَتِهِمْ...، 508

آیَتانِ تَکونانِ قَبلَ قِیامِ القائِمِ...، 429

أَبْشِروا بِالمَهْدِیِّ _ قالَها ثَلاثا _ یَخْرُجُ...، 523

أُبَشِّرُکُمّ بِالمَهدِیِ یُبْعَثُ فِی أُمَّتی عَلَی...، 528

أَتَحْسَبُ أَنَّهُ یَوْمَ یَبْعَثُ اللّهُ فِیهِ النّاسَ...، 270

ص:391

أَخْبِرْنِی عَنْ عِلْمِ عالِمِکُمْ...، 191

أَخْرَجَهُ عَلیٌّ علیه السلام إِلی الناسِ حِینَ فَرَغَ...، 740

ادخلوا الأرض المقدسة...، 228

أَدْنی مَعْرِفَةِ الإِمامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِیِ...، 215

إِذا أَذِنَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ...، 489

إِذا خَرَجَ الْمَهْدِیُّ أَلْقَی اللّه ُ تَعالی الغِنی...، 555

إِذا غَابَ عَنْکُمْ إِمامَکُمْ فَمَنْ یَأْتیکُمْ...، 521

إِذا غَضِبَ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالی... 104

إِذا غَضِبَ اللّه ُ تَبَارکَ وَ تعالی عَلی خَلْقِهِ...، 449

إِذا فُقِدَ الخامِسُ مِنْ وُلْدِ السابِعِ...، 97

إِذا فَقَدْتُمْ إِمامَکُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ...، 521

إِذا قامَ القائمُ بَعَثَ فِی أَقالیمِ الأَرضِ...، 540

إِذا قامَ الْقائِمُ علیه السلام، قَرَأَ کِتابَ اللّه ِ...، 740

إِذا قامَ القائِمُ علیه السلام نَزَلَتْ سُیُوفُ القِتالِ...، 449

إِذا قامَ أُتِیَ المُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ فَیُقالُ لَهُ...، 589

إِذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ: حَکَمَ بَیْنَ...، 551

إِذا قامَ قائِمُنَا فَإِنَّهُ یَقسِمُ بِالسَّوِیَّةِ...، 390

إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّه ُ یَدَهُ...، 520، 522

إِرادَةُ الرَّبِّ فِی مَقادِیرِ أُمُورِهِ...، 222، 711

أَصبَحتُ إِلَیک فَقیرا خائِفا مُستَجِیرا...، 703

إِصْبِرُوا عَلی أَداءِ الْفَرائِضِ...، 301

إِصْبِرُوا عَلَی الْفَرائِضِ وَ صابِرُوا...، 301

أَصحابُ القائِمِ ثَلاثَ مَائَةٍ...، 495

أَ ظَهَرَ بَعْدَ ذلِکَ...، 265

إِعْتِقادُنا لِوِلایَتِهِما حِطَّةٌ لِذُنُوبِنَا...، 230

ص:392

أَعُوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِکَ وَ أَعوذُ...، 703

أفَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیئات...، 275

أَفْضَلُ الرّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ...، 201

أَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ...، 285، 636

أَفضَلُ أَعمالِ المَرءِ انتِظارُ الفَرَجِ...، 285

أَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی إِنْتِظارُ الْفَرَجِ...، 285

أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ...، 463

الأَئِمَّةُ عُلَماءٌ صادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ...، 197

أَلا أُخْبِرُکُمْ بِما لایَقْبَلُ اللّهُ...، 287

الإِمامُ منِّا لایَکُونُ إِلاّ مَعْصُوما...، 21

الأَوْصِیاءُ هُمْ أَبْوابُ اللّهِ...، 180

الآیاتُ هُمُ الأَئِمَّةُ وَ الآیةُ الْمُنْتَظَرَةُ...، 269

اَلَّذِی یَمْلَأُ اللّهُ بِه الأَرْضَ...، 381

الُ مُحَمَّدٍ أَبْوابُ اللّه ِ وَ سَبِیلُهُ...، 180

إِمَّا السُّکُوتَ وَ الجَنَّةَ وَ إِمَّا الکَلامَ...، 91

إِنَّ الأَئِمَّةَ بَعدِی اثناعَشَرَ عَدَدَ، 529

إِنَّ الإِسلامَ لایَزالُ عَزِیزا...، 160

إِنَّ الإِمامَةَ زِمامُ الدِّینِ وَ نِظامُ...، 147

إِنِّ الحُجَّةَ لاتَقُومُ لِلّهِ عَزّ وَ جَلَّ...، 246، 247

إِنَّ الدُّنیا لاتَذْهَبُ حَتّی یَبْعَثَ...، 51

إِنَّ الرَّجعَةَ لَیْسَتْ بِعامَّةٍ وَ هِیَ خاصَّةٌ...، 588

إِنَّ العِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ...، 190

إنَّ القائِمَ هُوَ الذَّی إِذا خَرَجَ...، 40، 721

إِنَّ القائِمَ یَمْلِکُ ثَلاثَ مَائَةٍ...، 617

إِنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ...، 333

ص:393

إنَّ اللّهَ إذاکَرِهَ لَنا جَوارَ قَوْمٍ نَزَعْنا ...، 104

إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَمْ یُخَلِّ الأَرْضَ...، 223

إِنَّ اللّه تَعالی ذِکرُهُ أَدارَ فِی الْقائِمِ مِنّا ثَلاثَةً ...، 53

إِنّ اللّهَ تَعالی فَرَضَ عَلی أَئمَّةِ العَدْلِ...، 531

إِنَّ اللّه َ طَهَّرَنا وَ عَصَمَنا وَ جَعَلَنا...، 173، 203، 214

إِنَّ اللّهَ لَمْ یَدَعِ الْأَرْضَ...، 252

إِنّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ یُنْکَتُ فِی آذانِکُمْ...، 191

إِنَّ أَهلَ زَمانِ غَیبَتِهِ القائِلونَ...، 289

إِنْتَظِرُوا الْفَرَجِ وَ لاتَیْأَسُوا...، 285

إِنَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَهٌ، ماشِیةٌ...، 89

إِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله قال لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا عَلیُّ! إِذا کانَ...، 591

إِنَّ سُلَیْمانَ وَرِثَ داوُدَ...، 190

أَنَسِیتَ یا شَیخُ أَوْ تَناسَیْتَ...، 118

إِنّ عَهْدَ نَبِیِّ اللّه ِ صارَ عِنْدَ عَلِیِّ...، 275

إِنَّ فاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ...، 194

إِنَّ قُدّامَ الْقائِمِ[ علیه السلام ] عَلاماتٌ بلوی مِنَ اللّه ِ لِلْمُؤْمِنینَ...، 277

إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ غَیبَتَینِ...، 85، 86، 115، 123

إِنَّ لِ«لا إِلهَ إِلاَّ اللّه ُ» شُرُوطا وَ إِنِّی وَ ذُرِّیَّتِی...، 206

إِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُها...، 95

إِنَّ لِلّهِ عِلْما عاما وَ عِلْما...، 186

إِنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَیْنِ...، 240

إِنَّ لَنا دَولَةً یَجِییءُ اللّه ُ بِها...، 319

إِنَّ لَیلَةَ القَدرِ فی کُلِّ سَنَةٍ...، 69

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ...، 176

إِنَّما کُلِّفَ النّاسُ ثَلاثَهً: مَعْرِفَةَ الْأَئمَّةِ وَ التَّسْلیمَ...، 253، 449

ص:394

إِنَّ مَنْ تَکَفَّلَ بِأَیتامِ آلِ مُحَمَّدٍ...، 662

إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اللّه ِ وَ عَدُوَّهُم...، 238

إِنَّها الحَقُّ قَدْ کانَتْ فِی الأُمَمِ السّالِفَةِ...، 583

إِنّها نَزَلَتْ فِی الْقائِم مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...، 544

إِنَّهُ سَمِعَ الصَّوْتَ وَ لایَرَی الشَّخْصَ...، 197

إِنَّهُ قالَ بَعْدَ ما صَلَّی العَصْرَ ما بَقِی...، 398

إِنَّهُ لایَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یُسَمِّیهِ بِاسمِهِ...، 24

إِنَّهُ لَمْ یَکُن لِأَحَدٍ مِن آبائی...، 95

إِنِّی تارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ...، 202

إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماما...، 176

إِنِّی خَلَّفْتُ فِیکُمُ الثَّقْلَیْنِ: کِتابَ اللّهِ...، 226

إِنِّی وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی وَ أَنْتَ...، 224

إی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ...، 250

أَلا أَدُلُّکُمْ عَلی قَومٍ أفْضَلُ غَنِیمَةً، 598

ألأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتی...، 281

أَلا مَن دانَ اللّه َ بِوَلایةِ أَمیرِالمُؤمِنینَ...، 447

أَلا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لایُغْفَرُ...، 542

أَلا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِماما...، 297

ألآیاتُ هُمُ الأَئِمَّةُ، وَالآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ...، 321

ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَمْ یُخْرِجْنی مِنَ الدُّنْیا...، 37

أَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الْأَنامِ...، 508

أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الْحیوةِ...، 511

أَللّهُمَ اَرْزُقنا تُوفیقَ الطّاعَةِ...، 300

أَللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ...، 438

أَللّهُمَّ إنّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ...، 714

ص:395

أَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ المَوْتُ...، 585

أللّهُمَّ انصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخذُلْ مَنْ خَذَلَهُ...، 638

أللّهُمَّ انصُرهُ وَ انتَصِر بِهِ لِدینِکَ وَ انصُر...، 638

أَللّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبیحَةِ...، 302، 450، 481

أَلّلهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِنُورِ وَجهِکَ الَّذی أَشرَقَتْ...، 703

أَللّهُمَّ أَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ...، 35

أَللّهمَّ أَصْلِحْ عَبْدَکَ وَ خَلیفَتَکَ...، 313، 728

أللّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ و شِیعَتِهِ...، 117

أَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیلَتِنا هذِهِ وَ مَولُودِها...، 708

أَللّهُمَّ بَلی، لاتَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ...، 248

أَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بارِکْ عَلی صاحِبِ الدَّعْوَةِ النَّبَوِیَّةِ ...، 47

أَللّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی...، 184

أَللّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِیِّکَ شُکْرَ ما أَنْعَمْتَ...، 312

أَللّهُمَّ فَثَبِّتْنی عَلی دینِکَ...، 442

أَللّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الْقائِمِ...، 311، 712

أَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَلیِّ أَمْرِکَ الْقائِمِ...، 714

أَللّهُمَّ هوُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی...، 213

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ، 444

أَما تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمالَکُمْ تُعْرَضُ...، 170

أَمّا جُمْلَةُ الْعِلْمِ فَعِنْدَ اللّه ِ جَلَّ ذِکْرُهُ...، 195

أَما وَ الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ...، 388

أَما وَ اللّهِ لَأُقتَلَنَّ أَنَا وَ ابنایَ...، 97

أَما وَ اللّه ِ لَیُدْخِلَنَّ عَلَیْهِمْ عَدْلَهُ جَوفَ...، 556

أَما یَرضی أَحَدُکُم أَنْ یَکُونَ فی بَیْتِهِ یُنْفِقُ...، 726

أَنَا سَیِّدُ مَنْ خَلَقَ اللّه ُ، عَزَّ وَ جَلَّ...، 719

ص:396

أَنَا صاحِبُ هذَا الأَمْرِ ولکِنِّی لَسْتُ بِالَّذِی...، 721

أَنْتَ صاحِبُ هذَا الأَمْرِ...، 721

أَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیّا سَیَرْجِعانِ...، 590

أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمْ الاْءیمانَ...، 515، 517

أُوْلَ_ئ_ِکَ هُمُ الْوَرِثُونَ الَّذِینَ...، 478

أَوَلَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللّه ِ إِنَّ أَعْمالَکُمْ...، 171

أَوَلَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ...، 694

أَوَلُّ مَنْ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنیا الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ...، 591

أهْلُ بَیْتِی عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی...، 163

أَیّامُ اللّه ِ ثَلاثَةٌ: یَومُ یَقُومُ القائِمُ...، 580

أَیّامُ اللّهِ عَزَّ وَ جلَّ ثَلاثَةٌ...، 270

أَیُّ عُرَیِّ الإِیمانِ أَوْثَقُ؟...، 327

أَیْنَ المُؤَمَّلُ لاِءِحْیاءِ الْکِتابِ وَ حُدُودِهِ...، 511، 742

أَیْنَ مُعِزُّ الأَوْلِیاءِ وَ مُذِلَّ الأَعْداءِ...، 733

أَیُّهَا الناسُ! إِنَّ اللّه َ، جَلَّ ذِکرُهُ...، 149

أَیُّها النّاسُ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُم أَمْرَینِ...، 237

أَیُّهَا النّاسُ مَنْ یُحاجُّنی...، 45

بالسَّکینةِ و الوَقارِ [...] وَ تَعرِفُهُ بِالحَلالِ و الحَرامِ...، 48

بِأَبی اِبنَ خِیَرةِ الإِماءِ......، 639، 724

بِأَبی وَ أُمِّی سَمِیُّ جَدِّی صلی الله علیه و آله، و شَبیهِی...، 723

بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهِ...، 38، 639

بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری...، 224، 636

بِشُرُوطِها وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِها...، 207

بِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجارَها...، 222

بِکُمْ فَتَحَ اللّه ُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ...، 223، 710

ص:397

بِنا یَفْتَحُ اللّهُ وَ بِنا یَخْتِمُ اللّهُ...، 221

بِهِ یَمْحَقُ اللّه ُ الْکَذِبَ وَ یَذْهَبُ الزَمانَ...، 523

بَینا شَبابَ الشِّیعَةِ عَلی ظُهُورِ...، 496

تَأوی إِلَیهِ أُمَّتُهُ کَما تَأْوی النَّحْلَةُ...، 557

تَتَوَقَّدُ مِنْ شُعاعِ الْقُدْسِ...، 38

تَخْلُو الأَرضُ مِنْ حُجَّةِ اللّه ِ...، 719

تَری هَذا الجَبَلَ؟ هذا جَبَلٌ یُدعی...، 123

تُعْرَضُ الأَعْمالُ عَلی رَسُولِ اللّه ِ...، 170

تُمْلَأُ الأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً...، 613

ثُمَّ تَمتَدُّ الغَیبَةُ بِوَلیِّ اللّه ِ...، 292

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیهِمْ...، 137

ثُمَّ لَیُشحَذَنَّ فِیها قَومٌ شَحْذَ القَینِ...، 485

ثُمَّ یَظهَرُ المَهدِیُّ بِمَکَّةَ...، 493

جاءَ ابْنُ الکَوّاءِ إِلی أَمیرِ المُؤْمِنینَ...، 181

جُعِلتُ فِداکَ إِنِّی وَ اللّه ِ أحِبُّکَ...، 105

جَلالَتُکَ تَمنَعُنی مِن مَسأَلَتِکَ...، 75

اَلْحُبُّ فِی اللّه ِ وَ الْبُغْضُ فِی اللّه ِ...، 330

حَدَّثَتْنی الحَکیمَةُ ابنَةُ مُحَمَّدِ...، 77

حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أبِیهِ عَنْ آبائهِ...، 529

الحُسَینُ یَخْرُجُ عَلی أَثَرِ القائِمِ...، 138

خَرَجَ عَن أَبی مُحَمَّدٍ...، 73

خُروجُ الثَلاثَةِ الخُراسانِیُّ و السُّفیانیُّ...، 426

خُروجُ الحُسَیْنِ فِی سَبْعِینَ مِنْ أصحابِهِ...، 137

دَخَلتُ عَلی أَبی مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ...، 77

دَخَلْتُ عَلی رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةِ...، 212

ص:398

دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ...، 70

دَلالَتُهُ فِی العِلمِ وَ استِجابَةِ الدَّعْوَةِ...، 49

دَوْلَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ، و لَمْ یَبْقَ أَهْلُ...، 530

ذاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَماعَةٌ مِنْ أَصْحابِهِ...، 411

ذُرْوَةُ الأَمْرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفْتاحُهُ...، 148

الذِّکْرُ أَنَا وَ الأَْئِمَّةُ أَهْلُ الذِّکْرِ...، 204

ذُکِرَ الْمُحَدَّثُ عِنْدَ أَبی عَبْدِاللّه ِ...، 197

ذلِکَ فِی الرَّجْعَةِ...، 574

الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی ابْنُ سَیِّدَةِ الإِماءِ...، 726

الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...، 201، 277

رَأیَتُهُ بَینَ المَسجِدَینِ وَ هُوَ غُلامٌ...، 77

رِجالٌ کَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبُرُ الحَدِیدِ...، 485

رُوِّینا عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ...، 188

سُئِلَ الإمامُ أَبُوعَبْدِاللّه ِ علیه السلام عَنْ قَولِهِ...، 572

سَأَلتُ أَبا عَبدِاللّه ِ علیه السلام عَن قَولِ اللّه ِ...، 543

سَأَلَ رَجُلٌ مِن أَهلِ الکُوفَةِ أَبا عَبدِاللّه ِ...، 490

سَبْعَ سِنینَ؛ یَطُولُ الأَیّامُ وَ اللَّیالِی حَتّی...، 616

سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبقُونَ بِلا عَلَمٍ یُری...، 414

سَجَدَ لَکَ سَوادی وَ خِیالی وَ آمَنَ بِکَ...، 703

السَّلامُ عَلَی المَهْدِیِ الّذی وَعَدَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ...، 730

السَّلامُ عَلی صاحِبَ الدَّلالاتِ وَ الآیاتِ...، 216

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ...، 212

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ...، 185، 640

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بابَ اللّه ِ الَّذِی لایُؤْتی...، 183

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فی أَرْضِهِ...، 640

ص:399

اَلسَّلامُ عَلی مُحْیِی الْمُؤْمنینَ وَ مُبیرِ الْکافِرینَ...، 511

السَّلامُ عَلی وارِثِ الأَنْبیاءِ...، 44، 639

سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلیٍّ...، 74

سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إیّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ...، 624

سُمِّیَتْ فاطِمَةُ3 مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلائِکَةَ کانَتْ تَهِبْطُ...، 197

شَهادَةُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه ...، 287، 288، 331

الشِّیِعَةُ تُرَبّی بِالأَمانِیِّ مُنْذُ مِائَتَیْ...، 434

الصَّیحَةُ لاتَکُونُ إِلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ...، 428

طُوبی لِشیعَةِ قائِمِنَا الْمُنْتَظِرینَ...، 290، 322، 483

عَدَدَ الأَسباطِ...، 165

عَلامَتُهُ أَنْ یَکُونَ شَیْخَ السِّنِّ...، 40، 722

عَلامَةُ المَهدِیِّ أَنْ یَکُونَ شَدیدا...، 50

عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطُونَ فِی الْثَغْرِ...، 661

عُمْرُ الدُّنیا مِأَةُ أَلْفِ سَنَةٍ...، 595

اَلْعَهْدُ ما أَخَذَ النَّبیُّ عَلَی النّاسِ فِی...، 446

فَإِذا تَمَّتِ السَّبعُونَ السَّنَةِ...، 140

فَإِذا رَأَیتَ الْحَقَّ قَدماتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ...، 738

فَإِذا کانَ ذلِکَ ضَرَبَ یَعسُوبُ...، 495

فَالحَقُّ ما رَضِیتُمُوهُ وَ الباطِلُ...، 253

فَإِنّا نُحِیطُ [یُحِیطُ] عِلْما...، 172

فَاِءنَّ أَمْرَنا بَغْتَةٌ فُجاءَةٌ حینَ لا...، 436

فَإِنّه یَقْسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلُ فِی خَلْقِ...، 554

فَأَمّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ...، 309

فَأَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِی مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوبِ...، 211

فَثَبَّتَنِی اللّه ُ أَبَدا ما حَیِیتُ عَلی مُوالاتِکُمْ...، 586

ص:400

فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ وَ أَرْکانا لِتَوْحِیدِکَ...، 205

فَفَرَضَ اللّهُ... طاعَتَنا نِظاما وَ إِمامَتَنا...، 730

فَکانُوا هُمُ السَّبِیلُ إِلَیْکَ...، 180

فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِی ءٍ مِنْکُمْ بِما یَقْرَبُ...، 296

فَما تُنْکِرُ هذِهِ الأُمَّةُ...، 91

فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یَتَّصِلُ...، 297

فَهذِهِ لاِلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ...، 545

فَهُوَ مَعْدِنُ الإیمانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ...، 537

فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ...، 214

فِی المَرَضِ الَّذِی تَوفّی فِیهِ لِعایِشَةِ...، 192

فِی أَیِّ شی ءٍ أَنْتُمْ. هَیْهاتَ...، 98

فَیَبْعَثُ اللّه ُ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی...، 614

فَیَجْمَعُ اللّه ُ تَعالی لَهُ قَوما قَزَعٌ...، 484

فَیَعُوذُ عائِذٌ مِنَ [فی] الحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ...، 491

فَیَکُونُ فِی کَرَّتِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ...، 595

فیها یُفرَقُ کُلُّ أَمرٍ حَکیمٍ...، 705

فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ...، 595

اَلقائِمُ مَنصورٌ بِالرُّعبِ مُؤَیَّدٌ...، 503

قال: تَقُولُ: یا اَللّهُ یا رَحْمنُ...، 414

قالَ لِی یَوْما یا جابِرُ إِذا...، 178

قَدْرُ الرَّجُلِ عَلی قَدْرِ هِمَّتِهِ...، 293

قَد مَضی وَلکِنْ قَد خَلَّفَ...، 75

قَد وَضَعَ بَنُواُمَیَّةِ...، 66

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللّهِ...، 146

قُلْتُ لَهُ: قَول اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ...، 580

ص:401

قِیمَةُ کُلِّ امرِی ءٍ ما یُحسِنُهُ...، 293

کَأَنّی أَنظُرُ إِلَی الْقائِمِ، 482، 488

کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلی شِیَعَتِنا بِمَسْجِدِ الْکُوفَةِ...، 739

کَأَنّی بِالشِّیعَةِ عِنْدَ فَقْدِهُمُ الثالِثَ مِنْ...، 723

کَأَنّی بِأَصحابِ القائِمِ وَ قَد أَحاطُوا...، 487

کَذَبَ الوَقّاتُونَ، کَذَبَ الوَقّاتُونَ...، 433

کُلُّ ما کانَ فِی الأُمَمِ السّالِفَةِ فَإِنَّهُ...، 583

کُلُّ مَنْ لَمْ یُحِبَّ عَلَی الدِّینِ...، 326

کُلُّنا قائُمٌ بِأَمرِ اللّه ِ، واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ...، 498

کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش...، 161، 162، 163

کَمِ الرِّباطُ عِنْدَکُمْ...، 305

کَما یَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذا سَتَرَها السَّحابِ...، 250

کُنْتُ عِنْدَ أَبی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی فُسْطاطِه فَرَفَعَ...، 623

کُنتُ عِندَ أَبی عَبدِاللّه ِ علیه السلام بِالطَّوافِ، فَنَظَرَ...، 383

کُونِی مَکانَکَ، یا أُمَّ سَلَمَة...، 213

لِئَلاّ یَکُونَ لِأحَدٍ فی عُنُقِهِ...، 95، 723

لَ_ئ_ِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَ_فِقُونَ وَ الَّذِینَ...، 459

لا إِلهَ إِلاَّ اللّه ُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی...، 207

لا أَدْرِی إِلاّ أَنْ تُعَلِّمَنِی...، 694

لابُدَّ لِصاحِبِ هذا الأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ...، 122

لا، وَلکِنْ لِأَوْصِیائِی مِنْهُمْ عَلِیٌّ...، 237

لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ...، 315

لا، وَلَو أَدرَکْتُهُ لَخَدِمتُهُ أَیّامَ حَیاتی...، 637

لایُحِبُّهُم إلاّ مَنْ طابَتْ وَلادَتُهُ وَلایُبْغِضُهُم...، 235

لایَخرُجُ القائِمُ مِن مَکَّةَ حَتّی تَکمِلُ...، 491

ص:402

لایُری جِسْمُهُ، وَ لایُسَمّی بِاسمِه...، 89

لا یُسَلِّمُ عَلَیهِ مُسَلِّمٌ إِلاّ...، 640

لا یَطَّلِعُ عَلی مَوْضِعِه أَحَدٌ مِنْ وَلِیٍّ...، 116

لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ...، 446

لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیا عَلَیْنا بَعْدَ شِماسِها...، 268

لَتُوْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ...، 592

لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ...، 198

لَقَدْ کانَ فِیما قَبْلِکُمْ مِنَ الأُمَمِ مُحَدَّثُونَ...، 199

لَقَدْ کانَ فِیمَنْ کانَ قَبْلِکُمْ...، 200

لَمْ تَخْلُ الأَرْضُ مُنْدُ کانَتْ مِنْ حُجَّةٍ...، 252

لَنْ یَزالَ هذَا الدِّینُ قائِماً...، 225

لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا، وَفَّقَهُمُ...، 303

لَو أَنَّ أَشیاعَنا، وَفَّقَهُمُ اللّه ُ لِطاعَتِهِ...، 107، 451

لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةٌ...، 488

لَوْ بَقِیتِ الأَْرْضُ بِغَیْرِ إِمامٍ لَساخَتْ...، 225

لَوْ بَقِیتِ الأَرْضُ یَوما بِلا إِمامٍ مِنّا لَساخَتْ بِأهلِها...، 636

لَوْخَلَتِ الأَرضُ طَرَفَةَ عَینٍ مِنْ حُجَّةٍ...، 719

لَولا مَنْ یَبْقی بَعْدَ غَیْبَةِ قائِمِکُمْ...، 661

لَو لَمْ یَبْقِ فِی الأَرْضِ إِلاّ اثنانَ...، 242

لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا إِلاّ یَوْمٌ واحِدٌ...، 266

لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فِیها أَقْوامٌ...، 97

لَیْسَ بَیْنَ اللّه ِ وَ بَیْنَ حُجَّتِهِ حِجابٌ...، 204

لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ...، 425

لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنا...، 580

لَیَعِدَنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقائِمِ...، 304

ص:403

لَیَنزَعَنَّ عَنکُم قُضاةَ السُّوءِ، وَ لَیَقْبِضَنَّ...، 386

ما أَحْسَنُ الصَّبرُ وَ انتِظارُ الفَرَجِ أَما سَمِعتَ...، 725

ما بَعَثَ اللّه ُ نَبِیِّا مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهُلُمَّ جَرّا...، 592

ما تَسْتَعْجِلوُنَ بِخُروجِ القائِمِ! فَوَاللّه ِ...، 383

ما تُنْکِرُونَ أَنْ یُمِدَّ اللّه ُ...، 54

ما زالَتِ الْأَرْضُ إِلاّ وَلِلّهِ تَعالی...، 243

مازالتِ الأَرضُ إِلاّ و لِلّهِ فِیها...، 254

ما عَلاماتُ القائِمِ مِنْکُم إِذا خَرَجَ؟...، 722

ما لَکُمْ تَسُؤُونَ رَسُولَ اللّه ِ...، 170

ما مِنْ لَیْلَةِ جُمْعَةٍ إِلاّ وَ لِأَوْلِیاءِ...، 199

ماؤُکُمْ أَبْوابُکُمْ أَیِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ...، 521

مَبْلَغُ عِلْمِنا عَلی ثَلاثَةِ وُجُوهٍ...، 187

مَساجِدُهُمْ مَعْمُورَةِ بِالأَذانِ وَ قُلُوبُهُمْ...، 738

مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ أرَادَ أنْ...، 165

مَعاشِرَ النّاسِ! مَنْ یُطِعِ اللّه َ...، 447

مَعرِفَةُ أَهلِ کُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمُ...، 150، 657

مَنِ ارْتَبَطَ دابَّةً مُتِوَقِّعا بِهِ أَمْرَنا...، 305

مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَرْکِبَ سَفینَةَ النَّجاةِ...، 330

مَنْ أَحَبَّکُمّ فَقَدْ أَحَبَّ اللّه َ...، 235

مَنْ أَحَبَّ لِلّهِ وَ أَبْغَضَ لِلّهِ...، 326

مَن أدْرَکَ مِنکُم قائِمَنا فَلیَقُلْ حینَ یَراهُ...، 640

مَنْ أَرادَ اللّه َ بَدَءَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَدَّهُ...، 210

مَنْ أَقَرَّ بِتَوْحِیدِ اللّه ِ... وَ أَقَرَّ بِالرَّجْعَةِ...، 581

مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْیاءٍ فَهُوَ مُؤْمِنٌ...، 581

مِنْ بَنی هاشِمٍ مِنْ ذُرْوَةِ طَوْدِ العَرَبِ...، 50

ص:404

اَلْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنا کَالْمُتِشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّهِ...، 290

مَنْ دانَ بِدِینِی وَ سَلَکَ مِنهاجِی...، 229

مَنْ دَعا إِلَی اللّهِ تَعالی أَرْبَعینَ...، 302

مَن رَضِیَ عَنِ اللّه ِ بِالقَلیلِ...، 284

مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ...، 296، 319

مَنْ عَمِلَ بِما یَعْلَمْ عَلَّمَهُ اللّهُ...، 155

مَنْ قالَ بَعْدَ صَلوةِ الْفَجْرِ...، 314

مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ...، 447

مَنْ ماتَ بِغَیْرِ إمامٍ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً...، 247

مَنْ ماتَ لایَعْرِفُ إِمامَهُ ماتَ مِیتَةً...، 146

مَنْ ماتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهذَا...، 290، 694

مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ...، 146، 184، 295

مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةً جاهِلِیَّةً...، 146، 247، 295

مِنْ وُلْدِی اثْناعَشَرَ...، 163

مِنْ وُلْدِی أَحَدَ عَشَرَ نُقَبَاء نُجَباء...، 164

مَنْ یَتَولَّ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا...، 328

اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی لَوْنُهُ...، 38

اَلمَهدیُّ سَمْحٌ بِالمالِ، شَدیدٌ...، 386

المَهْدِیُّ طاوُوسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ...، 39

المَهدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فاطِمَةٍ...، 137

المَهْدِیُ مِنْ وُلْدِی، إسْمُهُ إسمی...، 36

اَلْمَهدِیُّ مِنْ وُلْدِی وَجْهُهُ کَاْلقَمَرِ الدُّرِیِّ...، 38

اَلْمَهدِیُّ مِنِّی أَجلَی الجِبْهَةِ أَقْنَی الأَنْفِ...، 38

النَّبیَ صلی الله علیه و آله لَمَّاقُبِضَ إِرْتَدَّ النّاسُ عَلی...، 448

النُّجُوم أَمانٌ لِأَهْلِ السَّماءِ...، 218، 219

ص:405

نَحْنُ الأُمَّةُ الْوُسْطی وَ نَحْنُ شُهَداءُ اللّه ِ...، 173

نَحْنُ الَّذِینَ بِنا یُمْسِکُ السَّماءَ...، 222

نَحنُ العالِمُونَ (القائِمُونَ) بِأَمرِهِ...، 150، 181

نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوْعِنا...، 332

نَحْنُ خُزّانُ عِلْمِ اللّه ِ، نَحْنُ تَراجِمَةُ...، 201

نَحْنُ عِبادُ اللّهِ المُکْرَمُونَ الَّذِینَ...، 231

نَحْنُ قَومٌ فَرَضَ اللّهُ عَزَّ وَ جلَّ...، 167

نَحْنُ وَ إِنْ کُنّا ثاوِینَ...، 121

نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِاللّه ِ وَ خَزَنَةُ...، 185

نَزَلَتْ فِی القائِمِ وَ أَصْحابِهِ...، 267

نَزَلَتْ هذِهِ الاْیةُ الَّتی فی سُورَةِ الْحَدیدِ...، 510

نَظَرَ اللّه ُ (سُبْحانَهُ) إلی أَهلِ الأَرْضِ...، 234

نَعَمْ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ...، 694

نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قالَ اللّهُ تَعالی...، 167

نَعَم یا أَبابَصیرٍ إِحدیهُما أَطوَلُ...، 85

و اجعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظلُومِ عِبادِکَ...، 538، 742

وَ اخلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّینِ...، 387

وَ إِذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام ضَرَبَ...، 740

وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّارَأْتُمْ...، 569

وَ اعلَمْ أَنَّ خَلاصَکَ وَ نَجاتَکَ فی حَقنِ الدِّماءِ...، 387

وَ اعْلَمُوا أَنَّ الأَرْضَ لاتَخلُو...، 101

وَ اعلَموُا أَنَّکُم إِنِ اتَّبعَتُم طالِعَ...، 388

وَ اعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ...، 512

وَ الأَْئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَیْهِمْ أَعْمالُ...، 171

وَ الحَقُّ مَعَکُم وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ...، 253

ص:406

وَ الَّذِی بَعَثَنی بِالحَقِّ بَشِیرا لَیَغِیبَنَّ...، 724

وَاللّه ِ إِنّا لَخُزّانُ اللّه ِ فِی سَمائِهِ...، 185

وَاللّهِ إِنَّ أَرْواحَنا وَ أَرْواحَ النَّبِیِّینَ...، 198

وَ اللّه ِ إِنَّ صاحِبَ هذَا الأَمرِ لَیَحضُرُ...، 90

وَ اللّهِ لَقَدْ عَهِدَ إِلَینا...، 139

وَ اللّه ِ لَیُرَدَّنَّ وَ لَیُحضَرَنَّ السَّیدُ الأکْبَرُ...، 592

وَ اللّهِ لَیَغیبَنَّ غَیْبَةً لایَنْجُو...، 314

وَ اللّه ِ لََیمْلِکنَّ رَجُلٌ مِنّا أَهْلَ البَیْتِ...، 617

وَ اللّه ِ ما تَرَکَ اللّه ُ أَرضَا مُنذُ قَبَضَ...، 243

وَ اللّهِ ما مِنّا إِلاّ مُقْتُولٌ شَهِیدٌ...، 139

وَ اللّهِ ما نَزَلَ تَأْوِیلُها بَعْدُ...، 264

وَ اللّهِ یا أَبا خالِدٍ لایُحِبُّنا...، 156

وَ إِنَّ لِی الکرَّةُ بَعْدَ الکَرَّةُ...، 591

وَ إِنِّی لَأَمانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ...، 219

وَ إِنِّی... مُعْتَرِفٌ بِکُمْ، مُؤْمِنٌ بِإِیابِکُمْ...، 586

وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا...، 180

وَأَسْئَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ...، 585، 715

وَ أَعِنّا عَلی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ...، 298

وَ أَفْضَلُ الأَعمالِ انتِظارُ الفَرَجِ مِنَ اللّه ِ...، 286

وَ أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ...، 314، 440

وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا...، 309، 368، 643

وَ أَمّا العَبدُ الصّالِحُ...، 53

... وَ أَمّا شَبَهُهُ مِن جَدِّهِ المُصطَفی...، 497

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّه إلی اللّه ِ...، 437

وَ أَما وَ اللّه ِ لَیُدْخِلَنَّ (القائِمُ) عَلَیهِم...، 389

ص:407

وَ أَمّا وَجْهُ الاْءِنْتِفاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالاْءِنْتِفاعِ، 250

وَ أَنَا أُریدُ أَن أَسأَلَهُ عَنِ الخَلَفِ...، 77

وَ أَنْتَ مِنّا، یا جَبْرَئَیِلُ...، 213

و أنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقٌّ لارَیْبَ فیها...، 322

وَ أَنَّ رَجْعَتِکُمْ حَقٌ لا رَیْبَ فِیها یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْسا...، 587

وَ تُؤْتُونَ الْحِکْمَةَ فِی زَمانِهِ حَتّی أَنَّ...، 550

وَ جَعَلَ صَلوتَنا عَلَیْکُمْ وَ ما خَصَّنا...، 230

وَجْهُ الحِکمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الحِکْمَةِ...، 110

وِراثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ مِنْ عَلِیٍّ...، 191

وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ...، 465، 470

وَ رَضِیکُمْ... أَرْکانا لِتَوْحِیدِهِ...، 205

وَ کُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً وَ نَهَجْتَ لَهُ ...، 240

وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه ِ...، 33

وَ لایَزالُ الدِّینُ قائِما حَتّی تَقُومَ...، 162

وِلایَةُ عَلِیِ بْنِ أَبِیطالِبٍ حِصْنِی...، 207

وُلِدَ لَنا مَولُودٌ فَلیَکُن عِندَکَ مَستُورا...، 74

وَ لَمْ تَخْلُ الأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللّهُ ادَمَ...، 248

وَ مَثَلَ الأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِی...، 226

وَ مَنْ أَرادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلی...، 44، 45، 46

وَ هُمْ أَطْوَعُ من الأَمةِ لِسَیِّدها...، 487

وَ هُوَ کَأُقْحُوانَةِ أُرْجُوانِ قَدْ تَکاثَفَ عَلَیْهَا...، 41

وَ یَأْتِی عَلی أُمَّتِی زَمانٌ لا یَبْقی...، 537، 738

و یَأْمُرُ اللّه ُ الفَلَکَ فِی زَمانِهِ فَیُبْطِی ءُ...، 616

وَ یَجیِیءُ وَ اللّهِ ثَلاثَ مَائَةٍ...، 492

وَیْحَکَ إِنّی لَستُ کَأنتَ، إِنَّ اللّه َ فَرَضَ...، 385

ص:408

و یَسیِرُ الرُّعبُ قُدّامَها شَهرا...، 503

وَ یُعْطِی النّاسَ عَطایا مَرَّتَینِ فِی السَّنَةِ...، 554

هذا صاحِبُکُم...، 76، 77

هذا صاحِبُکُم مِن بَعْدی وَ خَلیفَتی...، 76

هذا یَوْمٌ عَظیمُ الشَّأنِ...، 447

هذِهِ النُّجُومُ الَّتِی فِی السَّماءِ...، 220

هَلِ الإیمانُ إِلاَّ الحُبُّ وَ البُغضُ...، 326

هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ وَ خابَ مَنْ جَحَدَکُمْ...، 227

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأتِیَهُمْ...، 436

هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ اللّهَ مَهْدِیَّهُمْ...، 267

هُمْ أَصحابُ المَهْدِی فِی آخِرِالزَّمانِ...، 266

هُمْ [وَاللّهِ] شِعَتُنا أَهْلُ البَیْتِ...، 266

هُوَ الَّذِی تُطْوی لَهُ الأَرْضُ وَ یَذِلُّ لَهُ کُلُّ صَعْبٍ...، 106

هُوَ الفَصلُ لَیْسَ بِالهَزْلِ هُوَ النّاطِقُ...، 537

هُوَ خاصٌّ لِأقوامٍ فِی الرَّجْعَةِ بَعْدَ المَوْتِ...، 573

هِیَ أَفْضَلُ لَیلَةٍ بَعدَ لَیلَةِ القَدرِ...، 707

هِیَ ساعَةُ الْقائِمِ علیه السلام تَأتِیَهُمْ...، 436

هؤُلاءِ بَنُو إِسْرائِیلِ نُصِبَ لَهُمْ...، 229

یا أَبَاالْقاسِمِ، إِنَّ الْقائِمَ...، 288

یا ابن النُّعمان إنَّ العالِمَ لایَقْدِرُ أنْ یُخْبِرَک...، 441

یا ابنَ رَسوُلِ اللّه ِ وَ مَنِ القائِمُ...، 726

یا أَبَاالقاسِمَ هذا وَاللّه ِ دِینُ اللّه ِ...، 238

یا أَبابَصِیرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ یُرِیدُ الدُّنْیا...، 693

یا أَبا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ...، 189

یا أَبامُحَمَّدٍ! وَ إِنَّ عِنْدَنا الجامِعَةَ...، 193

ص:409

یا أَبانُ، سَیَأتِیَ اللّه ُ بِثَلاثَ مَائَةَ...، 499

یَا بنَ الایاتِ وَ البَیِّناتِ یَا بنَ الدَّلائِلِ...، 216

یا بنَ المازِیارِ أَبی أَبُو مُحَمَّد...، 120

یَابنَ بُکَیرِ إِنّی لَأقُولُ لَکَ قَولاً...، 104

یَابنَ رَسُولِ اللّهِ بِأَبی أَنْتَ وَ أُمّی...، 657

یا جابِرُ إِنَّ لِبَنِی العَبّاسِ رایَةً...، 498

یا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّا...، 511

یا دِعْبِلُ الإِمامُ بَعدَی مُحَمَّدٌ ابْنی وَ بَعْدَ...، 720

یا رَسُولَ اللّه ِ مَتی یَخْرُجُ الْقائِمُ مِنْ...، 435

یا زُرارَةُ إِنْ أَدْرَکْتَ ذلِکَ الزَّمانَ...، 150

یا عَلیُّ بنُ مُحَّمدٍ السَّمُریُّ...، 32، 684

یا عَلِیُّ لایُحِبُّکَ إِلاّ مَنْ طابَتْ...، 234

یا مُحَمَّدُ، مَنْ أَخْبَرَکَ عَنّا تَوقِیتا...، 437

یا مَعْشَرَ الخلائِقِ أَلا وَ مَنْ...، 44

یَأْتِی عَلی اُمَّتِی زَمانٌ لایَبقی مِنَ القُرآنِ...، 737

یُبایِعُ القائِمَ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ...، 484

یَبْعَثُ اللّه ُ رَجُلاً فِی آخِرِ الزَّمانِ...، 615

یَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الإمامِ یَطْلُبُونَ...، 486

یَتَنَعَّمُ أُمَّتی فِی زَمَنِ الْمَهْدی نِعْمَةً...، 527

یُجَرِّدُ السَّیفَ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ...، 449

یُحْیِیها اللّه ُ عَزَّ و جَلَّ بِالْقائِمِ علیه السلام ...، 549

یَخافُ عَلی نَفسِهِ الذَّبحَ...، 93

یَخْرُجُ ابْنُ آکِلَةِ الأَکْبادِ مِنَ...، 424

یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی فی آخِرِالزَّمانِ...، 39

یَرْجِعُ إلَیْکُمْ نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و آله و أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام و الأَئمَّةُ علیهم السلام ...، 590

ص:410

یُطَهِّرُ اللّه ُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ...، 547

یُطَهِّرُ اللّه ُ بِهِ الْأَرْضِ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ...، 524

یُعْجِبُنی أَنْ یَفْرُغَ الرَّجُلُ نَفْسَهُ...، 706

یَعْطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا...، 538

یَعْلَمُهُ إِلاّ أَنَّهُمْ لایَرَوْنَ...، 195

یَعنی بِمَوْتِها کُفْرَ أَهْلِها وَالْکافِرُ...، 509

یَعْنِی خُرُوجُ القائِمِ الْمُنْتَظَرِ...، 322

یَعْنی «لَوِ استَقامُوا عَلی» وَلایَةِ...، 526

یَعْنِی یُصلِحُ «الأَرْضَ» بِقائمِ آلِ مُحَمَّدٍ...، 549

یُفَرِّجُ اللّه ُ بِالْمَهْدِ¨یِّ عَنِ الْأُمَّةِ...، 546

یُفَرِّقُ المَهدِیُّ أَصحابَهُ فی جَمیعِ البُلدانِ...، 536

یَفْقِدُ النّاسُ إِمامَهُم، یَشهَدُ المَواسِمَ...، 89

یَکوُنُ الْمَهْدِیُّ فی أُمَّتی... تَتَنَعَّمُ أُمَّتی...، 553

یَکونُ أَوْلی بِالنّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ...، 48

یَکُونُ تِسعَةُ أَئِمّةٍ بَعدَ...، 71

یَکُونُ لِصاحِبِ هَذا الأَمْرِ غَیْبَةٌ...، 124

یَمُصُّونَ الِّثمادُ وَ یَدَعُونَ النَّهْرَ الْعَظِیمِ...، 189

یَمْلَأُ الأَرضَ عَدلاً بَعدَ...، 390، 391

یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا وَ نُورا...، 546

یَمْلِکُ تِسْعَ عَشَرَةَ سَنَةً وَ أَشْهُرا...، 615

یَوْمَئِذٍ الحَقُّ للرَّحمنِ...، 271

یَوْمَ الفَتْحِ یَوْمَ تُفْتَحُ الدُّنیا...، 273

یُؤَیِّدُهُ بِثَلاثَةِ أَجنادٍ...، 503

ص:411

اشخاص

آدم، 44، 45، 46، 56، 77، 78، 189، 190، 223، 243، 248، 270، 366، 429، 444، 446، 592

آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن، 418، 660

آل بویه، 158

آل سام، عبدالاعلی مولی، 123

ابان بن تغلب، 499

ابن ابی دنیا ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید بن سفیان، 563

ابن ابی قره، 311، 712

ابن اثیر، علی بن محمد، 21، 259، 260

ابن بابویه، علی بن حسین بن بابویه، 32، 158

ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، 307

ابن حماد، محمد بن علی، 50، 418، 494، 761

ابن حنبل، احمد، 161، 736

ابن داود، 132

ابن شهرآشوب، محمد بن علی، 165

ابن صباغ مالکی، 212

ابن عباس، عبدالله بن عباس، 69، 70، 166، 211، 226، 228، 229، 568

ابن فارس، احمد بن فارس، 259

ابن مسعود، عبدالله بن مسعود، 161، 234

ابن منظور، محمد بن مکرم، 240، 457، 762

ص:412

ابن مهزیار، ابراهیم بن مهزیار، 40، 41

ابوالأدیان بصری، 80

ابوبصیر محمد بن قاسم بغدادی، 71، 85، 116، 169، 188، 193، 217، 411، 490، 543، 693

ابوذر غفاری، 226، 233، 449

ابوعتاب، 33

ابومحمد فضل بن شاذان، 660

ابومعاش، زین الدّین علی بن فاضل، 263

ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، 563

ابوهاشم جعفری، 74

ابوهریره، عبد الله بن عامر، 166

ابی سفیان، 424

ابی غانم خادم، 75

احمد بن ابراهیم بن مخلّد، 32

احمد بن محمد بن عبداللّه، 72

اُخْنُوخ بن یرد (ادریس)، 57

اسحاق، 36، 73، 74، 77، 78، 175

اسحاق بن یعقوب، 219، 250، 309، 314، 437

اسماعیل، 7، 45، 77، 161، 258، 355، 356، 418، 642، 649، 763، 764، 768

اصفهانی، میرزا عبداللّه ، 129

اقطع، عمربن عبداللّه، 21

الیاس، 195

امام باقر علیه السلام محمد بن علی علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام حسن بن علی علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام حسن بن علی علیه السلام

امام حسین علیه السلام حسین بن علی علیه السلام

ص:413

امام رضا علیه السلام علی بن موسی علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام علی بن الحسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام جعفر بن محمد علیه السلام

امام علی علیه السلام علی بن ابیطالب علیه السلام

امام موسی کاظم علیه السلام موسی بن جعفر علیه السلام

امام مهدی علیه السلام حجت بن الحسن علیه السلام

امام هادی علیه السلام علی بن محمد علیه السلام

ام خالد، 493

ام سلمه، 137، 213، 491

امین، سید محسن، 24، 26

انباری، 129

انصاری، ابودجانه، 592

انصاری، جابر بن عبدالله، 36، 70، 166، 177، 250

اَنوش بن شیث، 57

ایوب، 46، 78

أمّ ایمن، 492

بحرالعلوم، سیدمهدی، 128، 646، 688

بخاری، محمد بن اسماعیل، 161

برقی، محمد بن خالد، 79، 217

بروجردی، سیدمحمد حسن، 640، 641

برید بن معاویه، 201

بکیر بن أعین، 590

بنی تمیم، 140

بنی نضیر، 502

بوش، جورج، 8

ص:414

بهبهانی، وحید، 128

بهلول، محمدتقی، 697

جابر بن سمره، 160، 161

جعفر بن علی صائقه، 21

جعفر بن محمد علیه السلام، 48، 52، 54، 57، 58، 85، 89، 90، 93، 95، 105، 110، 115، 116، 121، 123، 125، 137، 138، 139، 146، 150، 164، 167، 169، 170، 171، 173، 179، 180، 185، 186، 188، 190، 191، 192، 193، 194، 197، 198، 199، 200، 201، 215، 216، 217، 221، 222، 225، 242، 243، 244، 246، 248، 250، 252، 254، 267، 270، 273، 276، 286، 287، 290، 296، 301، 302، 304، 309، 314، 315، 316، 319، 321، 322، 326، 332، 383، 384، 386، 389، 404، 411، 413، 414، 424، 425، 436، 437، 438، 441، 482، 483، 485، 486، 487، 488، 489، 490، 496، 497، 499، 503، 510، 534، 535، 536، 540، 543، 551، 552، 556، 571، 572، 574، 580، 581،582، 584، 585، 588، 589، 592، 593، 595، 614، 616، 624، 637، 641، 648، 661، 693، 694، 706، 711، 714، 715، 717، 718، 738

جعفر کذّاب، 80

جعفی، ابوعبداللّه، 305

جعفی، اسماعیل بن ابراهیم، 161

جعفی، جابر بن یزید، 491، 564، 617، 498

جلالی، عباس، 154، 344، 430، 769، 774

جمیل بن درّاج، 580

جوادی آملی، عبدالله، 153، 645، 646، 685، 687، 691، 695، 696، 764، 780

جوسق، 80

الجوهری، عبید بن شریة، 58

حاجز وشّا، 81

حازم، 85، 244

حبابه والبیه، 493

ص:415

حجت بن الحسن علیه السلام، 1، 2، 3، 5، 6، 7، 11، 12، 14، 17، 19، 26، 29، 30، 34، 35، 37، 38، 39، 40، 41، 42، 44، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 59، 61، 62، 63، 64، 65، 68، 69، 71، 72، 76، 80، 82، 85، 86، 87، 88، 90، 91، 94، 95، 96، 97، 98، 99، 102، 104، 106، 111، 113، 114، 115، 117، 119، 120، 121، 122، 123، 125، 126، 127، 129، 134، 136، 138، 139، 140، 141، 143، 145، 150، 152، 154، 157، 158، 159، 171، 216، 257، 261، 262، 263، 264، 267، 268، 272، 273، 275، 276، 277، 280، 287، 290، 291، 296، 298، 299، 300، 301، 303، 304، 305، 307، 310، 312، 313، 315، 316، 317، 318، 319، 323، 331، 334، 335، 336، 337، 341، 342، 343، 344، 345، 347، 348، 349، 350، 351، 352، 353، 354، 362، 367، 368، 370، 371، 372، 374، 385، 377، 386، 387، 388، 390، 394، 394، 399، 419، 422، 425، 431، 440، 442، 450، 451، 457، 469، 474، 477، 480، 484، 487، 489، 492، 493، 496، 497، 500، 502، 503، 504، 509، 510، 512، 519، 522، 523، 524، 528، 529، 530، 531، 532، 533، 534، 535، 536، 537، 538، 539، 540، 541، 542، 543، 544، 546، 548، 549، 550، 551، 552، 553، 555، 556، 557، 558، 560، 565، 585، 592، 593، 594، 600، 602، 605، 607، 608، 612، 613، 614، 615، 616، 618، 620، 621، 622، 627، 628، 631، 632، 633، 634، 635، 637، 638، 639، 640، 641، 642، 645، 646، 647، 648، 649، 654، 656، 658، 664، 665، 673، 674، 677، 680، 683، 684، 685، 686، 687، 689، 690، 694، 695، 697، 717، 718، 719، 721، 723، 725، 726، 727، 729، 730، 731، 732، 733، 734، 735، 737، 739، 741، 746، 748، 750، 756، 757، 758، 759، 760، 761، 763، 764، 765، 770، 771، 772، 773، 774، 775، 776، 777، 780، 781

حر عاملی، محمد بن حسن، 128، 347، 579، 594، 595، 596، 659

حزقیل، 492

حسن بن جهم، 694

ص:416

حسن بن علی علیه السلام، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 25، 26، 27، 28، 29، 32، 36، 47، 62، 66، 67، 68، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 81، 82، 83، 87، 88، 97، 102، 115، 139، 145، 153، 154، 158، 160، 166، 169، 185، 202، 213، 216، 223، 228، 230، 238، 240، 258، 260، 299، 305، 309، 311،313، 314، 334، 343، 345، 346، 347، 387 425، 441، 456، 516، 517، 559، 561، 565، 567، 591، 592، 606، 611، 615، 628، 660، 712، 718، 720، 721، 725، 759، 764، 769، 770، 771، 773، 777، 778

حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 25، 26، 27، 28، 29، 30، 36، 48، 62، 65، 66، 67، 68، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 87، 88، 102، 103، 123، 216، 223، 230، 285، 309، 314، 334، 386، 606، 660، 718، 720، 723، 761، 772

حسین بن ابی علاء، 167

حسین بن خالد، 726

حسین بن علی علیه السلام، 97، 138، 140، 149، 150، 209، 210، 213، 222، 441، 498، 587، 590، 591، 594، 605، 637، 657، 711، 775

الحسینی الاسترآبادی، سید شرف الدین علی، 263

حسینی بحرانی، سیّد هاشم ، 131، 178، 262، 509

حکیمه، 21، 22، 23، 76، 77

حلی، حسن بن یوسف (علامه)، 109، 132، 691

حلی، شیخ جلال الدین عبداللّه بن حرام ، 130

حلّی، شیخ شمس الدّین بن نجیح ، 130

حمران، 451، 593، 595

حموی، یاقوت، 124

حوا، 56

خثعمی، عبدالکریم ، 616

خزاز، حسن بن علی ، 118

خزّاز قمی، علی بن محمد ، 163

خزاعی، دعبل، 316، 720، 721

خمینی، سید روح الله، 340، 346، 361، 369، 531، 742

داوود، 46، 58، 74، 161، 210، 593، 762

دخیّل، علی محمد علی ، 58

دوانی، علی ، 347

دومغ، 58

ص:417

دوید بن زید بن نهد، 58

رازی، شیخ محمد ، 344

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 240، 258، 457، 766

رشید، هجری، 493

ریّان، 58، 721

زبیده، 492

زرارة بن اعین، 150

سدیر، 95، 96، 200

سعیده، 140

سفیانی، 33، 424، 426، 430، 684

سلمان فارسی، 163، 231، 592، 593

سلمه، 80، 156، 212، 213

سلیمان بن داوود (پیامبر)، 58، 160

سلیم بن قیس، 173، 236

سمّان، 27، 80

سَمُری، ابوالحسن علی بن محمد ، 26، 32، 88، 395

سمیه، 82، 492، 766

سوسن، 20

سیّد شمس الدّین، 127، 128، 132

سیوطی، جلال الدین، 211، 563، 564، 568، 768

شداد، 58

شفیعی سروستانی، ابراهیم ، 3، 153، 154، 398، 781

شمعون، 20، 45

شوشتری، قاضی نوراللّه ، 128، 135

شهید اول، محمد بن مکی العاملی، 128، 135

ص:418

شیث بن آدم، 45، 56، 57

شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین، 22، 32، 54، 76، 77، 89، 93، 95، 104، 151، 158، 159، 165، 185، 204، 207، 214، 218، 221، 228، 229، 231، 233، 235، 236، 239، 249، 262، 288، 290، 330، 342، 427، 560، 568، 569، 579، 659، 660، 768

شیخ طوسی، محمد بن حسن، 26، 28، 29، 30، 31، 32، 55، 72، 73، 74، 79، 82، 85، 90، 94، 100، 108، 109، 115، 116، 118، 120، 122، 123، 217، 260، 262، 313، 343، 344، 422، 424، 427، 561، 568، 579، 659، 660، 663، 728، 769

شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، 19، 55، 68، 69، 83، 87، 106، 107، 121، 262، 297، 343، 422، 559، 561، 562، 575، 576، 579، 589، 659، 660، 663، 770

صافی گلپایگانی، لطف الله، 93، 135، 136، 153، 350، 352، 640، 652، 654، 770

صالح، 24، 46، 53، 96، 172، 176، 177، 249، 356، 363، 477، 478، 479، 480، 485، 512، 514، 601، 720، 726، 775

صدر، سید صدرالدین ، 618، 619

صدر، سیدمحمدباقر ، 55، 59، 63

صدر، شهید سید محمد ، 140، 258

صقیل، 20

صیانه، 492

صیقل، 20، 485

ضراب اصفهانی، 117

طباطبایی، محمدحسین، 155، 175، 458، 459، 465، 467، 475، 476، 479، 514، 519، 576، 771

طبرسی، فضل بن حسن، 85، 166، 168، 228، 345، 659، 771

طوسی، خواجه نصیرالدین ، 47، 108، 109

الطیالسی، ابوداود، 160، 766

طیبی کوفی، فضل بن یحیی بن علی ، 128،130، 135

ص:419

عاد، 58، 83، 100، 102، 145، 191، 192، 247، 353، 369، 388، 390، 401، 403، 439، 457، 474، 541، 551، 552، 555، 556، 557، 578، 621، 741

عاصم بن زیاد، 385

عاملی، سید جعفر مرتضی ، 128، 347، 579، 594، 595، 596، 659

عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی، 238، 239، 288

عبدالله بن سنان، 414

عثمان بن حنیف، 297

عثمان بن سعید ، 26، 27، 29، 80

العدوانی، ذوالاصبع ، 58

عُزَیر، 58، 96، 571

عزیزی، مجتبی ، 344، 628، 769

عسقلانی، ابن حجر ، 620

العصفری، ابوسعید ، 164

عقید، 63، 80، 87، 349، 350، 365، 398، 410، 560، 573، 747

عکرمه، 229

علم الهدی، سید مرتضی ، 660

علوی، محمد بن احمد ، 75

علی بن ابیطالب علیه السلام، 22، 23، 26، 39، 49، 70، 71، 78، 81، 89، 97، 101، 113، 118، 130 135، 159، 164، 171، 173، 181، 186، 188، 190، 191، 192، 193، 198، 203، 206، 212، 213، 216، 217، 218، 219، 221، 224، 226، 229، 231، 234، 235، 236، 246، 248، 248، 265، 267، 285، 293، 297، 328، 385، 386، 387، 388، 415، 424، 441، 446، 447، 484، 485، 493، 493، 495، 495، 499، 508، 521، 525، 526، 531، 536، 538، 540، 541، 546، 572، 590، 591، 595، 622، 632، 638، 639، 697، 705، 711، 736، 740، 741، 772، 774، 776، 779

علی بن بلال، 78

ص:420

علی بن الحسین علیه السلام، 52، 213، 214، 221، 289، 292، 298، 312، 493

علی بن فاضل، 128، 129، 131، 132، 133، 134، 135

علی بن محمد علیه السلام، 21، 27، 55، 65، 66، 74، 76، 79، 102، 103، 121، 185، 216، 227، 238، 257، 260 586، 661، 685، 686، 710، 761، 765، 769، 771، 780، 781

علی بن موسی علیه السلام، 6، 15، 39، 48، 89، 117، 139، 147، 171، 207، 214، 216، 247، 312، 316، 435، 523، 547، 569، 581، 583، 694، 718، 719، 720، 723، 725، 727، 729

علی بن موسی بن طاووس، 44، 206، 212، 304، 418، 442، 511، 532، 639، 705، 708

علی بن یقطین، 434

عمار یاسر، 493

عمر بن خطاب، 237

عمرو اهوازی، 77

عمری عثمان بن سعید

عیسی، 45، 46، 53، 64، 96، 282، 345، 346، 351، 352، 571، 763

فاضل لنکرانی، محمد، 655، 690

فاطمه زهرا علیهاالسلام، 20، 448، 730، 768

فزاری، جعفر بن محمد بن مالک ، 78

فضیل بن یسار، 326، 433

فیض کاشانی، محمد محسن، 187، 191، 773

قاضی عیاض، 563

قتاده، 228، 568

قزوینی، سید محمدکاظم ، 141، 620

قلانسی، حمدان بن احمد ، 75

قمی، احمد بن اسحاق بن سعد ، 36، 73

قمی، احمد بن علی بن ابراهیم ، 158

قنواء، 493

ص:421

قیصر روم، 20

قینان بن انوش، 57

کشی، 75، 258، 268، 460، 562، 579

کلینی، محمد بن یعقوب ، 69، 77، 163، 167، 262، 288، 295، 305، 341، 562، 579، 715، 774

کمیل بن زیاد، 705

کنانی، ابی الصباح ، 167

کورانی، علی ، 262

لقمان، 58، 220، 541

لَمَک بن متوشالح، 57

مازندرانی، زین الدّین علی بن فاضل ، 127، 130

مالک اشتر، 592

ماوردی، علی بن محمد، 563

مَتوشالَح بن اُخنوخ، 57

متوکل، ابوعیسی ، 82

مُجاهد، 98، 166، 175، 238، 568، 598، 621، 662، 749

مجلسی، محمد باقر، 41، 55، 128، 223، 262، 310، 347، 490، 562، 565، 618، 711

محقق کرکی، 128

محمد بن اسماعیل، 196

محمد بن حسن بن احمد بن ولید، 58، 158

محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، 21، 24، 35، 37، 38، 39، 43، 51، 62، 67، 68، 70، 71، 74، 77، 78، 105، 115، 145، 146، 157، 160، 161، 163، 164، 172، 177، 178، 186، 189، 191، 192، 196، 197، 202، 203، 210، 212، 215، 217، 218، 224، 226، 234، 236، 239، 245، 246، 247، 268، 291، 292، 293، 298، 328، 329، 336، 337، 341، 342، 345، 345، 346، 347، 352، 354، 372، 398، 415، 417، 418، 426، 427، 435، 439، 446، 447، 448،

ص:422

449، 458، 460، 465، 480، 491، 492، 497، 501، 501، 503، 504، 536، 563، 582، 586، 590، 590، 593، 594، 598، 600، 605، 606، 608، 610، 611، 613، 622، 625، 638، 639، 648، 654، 696، 701، 701، 702، 709، 711، 715، 717، 719، 724، 726، 736، 737، 739، 748، 749

محمد بن عثمان، 26، 29، 30، 31، 90، 91، 395

محمد بن علی علیه السلام، 37، 39، 51، 69، 70، 71، 98، 104، 122، 122، 124، 124، 146، 148، 155، 156، 163، 178، 180، 185، 189، 190، 195، 196، 203، 217، 217، 224، 242، 242، 247، 252، 266، 275، 275، 288، 295، 295، 301، 330، 389، 411، 425، 425، 426، 426، 427، 427، 428، 428، 433، 433، 436، 441، 441، 449، 449، 450، 451، 484، 487، 491، 492، 493، 495، 496، 498، 499، 503، 503، 509، 509، 522، 522، 525، 525، 528، 530، 533، 545، 549، 549، 550، 550، 554، 554، 573، 590، 592، 601، 601، 606، 616، 617، 623، 636، 636، 640، 640، 648، 716، 717، 718، 740

محمد بن علی بن بلال، 72

محمد بن علی بن عزافر، 660

محمد بن علی ماجیلویه، 158

محمد بن قاسم بن حمزة، 76

محمد بن مسلم، 197، 275، 367، 435

محمد بن معاویه بن حکیم، 78

مرعشی نجفی، سید محمدجواد ، 349

مسروق، 161

مسعودی، علی بن حسین، 102، 103، 118، 776

مسلم بن حجاج، 162

مسیح بن مریم علیه السلام، 9، 10، 20، 431، 642، 668، 779

مطهری، مرتضی، 205، 456، 457، 465، 474، 776

معاویة بن ابوسفیان، 78، 201، 209، 236، 418

ص:423

معتمد، 25، 76، 400

مُعلّی بن خُنَیس، 171

مغیره، حارث ، 146

مفضل بن عمر، 115، 187، 190، 488، 534، 589، 592، 593، 624

مکارم شیرازی، ناصر ، 577، 620، 650، 776

مکتّب، ابومحمد حسن بن احمد ، 32

ملیکه، 20

موسی بن جعفر علیه السلام، 38، 45، 46، 53، 64، 76، 77، 96، 104، 111، 118، 138، 160، 165، 175، 180، 186، 188، 190، 196، 218، 240 247، 249، 288 301 305، 332، 359 418، 433، 446، 500، 521، 567، 569، 592، 626، 639، 677، 702، 722، 723، 761

موسی بن عمران علیه السلام (پیامبر)، 38، 45، 46، 53، 64، 76، 77، 96، 97، 105، 111، 118، 138، 160، 165، 175، 180، 188، 191، 196، 197، 219، 249، 251، 307، 334، 361، 419، 434، 447، 502، 523، 571، 573، 597، 630، 643، 681، 706، 727، 728، 765

مولانا، 282

مهبلی، محمد بن غیاث ، 217

مِهزَم، 437

مهلائیل بن قینان، 57

میرصابری، سید داود ، 263

میسر بن عبدالعزیز، 593

میمون البان، 623

میمون بن مهران، 166

مؤمن الطاق، 441

ناصری، محمد، 686، 688، 691، 696، 761

نجاشی، 74، 386، 562، 579

نجفی، شیخ محمد حسن ، 306

ص:424

نجم بن اعین، 593

نرجس، 19، 20، 21، 22، 23

نعمانی، محمد بن ابراهیم، 45، 48، 50، 69، 71، 85، 86، 89، 91، 93، 97، 98، 99، 101، 105، 116، 121، 124، 125، 146، 225، 227، 234، 237، 239، 242، 262، 267، 277، 287، 296، 301، 304، 316، 319، 342، 424، 425، 426، 427، 428، 429، 430، 433، 434، 437، 499، 503، 550، 552، 562، 614، 617، 623، 637، 660، 716، 778

نفس زکیه، 424، 425، 430

نوبختی، ابوالقاسم حسین بن روح، 26، 31، 395

نوبختی، علی بن احمد ، 31

نوح علیه السلام (پیامبر)، 44، 45، 46، 52، 53، 54، 57، 63، 96، 226، 249، 468، 472، 473، 526

نوری، حاج میرزا حسین ، 115، 117، 129، 348

ولید بن ریان، 58، 103، 307، 404، 721، 764، 776

هبه اللّه بن محمد، 29

هروی، اباصلت ، 40، 722

یرد بن مهلائیل، 57

یعقوب علیه السلام (پیامبر)، 39، 175، 284

یمانی، 146، 425، 426، 430، 432، 622، 626، 670، 718، 731، 773

یوسف علیه السلام، 36، 46، 58، 91، 96، 125، 209، 249، 258، 260، 284، 420

یوشع، 45، 592

یوشعا، 20

یونس علیه السلام (پیامبر)، 46، 98، 260، 466، 470، 483

ص:425

مکان ها

اهواز، 41، 77، 386

ایلاق، 158

باب الکوفه، 30

باب محول، 33

بغداد، 20، 21، 28، 30، 31، 32، 33، 158

بلخ، 158

بنی تمیم، 140

بیداء، 424، 430

جمکران، 92، 154، 162، 304، 344، 347، 354، 430، 628، 650، 678، 681، 759، 763،

765، 769، 773، 779

خیابان خلنجی، 33

سامرا، 19، 21، 22، 27، 66، 80، 304، 759

سرخس، 158

سُرَّ مَن رَای، 27، 80

سمرقند، 158

سهله، 117، 304، 759

فرغانه، 158

مرو، 158

مسجدالحرام، 195، 424

نجف، 104، 118، 212، 304، 369، 482، 566، 759، 761، 769، 772، 777

نیشابور، 158

همدان، 158

ص:426

کتاب ها

آب حیات، 689، 692، 696

آب حیات: مجموعه سخنرانی های حضرت آیت الله ناصری در مورد امام زمان علیه السلام، 686، 689، 692، 696

ابوسعید العصفری، 164

إثبات الوصیة، 102، 103، 118، 776

إثبات الهداة، 66، 128، 346، 498، 607، 764

استراتژی انتظار، 652، 768

اصول کافی، 182، 183، 341، 774

إعلام الوری، 24، 71، 85، 87، 345، 771

إقبال الأعمال، 702، 704، 706، 707، 708، 712، 761

الإحتجاج، 436، 447، 571، 661، 771

الأخبار الدخیله، 768

الإختصاص، 610، 770

الإرشاد، 19، 66، 67، 69، 70، 71، 72، 73، 75، 77، 79، 87، 216، 262، 343، 423، 429، 439، 711، 736، 770

الإشاعة لأشراط الساعة، 418

الإعتقادات، 159، 214، 215، 560، 561، 582، 768

الأمالی، 768

ص:427

الإمام المهدی عند أهل السنّة، 731

الإمام المهدی علیه السلام فی القرآن و السنّة، 263

الإمام المهدی علیه السلام من المهد إلی الظهور، 141

الآیات الباهرة فی بقیة العترة الطاهرة، 262، 778

الإیقاظ من الهجعة، 559، 562، 565، 576، 579، 583، 588، 591، 595، 596، 764

إلزام الناصب، 140، 141، 350، 430، 768، 784

البرهان، 418، 568، 573، 763

التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، 418

التوحید، 768

امامت و مهدویت، 350، 770

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، 350، 620، 627

امام مهدی (عج): طول عمر، 55

امکان طول عمر تا بی نهایت، 776

اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، 559، 589، 598

او خواهد آمد، 146، 222، 781

أحادیث إلامام المهدی، 484

با دعای ندبه در پگاه جمعه، 180

بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، 577، 593، 576

بحارالأنوار، 20، 23، 35، 38، 39، 41، 44، 45، 46، 48، 52، 53، 55، 56، 57، 58، 98، 107، 115، 117، 118، 121، 122، 123، 124، 125، 128، 130، 132، 136، 137، 138، 146، 150، 155، 169، 172، 180، 181، 183، 184، 207، 209، 214، 215، 216، 219، 222، 223، 225، 229، 231، 240، 243، 247، 248، 250، 252، 253، 262، 265، 266، 267، 269، 270، 271، 281، 284، 285، 286، 289، 290، 292، 295، 296، 297، 298، 302، 311، 319، 322، 330، 331، 347، 348، 383، 386، 387، 388، 389، 397، 404، 411، 412، 417، 422، 424، 436، 438، 440، 441، 446، 447، 448،450، 451، 455، 481، 482، 484، 485، 488، 492،

ص:428

495، 497، 499، 503، 508، 511، 512، 523، 524، 527، 529، 530، 534، 538، 540، 543، 544، 545، 546، 549، 551، 553، 556، 559، 560، 562، 565، 572، 574، 576، 579، 580، 581، 583، 585، 586، 587، 588، 589، 591، 592، 598، 601، 605، 610، 611، 614، 615، 617، 618، 622، 623، 636، 637، 638، 639، 640، 641، 657، 694، 702، 706، 707، 708، 709، 711، 712، 714، 720، 724، 725، 730، 737، 738، 741، 742، 775، 777

بحث حول المهدی، 55

البحر المحیط، 258

بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإسلامیه، 422

برگ شقایق، 634

البرهان، 149، 178، 212، 220، 230، 258، 267، 269، 271، 272، 273، 301، 321، 328، 418، 568، 573، 763

بصائر الدرجات، 153، 169، 171، 184، 185، 186، 187، 188، 191، 192، 193، 196، 197، 198، 201، 716، 719، 724، 771، 775

بلاغات النساء، 730

بهائیان، 628

پاسخ به شبهات احمد الکاتب، 82

پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، 642

پژوهشی پیرامون زندگانی نوّاب خاص امام زمان(عج)، 34

پژوهشی علمی پیرامون طول عمر، کهولت و پیش گیری از پیری، 55

پیش گویی ها و آخرالزمان، 398، 430

پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجت بن الحسن المهدی، 21

پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الأنام فی غیبة الإمام، علیه الصلوه و السلام)، 634

تاج العروس من جواهر القاموس، 559

تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، 398، 772

تاریخ العرب و الروم، 21

ص:429

تاریخ الغیبة الصغری، 66، 82، 87، 88، 103، 628، 771

تاریخ تشیع در ایران، 307، 764

تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، 34

تاریخ عصر غیبت؛ نگاهی تحلیلی به عصر غیبت امام دوازدهم(عج)، 34

تاریخ ما بعد از ظهور، 140

تاریخ ناگفته و پنهان امریکا، 642

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 263، 765

تبصرة الولی، 131

تجرید الإعتقاد، 109، 110، 768

تحف العقول عن آل الرسول، 761

تحفه قدسی در علایم ظهور مهدی موعود، 344

تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، 427، 649

تفسیر البرهان، 212

التفسیر والمفسرون، 258

تفسیر الدر المنثور، 211

تفسیر الطبری (جامع البیان فی تفسیرالقرآن)، 568، 570، 574

تفسیر العیاشی، 149، 275، 597، 773

تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، 568، 570

تفسیر القمی، 521، 544، 568، 572، 574، 577، 588، 590، 592، 598، 774

تفسیر الکبیر، 573

تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، 568

تفسیر المیزان، 458، 461، 462، 466، 471، 476، 478، 519، 771

تفسیر عیاشی، 275

تفسیر فرات الکوفی، 262

تفسیر کنز الفوائد، 262

ص:430

تفسیر نمونه، 577، 597، 776

تفسیر نور الثقلین، 574

تلخیص التمهید، 260

تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، 282

التوحید، 158، 207، 332، 768

تورات، 478

توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها در محضر حضرت آیت الله جوادی آملی، 696

تهذیب اللغة، 259

ثواب الأعمال، 158

الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، 574

جامعه، 193

جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، 128، 772

جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، 128، 136

جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه، 136

جزیره خضرا در ترازوی نقد، 116

جزیرة الخضراء، 128

جلوه های لاهوتی: شرح زیارت جامعه کبیره، 153، 208

جنه المأوی، 129، 348

جوابات المسائل الرازیه، 559، 561

جوانان، یاوران مهدی، 504

جواهر الکلام، 305، 306، 778

جهانی شدن و دین: فرصت ها و چالش ها (مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، 8

چشم اندازی به حکومت امام مهدی، 492، 493

چشم به راه مهدی علیه السلام، 649، 697

چهره درخشان امام زمان، 349

ص:431

حکومت جهانی موعود(عج)، 620

حیات پس از مرگ، 577

الخصائص، 563

الخصال، 736

خورشید در نهان، 344، 769

خورشید مغرب (غیبت، انتظار)، 413، 765

خورشید مغرب: غیبت، انتظار، تکلیف، 355

دادگستر جهان، 349، 649، 763

دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 398

دایرة المعارف فقه مقارن، 578

درآمدی بر استراتژی انتظار، 356، 768

دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، 116، 117، 134

الدر المنثور، 571

در انتظار ققنوس، 82

در جست وجوی قائم، 354، 763

در فجر ساحل، 307

دلائل الإمامة، 598

الدلائل، 563

الذریعة، 419، 568، 603، 664، 776

راز پنهانی و رمز پیدایی، 763

راز و نیاز منتظران، 634

رجال، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 79، 128، 181، 200، 352، 486، 564، 608، 663، 688، 689، 777

رجعت، 492، 558، 559، 560، 561، 562، 563، 564، 565، 566، 567، 569، 571، 572، 573، 574، 576، 577، 578، 579، 580، 581، 582، 583، 584، 586، 587، 588، 589، 590، 591، 592، 593، 594، 595، 596،

ص:432

597، 598، 599، 622، 757، 765، 767، 771، 775

رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، 567، 584

رجعت یا بازگشت به جهان: بررسی جامع مفهوم رجعت از دیدگاه عقل و نقل، 559

الرجعة، 559، 563، 565، 572، 580، 581، 588، 591، 595، 618، 622، 764، 766، 772

الرجعة أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، 563

رسائل الشریف المرتضی، 559، 561

الرسالة الثالثة فی الغیبة، 107

الرسالة فی الغیبة، 108

رسالة العقاید الجعفریة، 561

الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة، 578

روح المعانی، 573

روزگار رهایی، 154، 351، 430، 496، 499، 536

روش های تأویل قرآن، 262

روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، 573، 568

رهبری بر فراز قرون، 771

ریاض العلماء، 129

زنان در حکومت امام زمان، 492

زنده روزگاران: جُستاری در دیر زیستی امام عصر، 773

سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، 34

سعدالسعود، 211

سفرنامه، 307

سلسله مصنّفات الشیخ المفید، 55، 107، 159، 559، 561، 575، 576، 582، 589، 768، 770، 778

سنن ابن ماجه، 397، 762

سودای روی دوست: راه کارهای عملی دیداربا حضرت ولیّ عصر(عج)، 697

ص:433

سیره معصومان، 26، 34، 423، 763

سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قرآن، 262، 509، 510

شئون و اختیارات ولی فقیه، 371

شبهات و ردود، 165

شرح اصول کافی، 172، 182، 183

شرح صحیح بخاری، 199

شرح غرر الحکم و درر الکلم، 537، 765

شش ماه پایانی: تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور، 423، 430

الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعة، 153

شمیم رحمت: سیره حکومتی امام زمان(عج)، 608، 649

شناخت امام یا راه رهایی از مرگ جاهلی، 146

الشیعة و الرجعة، 569، 622

الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیه)، 260، 563، 768

صحیح البخاری، 82، 86، 161، 162، 199، 200، 209، 349، 397، 763

صحیح مسلم، 397، 611، 776

صحیفه سجادیه، 312

صحیفه نور، 531، 604، 639، 733، 771

صحیفة المهدی، 634

صفات الشیعه، 581

صهیونیسم مسیحی: نقشه راه به سوی آرماگدون، 642

طول عمر امام زمان(عج) از دیدگاه علوم و ادیان، 59

عصر الظهور، 154

عصر زندگی (چگونگی آینده انسان و اسلام)، 551

عصر ظهور، 430

عقاب الأعمال، 158

ص:434

عقاید الإمامیه، 559

العقائد الإسلامیة، 209

علامات الساعة، 398، 418

علامات المهدی، 418

علامات مهدی آخرالزمان، 418

علامات یوم القیامة، 398، 418

علایم الظهور، 418

علل الشرایع، 104، 197

علم الحدیث: پژوهشی در مصطلح الحدیث یا علم الدرایة، 145، 353، 648

علم الحدیث و درایة الحدیث، 145، 355، 649

علی و زیارت جامعه کبیره، 153

عیون الحکم و المواعظ، 207

عیون أخبار الرضا، 568، 569، 709، 719، 769

الفتن، 398، 399، 418، 430، 494، 496، 532، 534، 555، 557، 626، 761، 762

فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام(ترجمه موسوعة الکلمات الإمام الحسین علیه السلام، 150، 210

فرهنگ عمید، 242

فرهنگ فارسی، 397، 649، 776

فرهنگ فرق اسلامی، 118، 124

فرهنگ لاروس، 412، 457

الفصول العشرة فی الغیبة، 55، 343، 663

الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة، 708

فقه سیاسی اسلام، 326

الفوائد الشّمسیّه، 128

الفهرست، 73، 79، 769

ص:435

القاموس المحیط، 559

قرب الإسناد، 725

قیام و انقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، 457، 474

الکافی، 37، 51، 66، 69، 70، 71، 72، 73، 75، 76، 77، 91، 98، 104، 122، 123، 125، 146، 148، 153، 156، 163، 164، 166، 167، 169، 170، 171، 172، 173، 180، 181، 184، 185، 187، 188، 189، 191، 193، 196، 197، 199، 201، 209، 214، 222، 225، 239، 241، 242، 243، 246، 252، 254، 262، 288، 295، 305، 326، 330، 332، 333، 341، 342، 388، 404، 411، 413، 422، 433، 434، 437، 442، 449، 455، 521، 522، 526، 550، 585، 586، 632، 693، 708، 711، 715، 719، 724، 726، 736، 740، 774، 775

کتاب البیع، 368، 369، 777

کتاب التوحید، 207

کتاب الخصال، 769

کتاب الغیبة، 20، 26، 27، 29، 30، 41، 45، 48، 50، 53، 54، 55، 58، 69، 70، 71، 77، 79، 83، 85، 86، 89، 90، 91، 93، 94، 97، 98، 99، 100، 101، 105، 108، 116، 118، 120، 121، 122، 123، 124، 125، 146، 217، 218، 219، 224، 227، 234، 237، 239، 242، 250، 262، 267، 277، 287، 296، 301، 304، 309، 314، 316، 319، 342، 343، 424، 425، 426، 427، 428، 429، 430، 433، 434، 437، 440، 499، 503، 509، 510، 523، 540، 546، 550، 552، 610، 614، 616، 617، 628، 637، 663، 684، 694، 716، 725، 766، 769، 770، 778

کتاب الوافی، 715

کتاب مقدس، 8، 257، 668، 669، 678، 731، 774

کتاب نامه حضرت مهدی، 354، 777

کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، 345

کشف المراد، 768

کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی_'feعشر، 163

کلمة الإمام المهدی، 299

کمال الدین و تمام النعمة، 20، 22، 23، 36، 39، 41، 46، 52، 54، 55، 57، 58، 70، 71،

ص:436

74، 76، 77، 78، 81، 89، 93، 95، 96، 98، 106، 110، 146، 147، 151، 158، 184، 218، 219، 222، 226، 234، 238، 242، 243، 248، 249، 250، 264، 269، 277، 288، 290، 292، 309، 314، 321، 342، 368، 389، 413، 414، 424، 425، 426، 428، 429، 435، 437، 483، 499، 509، 510، 521، 549، 550، 583، 623، 643، 663، 707، 708، 720، 721، 724، 727، 769

کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، 149، 202، 306

لسان العرب، 416، 458، 558

لغت نامه، 397، 412، 649، 724، 766

مثلث مقدس: راز عداوت غرب با اسلام و مسلمانان، 642، 734

مجالس المؤمنین، 135، 768

مجمع البیان، 458، 501، 502، 568، 571، 573، 574، 575، 577، 772

مجمع الزوائد و منبع الفوائد، 491، 626

مجموعه آثار «استاد شهید مرتضی مطهری»، 205

مجموعه سخنان، توقیعات و ادعیه حضرت بقیه اللّه، 299

المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة، 262، 765

المحن، 398، 418

المختار من کلمات الإمام المهدی، 299

مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، 75، 306

مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنة و البقاع، 124

مروج الذهب، 776

المسائل السرویه، 561، 575، 576، 589

المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، 484، 536، 610

مستدرک سفینة البحار، 224

مسند احمد حنبل، 397، 761

مسند الإمام الرضا، 718، 723،

ص:437

مسیح یهودی و فرجام جهان: مسیحیت سیاسی و اصول گرا در امریکا، 642

مشکاة الأنوار، 772

مصباح الزائر، 180، 302، 443، 762

مصباح المتهجّد، 443

المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، 458

مصحف فاطمه، 193، 194

معانی الأخبار، 76

معجم أحادیث الامام المهدی، 42، 50، 262، 269، 313، 321، 353، 484، 491، 494، 498، 534، 555، 557، 613، 654، 717، 718، 728، 779

معجم رجال الحدیث، 777

معجم مفردات الفاظ القرآن، 457

معرفت حجت خدا (شرح دعای أللّهمّ عرّفنی نفسک)، 153

المعمرون و الوصایا، 59، 767

مفاتیح الجنان، 35، 180، 183، 216، 223، 227، 299، 322، 442، 443، 508، 538، 586، 587، 636، 638، 639، 710، 711، 714، 715، 730، 742، 774

مفتاح، 47

مفردات ألفاظ القرآن فی غریب القرآن، 240

مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، 153

مقاییس اللغة، 259

مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، 465

المقنع فیالفقه، 158

مکیال المکارم، 35، 49، 151، 152، 294، 295، 634، 638، 776

الملاحم و الفتن، 398، 399، 418، 431، 496، 534، 762

ملکوتی خاک نشین: سیری در زندگی حاج شیخ محمدتقی بهلول، 701

مناقب آل ابیطالب، 761

ص:438

منتخب الأثر، 136، 316، 352، 404، 424، 528، 532، 600، 607، 610، 613، 654، 770

منتهی الآمال، 774

من عاش بعد الموت، 563

من لایحضره الفقیه، 586، 710، 769

المهدی الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّة و الإمامیة، 540، 731

مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، 162

مهدی موعود یارانی این گونه دارد، 504

میراث اسطوره ها: اصول گرایی مسیحی در نیمکره غربی، 642

میزان الحکمة، 775

المیزان فی تفسیر القرآن، 422، 458، 461، 462، 466، 471، 476، 478، 516، 519، 571، 575، 576، 577، 705، 771

نجم الثاقب، 115، 117، 119، 129، 316، 779

نشانه های ظهور او، 154

نشانی از امام غایب علیه السلام، بازنگری و تحلیل توقیعات، 26

نظریه اختیاری بودن ظهور: بررسی نقش شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور، 111

نوائب الدهور فی علایم الظهور، 154

نوید امن و امان: پیرامون شخصیت، زندگانی، غیبت و ظهور حضرت ولیّ عصر(عج)، 93

النهایة، 399، 418، 762

نهج البلاغه، 485، 495، 508، 531، 537، 538، 542، 741، 779

وسائل الشیعة، 764، 778

ولادت امام عصر(عج)، دیدگاه ها، اثبات و پاسخ به شبهات، 82

ولایت کلیّه، 153

الهدایة، 151، 153، 158، 159، 160، 165، 168، 174، 184، 200، 204، 210، 215، 218، 226، 231، 233، 236، 239، 769

ینابیع المودة، 537، 738

ص:439

یوم الخلاص، 430

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109